آموزشکده توانا
53.3K subscribers
34.3K photos
38.8K videos
2.55K files
20K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یادداشتی از مریم یحیوی، زندانی سیاسی سابق، در پی درگذشت نگار کورکور

روایتی از دوران بازداشت رعنا کور کور در بند زنان

خبر درگذشت #نگار_کورکور و دیدن عکس‌ها و فیلم‌هایش من را به یاد #بند_زنان_زندان_اوین انداخت.

روزی که #رعنا_کورکور خواهر #مجاهد_کورکور ، وارد بند شد، دختری بود آرام با چشمانی مضطرب. در حیاط زندان نشسته بود و بازی والیبال بچه‌ها را تماشا می‌کرد. کنارش نشستم و سعی کردم با او صحبت کنم. اولین جمله‌ای که گفت این بود: “برادرم بی‌گناه است و کاری نکرده.” تاییدش کردم و ادامه داد: “حال مادرم خیلی بد است، خانواده‌مان از هم پاشیده، خواهرم نگار از ایران رفته و برای برادرم تلاش می‌کند. ما یک خانواده عادی هستیم، نه می‌دانم مبارزه چیست، نه از سیاست سر در می‌آورم. دو تا بچه دارم و دخترم کوچک است… نمی‌دانم چه کار کنم. من را اینجا انداختند…”

نگرانی و غم در چهره‌اش به وضوح نمایان بود.کمی بیشتر حرف زدیم. سعی کردم حال و هوایش را عوض کنم و با او رفاقت کنم تا کمتر احساس تنهایی کند. کم‌کم بچه‌های دیگر هم آمدند و هر کس چیزی گفت. سعی کردیم او را بخندانیم، اما خنده‌هایش کوتاه و تلخ بود.

روزهای بعد، کمی درد و دل کرد. سخت حرف می‌زد، می‌ترسید. از اعدام برادرش، از مرگ مادرش، از سرگردانی بچه‌هایش می‌ترسید.

روزی که خبر اعدام رضا رسایی به بند رسید، تعدادی از بچه‌ها به پایین رفتیم تا اعتراض خود را فریاد بزنیم و شعار دادیم. رعنا که بالا بود، صداها را شنید و از یکی پرسید چه شده. آن شخص گفته بود که یکی از زندانیان زیر حکم ،را اعدام کردند و رعنا همان لحظه از هوش رفت. بچه‌ها با کمک هم او را پایین آوردند و ما در جلوی ورودی درب زندانبان ها، شعار می‌دادیم. رعنا روی دست بچه‌ها بود و زندانبان‌ها درب را نمی‌گشودند. خشم‌مان بیشتر شد، در را کوبیدیم و فریاد می‌زدیم. سرانجام در باز شد و رعنا را به بخش پرستاری منتقل کردند. پرستار بعد از بررسی اولیه تماس گرفت و از بهداری خواست آمبولانس بیاورند چون هیچ امکاناتی در آنجا نبود.

رئیس بند به دلیل اعتراض ما با حفاظت زندان تماس گرفت. حفاظت زندان با لحن بی‌شرمانه و بی‌احترامی با ما صحبت کرد و بچه‌ها عصبانی‌تر شدند و فریاد می زدند همزمان آمبولانس رسید، اما در اصلی بند باز نمی‌شد.

گارد زندان پشت در صف کشیده بود و تعدادی از بچه‌ها به سمت در اصلی رفتند و به در کوبیدند تا در را باز کنند و رعنا را به بهداری منتقل کنند. یکی دیگر از بچه‌ها هم دچار حمله پنیک شده بود و در گوشه‌ای افتاده بود. پس از مدتی، در اصلی باز شد و زندانبان‌ها با مشت و لگد به سمت بچه‌ها حمله کردند. من و چند نفر دیگر، رعنا را بدون برانکارد روی دست بردیم تا به آمبولانس منتقل کنیم، اما علاوه بر ضرب و شتم، به دلیل اینکه رعنا مثلا نامحرم بود دست به او نمی زدند، و به آمبولانس منتقل نمی کردند. به ما هم اجازه این کار را نمی دادند.چند دقیقه در این وضعیت گذشت تا بالاخره یکی از زندانبان‌های زن رعنا را از دست ما گرفت و به سمت آمبولانس برد. در بسته شد و ما ماندیم با حال خراب، بدن کبود، دست شکسته و سر ضرب‌خورده و چند نفر دیگر که دچار مشکل قلبی شده بودند و روی زمین افتاده بودند.

آن روز رعنا را به بیمارستان بردند و ۲۴ ساعت بی‌خبر بودیم. وقتی برگشت، گفت: “وقتی خبر را شنیدم، فکر کردم مجاهد را اعدام کرده‌اند.”

حدود ۲ یا ۳ هفته بعد، رعنا با وثیقه آزاد شد، اما حتی اجازه ندادند که با او خداحافظی کنیم.

دیشب که خبر تلخ درگذشت نگار را شنیدم و عکس‌ها و ویدیوهایش را دیدم، به خصوص عکس‌هایی که مربوط به دوران پیش از بیماری‌اش بود، چهره رعنا همچنان در ذهنم پررنگ بود.

رعنا جانم، تسلیت می‌گویم. غمی بزرگ در دل داری، اما ما کنار تو و خانواده‌ات خواهیم بود و صدای بی‌گناهی برادرت را فریاد خواهیم زد. ما با تمام توان در برابر ظلم و ستمی که به تو، به ما و به مردم جامعه وارد می‌شود، ایستاده‌ایم. دل قوی داشته باش.

#مریم_یحیوی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
آرمین، برادر جاویدنام آیدا رستمی شعر زیر را از زبان آیدا، برای نگار کورکور نوشته است

قولی در حلقه‌ای ناتمام
(از زبان آیدا، برای نگار)

نگار عزیزم…
انگشتر کوچکی داشتم،
نه از طلا،
بلکه از تکه‌های ایمانِ شکسته‌ام ساخته شده بود.

می‌خواستم آن را به تو بدهم،
در روزی روشن،
وقتی لبخندت کامل باشد
و چشمانت بی‌هراس.

اما زود رفتی…
نه وقتِ خداحافظی بود،
نه وقتِ هدیه دادن.

حالا این حلقه در دست من نمانده،
در دستان تو هم نیست…
میان ماست،
آویخته بر سکوتِ این سرزمین.

هر زنی که صدای تو را بشنود،
هر دختری که راه تو را دنبال کند،
انگشتر را از نو به انگشت می‌کند.

تو شاید دیگر نباشی، نگار،
اما حلقه‌ای که برایت نگه داشته بودم،
حالا به گرد جهان افتاده؛
و هر بار که دستی بالا می‌رود برای داد،
نور این حلقه دوباره زنده می‌شود.

armin_rst69

#نگار_کورکور #مجاهد_کورکور #دکتر_آیدا_رستمی #آرمین_رستمی #دادخواهی_ادامه_دارد #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
این آخرین پیام صوتی زنده‌یاد نگار کورکور به تجمع سه‌شنبه‌ها علیه اعدام ایرانیان هامبورگ است.

او در حالی که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کرد، می‌گوید: «من نیز همچون برادرم ابوال کورکور و تمامی مبارزان راه آزادی، تا آخرین نفر ایستادگی خواهم کرد. تسلیم نخواهم شد. اگر مرگ سرنوشت من باشد، آن را ایستاده و با چشمانی باز در آغوش می‌کشم، با وداعی تلخ اما پُرغرور از مام میهنم، ایران.»

اما نگار بیشتر از بیماری، از بی‌عدالتی رنج می‌برد و از تفرقه و چاره کار را در اتحاد می‌دانست. او می‌گوید:

«درد ما تنها بیماری و مرگ نیست، درد ما بی‌عدالتی است، ظلمی است که هر روز عمیق‌تر می‌شود. برادرم مجاهد ماه‌هاست که دوباره ممنوع‌الملاقات شده و فریاد ما در هیاهوی بی‌عدالتی گم شده است. هیچ پاسخی، هیچ نوری، هیچ امیدی از سوی آنان که باید بشنوند، نیست. اما سکوت، چیزی جز مرگ تدریجی نیست. اگر ما خاموش شویم، سرکوب ادامه خواهد یافت. برای متوقف کردن این ماشین سرکوب، هشدار و اعدام، تنها راه ما اتحاد است.

ما باید یک‌صدا فریاد بزنیم و پژواک درد و رنج عزیزان دربندمان باشیم و نگذاریم که ظلم، سکوت را بر این درد سنگین حاکم کند. هر صدایی که خاموش شود، راه را برای سرکوب‌های بیشتر باز می‌کند. پس شما صدای ما باشید. صدای زندانیانی که در سلول‌های تاریک، میان دیوارهای سرد و بی‌روح، چشم‌انتظار شنیده‌شدن‌اند. صدای اوول کورکور که هرگز در برابر ظلم سر خم نکرد. صدای مجاهد، برادرم، که تنها جرمش آرزوی آزادی بوده. صدای مادرانی که اشک‌هایشان بی‌پاسخ ماندند.»

یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

#نگار_کورکور #ابول_کورکور #مجاهد_کورکور #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
در این ویدیو محبوبه رمضانی، مادر جاویدنام پژمان قلی‌پور، رحیمه یوسف‌زاده، مادر جاویدنام نوید بهبودی، مریم دیور و محسن پوررعدی، والدین جاویدنام ابوالفضل امیرعطایی، چند تن از خانواده‌های دادخواه، درگذشت نگار کورکور، خواهر مجاهد کورکور، معترض زندانی را تسلیت گفته و از رنج‌ها و داغ‌های این سال‌ها ابراز تاسف کردند.

محبوبه رمضانی همچنین در صفحه اینستاگرام خود نوشته:

«هیچ‌وقت نشکست، حتی وقتی زندگی بارها و بارها از پا درش آورد…
وقتی حکم ناعادلانه‌ی زندان برای برادری که همه‌ی تکیه‌گاهش بود، دنیاشو خراب کرد،
وقتی غربت براش خونه نشد، قفس شد…
وقتی سرطان اومد، بی‌رحم، بی‌صدا،
نه فریاد زد، نه گله کرد… فقط نگاه کرد.
یه نگاه پر از سؤال، پر از دلتنگی، پر از خستگی…

اون یه قهرمان بود با شونه‌های کوچیک ولی یه قلب به وسعت رنج همه‌ی زن‌هایی که زیر بار بی‌عدالتی بی‌صدا می‌میرن.

یه بار گفت:
“می‌دونی درد غربت چیه؟ اینه که وقتی دلت می‌گیره، نه مامانی هست، نه برادری، نه حتی یه آغوش آشنا… من فقط بغلِ مامانم رو می‌خوام…”
و نتونست…
به آرزوش نرسید…
نه ایران رو دید، نه دادگاهِ عادلی رو، نه برادرش رو…
فقط یه بار آخر بغلم کرد و گفت: “می‌ترسم… ولی نذار فراموش شم…”

و حالا من اینجام، با دلی تکه‌تکه، با یادی که فراموش نمی‌شه…
یه دختر، یه خواهر، یه انسان…
که غربت کشتش، نه سرطان…»


#نه_به_جمهوری_اسلامی
#دادخواهی
#مجاهد_کورکور
#نگار_کورکور
#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
فواد چوبین، از اعضای خانواده‌های دادخواه خبر داد که پیکر نگار کورکور، خواهر مجاهد کورکور، زندانی سیاسی محکوم به اعدام،‌ از آلمان به ایران منتقل شد و شامگاه دوشنبه، تحت فشارهای شدید امنیتی و با حضور ماموران، در روستای تخت کاشان در ایذه به خاک سپرده شد.

مجاهد کورکور، زندانی سیاسی در ایران محکوم به اعدام شده و خواهرش نگار، پس از خروج از ایران و اقامت در کشور آلمان، به دلیل بیماری سرطان در بامداد روز ۲۷ فروردین درگذشت.

نگار در حالی که با بیماری سرطان دست و پنجه نرم می‌کرد، در یکی از آخرین پیام های خود گفته بود: «من نیز همچون برادرم ابوال کورکور و تمامی مبارزان راه آزادی، تا آخرین نفر ایستادگی خواهم کرد. تسلیم نخواهم شد. اگر مرگ سرنوشت من باشد، آن را ایستاده و با چشمانی باز در آغوش می‌کشم، با وداعی تلخ اما پُرغرور از مام میهنم، ایران.»


یادش گرامی و راهش پر رهرو باد

#نگار_کورکور #ابول_کورکور #مجاهد_کورکور #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
« تاریخ: ۴ مه مکان: بن، آلمان مراسم یادبود نگار کورکور، خواهر زندانی سیاسی محکوم به اعدام از شهر خونین ایذه، در شهر بن آلمان برگزار شد. از آنجا که انتقال پیکر نگار عزیز از آلمان به ایران به صورت محرمانه انجام شد—به دلیل فشارهای شدید امنیتی که جمهوری اسلامی بر خانواده‌ی او وارد کرده بود—خانواده‌اش نتوانستند مراسمی در شأن او برگزار کنند، و پیکر نگار در سکوت و خفقان کامل به خاک سپرده شد. به همین دلیل، دوستان بختیاری نگار در شهر بن آلمان، با همدلی و احترام، مراسمی برای بزرگداشت یاد و خاطره‌ی این عزیز از دست‌رفته برگزار کردند. برگزارکنندگان این مراسم، دوستان و هم‌تباران بختیاری نگار بودند؛ کسانی که در دوران بیماری و شیمی‌درمانی، و همچنین در روند انتقال پیکر او، تمام مسئولیت‌ها را با عشق و تعهد بر دوش کشیدند. در این مراسم، برخی از نزدیکان نگار که در روزهای پایانی عمرش در کنار او بودند، سخنان و وصیت‌هایش را بازگو کردند. نگار از ما تنها یک خواهش داشت: “صدای برادرم #مجاهد_کورکور باشید.” به امید روزی که دیگر هیچ‌کس در ایران داغ عزیز نبیند.»


#ایذه #نگار_کورکور #مجاهد_کورکور #ایران #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
برخی منابع حقوق بشری، به نقل از خانواده و اقوام مجاهد کورکور، از فراخواندن خانواده او برای آخرین ملاقات خبر داده و نسبت به اجرای قریب‌الوقوع حکم اعدام ابراز نگرانی کرده‌اند.

ـ جمهوری اسلامی می‌خواهد مجاهد کورکور را اعدام کند، در حالی که خانواده‌های جان‌باختگان ایذه در ۲۵ آبان ۱۴۰۱ شهادت داده‌اند او نقشی در آن ماجرا نداشته و قاتل از نیروهای حکومتی است.

- دستگاه پروپاگاندای جمهوری اسلامی، اعلام کرده که جان‌باختگان ایذه توسط انقلابیون کشته شده‌اند. ابتدا اعلام کردند که افرادی را در همان شب ۲۵ آبان ۱۴۰۱ در مرز ماکو بازداشت کردند (که با توجه به بعد مسافت باورپذیر نبود)، بعد چند نفر را که از قضا دادخواه خون کیان و سایر جان‌باختگان بودند متهم کردند و با لشکرکشی به روستای پرسوراخ دو نفر را به قتل رساندند و تا کنون پیکرشان را به خانواده‌ها تحویل نداده‌اند. حالا مجاهد کورکور را که در آن روستا بازداشت کرده بودند به اعدام محکوم‌کرده‌اند، در حالی که خانواده‌های دادخواه و داغدار ایذه بارها گفته‌اند که مجاهد و یارانش قاتل عزیزانشان نیستند. میثم پیرفلک به صراحت نام فرمانده نیروهای سرکوب و عامل کشتار ایذه را به زبان آورده است.

#مجاهد_کورکور #ایذه #دادخواهی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
خبرگزاری حکومتی دانشجو، وابسته به بسیج دانشجویی، از اجرای حکم ظالمانه اعدام «مجاهد کورکور» خبر داد

اعدام، قتل حکومتی است و حکومت از این حربه برای سرکوب مخالفان استفاده می‌کند.

سحرگاه امروز ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، ‎مجاهد کورکور توسط جمهوری اسلامی کشته شد. یکی از جوانان انقلابی ایذه، که دادخواه کیان پیرفلک و سایر جان‌باختگان بود.

ـ در حالی که خانواده‌های جان‌باختگان ایذه در ۲۵ آبان ۱۴۰۱ شهادت داده‌اند او نقشی در آن ماجرا نداشته و قاتل از نیروهای حکومتی است.

- دستگاه پروپاگاندای جمهوری اسلامی، اعلام کرده که جان‌باختگان ایذه توسط انقلابیون کشته شده‌اند. ابتدا اعلام کردند که افرادی را در همان شب ۲۵ آبان ۱۴۰۱ در مرز ماکو بازداشت کردند (که با توجه به بعد مسافت باورپذیر نبود)، بعد چند نفر را که از قضا دادخواه خون کیان و سایر جان‌باختگان بودند متهم کردند و با لشکرکشی به روستای پرسوراخ دو نفر را به قتل رساندند و تا کنون پیکرشان را به خانواده‌ها تحویل نداده‌اند. حالا مجاهد کورکور را که در آن روستا بازداشت کرده بودن، کشتنپ، در حالی که خانواده‌های دادخواه و داغدار ایذه بارها گفته‌اند که مجاهد و یارانش قاتل عزیزانشان نیستند. میثم پیرفلک به صراحت نام فرمانده نیروهای سرکوب و عامل کشتار ایذه را به زبان آورده است.

#مجاهد_کورکور #ایذه #دادخواهی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خبرگزاری حکومتی دانشجو، وابسته به بسیج دانشجویی، از اجرای حکم ظالمانه اعدام «مجاهد کورکور» خبر داد

اعدام، قتل حکومتی است و حکومت از این حربه برای سرکوب مخالفان استفاده می‌کند.

سحرگاه امروز ۲۱ خرداد ۱۴۰۴، ‎مجاهد کورکور توسط جمهوری اسلامی کشته شد. یکی از جوانان انقلابی ایذه، که دادخواه کیان پیرفلک و سایر جان‌باختگان بود.

جمهوری اسلامی، مجاهد کورکور را در زادروز کیان پیرفلک و بدون برگزاری آخرین ملاقات به فتل رساند.

ـ در حالی که خانواده‌های جان‌باختگان ایذه در ۲۵ آبان ۱۴۰۱ شهادت داده‌اند او نقشی در آن ماجرا نداشته و قاتل از نیروهای حکومتی است.

- دستگاه پروپاگاندای جمهوری اسلامی، اعلام کرده که جان‌باختگان ایذه توسط انقلابیون کشته شده‌اند. ابتدا اعلام کردند که افرادی را در همان شب ۲۵ آبان ۱۴۰۱ در مرز ماکو بازداشت کردند (که با توجه به بعد مسافت باورپذیر نبود)، بعد چند نفر را که از قضا دادخواه خون کیان و سایر جان‌باختگان بودند متهم کردند و با لشکرکشی به روستای پرسوراخ دو نفر را به قتل رساندند و تا کنون پیکرشان را به خانواده‌ها تحویل نداده‌اند. حالا مجاهد کورکور را که در آن روستا بازداشت کرده بودن، کشتنپ، در حالی که خانواده‌های دادخواه و داغدار ایذه بارها گفته‌اند که مجاهد و یارانش قاتل عزیزانشان نیستند. میثم پیرفلک به صراحت نام فرمانده نیروهای سرکوب و عامل کشتار ایذه را به زبان آورده است.

#مجاهد_کورکور #ایذه #دادخواهی #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
قتل حکومتی مجاهد کورکور در همین ساعات اولیه انتشار خبر، واکنش‌های زیادی را برانگیخته است.

سعید دهقان، حقوقدان و فعال حقوق بشر نوشت:
«از همان روزی که خانواده کیان پیرفلک گفتند شکایتی از #مجاهد_کورکور ندارند چون خودشان شاهد تیراندازی نیروهای امنیتی بودند، روشن بود که نه جرم، نه قانون، نه وجدان، بلکه تصمیم نظام برای انتقام و بقا به قیمت خون، سرنوشت او را رقم زده است.»

رضا یعقوبی، پژوهشگر علوم انسانی، نویسنده و مترجم چنین نوشت:
«جز خون، جز درد، جز ناکارامدی و ناتوانی و بی‌کفایتی، فساد، رانت، فقر، قحطی، کمبود انرژی، جنگ، تحریم، سرکوب، سانسور، زندان، شکنجه، رکود، تورم، تباهی، حاصل دیگرشان برای مردم ما مرگ و اعدام است!»

آتنا دائمی یادآور شد که این قتل در زادروز کیان پیرفلک انجام شده و نوشت:

«همزمان با سالروز تولد کیان پیرفلک، #مجاهد_کورکور را اعدام کردند…
تروریست‌های سپاه پاسداران کیان را کشتند و به مجاهد کوکور اتهام کذب قتل کیان و‌ شهروندان دیگر را نسبت دادند، خانواده پیرفلک از مجاهد کوکور حمایت کردند اما جمهوری اسلامی وقیحانه در سالروز تولد کیان پیرفلک، مجاهد را اعدام کرد…»

#نه_به_جمهورى_اسلامى #نه_به_اعدام #ایذه #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech