آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.8K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
تولد ادگار آلن پو شاعر و پدر ِداستان‌های پلیسی مدرن

اِدگار آلن‌ پو در ۱۹ ژانویه ۱۸۰۹ در شهر بوستون آمریکا به دنیا آمد. پدر و مادر ادگار هنرپیشه‌های دوره‌گرد بودند. پدرش خانواده را رها کرد و مادر از بیماری سل درگذشت. پس از این بود که سرپرستی ادگار به یک تاجر ثروتمند سپرده شد. پدرخوانده و ادگار با هم مشکلات بسیاری داشتند به شکلی که ادگار مجبور شد که از خانه فرار کند و مدام این‌کار را تکرار می‌کرد. ادگار به دلیل شرایط بد مالی مجبور به ترک تحصیل شد. فقر، آلن پو را به فروش اشعارش می‌کشاند اما شناخته‌نبودنش موجب می‌شود که اشعارش با اقبال عمومی مواجه نشود و در نتیجه فقر روز به روز بیش‌تر از گذشته آلن پو را در بر می‌گیرد. آلن پو با دختر خاله‌ی خود ازدواج می‌کند.

زندگی‌اش هم‌چنان محقر است اما عشق در آن جاری است و از ازدواج خود رضایت دارد. این خوش‌بختی چندان نمی‌پاید و همسرش می‌میرد. غم از دست دادن هم‌سر در همه‌ی زندگی با او است. بسیاری از منتقدان بر این نظر هستند که داستان کلاغ از این برهه از زندگی آلن پو اقتباس شده است. کلاغ شعری است روایی که در ژانویه ۱۸۴۵ انتشار می‌یابد. این شعر در مورد کلاغی است که سخن می‌گوید. این کلاغ با عاشقی آشفته‌‌احوال ملاقات می‌کند و شاهد آن است که این جوان عاشق چگونه به جنون می‌رسد. عاشق در فراغ معشوق زاری می‌کند. در این شعر ارجاعات بسیاری به ادبیات کلاسیک وجود دارد. مشکلات عدیده‌ای که ادگار آلن پو در زندگی شخصی تجربه کرد بود اعم از ترک خانواده توسط پدر، وضعیت وخیم مالی، ترک تحصیل، استخدام در ارتش و ترک آن، درگدشت هم‌سر و … در داستان‌ها و اشعار آلن پو تاثیر فراوانی بر جا گذاشت. نخستین نوشته‌های آلن پو سه مجموعه شعر بودند که در سال‌های ۱۸۲۷ تا ۱۸۳۱ انتشار یافته‌اند. آلن پو در همین زمان داستان‌های هم می‌نویسد که در یک نسابقه‌ی داستان‌نویسی نیز برنده می‌شود. از داستان‌های نیرومند این دوره‌ی آلن پو می‌توان به “زوال خاندان آشر” و “نقاب مرگ سرخ” اشاره کرد.

پو هم‌واره از راه نوشتن ارتزاق کرد و شاید بتوان گفت اولین نویسنده‌ای از چهره‌های ادبیات مدرن باشد که از راه نوشتن زندگی گذرانده است. آلن پو تنها شاعر و یا نویسنده نبود. او یکی از چهره‌های نظریه‌پردازی ادبی آمریکا نیز هست. فارسی‌زبان نیز با آثار آلن پو آشنایی نزدیک دارند. اولین ترجمه‌های آلن پو در ایران توسط مسعود فرزاد صورت گرفته است. مسعود فرزاد کتاب‌های «قلب قصه‌گو»، «نقاب مرگ سرخ» و «آمنتیلا» پو را به فارسی برگردانده است. در همین دوره صادق چوبک، داستان‌نویس مشهور ایرانی داستان «کلاغ» را به فارسی ترجمه می‌کند. احمد #گلشیری در مجموعه «داستان و نقد داستان» چند #داستان آلن پو را #ترجمه می‌کند. یکی از آخرین ترجمه‌های آلن پو به فارسی ترجمه‌ای است از فرهاد #غبرایی به نام «گربه سیاه» که در سال ۱۳۸۶ انتشار می‌یابد.

ادگار آلن پو تنها چهل سال سن داشت که در هفتم اکتبر سال ۱۸۴۹ و پس از ۴ روز بیماری به شکل ناشناخته‌ای می‌میرد. برخی مرگ او را ناشی از مصرف بیش از حد الکل دانسته‌اند و برخی نیز دلیل مرگ را ابتلا به بیماری وبا می‌دانند. به هر حال و دلیل مرگ هر چه باشد جنازه‌ی این نویسنده‌ی شهیر به شکلی ژولیده و نیمه‌جان در شهر بالتیمور در ایالت مریلند آمریکا پیدا می‌شود؛ همان‌ شهری که در سال ۲۰۰۹ میزبان مراسم جشنی به مناسبت دویستمین سالروز تولد پو است.

بیش‌تر بخوانید:
https://goo.gl/j23d64

#ادگار‌آلن‌پو

@Tavaana_TavaanaTechا
«از دستمال گریه من روسری کنند»

موزیک ویدیوی «روسری» تازه ترین کار خواننده ۲۹ ساله ساکن لس آنجلس شادی امینی است که برای اولین بار از طریق تارنمای رادیو فردا منتشر می شود.

شادی امینی امسال اولین آلبوم خود را با ترانه هایی از سروده های خود و کارهایی بر روی اشعار دو غزل سرای معاصر مهدی موسوی و فاطمه اختصاری منتشر کرد.

دو شاعری که از غزل سرایان پست مدرن در ایران شناخته می شوند و چندی پیش از سوی دادگاه انقلاب اسلامی در تهران به اتهام آنچه توهین به مقدسات نامیده شد، به حبس های طولانی مدت محکوم شدند.

حاصل صدور این حکم برای این دو #شاعر، ترک ایران بود.

حال شادی امینی با تک آهنگ «روسری» بر روی شعری از مهدی موسوی بازگشته است.

سیروس کردونی کارگردان جوانی که تا کنون کارهای پرمخاطبی را بر روی ترانه های «هیاهو» با صدای گوگوش و «چشمات» با صدای مهرنوش ساخته است، کار ساخت ویدیو کلیپ این آهنگ را بر عهده داشته است.

او برای کارگردانی این کار به سراغ فضایی کاملا غیر تجاری رفته است مساله ای که ترانه روسری را از سایر کارهای این کارگردان متمایز می کند.

هرچه غزل مهدی موسوی سربسته و در ایهام می کوشد مفاهیم خود را رها سازد، سیروس کردونی این ایهام را با مدد گرفتن از فضاسازی ها، بریده روزنامه ها و تصاویر کشته شدگان قلم، می شکند.

استفاده از صدای هوشنگ #گلشیری نویسنده معاصر در ابتدای این ویدیوکلیپ یادآور دوران موسوم به قتل های زنجیره ای است که طی آن روشنفکران ایرانی در دهه هفتاد خورشیدی به دست آنچه که حکومت ایران عوامل خودسر وزارت اطلاعات نامید، کشته شدند.

شادی امینی می گوید که به هنر سیاسی اعتقاد ندارد ولی معتقد است «بی تفاوتی» ذات هنر نبوده و نیست. او به همین خاطر این ترانه را به «تمام آزاد اندیشانی که به جرم قلم و هنر محاکمه و در این راه قربانی شده اند»، تقدیم کرده است.

از آهنگساز این کار نامی در میان نیست، شادی امینی پیشتر نیز کارهایی داشته است که از آهنگساز آن به دلیل سکونت در ایران نامی برده نشده است.

اما تنظیم این کار را هومن تهرانی فارغ‌التحصیل رشته موسیقی از دانشگاه هنر تهران که هم اکنون در خارج از ایران به فعالیت مشغول است در فضای موسیقی‌های لانج، آمبینت و موسیقی الکترونیک غربی به انجام رسانده است.

محمد ضرغامی- Radio Farda
"روسری"

تسلیم باد/ رفتن ِ نامـوس ِ باغ ها
آواز دسته جمعی و شاد ِ کلاغ ها
جنگل به خون نشست ... درختان تبر شدند
و بار مـــی بــرنــــــد کماکان الاغ هــــــــا!
لعنت به ساده لوحی ات و آن دل ِ خرت!
بهتت زده! شکسته در این شــهر باورت
به دست دوست یا که به آغوش امن عشق
این بار اعتمـــاد کنــــــی خاک بـــــر سرت!!
از یاد مـــی برند مــــرا دیگـــــری کنند
از دستمال ِ گریه ی من روسری کنند
در کلّ شهر، خاله زنک ها نشسته اند
درباره ی زنـــی کــــه منــم داوری کنند
چشم تو را که اسم شبش آفتاب بود
با ابرهای غمــــزده خاکستــــری کنند
ما درد می کشیم که جوجه فسیل ها!
در وصف عشق و زیر کمر شاعری کنند
از بحث روزنامـــه ســــــر ِ کارمـــزدها
از بوی دست های تو در جیب دزدها
از انحراف من وسط ِ مستقیـــــم هـــــا!
از عشق جاودانه ی ما پشت سیم ها!!
از آدمی که مثل تو از ماه آمده ست
از اینهمه بپرس:
چرا حال من بد است؟!!

ترانه: سید مهدی موسوی
تنظیم: هامون تهرانی
کارگردان: سیروس کردونی
و با تشکر دوستان زیادی که در تهیه و تولید این اثر ما را همراهی کردند ...
و همینطور شما که با انتشار آن ما را حمایت می کنید.
#روسری، با شعری از سید مهدی موسوی که بعد از دریافت حکم ده سال زندان هم اکنون در #تبعید به سر می برد و تنظیم هامون تهرانی، تقدیم شده است به تمام آزاد اندیشانی که به جرم قلم و هنر، محاکمه و در این راه قربانی شده اند.

@Tavaana_Tavaanatech
👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
به بهانه‌ی سالگرد درگذشت #هوشنگ_گلشیری، جان پر شور خلاق ِ نوآور*
هوشنگ گلشیری آن روزهای خود را این‌گونه توصیف می‌کند: «از ۱۳۳۴ تا ۱۳۵۲ در اصفهان زيسته‌ام. تا ۳۷ آموختن و خواندن بود و آشنايی از درون با سنت‌های ريشه‌دار، آن هم آدمی كه الخی بار آمده بود، در خانه‌ای شلوغ. ما شش بچه بوديم و يكی هم بعد آمد و مسكنمان اتاقی كوچك بود و صندوقخانه‌ای. خانه هم چند اتاق داشت با كلی آدم. تابستان‌ها هم كار می‌كرديم، در بازار، من و برادر بزرگتر و بعد از ديپلم گرفتن هم من باز مدّتی در كارخانه‌ای، مدّتی هم در بازار، در دكان رنگرزی و خرازی و بالاخره در دكان قنادی، كار كردم. مدّتی هم در تهران و در خاكبرداری زمينی كه قرار بود برق آلستوم فعلی شود. بالاخره از دفتر اسناد رسمی سر درآوردم، پس از گرفتن ديپلم.»
آشنایی با انجمن ادبی صائب اتفاق مهمی در زندگی گلشیری محسوب می‌شد که در همین دوره اتفاق افتاد. او از سال ۱۳۳۹ به این انجمن ادبی می‌رفت که این به تعبیر خودش «انجمن‌نشینی» از سال ۱۳۴۲ و ۱۳۴۳ ادامه داشت. شرکت در این جلسات باعث آشنایی گلشیری با برخی از نویسندگان آن روز اصفهان شد؛ همین‌طور زمینه‌ساز آشنایی گلشیری با بعضی از فعالان سیاسی شد که موجبات دستگیری او در سال ۱۳۴۰ را فراهم ساخت. «چند ماهی زندان مرا از درون با اعضای حزب توده آشنا ساخت. بسیاری از داستان‌های سیاسی من با جهت‌گیری ضد چنان حزبی، آن سال نطفه بست. مثل «عکسی برای قاب عکس خالی من»، «هر دو روی یک سکه»، «یک داستان خوب اجتماعی»، و بالاخره بعدها «جبه‌خانه».» گلشیری کار ادبی خود را در سال ۱۳۳۹ با جمع‌آوری فولکلور مناطق اصفهان آغاز کرد. گلشیری در پایان سال ۱۳۴۱ از زندان آزاد شد و در همان سال از «دانش‌کده‌ی ادبیات اصفهان» فارغ‌التحصیل شد.
هوشنگ گلشیری با نوشتن رمان کوتاه «شازده احتجاب» در اواخر دهه‌ی ۴۰ شمسی و در سال ۱۳۴۸ به شهرت فراوانی دست یافت. این #کتاب توسط «جیمی بوکان»، نویسنده‌ی اسکاتلندی، به زبان انگلیسی ترجمه شده است. این کتاب هم‌چنین به زبان فرانسه نیز ترجمه شده است. بهمن فرمان‌آرا، کارگردان سی‌نما نیز فیلمی با نام «شازده احتجاب» و با اقتباس از این رمان ساخته است.
داريوش مهرجويی، کارگردان سینما در مورد این اثر گلشیری چنین می‌گوید: «اگر بخواهيم از چهار پنج رمان مهم و معتبر قرن چهاردهم هجری در پهنه‌ی ادبيات ايران نام ببريم، بی‌شک، «شازده احتجاب» يکی از آن‌ها خواهد بود؛ چه به لحاظ ساختار و معماری کار و چه از نظر محتوا و ژرف‌بينی‌های به‌کاررفته در آن. قبل از هر چيز اهميت اين کتاب در آن است که شيوه‌ی شهادت دادن نسل جديد به نسل قديم را به ما می‌آموزند.»
پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ و چندی بعد از آن و با کشتن مختاری و پوینده توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، #گلشیری نیز تحت فشار طاقت‌فرسای نیروهای امنیتی قرار گرفت. او در تشییع جنازه‌ی مختاری در حالی در مرگ دوست متاثر است چنین می‌گوید: «آن‌قدر عزا بر سر ما ریختند که فرصت زاری‌کردن نداریم. پیام، دقیق، به ما رسیده است: خفه می‌کنیم. ما هم حاضریم... پیام آشکار است. ما از خدا هم می‌خواهیم که انتقام ما را از شب‌زدگان بگیرد.»
*عنوان، برگرفته از فرج سرکوهی است
بیش‌تر بخوانید:
http://bit.ly/1Le6DZE
@Tavaana_TavaanaTech
آموزشکده توانا
قسمتی از داستان خوانی هوشنگ گلشیری گرفتار نیستند این مردم! هوشنگ گلشیری؛ جان پر شور خلاق ِ نوآور* http://bit.ly/1Le6DZE @Tavaana_TavaanaTech
به بهانه‌ی سالگرد درگذشت هوشنگ گلشیری
هوشنگ گلشیری؛ جان پر شور خلاق ِ نوآور*
goo.gl/NiwVV0

هوشنگ گلشیری آن روزهای خود را این‌گونه توصیف می‌کند: «از ۱۳۳۴ تا ۱۳۵۲ در اصفهان زيسته‌ام. تا ۳۷ آموختن و خواندن بود و آشنايی از درون با سنت‌های ريشه‌دار، آن هم آدمی كه الخی بار آمده بود، در خانه‌ای شلوغ. ما شش بچه بوديم و يكی هم بعد آمد و مسكنمان اتاقی كوچك بود و صندوقخانه‌ای. خانه هم چند اتاق داشت با كلی آدم. تابستان‌ها هم كار می‌كرديم، در بازار، من و برادر بزرگتر و بعد از ديپلم گرفتن هم من باز مدّتی در كارخانه‌ای، مدّتی هم در بازار، در دكان رنگرزی و خرازی و بالاخره در دكان قنادی، كار كردم. مدّتی هم در تهران و در خاكبرداری زمينی كه قرار بود برق آلستوم فعلی شود. بالاخره از دفتر اسناد رسمی سر درآوردم، پس از گرفتن ديپلم.»

آشنایی با انجمن ادبی صائب اتفاق مهمی در زندگی گلشیری محسوب می‌شد که در همین دوره اتفاق افتاد. او از سال ۱۳۳۹ به این انجمن ادبی می‌رفت که این به تعبیر خودش «انجمن‌نشینی» از سال ۱۳۴۲ و ۱۳۴۳ ادامه داشت. شرکت در این جلسات باعث آشنایی گلشیری با برخی از نویسندگان آن روز اصفهان شد؛ همین‌طور زمینه‌ساز آشنایی گلشیری با بعضی از فعالان سیاسی شد که موجبات دستگیری او در سال ۱۳۴۰ را فراهم ساخت. «چند ماهی زندان مرا از درون با اعضای حزب توده آشنا ساخت. بسیاری از داستان‌های سیاسی من با جهت‌گیری ضد چنان حزبی، آن سال نطفه بست. مثل «عکسی برای قاب عکس خالی من»، «هر دو روی یک سکه»، «یک داستان خوب اجتماعی»، و بالاخره بعدها «جبه‌خانه».» گلشیری کار ادبی خود را در سال ۱۳۳۹ با جمع‌آوری فولکلور مناطق اصفهان آغاز کرد. گلشیری در پایان سال ۱۳۴۱ از زندان آزاد شد و در همان سال از «دانش‌کده‌ی ادبیات اصفهان» فارغ‌التحصیل شد.

هوشنگ گلشیری با نوشتن رمان کوتاه «شازده احتجاب» در اواخر دهه‌ی ۴۰ شمسی و در سال ۱۳۴۸ به شهرت فراوانی دست یافت. این کتاب توسط «جیمی بوکان»، نویسنده‌ی اسکاتلندی، به زبان انگلیسی ترجمه شده است. این کتاب هم‌چنین به زبان فرانسه نیز ترجمه شده است. بهمن فرمان‌آرا، کارگردان سی‌نما نیز فیلمی با نام «شازده احتجاب» و با اقتباس از این رمان ساخته است.

داريوش مهرجويی، کارگردان سینما در مورد این اثر گلشیری چنین می‌گوید: «اگر بخواهيم از چهار پنج رمان مهم و معتبر قرن چهاردهم هجری در پهنه‌ی ادبيات ايران نام ببريم، بی‌شک، «شازده احتجاب» يکی از آن‌ها خواهد بود؛ چه به لحاظ ساختار و معماری کار و چه از نظر محتوا و ژرف‌بينی‌های به‌کاررفته در آن. قبل از هر چيز اهميت اين کتاب در آن است که شيوه‌ی شهادت دادن نسل جديد به نسل قديم را به ما می‌آموزند.»

پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ و چندی بعد از آن و با کشتن مختاری و پوینده توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، گلشیری نیز تحت فشار طاقت‌فرسای نیروهای امنیتی قرار گرفت. او در تشییع جنازه‌ی مختاری در حالی در مرگ دوست متاثر است چنین می‌گوید: «آن‌قدر عزا بر سر ما ریختند که فرصت زاری‌کردن نداریم. پیام، دقیق، به ما رسیده است: خفه می‌کنیم. ما هم حاضریم... پیام آشکار است. ما از خدا هم می‌خواهیم که انتقام ما را از شب‌زدگان بگیرد.»

در ۱۶ خرداد ۱۳۷۹ هوشنگ گلشیری، در سن ۶۱ سالگی و بر اثر ابتلا به بیماری مننژیت در بیمارستان «ایران‌مهر» تهران درگذشت و در امام‌زاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.

بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1Le6DZE

*عنوان برگرفته از فرج سرکوهی است.

@Tavaana_TavaanaTech
به بهانه‌ی سالگرد درگذشت هوشنگ گلشیری
هوشنگ گلشیری؛ جان پر شور خلاق ِ نوآور*
goo.gl/NiwVV0

هوشنگ گلشیری آن روزهای خود را این‌گونه توصیف می‌کند: «از ۱۳۳۴ تا ۱۳۵۲ در اصفهان زيسته‌ام. تا ۳۷ آموختن و خواندن بود و آشنايی از درون با سنت‌های ريشه‌دار، آن هم آدمی كه الخی بار آمده بود، در خانه‌ای شلوغ. ما شش بچه بوديم و يكی هم بعد آمد و مسكنمان اتاقی كوچك بود و صندوقخانه‌ای. خانه هم چند اتاق داشت با كلی آدم. تابستان‌ها هم كار می‌كرديم، در بازار، من و برادر بزرگتر و بعد از ديپلم گرفتن هم من باز مدّتی در كارخانه‌ای، مدّتی هم در بازار، در دكان رنگرزی و خرازی و بالاخره در دكان قنادی، كار كردم. مدّتی هم در تهران و در خاكبرداری زمينی كه قرار بود برق آلستوم فعلی شود. بالاخره از دفتر اسناد رسمی سر درآوردم، پس از گرفتن ديپلم.»

آشنایی با انجمن ادبی صائب اتفاق مهمی در زندگی گلشیری محسوب می‌شد که در همین دوره اتفاق افتاد. او از سال ۱۳۳۹ به این انجمن ادبی می‌رفت که این به تعبیر خودش «انجمن‌نشینی» از سال ۱۳۴۲ و ۱۳۴۳ ادامه داشت. شرکت در این جلسات باعث آشنایی گلشیری با برخی از نویسندگان آن روز اصفهان شد؛ همین‌طور زمینه‌ساز آشنایی گلشیری با بعضی از فعالان سیاسی شد که موجبات دستگیری او در سال ۱۳۴۰ را فراهم ساخت. «چند ماهی زندان مرا از درون با اعضای حزب توده آشنا ساخت. بسیاری از داستان‌های سیاسی من با جهت‌گیری ضد چنان حزبی، آن سال نطفه بست. مثل «عکسی برای قاب عکس خالی من»، «هر دو روی یک سکه»، «یک داستان خوب اجتماعی»، و بالاخره بعدها «جبه‌خانه».» گلشیری کار ادبی خود را در سال ۱۳۳۹ با جمع‌آوری فولکلور مناطق اصفهان آغاز کرد. گلشیری در پایان سال ۱۳۴۱ از زندان آزاد شد و در همان سال از «دانش‌کده‌ی ادبیات اصفهان» فارغ‌التحصیل شد.

هوشنگ گلشیری با نوشتن رمان کوتاه «شازده احتجاب» در اواخر دهه‌ی ۴۰ شمسی و در سال ۱۳۴۸ به شهرت فراوانی دست یافت. این کتاب توسط «جیمی بوکان»، نویسنده‌ی اسکاتلندی، به زبان انگلیسی ترجمه شده است. این کتاب هم‌چنین به زبان فرانسه نیز ترجمه شده است. بهمن فرمان‌آرا، کارگردان سی‌نما نیز فیلمی با نام «شازده احتجاب» و با اقتباس از این رمان ساخته است.

داريوش مهرجويی، کارگردان سینما در مورد این اثر گلشیری چنین می‌گوید: «اگر بخواهيم از چهار پنج رمان مهم و معتبر قرن چهاردهم هجری در پهنه‌ی ادبيات ايران نام ببريم، بی‌شک، «شازده احتجاب» يکی از آن‌ها خواهد بود؛ چه به لحاظ ساختار و معماری کار و چه از نظر محتوا و ژرف‌بينی‌های به‌کاررفته در آن. قبل از هر چيز اهميت اين کتاب در آن است که شيوه‌ی شهادت دادن نسل جديد به نسل قديم را به ما می‌آموزند.»

پس از دوم خرداد ۱۳۷۶ و چندی بعد از آن و با کشتن مختاری و پوینده توسط وزارت اطلاعات جمهوری اسلامی، گلشیری نیز تحت فشار طاقت‌فرسای نیروهای امنیتی قرار گرفت. او در تشییع جنازه‌ی مختاری در حالی در مرگ دوست متاثر است چنین می‌گوید: «آن‌قدر عزا بر سر ما ریختند که فرصت زاری‌کردن نداریم. پیام، دقیق، به ما رسیده است: خفه می‌کنیم. ما هم حاضریم... پیام آشکار است. ما از خدا هم می‌خواهیم که انتقام ما را از شب‌زدگان بگیرد.»

در ۱۶ خرداد ۱۳۷۹ هوشنگ گلشیری، در سن ۶۱ سالگی و بر اثر ابتلا به بیماری مننژیت در بیمارستان «ایران‌مهر» تهران درگذشت و در امام‌زاده طاهر کرج به خاک سپرده شد.

بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1Le6DZE

*عنوان برگرفته از فرج سرکوهی است.

@Tavaana_TavaanaTech