آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.8K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
مشق عشق
https://goo.gl/efqU5G

در کوچک‌ترین روستای گیلان با دو خانوار و مجموع جمعیت 5 نفر، بدون برق، آب شرب لوله‌کشی شده، گاز، تلفن و حتی آنتن تلفن همراه،کلبه قدیمی وجود دارد که عنوان مدرسه را یدک می کشد. وجه تمایز مدرسه (امام علی) روستای "شرتایی" ماسال، نداشتن این امکانات نیست. این مدرسه تنها دو دانش‌آموز به اسمهای " پویان حقیقی و پویا دارایی" دارد که البته هیچ‌یک ساکن این روستا نیستند و قصه‌های جداگانه ای آن‌ها را کنار هم نشانده است. پدر و مادر پویان 8 ساله در روستای "سوته" زندگی می‌کنند. این روستا دو ساعت تا مدرسه فاصله دارد و فاقد مدرسه است. پویا در 9 ماه سال تحصیلی برای حضور در مدرسه به خانه مادربزرگش که در روستای مجاور زندگی می کند، می‌رود. او هرروز حدود 20 دقیقه راه مالروی روستا تا مدرسه، که در اکثر ایام سرد سال پوشیده از برف و گل است را پیاده طی می کند. اما قهرمان این داستان نه پویان و نه پویا، که مازیار دارایی 44 ساله معلم روستای شرتایی است. آقای دارایی که 28 سال سابقه تدریس دارد و تمام این مدت را در مدارس ییلاقی و روستایی محروم پای تخته برای دانش‌آموزان سرمشق نوشته، اما به دلیل این سابقه کم‌نظیر، به‌عنوان قهرمان داستان ما معرفی نشده است. او که 10 سال گذشته در روستای شرتایی مشغول آموزش به دانش‌آموزان بود، در سال تحصیلی جدید بخاطر فراهم نمودن شرایط تحصیل برای تنها دانش آموز این مدرسه فرزندش که می توانست در بهترین مدرسه شهر و با بهترین امکانات رفاهی و آموزشی تحصیل کند را به مدرسه روستا با کمترین امکانات و سخت ترین شرایط آورد، تا فرزندش هم در آغازین راه زندگی مانند پدر، عشق‌ورزی را مشق کند. آقای معلم به همراه پسرش برای رسیدن به مدرسه بعد از طی مسافت 10 کیلومتری از ماسال، به جاده خاکی ناهمواری می رسند که 6 کیلومتر ادامه پیدا می کند و بعد از آن یک ربع در مسیری کوهستانی و صعب العبور که در روزهای پرباران سال حتی عبور حیوانات نیز با مشکل صورت می گیرد را پیاده طی می کنند تا به مدرسه برسند.
عکس: مرتضی رفیع خواه/مهر
و مجتبی محمدی/ ایرنا

مطالب مرتبط:

حقوق کودک و نوجوان: از تولد تا هجده سالگی
http://bit.ly/1fGyUup

کتابچه اختصاصی توانا برای آموزش مدرسان
http://bit.ly/2dqv5sc

تغییرات نظام آموزشی ایران پس از انقلاب
سعید پیوندی
http://bit.ly/1HP1h1c

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
دانش‌آموزان مدرسه‌ای در حومه تبریز
حسرت دیدن رایانه از نزدیک
goo.gl/Iy6JBR

«ما آرزو داریم رایانه را از نزدیک ببینیم و به آن دست بزنیم.»

این را پسر نوجوانی که دانش‌آموز پایه ششم ابتدایی یکی از روستاهای محروم آذربایجان شرقی است می‌گوید و با همان لهجه آذری‌اش ادامه می‌دهد: «کتابی به اسم کار و فناوری داریم که در آن باید کار با رایانه را یاد بگیریم، اما معلم مدرسه، عکس صفحه کلید و تلویزیونش را روی تخته سیاه می‌کشد.» این را می‌گوید، به امید اینکه چیزی که خواهم نوشت، مدرسه‌اش را صاحب یک رایانه واقعی کند. مدرسه‌اش در روستایی در فاصله یک ساعته تبریز میان تپه‌ماهورهای پوشیده از برف، زیبا به نظر می‌رسد. اما راهی که ما را به این روستا و روستاهای اطراف رسانده، چندان زیبا نیست و گاهی حتی چهره زشتش را به مسافران گیر افتاده در برف نشان می‌دهد. زنگ خورده و هجوم بچه‌ها به حیاط خاکی مدرسه که با برف پوشانده شده، مثل هر مدرسه دیگری است.

۴۵ دانش‌آموز دختر و پسر ابتدایی با سه معلم، دور از هیاهوهای شهر و البته محروم از امکانات، در این مدرسه درس می‌خوانند. لپ‌های گلی بچه‌های روستا که در سفیدی برف انگار بیشتر توی چشم می‌آید، همه‌چیز را مرتب نشان می‌دهد اما، زینب که به سختی در حیاط حرکت می‌کند و محمد که به سختی می‌بیند و شلوارهای پاره خیلی‌های دیگر، این جلوه مرتب را کمی آشفته می‌کند. دخترک ریزجثه است و نیمی از بدنش انگار فلج شده است. اسمش را می‌گوید، اما متوجه حرف‌هایش نمی‌شوم. یکی از پسربچه‌ها که از قرار قوم و خویش اوست، توضیح می‌دهد که زینب هنگام تولد مشکلی پیدا کرده و الان هم لخته خونی توی سرش دارد و همین باعث این مشکلات شده است.

مشکلی که یکی از معلم‌های مدرسه توضیح می‌دهد که اگر عمل جراحی انجام شود حل می‌شود و زندگی برای زینب اینقدر سخت نخواهد بود. اما اینجا انگار به ازای هر کیلومتری که از مرکز دور شده از یاد‌ها هم رفته. یکی از اهالی روستا توضیح می‌دهد که اغلب در زمان‌هایی که برف می‌بارد اکثر راه‌های روستایی مسدود است، مثلا دو روز پیش در این شهرستان به خاطر بارش برف راه ارتباطی ۱۷۵روستا مسدود بود. او ادامه می‌دهد: «قبل‌ها اگر در زمستان خانمی می‌خواست وضع حمل کند توی راه می‌مرد، دقیقا پنج سال پیش من خودم شاهد فوت یک تازه‌عروس به خاطر مسدودی راه روستا بودم. اما الان طی یکی دوسال سعی شده با کمک هلال‌احمر کمک‌هایی در این زمینه صورت بگیرد.» این را که می‌گوید دلیل مشکل زینب هنگام تولد را متوجه می‌شوم. روستا خانه بهداشت هم دارد، اما متخصص و پرستاری در آن نیست.
تنها یک دیپلمه آموزش دیده است که کارهای ابتدایی بهداشتی اهالی را انجام می‌دهد. وضعیت روستاهای مجاور از این هم بدتر است و حتی همین خانه بهداشت هم در آن وجود ندارد.

در روستای مجاور در دمایی پنج درجه زیر صفر کلاس با بخاری نفتی کوچکی گرم می‌شود و یکی از بچه‌ها خواهش می‌کند تا وضعیت پسربچه‌ای که چند وقتی است فکش در حال رشد غیرطبیعی است و قدرت تکلمش را از دست داده ببینیم، تا شاید بتوانیم به او کمکی بکنیم.
یکی از ساکنان روستا می‌گوید: «یک سال است که بیمارستان شهرستان افتتاح شده اما فقط یک دکتر عمومی دارد. یک دکتر داخلی که از ساعت ۸ صبح تا ۲ بعدازظهر ویزیت می‌کند. برای بیماری‌های دیگر به شهر میانه تبریز یا تهران مراجعه می‌کنند. خب اینجا خانواده‌ها فقیر هستند و تنها یکی دو خانواده در پوشش کمیته امداد هستند. تازه کمک‌های آنها هم چندان موثر نیست و به امور اولیه زندگی‌شان هم نمی‌رسد.»

روزنامه فرهیختگان
سعیده علیپور

پی نوشت:
چندی پیش درباره مشکلات یک مستخدم مدرسه که از معلولیت و فقر رنج می برد و توانایی تهیه ویلچر مناسب را نداشت مطلبی به نقل از یک خبرگزاری گذاشته بودیم. یکی از همراهان توانا جستجو کرد و آن فرد را پیدا کرد و برایش ویلچر خرید و با بهزیستی و کمیته امداد هم برای خدمات بیشتر صحبت کرد.
آیا کسی هست که برای این مدرسه محروم یک کامپیوتر برای آموزش به کودکان هدیه بدهد؟

مطالب مرتبط:
حقوق کودک و نوجوان: از تولد تا هجده سالگی
http://bit.ly/1fGyUup
کتابچه اختصاصی توانا برای آموزش مدرسان
http://bit.ly/2dqv5sc
تغییرات نظام آموزشی ایران پس از انقلاب- سعید پیوندی
http://bit.ly/1HP1h1c

لینک ویدیو در صفحه اینستاگرام «نصرنیوز»:
http://bit.ly/2i9MWsS
عدالت برای کودکان و نوجوانان - حسین رییسی
https://goo.gl/MbSQUp

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
مدرسه کپری روستای انور آباد – بلوچستان

کمپین فعالین بلوچ- روستای انور آباد از دهستان ایرافشان و از بخش مرزی اشار است.بیش از ۳۰ خانواده در این روستا ساکن هستند و حدود چهل دانش آموز در پایه اول و دوم ابتدایی مشغول به تحصیلند و دلیل آن این است که تنها دو سال است که معلم به روستا میرود. اهالی روستا ،کپری که قبلا به عنوان انبار استفاده میشده را تبدیل به مدرسه کرده اند . شوق آموختن برای این بچه ها سختیهای تحصیل در این انبار کپری روستا را ساده میکند.
از تلگرام کمپین بلوچ
goo.gl/Wauit3

مطالب مرتبط:

#نظام_آموزشی ایران
http://bit.ly/1kflAOr

دستنامه شیوه های #تدریس در #آموزش_شهروندی
http://bit.ly/2bKLPJG

عدالت برای کودکان و نوجوانان
https://goo.gl/MbSQUp

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
روستای مارین، بهشت گم‌شده‌ی کهگلیویه و بویراحمد

https://www.instagram.com/p/BPLCznXB_M7/

«کارت نکه ای میره م
امشو شومت نمیرم
زنکو بیلش ورداشت
جو و گنملش کاشت
مردکو هم رر وابی
ره و سوار خر وابی
سی او گنم و جویو
گسنه خوسی او شویو»

در ۳۶ کیلومتری شمال شهرستان گچ‌ساران روستایی است دیدنی که می‌توان نام آن را به راستی «بهشت گم‌شده» گذاشت؛ نام این روستا «مارین» است.
این روستا یکی از روستاهای تاریخی ایران است؛ راه سلطنتی شوش به تخت‌جمشید و بیشاپور از ۷ کیلومتری این روستا عبور می‌کند. بیشاپور یکی از شهرهای باستانی ایران است که در کازرون در استان فارس قرار گرفته است که در زمان ساسانیان ساخته شده، که امروز تنها ویرانه‌ای از آن برجای مانده است. موقعیت روستای مارین در دوره‌های هخامنشیان و اشکانیان و ساسانیان سبب شده است که در این روستا قلعه‌های متعدد راه‌بانی وجود داشته باشد.

شرایط آب و هوا و هم‌چنین شکل معماری و بافت تاریخی این روستا سبب شده است که بسیاری‌ها از این روستا به عنوان «ماسوله‌ی دوم» یاد کنند. این روستا نیز مانند ماسوله معماری‌اش به شکلی است که حیاط یک خانه مشرف می‌شود به پشت‌بام خانه‌ی دیگر. در بیش‌تر خانه‌های این روستا از سنگ و خشت و گِل و آجر و تیرهای چوبی استفاده می‌شود. خانه‌باغ‌های روستا زیبایی ِ این روستای تاریخی را دو چندان کرده‌ است. چشمه‌های مارین که از دل زمین می‌جوشند وجود باغستان‌های زیبا و گردش‌گاهی را موجب شده است. آب‌وهوای «مارین» در فصل بهار و پائیز ملایم و روح‌نواز است اما تابستان‌های گرم و زمستان‌های سرد و خشک دارد. مردم این روستا به گویش دیلی صحبت می‌کنند که گویش مشترک روستاهای دیل و مارین و شهرستان سپیدان است.

بیش‌تر بخوانید:
http://bit.ly/1FrlkVz

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
آقا عبدالحسین زندگی می‌بافد...
goo.gl/LI6pVf

انگشتانی که رنگ‌ها را می‌بیند.
من و تو آن را یک سبد ساده می‌بینیم؛ نه بیشتر و نه کمتر و نمی‌دانیم یک نفر مثل «آقا عبدالحسین» سال‌های سال است با چشمانی که چیزی جز سیاهی نمی‌بینند، صبح به صبح بوته‌های بیدمشک را به هم می‌بافد تا روز و روزگارش پاک و حلال بگذرد.

«چهار ده» یکی از روستاهای کوچک ایران است که در بیرجند جا خوش کرده. مردمش پاک و ساده‌اند و روزی همه‌شان از راه سبدبافی تامین می‌شود. چهار ده جمعیت چندانی ندارد و هیچ جوانی هم در این روستا زندگی نمی‌کند. حال مردم چهار ده خوب است اما همه‌شان چشم به راه تازه‌واردی هستند که از آن‌ها سبد بخرد.

آقا عبدالحسین یکی از اهالی قدیمی روستای چهار ده است. او از دو سالگی به طور کامل نابینا شده و از همان سال‌های جوانی‌اش از راه حصیربافی زندگی می‌کند. کارش این است. بهار که می‌شود بزند به کوه تا بوته‌های بیدمشک را بچیند و آماده شود برای روزهای پرکار. بعدش هم می‌نشیند و بیدمشک‌ها را یکی‌یکی لمس و روی هم عمود می‌کند و زیر لب صلوات می‌فرستد به امید یک زندگی پربرکت.

درست است که چشمانش نمی‌بینند اما او خیلی خوب بلد است سبدهایش را با ساقه بید قرمز تزئین کند تا خریدار بیشتری داشته باشند. بید و گز و بیدمشک را با لمس‌کردن از هم تشخیص می‌دهد و خوب که شاخ و برگ اضافی‌شان را گرفت، شروع می‌کند به بافتن و بافتن.

درآمد آقا عبدالحسین زیاد نیست؛ اما خودش می‌گوید که راضیست. هرسبد را 6 هزارتومان می‌فروشد و معتقد است خارجی‌ها بیشتر طرفدار سبدهایش هستند.


سبدبافی آقا عبدالحسین در کنار همسرش
او حالا 89 ساله شده و توانایی این را ندارد که محصولاتش را برای فروش به شهر ببرد؛ اما همچنان به بوته‌های بی‌رمق بیدمشک زندگی می‌دهد. او عادت کرده است منتظر بنشیند تا گردشگران برای تفریح گذرشان به چهار ده بیفتد و از او سبد بخرند.

این تصاویر را «رها صلاحی مقدم» (عکاس ایسنا در بیرجند) ثبت کرده است.

ایسنا - سهیلا صدیقی

عبدالحسین چهاردهی پیرمردی نابیناست از اهالی روستای چهارده بیرجند. او در کنار سایر هم ولایتی هایش که همه سبد می بافند، بیش از نیم قرن است که با انگشتانی که جای چشمانش نشسته سبد می بافد.

مطلب مرتبط:

عصای سفید در شهر سیاه
http://bit.ly/1vaUMSb

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
آب نیست٬ روستا خالی شده است

روستای «حسین‌آباد» نزدیکی شهر «اراک» است،‌ مدرسه‌اش بزرگ و محکم است با تعداد کلاس‌هایی که حالا برای جمعیت بچه‌های مدرسه زیاد هم هست و حیاطی که هر چند درخت و کف‌پوش ندارد، اما برای بازی به قدر کافی خوب هست. به نسبت بسیاری از روستاها که مدرسه ندارند و خیلی از مدرسه‌های روستایی که امکاناتی بسیار کم‌تر از این دارند،‌ اوضاع مدرسه روستای حسین‌آباد آن‌قدرها هم بد نیست؛ اما این را هم نمی‌شد نادیده گرفت که مدرسه « کتابخانه» ندارد؛ یعنی نه جایی برای کتاب‌خواندن،‌ نه قفسه‌ای برای نگه‌داشتن کتاب و نه حتی کتاب‌های مناسبی که به درد بچه‌ها بخورد.

معیت روستای حسین‌آباد زمانی ترک روستا را شروع کرد که آب کم شد، قبل از آن مردم باغ انگور داشتند و کشاورزی،‌ حالا با کم‌شدن آب، بیشتر باغ‌ها خشک شده‌ و عده زیادی از مردم مهاجرت کرده‌اند. لیلا که خودش در همین مدرسه ابتدایی روستا درس خوانده می‌گوید: « زمان ما سه تا کلاس درس در مدرسه بود،‌ بچه‌ها بیشتر بودند،‌ الان همه از روستا رفته‌اند،‌ برای همین یک کلاس درس بیشتر در مدرسه نیست،‌ آن‌ها هم که مانده‌اند کم‌کم زمین‌هایشان را می‌فروشند و به شهر می‌روند،‌ یا کارهای خدماتی می‌کنند یا کارهای آزاد دیگر،‌ چاره‌ای هم نیست،‌ بالاخره روستا آب ندارد.»

با این‌که حسین‌آباد لوله‌کشی آب دارد،‌ هنوز مقدار زیادی از آب آشامدینی مردم از چشمه وسط روستا تامین می‌شود. «فاطمه» دختر یکی از خانواده‌های روستایی که در اراک زندگی می‌کند و برای آخر هفته به روستا آمده می‌گوید: « شیر آب فقط نیم‌ساعت در روز آب دارد،‌ چاره‌ای نیست به غیر از این که بیاییم از چشمه آب برداریم،‌ اگر دو سه روزی باران بیایید آب چشمه هم خوب است،‌ اما باران که نیاید آب می‌شود یک باریکه. من و همسرم هم برای همین از روستا رفتیم،‌ با این‌که این جا هوایش خیلی بهتر از اراک است اما نمی‌شود در آن زندگی کرد، ‌نه کار هست نه آب،‌ فقط پدر و مادرم اینجا مانده‌اند که آخر هفته‌ها بیاییم سری به آن‌ها بزنیم.»

اراک از نظر آلودگی هوا یکی از بدترین شهرهای ایران است؛ نیروگاه سیکل ترکیبی شازند، ‌موقعیت جغرافیایی شهر و افزایش جمعیتش در چند سال گذشته باعث این آلودگی شده است. زمین‌های رهاشده مردم حسین‌آباد را آن‌طور که اهالی روستا می‌گویند کسانی که وضع مالی بهتری دارند می‌خرند و خانه‌های ییلاقی می‌سازند،‌ این است که در قسمت پایین بافت روستا،‌ تعداد زیادی خانه‌های سپید با سقف‌های قرمز و نارنجی شیروانی هست،‌ با ساکنان آخر هفته به آخر هفته.

مدرسه روستا حالا یک کتابخانه کوچک برای خودش دارد،‌ مینی‌بوس کتابخانه سیار کانون پرورش فکری هم همچنان هفته‌ای یک‌بار به این‌جا می‌آید تا برای بچه‌ها کتاب بیاورد،‌ بچه‌ها می خندند و از هدیه‌هایی که گرفته‌اند راضی هستند،‌ روستا اما آن‌قدرها زنده و سرحال نیست،‌ مردمی که از شهر می‌آیند توشه‌شان را با خودشان می‌آورند و زندگی‌شان جای دیگری است، حضورشان کمکی به اقتصاد روستا نمی‌کند،‌ خانه‌های ترک‌شده را هم دیگر نمی‌شود قابل سکونت کرد.

ایسنا - عکس و گزارش از فاطمه کریمخان
goo.gl/4H9G0M

مطلب مرتبط:

از تکریم آب در ایران دیروز تا بحران آب در ایران امروز
http://bit.ly/2ejCnz7

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
ایران‌گردی در نوروز
کندوان، نخستین روستای صخره‌ای زنده‌‌ی جهان
goo.gl/WDCK7H

«کندوان» روستایی است درآذربایجان شرقی. خانه‌های سنتی و باستانی این روستا در ایران همانندی ندارند و برخی از محققان بر این نظر هستند که احداث این خانه‌ها در دل کوه به قرن هفتم هجری و همزمان با حمله‌ی مغول‌ها به ایران برمی‌گردد؛ برخی از محققان نیز قدمت این روستا را تا ۶ هزار سال پیش می‌دانند. معماری کندوان معماری صخره‌ای است و به دلیل همین ویژگی معماری خاص این روستا در فهرست آثار ملی کشور به ثبت رسیده است. کندوان یکی از سه روستای صخره‌ای جهان است؛ در «کاپادوکیه» در کشور ترکیه و یا «داکوتا» در کشور آمریکا چنین معماری صخره‌ای وجود دارد اما آن‌چه که کندوان را از مکان‌های مشابه، متمایز می‌کند این است که در این خانه‌های صخره‌ای انسان زندگی می‌کند. این روستا که در دل سنگ بنا شده است خانه‌هایی هرمی‌شکل هستند و حتا برای دام‌ها نیز حفره‌هایی در دل سنگ بنا شده است.
بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/Ioxq4X

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
برگزاری جشن نوروز در بزرگ ترین روستای استان کردستان

جشن نوروز به عنوان یکی از آیین های قدیمی در روزهای نخستین سال در مناطق شهری و روستایی استان کردستان با حضور و استقبال پرشور مردم برگزار می شود. در این آیین سنتی مردم هر روستا با جمع شدن در یک مکان مشخص ضمن روشن کردن آتش با رقص محلی و خواندن آواز فرا رسیدن سال نو را جشن میگیرند. مراسم نوروز روستای بیساران به عنوان یکی از پرجمعیت ترین و بزرگ ترین روستاهای کشور با حضور مردم روستا و شماری از هنرمندان کردستانی برگزار شد.

تصاویر و متن از خبرگزاری مهر

goo.gl/j3jm4T

https://t.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
- گذرت که به لافت افتاد، عیسی را فراموش نکن.
goo.gl/EdeLbZ

لافت روستایی در قشم است. خیلی سال قبل اهالی «لافت» درگیر یک بیماری عجیب و غریب شدند. بیماری مهلکی میان مردم شیوع پیدا کرد و اهالی روستا را نابینا کرد. عیسی یکی از بازماندگان آن‌ سال‌هاست که بر اثر همان بیماری نابینا شده است.

عیسی که به گفته خودش ۱۰۵ ساله اما به گفته همسایه‌هایش ۹۰ ساله است، وقتی که فقط هفت سالش بوده، تمام بینایی‌اش را بر اثر بیماری از دست می‌دهد. از همان روزها دنیایش عوض می‌شود؛ یک‌ جورهایی تاریک و مات. با این حال در تمام سال‌های جوانی‌اش تنهای تنها دل به دنیای پر رمز و راز دریا می‌زده و صیادی می‌کرده است. اهالی می‌گویند او با وجود نابینایی تسلط و هوش زیادی در پیدا کردن راه‌ها و معابر دارد و دریا را هم خوب بلد است.

عیسی دو بار ازداوج کرده و هر دوبار هم همسرانش نابینا بوده‌اند. زن‌ها هر دویشان فوت کرده‌اند و بچه‌ای هم از آنها ندارد. برای همین این روزها تنهاست؛ تنهای تنها. او شناسنامه ندارد و از یارانه و هیچ‌گونه خدمات دولتی هم بهره‌مند نیست.

عیسی این روزها دل پردردی دارد؛ درد پیری یک طرف، تنهایی و بی‌کسی هم طرف دیگر. خانه عیسی - یعنی خانه که نه - خرابه‌ای که در آن زندگی می‌کند، احاطه‌شده با زباله است. از لوله‌کشی آب هم خبری نیست. یکی از همسایه‌ها چای و غذای عیسی را تقبل کرده است. عیسی هم برای جبران لطف همسایه‌اش سند خانه در حال تخریبش را به نام همان همسایه زده که حالا آرام جان اوست. البته همسایه‌های مهربان می‌گویند برای بازسازی خانه به او پیشنهاد داده‌اند؛ اما او به دلیل مناعت طبعش قبول نمی‌کند.

عیسی این روزها دلخور است که کسی او را نمی‌بیند و به فکر سقف خانه‌ در حال فروریختنش نیست. همسایه‌ها می‌گویند او کمکی قبول نمی‌کند، خودش می‌گوید: «می‌دانی؟ من فکر می‌کنم حتی گربه‌های محله هم فهمیده‌اند که چشم‌هایم سو ندارند. از کوری‌ام استفاده می‌کنند و لقمه‌های غذایم را برمی‌دارند و می‌خورند.»

منبع: ایسنا / عکاس این تصاویر آقای «عبدالرضا شیبانی» بوده اند.

مطلب مرتبط: جسمیت و قدرت: مباحثی در معلولیت و تحول اجتماعی
http://bit.ly/1I0beqv

@Tavaana_TavaanaTech
- فرشته؛ کارآفرین روستای میوان
goo.gl/U3xx4y

«فرشته حسینی» زن جوانی ست که در روستای «میوان» در حوالی کرمانشاه زندگی می کند. در سال ۱۳۸۶ اداره میراث فرهنگی در روستا آموزش گیوه بافی برگزار کرد. او نیز به همراه دیگر زنان روستا در این دوره آموزشی سه ماهه شرکت کرد. کم کم گیوه بافی به شغل اصلی او تبدیل شد.
او خود درباره پیشرفت کارش می گوید:‌ «اولین گیوه‌ای را که بافتم، ۱۵۰۰ تومان فروختم و حالا قیمت هر جفت گیوه‌ای که خودم می‌بافم، به ۲۰۰ هزار تومان رسیده است.»
«فرشته حسینی» درباره گستره کار خود می گوید:‌ «با ۶۰ بافنده کار می‌کنم که ۳۰ نفر به‌طور مستقیم در روستا فعالیت می‌کنند و ۳۰ نفر دیگر نیز ساکن شهر و روستاهای اطراف هستند که به‌صورت غیرمستقیم با آن‌ها کار می‌کنم.» در تعاونی او از بافنده ۱۴ ساله تا بافنده ۷۰ ساله مشغول کار هستند. ...

درباره این بانوی کارآفرین بیش‌تر بخوانید:
http://bit.ly/2zjGPvp

@Tavaana_TavaanaTech
زنانی روستایی را تصور کنیم که با استفاده از فضای مجازی و شبکه‌های اجتماعی تلاش می‌کنند مرغ و تخم‌مرغ محلی به فروش برسانند یا از شهرهای بزرگ برای محصولات محلی همچون ترشی، مشتری جلب کنند. پدیده جالب‌توجهی که در یکی از روستاهای ساوجبلاغ رخ داده است و البته محدود به این نیست. اساسا فضای مجازی در روستاهای ایران رخنه کرده است و تاثیرات جالب‌توجهی نیز از خود برجای گذاشته است.
.
«عزت‌الله سام‌آرام» که از او به عنوان «پدر مددکاری اجتماعی» یاد می‌کنند، درباره نسبت تکنولوژی اینترنت و زنان روستایی در اردیبهشت ۹۷ گفته بود: «اكنون ۳۰ هزار روستا و آبادی در كشور به تكنولوژی‌های نوین مجهز هستند كه می‌تواند زمینه توسعه روستایی را فراهم كند...به ظرفیت زنان به ویژه زنان روستایی به عنوان منبع توسعه اجتماعی اعتقاد دارم و فكر می كنم تكنولوژی‌های نوین ارتباطی و فضای مجازی می‌تواند زمینه اشتغال آنان را فراهم كند».
.
ولی همانطور که انتظار می‌رود این افزایش دسترسی روستاییان به اینترنت و بهره‌گیری از آن، مسئولان امنیتی در جمهوری اسلامی را نگران کرده است. چنانکه مسئول سازمان «فضای مجازی سراج» در استان خراسان جنوبی، در دی‌ماه ۱۳۹۸ از اینکه استفاده از اینترنت در استان خراسان جنوبی و شهرستان بیرجند و روستاهای اطراف آن گسترش پیدا کرده است، ابراز نگرانی کرد.
.
«سعید کسرایی» در توضیح بیشتر نگرانی‌های خود گفت: «در حال حاضر هر کدام از شهروندان بیرجندی به طور متوسط هفت ساعت از شبانه روز را از تلفن همراه استفاده می‌کنند...به بحث آموزش در روستاها توجهی نداریم و اوضاع روستاها در حوزه فضای مجازی خطرناک است».
.
پرسش واقعی از این سازمان این است نسبت اشتغال زنان روستایی از طریق فضای مجازی چه نسبتی با دغدغه‌های شما دارد که از گسترش اینترنت در روستاها ابراز نگرانی می‌کنید؟
.
بیش‌تر بخوانید:
http://bit.ly/2RQP1tF

#فضای_مجازی #روستا #اشتغال_زنان #سازمان_فضای_مجازی_سراج #آزادی_اینترنت

@Tavaana_TavaanaTech

علی لاریجانی: «پس از انقلاب، روستاهای ایران آباد شدند»!

«علی لاریجانی» حدود یک سال پیش در گفتگو با شبکه «المیادین» لبنان با انتقاد از حکومت شاه گفت: «در طول دوران حکومت شاه فقط ۲۰۰ روستا، راه آسفالته داشتند اما امروز ۱۰۰ هزار کیلومتر جاده آسفالته روستایی داریم. هیچ روستا و شهری گاز نداشت اما امروز تقریبا همه شهرهای ایران و بیش از ۷۰ درصد روستاها نیز گاز دارند. تعداد محدودی از روستاهای کشور برق داشتند اما امروز تمام روستاها برق دارند، آب آشامیدنی نیز همین طور است».

به گفته او: « رویکرد انقلاب ایران به سمت محرومین بوده و هزینه زیادی هم در این زمینه انجام داده است. تمام روستاهای ما از برق، رادیو و تلویزیون، راه، امکانات بهداشتی و مدرسه برخوردار هستند»

بجاست که یکی تکانی به آقای لاریجانی بدهد و به او یادآوری کند که اکنون و به علت سیاست های نظام جمهوری اسلامی بسیاری از روستاها در ایران عملا غیرقابل سکونت شده اند! حال لاف زنی درباره آسفالت و گاز و برق و امکانات بهداشتی بماند!.

کارشناسان در این باره می گویند: «بر اثر خشک شدن درياچه‌ها، طوفان‌های خاک و نمک ايران را تهديد می‌کند. تا کنون روستاهای زيادی زير خاک دفن شده‌اند؛ و در آينده‌ای نزديک زندگی در شهرهای بزرگ ايران نيز ناممکن می‌شود»

دکتر سعید بشیرتاش - پژوهشگر - درباره قدرت خرید خانه و منزل با مقایسه حکومت شاه و حکومت جمهوری اسلامی می نویسد: «در پيش از انقلاب، تقريباً همه حقوق‌بگيران می‌توانستند با گرفتن وام‌های درازمدت از بانک‌ها صاحب خانه شوند، در حالی که بهای متوسط يک آپارتمان در تهران معادل حدوداً هفت سال حقوق متوسط کارمندی بود. اما اکنون خريد يک واحد آپارتمان برای حقوق‌بگيران تبديل به رؤيايی دست‌نيافتنی شده و گرفتن وام درازمدت از بانک هم کم از خواب و خيال ندارد».

#روستا #علی_لاریجانی #انقلاب #انقلاب۵۷ #توسعه #محمدرضاشاه #پهلوی #چمدان_دلار #محیط_زیست #فقر #گرسنگی

@Tavaana_TavaanaTech