آموزشکده توانا
61.5K subscribers
27.9K photos
34.9K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
#فشن #حکومتی، طرح از شاهرخ حیدری
#مدلینگ
منبع: رادیو فردا
@Tavaana_TavaanaTech
مسعود فراستی از حکم اعدام تا توبه مسلمانی

مسعود فراستی که در سال ۶۰ به اعدام محکوم شده بود، در زندان توبه کرد و از طرفداران نظام اسلامی درآمد. فراستی می‌گوید که تحت تاثیر شکنجه‌گرش قرار گرفته است.
goo.gl/j3UZRN

مسعود فراستی در همه‌ی این سال‌ها به روشنفکران ایران حمله کرده است و سینماگران مستقل ایران را مورد هجمه قرار داده است. او همواره تلاش داشته است که خود را فردی ارزشی معرفی کند.

آن‌چه بسیاری می‌دانند این است که مسعود فراستی به گفته‌ی خودش بیش‌تر حکومتی است تا منتقدی مستقل و شاید از همین‌جا باشد که مدام چهره‌اش را در سیمای جمهوری اسلامی می‌بینیم. اما آن‌چه شاید جمع کثیری از مخاطبان عام تلویزیون ندانند پیشینه‌ی مسعود فراستی است. شاید بسیاری ندانند که مسعود فراستی از یک زندانی محکوم به اعدام سال ۱۳۶۰ به یک طرفدار جمهوری اسلامی رسیده است.
مسعود فراستی می‌گوید هنگامی که به وسیله‌ی بازجویش که جوان دانشجوی فوق لیسانس علوم سیاسی بود شکنجه می‌شده - بخوانید تعزیر- به حقانیت جمهوری اسلامی پی برده و دست از باورهای خویش کشیده و توبه کرده است.

مسعود فراستی در گفت‌وگویی در مورد سابقه‌ی فعالیت سیاسی‌اش که منجر به حکم اعدام شد و در برابر این پرسش که آیا شما طرفدار انقلاب اسلامی هستید می‌گوید: «بله! طرفدار انقلاب اسلامی هستم».

آن‌گاه در مواجهه با این پرسش که آیا بعد از انقلاب مشکلی برایتان به وجود نیامد می‌گوید:

«بله! بعضی اوقات زندان بودم.» پرسش‌گر می‌پرسد که شنیده‌ام که حکم سنگینی هم داشتید که فراستی پاسخ می‌دهد: «اعدام!»

مسعود فراستی در سال ۱۳۶۰ به دلیل فعالیت‌های سیاسی‌اش محکوم به اعدام می‌شود.

او چرایی این حکم را این‌گونه توضیح می‌دهد:

«برای اینکه جزو یکی از گروه‌های چپ بودم. چپ به قول آن موقع خودمان غیر وابسته. فکر می‌کردیم. تفکری همچنان وابسته است. چپ غیر توده‌ای، چون توده‌ای‌ها غیر از اینکه وابستگی جبهه‌ای داشتند، وابستگی جیبی هم داشتند. به ایران آمدیم و از انقلاب دفاع کردیم. در جایی هم نکشیدیم. من هم شل شدم. نه فقط من، عده‌ای از بچه‌ها این‌طوری شدند. در ما انشعاب شد، عده‌ای مسلحانه علیه حکومت شدند. طیف من منفعل شدند. گفتند این راه غلط است، ولی منفعل شدند. راهی هم جز این نداشتیم، چون مردم آن طرف بودند. ما هم علیه مردم نبودیم. نمی‌دانستیم چکار کنیم. در یک سال و خرده‌ای آخر کاملاً به بن‌بست رسیدیم و همه را در یک شب گرفتند.»

فراستی سپس توضیح می‌دهد که وقتی قرار بود شکنجه - فراستی می‌گوید تعزیر- بشود از زیر چشم‌بند، جوان شکنجه‌گر را دیده که کتی پاره بر تن داشته و از گوشه‌ی چشمش اشک روان بود. این شکنجه‌گر فراستی را طبق گفته‌ی خودش تحت تاثیر قرار می‌دهد به صورتی که فراستی شروع می‌کند به «خرخوانی» و ۴۰۰ کتاب در حوزه‌ی اسلام و مسلمانی می‌خواند و از یک چپ مائوئیست به یک مسلمان طرفدار حکومت اسلامی تبدیل می‌شود.

http://bit.ly/2gsnyKi

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ