آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.8K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
مقاومت فاطمه در برابر گشت ارشاد
http://bit.ly/1Na62TT
حضور گشت ارشاد در خیابان‌های تهران

چند روز‌ی‌ست گشت‌های ارشاد با هدف ایجاد مزاحمت برای زنان و دخترانی که به اصطلاح بد پوش و بدحجاب دوباه فعال شده‌اند اما در این میان هستند شهروندانی که در برابر این #قوانین #ناعادلانه مقاومت مدنی می‌کنند.

حشمت‌الله #طبرزدی فعال سیاسی و دبیر "جبهه دمکراتیک ایران"در یادداشتی که به‌تازگی در صفحه فیسبوک پیام دانشجو منتشر کرده از مقاومت دخترش فاطمه در برابر ماموران گشت ارشاد می‌نویسد. متن کامل این نوشته به این شرح است:

روز گذشته دخترم فاطمه (تیما) طبرزدی در مسیر کلاس دانشگاهی از میدان تجریش رد می‌شود که گشت زور که ارشاد نامیده می‌شود، جلوی او را می‌گیرد و تلاش می‌کنند، به زور او را سوار بر ون‌های #توحش نمایند. او مقاومت کرده و #مردم دور آنها جمع می‌شوند و فاطمه را #تشویق می‌کنند. گروه کماندویی #وحشت‌آفرینان نیز حلقه می‌زنند تا او را سوار کنند. فاطمه مقاومت می‌کند و به آنها می‌گوید که جرئت بردن او را ندارند و در ضمن #جدال، خود را نیز معرفی می‌کند. در نهایت، #زورگویان اسلامی، از بردن او منصرف می‌شوند اما شب که به خانه برگشت، دستش درد می‌کرد. می‌گفت یکی از کماندوهای آنها دستش را زیاد فشار داده است. در دو ماه اخیر این دومین #دختر من است که #مقاومت می‌کند، اگرچه پیشتر، چند بار آنها را به توحش‌گاههای خود برده‌اند. گویا #گشت ارشاد اخیراً فعال‌تر شده است اما به موازات، #مقاومت_مدنی #زنان و #دختران نیز بالا می‌رود.



توضیح : این عکس‌هامربوط است به حضور#گشت_ارشاد در خیابان‌های تهران
عکس: امید وهاب‌زاده

#توانا در تلگرام:
@Tavaana_TavaanaTech
#کنشگری #شهروندان
کف بزنید، جیغ بزنید، سوت بکشید!

(شما هم این تجربه را داشته‌اید؟)

اخیرا وقتی می‌خواهی بروی برای تماشای یک برنامه تفریحی مثل خوانندگی، آهنگ‌نوازی، سرگرمی، جوک‌پراکنی و از این قبیل امور، با مشکل عجیبی روبه‌رو می‌شوی. این برنامه‌ها البته در تهران و شهرهای بزرگ ولی عمدتا در کیش اجرا می‌شوند!

حالا رفته‌ای ناهار بخوری، شام بخوری یا در یک آمفی‌تئاتر نمایشی را تماشا کنی. به محض آنکه مجری روی صحنه پیدایش شد، دستور می‌دهد او را تشویق کنید. جمعیت کف می‌زنند، #تشویق می‌کنند ولی مجری می‌گوید: همین؟ اینم تشویق بود؟ باید طوری تشویق کنید که این سالن بلرزد. مردم غذاخوردن را رها کرده با شدت هرچه‌تمام‌تر دست می‌زنند تا مجری راضی شود بعد دستور صادر می‌شود دست‌ها بالا همه باید تسلیم شوند!

در هیچ‌کجای دنیا ندیدم که مجری برنامه تفریحی مردم را وادار کند او را تشویق کنند و حتی مقدار تشویق هم مورد ایراد قرار بگیرد. حضار خیال می‌کنند آمده‌اند با پولی که داده و بلیتی که خریده یا هرچه، مجریان و خوانندگان و نوازندگان و کمدین‌ها بیایند آنها را سرگرم کنند ولی چه اشتباهی! مردم آمده‌اند که مجری‌ها را سرگرم کرده برایشان دست بزنند! کاشکی قضیه با دست‌زدن تمام می‌شد، هنوز دست‌زدن تمام نشده، مجری می‌گوید ما را با جیغ تشویق کنید. آخر این چه تشویق‌کردنی است که مردم باید جیغ بکشند؟ اگر جیغ آنها کم باشد دوباره تذکر شروع می‌شود که این چه جیغ مسخره‌ای بود و مردم باید طبق دستور چنان جیغی بکشند که گویی بمباران هیدروژنی شده است. بعد دستور دست‌ها بالا داده می‌شود و دست‌ها باید آن‌قدر بالا بماند تا مجری رضایت دهد پایین بیاید و بالاخره مجری به جیغ آخری رضایت می‌دهد و بعد دستور جدید صادر می‌شود باید سوت بزنید. باید صدای انواع و اقسام سوت‌ها؛ از بلبلی گرفته تا لاتی و سگی و... چنان در سالن بلند شود که گویی مسابقه سوت است.

حالا مردم ساده‌دل خیال می‌کنند تشویقات تمام شده می‌توانند نفس راحتی بکشند و برنامه اصلی شروع می‌شود ولی کور خوانده‌اند. یک مرتبه مجری عوض می‌شود اولی می‌رود و دومی می‌آید. دوباره روز از نو و روزی از نو. این مجری جدید هم باید تشویق شود، #انرژی بگیرد، #شاد و #شنگول شود البته بین خودمان محرمانه بماند مقداری وقت برنامه در میان کف‌زدن و جیغ‌کشیدن و سوت‌زدن ذوب شده بعد مجری شروع می‌کند از خودش، از نوازنده‌ها، از گارسون و آشپزها تعریف‌کردن. به‌این‌ترتیب حضار محترم که بس‌که دست زده‌اند کف دستشان می‌سوزد و بس‌که جیغ کشیده‌اند صدایشان مثل موتورسیکلت شده و بس‌که سوت زده‌اند دلشان گرفتار صدور باد سوتی شده و دستشان آن‌قدر بالا بوده که خواب رفته، باید یک‌بار دیگر تمام کارهای تکراری احمقانه بی‌مزه را تکرار کنند و بعد هم برای رفع خستگی یک آنتراکت می‌دهند چون مردم آن‌قدر جیغ‌وداد کرده‌اند که خسته شده‌اند و مجری آن‌قدر تشویق دستوری گرفته که تشویق‌دانش لبریز شده و باید برود برای تشویق‌های بعدی آن را خالی کند و به‌این‌ترتیب تنفس داده می‌شود.

در همه‌جای دنیا تشویق #هنرمند توسط مردم وقتی عملی می‌شود که مردم از هنرنمایی او بسیار خوششان آمده، او را با دست‌زدن تشویق می‌کنند ولی اینجا قبل از آنکه هیچ کاری بکنند و هنری نشان بدهند و برنامه‌ای اجرا کنند شروع می‌کنند از مردم بی‌خبر که معلوم نیست اصولا برنامه چیست، دست‌ها بالا و دست‌زدن، جیغ‌کشیدن و سوت‌زدن می‌گیرند و بعد برنامه طی مراسم باشکوهی شروع می‌شود.

مجری یک خواننده را معرفی می‌کند. خواننده به هر یک از نوازندگان اشاره می‌کند و مردم هم برای هرکدام آنها باید جداگانه کف مرتبی بزنند و بعد #خواننده می‌خواند. تمام خواننده‌ها آهنگ‌ها و اشعار خوانندگان معروف را می‌خوانند که ما صدبار شنیده‌ایم ولی طبعا زیبایی خواننده اصلی نه دیده و نه شنیده می‌شود. نمی‌دانم این خواننده‌ها که این‌قدر برای خودشان هنرنمایی قائلند، یک شعر، یک آهنگ خاص خودشان را ندارند! آهنگ‌های ٦٠ سال پیش را برای حضار محترم می‌خوانند و خیال می‌کنند شاهکار کرده‌اند و صدالبته هر آهنگی که تمام می‌شود باید با کف‌زدن و سوت‌زدن و جیغ‌کشیدن خواننده را تشویق کرد که یک آهنگ ٧٠سال پیش را برایمان خوانده است. وقتی برنامه مجری دارد و مرتب دستور کف‌زدن و جیغ و سوت را صادر می‌کند می‌بیند یک پیرمردی سرجایش نشسته و دست نمی‌زند! در کمال وقاحت یقه پیرمرد را می‌گیرد: پدرجان! چرا دست نمی‌زنی؟ از برنامه خوشت نمی‌آید؟ چرا جیغ نمی‌کشی صدایت گرفته؟ آهای برای این حاج آقا آب بیاورید بخورد سینه‌اش صاف شود. چرا سوت نمی‌زنی دستگاه سوت‌زنی‌ات گریپاژ کرده؟ پیرمرد فلک‌زده از ترسش بیخودی دست می‌زند، داد می‌زند، سوت می‌کشد که خودش را از چنگ مجری پررو برهاند. این هم تفریح پیرمردی که آمده مثلا یک شب خوش بگذراند!
صاحب چوبانی ۱۰ درصد از سهام شرکت را به کارمندان واگذار کرد

بیشتر کارآفرین‌ها و دارندگان کمپانی‌ها اهل واگذاری سهام‌ به کارمندان نیستند. اما حمید اولوکایا، موسس و مدیر اجرایی ماست« چوبانی» که یکی از محبوب‌ترین ماست‌های امریکا است تصمیم گرفته ۱۰ درصد از سهام این شرکت را به کارمندانش واگذار کند.
حمید اولوکایا اهل ترکیه، طعم اولیه ماست چوبانی را از ماست‌های مادرش الهام گرفته ، طعمی متفاوت و شبیه ماست‌های یونانی که باعث موفقیت او شده است. او این شرکت را سال ۲۰۰۷ و با پنج کارمند آغاز کرد. برای راه‌اندازی آن هم یک وام بسیار کوچک گرفت اما حالا سهام چوبانی آنقدر رشد داشته که می‌تواند کارمندان آن را هم ثروتمند کند.

براساس تصمیم حمید، کارمندان تمام وقت سهمی از آن را خواهند داشت. چوبانی ۲ هزار کارمند دارد و این سهام بالغ بر ۱۰ درصد ارزش آن را شامل می‌شود. حمید در این باره می‌گوید: «وقتی چوبانی را راه‌اندازی می‌کردم فکر نمی‌کردم به این #موفقیت برسم. اما نمی‌توانم به چوبانی بدون کارمندانش فکر کنم. حالا با واگذاری سهام به کارکنان،در حالی که چوبانی ساخته می‌شود آینده آنها نیز ساخته می‌شود.»
حمید در نظر دارد نیمی از ثروتش یعنی ۱.۸۲ میلیارد دلار را واگذار کند. او همچنین برای کارمندانش برنامه #بازنشستگی در نظر گرفته و آنها را #تشویق کرده که در آن مشارکت کنند.
چوبانی یک کمپانی خصوصی است و ارزش آن نزدیک به ۳ تا ۵ میلیارد دلار است. اما اگر این کمپانی به فروش برسد یا سهام آن عمومی شود هر کارمندی با توجه به سهمش می‌تواند بین ۱۵۰ هزار دلار تا یک میلیون دلار ثروت کسب کند.

منبع: بیزنیس اینسایدر
@Tavaana_TavaanaTech
👇👇👇👇👇👇👇