شاه سواران کو گل من؟
آهنگ زیبای «شاهسیار» نخستین بار، پنجاه سال پیش در رادیو کردی خراسان با مرکزیت مشهد اجرا شد. آهنگی با #موسیقی #کرمانجی #خراسانی که غلامرضا محمدی باجگیران، دبیر بازنشسته آن را به اجرا درآورد. این آهنگ بار دیگر توسط گروه «کووات» با #همخوانی محسن میرزازاده و یلدا عباسی به اجرا درآمد.
داستان این آهنگ به ربودن زنی از طرف صاحب منصبان روسی در مرز باجگیران و ترکمنستان باز میگردد. ترانه آن درد دوری مرد جوان و در جستجوی همسر و فراق او از یار را روایت می کند. مرد سراسیمه و آشفته در درههای مرزی کوه به کوه به جستجوی همسرش میپردازد. این آهنگ زیبا را به همراهان همیشگی توانا تقدیم میکنیم...
شاسیار
ابر آسمان میغرد
گلهی بره ها زار میزنند
همدل و یار من، من تو را ترک نمی کنم
حسودان زیادند مواظب باش
اسفند سر راه دود کن
بخند تا غمها و دردها دور بشن
خدایا دلبرم ترکم کرده است
داغی به جگرم گذاشته است
خانه خراب شدم دلبر من
خدایا از یارم خبری نشد
ابروکمان بیمروت دلم را برد
از یارم خبری نشد
بالا خانه خشت و نیم است
دهان یار مثل چشمهی (جیم) است
دهان یار مثل چشمهی (جیم) است
سرم رو بردارم تو بیابان
یار عزیز چه جوری خانه ویران شدم
ای خانه خراب تو این کار حیران ماندهام
بالا خانه خشت و نیم است
دهان یار مثل چشمهی (جیم) است
دهان یار مثل چشمهی (جیم) است
خدایا دلبرم ترکم کرده است
داغی به جگرم گذاشته است
خانه خراب شدم دلبر من
خدایا از یارم خبری نشد
ابروکمان بیمروت دلم را برد
از یارم خبری نشد
شاه سواران کو گل من؟
------
ئهورێ ئاسمین ئهرمان ئهرمان ئهرمان ئهرمان دهگورمژن دهگورمژن
کهرییه بهرخان خواده جان دهبارژن
ههمدل ههڤال ئهزیز جان ته ناڤژم
چاڤ شوور پرن ئهرمان ئهرمان ئهرمان ئهرمان ئهرمان ئهرمان سهره ساوه
ئۆرزهلنگ ههڤال جان ڤهرین ڕاوه
بکهن برا ئهزیز جان دهرد بهلاوه
تهرکێ من کر ئهڵا خودێ ئهرمان ئهرمان دلبهرێ من، دلبهرێ من
داقهک دانی یاره جان جیگهرێ من
بوو خهراوۆ مال خهراو دلبهرێ من
خهوهر نهبوو ئهڵا خودێ ئهرمان ئهرمان ژه یارێ من
کهماندارێ بێ موروهت بر دلێ من
خهوهر نهبۆ ئهزیزێ ژه یاره من
-
بالاخانه ئهرمان ئهرمان ئهرمان ئهرمان خشت و نیمه ئهرمان ئهرمان خشت و نیمه
فهکێ یارێ ههڤالێ کانییا جیمه
فهکێ یاره ههڤالێ کانییا جیمه لهلای لای
-
سهر هلینهم ئهرمان ئهرمان ئهرمان ئهرمان له کهڤیران
چهره بوومه یارێ جان خانه ڤیران
له ڤی کارا مال خهراو بوومه هێیران
-
بالاخانه ئهرمان ئهرمان ئهرمان ئهرمان خشت و نیمه ئهرمان ئهرمان خشت و نیمه
فهکێ یارێ ههڤالێ کانییا جیمه
فهکێ یارێ ههڤالێ کانییا جیمه لهلای لای
-
تهرکێ من کر ئهڵا خودێ ئهرمان ئهرمان دلبهرێ من، دلبهرێ من
داقهک دانی یارێ جان جیگهرێ من
بوو خهراوۆ مال خهراو دلبهرێ من
خهوهر نهبوو ئهڵا خودێ ئهرمان ئهرمان ژه یارێ من
کهماندارێ بێ موروهت بر دلێ من
خهوهر نهوۆ ئهزیزێ ژه یارێ من
شا سییاران ئهرمان ئهرمان ئهرمان ئهرمان کا گولا من
@Tavaana_Tavaanatech
آهنگ زیبای «شاهسیار» نخستین بار، پنجاه سال پیش در رادیو کردی خراسان با مرکزیت مشهد اجرا شد. آهنگی با #موسیقی #کرمانجی #خراسانی که غلامرضا محمدی باجگیران، دبیر بازنشسته آن را به اجرا درآورد. این آهنگ بار دیگر توسط گروه «کووات» با #همخوانی محسن میرزازاده و یلدا عباسی به اجرا درآمد.
داستان این آهنگ به ربودن زنی از طرف صاحب منصبان روسی در مرز باجگیران و ترکمنستان باز میگردد. ترانه آن درد دوری مرد جوان و در جستجوی همسر و فراق او از یار را روایت می کند. مرد سراسیمه و آشفته در درههای مرزی کوه به کوه به جستجوی همسرش میپردازد. این آهنگ زیبا را به همراهان همیشگی توانا تقدیم میکنیم...
شاسیار
ابر آسمان میغرد
گلهی بره ها زار میزنند
همدل و یار من، من تو را ترک نمی کنم
حسودان زیادند مواظب باش
اسفند سر راه دود کن
بخند تا غمها و دردها دور بشن
خدایا دلبرم ترکم کرده است
داغی به جگرم گذاشته است
خانه خراب شدم دلبر من
خدایا از یارم خبری نشد
ابروکمان بیمروت دلم را برد
از یارم خبری نشد
بالا خانه خشت و نیم است
دهان یار مثل چشمهی (جیم) است
دهان یار مثل چشمهی (جیم) است
سرم رو بردارم تو بیابان
یار عزیز چه جوری خانه ویران شدم
ای خانه خراب تو این کار حیران ماندهام
بالا خانه خشت و نیم است
دهان یار مثل چشمهی (جیم) است
دهان یار مثل چشمهی (جیم) است
خدایا دلبرم ترکم کرده است
داغی به جگرم گذاشته است
خانه خراب شدم دلبر من
خدایا از یارم خبری نشد
ابروکمان بیمروت دلم را برد
از یارم خبری نشد
شاه سواران کو گل من؟
------
ئهورێ ئاسمین ئهرمان ئهرمان ئهرمان ئهرمان دهگورمژن دهگورمژن
کهرییه بهرخان خواده جان دهبارژن
ههمدل ههڤال ئهزیز جان ته ناڤژم
چاڤ شوور پرن ئهرمان ئهرمان ئهرمان ئهرمان ئهرمان ئهرمان سهره ساوه
ئۆرزهلنگ ههڤال جان ڤهرین ڕاوه
بکهن برا ئهزیز جان دهرد بهلاوه
تهرکێ من کر ئهڵا خودێ ئهرمان ئهرمان دلبهرێ من، دلبهرێ من
داقهک دانی یاره جان جیگهرێ من
بوو خهراوۆ مال خهراو دلبهرێ من
خهوهر نهبوو ئهڵا خودێ ئهرمان ئهرمان ژه یارێ من
کهماندارێ بێ موروهت بر دلێ من
خهوهر نهبۆ ئهزیزێ ژه یاره من
-
بالاخانه ئهرمان ئهرمان ئهرمان ئهرمان خشت و نیمه ئهرمان ئهرمان خشت و نیمه
فهکێ یارێ ههڤالێ کانییا جیمه
فهکێ یاره ههڤالێ کانییا جیمه لهلای لای
-
سهر هلینهم ئهرمان ئهرمان ئهرمان ئهرمان له کهڤیران
چهره بوومه یارێ جان خانه ڤیران
له ڤی کارا مال خهراو بوومه هێیران
-
بالاخانه ئهرمان ئهرمان ئهرمان ئهرمان خشت و نیمه ئهرمان ئهرمان خشت و نیمه
فهکێ یارێ ههڤالێ کانییا جیمه
فهکێ یارێ ههڤالێ کانییا جیمه لهلای لای
-
تهرکێ من کر ئهڵا خودێ ئهرمان ئهرمان دلبهرێ من، دلبهرێ من
داقهک دانی یارێ جان جیگهرێ من
بوو خهراوۆ مال خهراو دلبهرێ من
خهوهر نهبوو ئهڵا خودێ ئهرمان ئهرمان ژه یارێ من
کهماندارێ بێ موروهت بر دلێ من
خهوهر نهوۆ ئهزیزێ ژه یارێ من
شا سییاران ئهرمان ئهرمان ئهرمان ئهرمان کا گولا من
@Tavaana_Tavaanatech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
خسرو آذربیگ، نوازنده دف و شاعر، با انتشار ویدیویی از برخورد غیرقانونی نیروهای پلیس با خود به خاطر دفنوازی در پارک ملت تهران خبر داد. او نوشت:
«جناب فرمانده
من مثل همه انسانها و به تبعیت از قانون ذاتی طبیعت که هر موجود زندهای اعم از انسانی و حیوانی و گیاهی وقتی گرسنه میشود اقدام به کسب روزی میکند، سازم را که یک دف باشد برداشته و در فاصله حدود شصت هفتاد متری یک #گنوازنده دیگر در #پارک_ملت شروع به #دفنوازی کرده و دو سه ترانه به زبانهای #لری و #کرمانجی و #خراسانی خواندم تا از این طریق لقمه نانی به دست بیاورم. هنوز نفسم گرم نشده بود که #ماموران_شهرداری و یک نیروی #لباس_شخصی آمده و مرا به همراه وسایلم به سمت ایستگاه #پلیس مستقر در پارک بردند و تحویل پلیس دادند.
در مقر پلیس بعد از حدود سی/ چهل دقیقه اصرار من بر قانونی بودن کارم و انکار آنان، و همچنین به کار بردن عبارتهای ناشایست زورگویانه همراه با فشار روانی، برگهای جلوی من گذاشتند تا با امضا آن طلب بخشش کرده و از تلاش برای امرار معاش از طریق دفنوازی چشم پوشی کنم.
مثل اینکه شما را هنگام آب نوشیدن دستگیر و بازداشت کرده و برگه جلوتان بگذارند و با درشتی و هتاکی و ناسزاگویی تهدیدتان کنند که باید بابت نوشیدن آب طلب بخشش کرده و تعهد بدهی که از آن پس هرگز آب ننوشید.
نکردم. چون کاری بر خلاف قوانین موجود نکرده بودم. یک هفته بعد رفتم برای پیگیری پرونده، رفتارها تندتر و پرخاشگرانهتر و زروگویانهتر شده بود و گفتارها بیادبانهتر و هتاکانهتر و زشت و زنندهتر.
با خود فکر کردم، با من که خلافی نکردهام و کاملا هم با خونسردی و ادب و نزاکت همراه با واژههای پاکیزه و عفیف با آنان صحبت میکنم، اینطور برخورد میشود، وای به حال آن خطاکار ناآشنا با قانون و مقرراتی که کمی عصبی مزاج هم باشد و از سر درماندگی و استیصال مقابله به مثل کرده و کلام بد بو و عبارات تهوع آوری شبیه به جملات ستیزه جویانه جناب سروان پلیس به زبان بیاورد.!!!
اسفآورتر اینکه:
مأمور پلیس کشور که باید حافظ امنیت شهروندان باشد، بر هم زننده امنیت شغلی و مسئول تعطیلی کسب و کار یک هنرمند میهندوست شده است.
با آرزوی آزادی و شادی و سرزندگی برای ایرانمان »
#خسرو_آذربیگ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«جناب فرمانده
من مثل همه انسانها و به تبعیت از قانون ذاتی طبیعت که هر موجود زندهای اعم از انسانی و حیوانی و گیاهی وقتی گرسنه میشود اقدام به کسب روزی میکند، سازم را که یک دف باشد برداشته و در فاصله حدود شصت هفتاد متری یک #گنوازنده دیگر در #پارک_ملت شروع به #دفنوازی کرده و دو سه ترانه به زبانهای #لری و #کرمانجی و #خراسانی خواندم تا از این طریق لقمه نانی به دست بیاورم. هنوز نفسم گرم نشده بود که #ماموران_شهرداری و یک نیروی #لباس_شخصی آمده و مرا به همراه وسایلم به سمت ایستگاه #پلیس مستقر در پارک بردند و تحویل پلیس دادند.
در مقر پلیس بعد از حدود سی/ چهل دقیقه اصرار من بر قانونی بودن کارم و انکار آنان، و همچنین به کار بردن عبارتهای ناشایست زورگویانه همراه با فشار روانی، برگهای جلوی من گذاشتند تا با امضا آن طلب بخشش کرده و از تلاش برای امرار معاش از طریق دفنوازی چشم پوشی کنم.
مثل اینکه شما را هنگام آب نوشیدن دستگیر و بازداشت کرده و برگه جلوتان بگذارند و با درشتی و هتاکی و ناسزاگویی تهدیدتان کنند که باید بابت نوشیدن آب طلب بخشش کرده و تعهد بدهی که از آن پس هرگز آب ننوشید.
نکردم. چون کاری بر خلاف قوانین موجود نکرده بودم. یک هفته بعد رفتم برای پیگیری پرونده، رفتارها تندتر و پرخاشگرانهتر و زروگویانهتر شده بود و گفتارها بیادبانهتر و هتاکانهتر و زشت و زنندهتر.
با خود فکر کردم، با من که خلافی نکردهام و کاملا هم با خونسردی و ادب و نزاکت همراه با واژههای پاکیزه و عفیف با آنان صحبت میکنم، اینطور برخورد میشود، وای به حال آن خطاکار ناآشنا با قانون و مقرراتی که کمی عصبی مزاج هم باشد و از سر درماندگی و استیصال مقابله به مثل کرده و کلام بد بو و عبارات تهوع آوری شبیه به جملات ستیزه جویانه جناب سروان پلیس به زبان بیاورد.!!!
اسفآورتر اینکه:
مأمور پلیس کشور که باید حافظ امنیت شهروندان باشد، بر هم زننده امنیت شغلی و مسئول تعطیلی کسب و کار یک هنرمند میهندوست شده است.
با آرزوی آزادی و شادی و سرزندگی برای ایرانمان »
#خسرو_آذربیگ #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech