آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.8K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شیدای همدانی، شاعر و مبارز ایران‌دوست، اکنون در زندان زاهدان در حال گذراندن دوران حبس در تبعید است. او به یازده سال زندان محکوم شده است. اما اشعار او همچنان الهام‌بخش است.
این شعر او را یکی از مخاطبان توانا برای ما فرستاده است که متناسب با این روزهاست.

#شیدای_همدانی #مهسا_امینی #انقلاب_۱۴۰۱ #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
این پیام شیدای همدانی خطاب به بسیجی‌ها و پاسدارها به درد این روزها می‌خوره، لطفا این رو منتشر کنید تا یادی هم از این مرد مبارز بشه که الان تو زندانه»

- شیدای همدانی شاعر ایراندوست، اینک در زندان در تبعید و در زاهدان است. او به یازده سال زندان محکوم شده است. اشعار او علیه حکومت مستبد الهام‌بخش بسیاری از مبارزان بوده است.

#شیدای_همدانی #مهسا_امینی‌ #انقلاب_۱۴۰۱ #اعتصابات_سراسری #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

شعری منتشر نشده از «قاسم بهرامی» ملقب به «شیدای همدانی» که اکنون در زندان زاهدان در حال گذراندن دوران محکومیتش است.

ز سراپای دلم چون خُم مِیْ می‌جوشم
بال و پر بسته اگر کُنج قفس خاموشم

کُنج زندانم و آزاد چو شهبازم و باز
تا شود جان و دل آزاد، ز جان می‌کوشم

می‌رسد نغمه‌ی آزادگی و آزادی
از در و دار و ز دیوار دلم در گوشم

زهر می‌نوشم و مستانه سخن می‌گویم
سخن زاهد و شیخان ریا ننیوشم

حوض کوثر نبوَد جرعه‌ای از آتش این
جام زهری که به جان می‌کشم و می‌نوشم

جامه‌ی زهد و ریا سوخت به جان و به تنم
جان، فدای وطنم باد! کفن می‌پوشم

راه، دشوار و پُر از دشمن و دام و حاشا!
که خودم یا وطنم را به جهان بفروشم

بارِ سنگین و گرانی است، رفیقان، مددی!
نتوانم تک و تنها بکشم بر دوشم

سوی یاری نبَرَد از دل و جان، عقل، مرا
بوی خاک وطنم می‌پَرَد از سر، هوشم

تا جدا سر ز تنم نیست، نگردم خاموش
بر سر دار هم از غیرتِ جان، می‌جوشم

گر طنابی است به یارای تو بر گردن من
باز کردم منِ «شیدا» به بَرَت آغوشم

#شیدای_همدانی #مهسا_امینی #انقلاب_ملی #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
‌شعری منتشر نشده از «قاسم بهرامی» ملقب به «شیدای همدانی» که اکنون در زندان زاهدان در حال گذراندن دوران محکومیتش است.

خسته‌ام حتا دگر از سایه‌ی دیوارها
از صدای داد و فریاد دل بیمارها

دور خود هر روز می‌گردم شبیه نقطه‌ای
که گرفتار آمده در حلقه‌ی پرگارها

ز انزوای این سلولم همچو شاهین می‌کشم
بال تا آن‌سوی دل از روی این دیوارها

مثل هر بوسه ز لعل سرخ لب‌های نگار
کام دل می‌گیرم از جان، از لب سیگارها

می‌رود امروز چون دیروز و فردا می‌شود
به امید لحظه‌ای آرامش دیدارها

این جماعت خواب نازند آن‌چنان که می‌توان
یک به یک دید و شمرد آن عده‌ی بیدارها

خفتگان شهر بسیارند، آنچه واضح است
اشتباهی می‌رسد بر گوشمان آمارها

من دقیقا همچنان آن باغبان عاشقم
که کشم از بهر گُل، جور و جفای خارها

ای کلاغان دو رنگِ زشتِ تاریک و سیاه
غارغار شوم‌تان لبریز از آزارها

حرف‌ها بسیار و وعده، بی‌شمار و تا عمل
فاصله فرسنگ‌ها می‌باشد از گفتارها

طی شود این شام تیره، وای بر احوال‌تان
گر به حرف آیند روزی این طناب دارها

غم مخور تنهاترین شیدای ایران در قفس
شیرها هرگز نمی‌سازند با کفتارها

#شیدای_همدانی #مهسا_امینی #انقلاب_ملی #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
باز باران با ترانه کشته شد
بعد پویا بی بهانه کشته شد

هرکه عاشق بود و با عشق و وفا
خواند شعر عاشقانه کشته شد

معترض شد هرکه بر اندیشه و
راه و رسم جاهلانه کشته شد

شیدای همدانی

#سیدمهدی_حسینی #محمد_مهدی_کرمی #محسن_شکاری #مجیدرضا_رهنورد #مهسا_امینی #انقلاب_ملی #شیدای_همدانی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

پیام نوروزی شیدای همدانی از درون زندان زاهدان

عید آمد و رفت از دل دیوانه قرارم
در حسرت بوییدن گل‌های بهارم
تو شادی از این عید سیاه و من دلخون
آشفته در اندیشه و در ماتم یارم
سوگند به این خاک گهربار سرافراز
جز مهر وطن در دل و در سینه ندارم
گر ابر شوم هر نفس و باز بمیرم
نامردم اگر جز سر این خاک ببارم
جایی که غریب‌اند همه در وطن خویش
این عید غریبانه بیاید به چه کارم؟!
عید من دلخسته زمانی است که از شوق
سر را به سر سینه‌ی معشوق گذارم
نه آنکه بگیرند در این گوشه‌ی زندان
اندیشه و آزادی و این شعر و شعارم
نوروز شود باز، چو ایران شود آزاد
مهتاب بتابد به سر این شب تارم
بیگانه اگر در دل این خاک بماند
در کینه بسوزد وطن و خاک و دیارم
من عاشق ایرانم و «شیدای» جهانم
سوزد همه جا زآتش جانسوز شرارم

شیدای همدانی
۲۸ اسفند ۱۴۰۱

#شیدای_همدانی #پیام_نوروزی #مهسا_امینی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
شعرخوانی شیدای همدانی از درون زندان زاهدان
خرداد ۱۴۰۲

خسته‌ام حتا دگر از سایه‌ی دیوارها
از صدای داد و فریاد دل بیمارها

دور خود هر روز می‌گردم شبیه نقطه‌ای
که گرفتار آمده در حلقه‌ی پرگارها

ز انزوای این سلولم همچو شاهین می‌کشم
بال تا آن‌سوی دل از روی این دیوارها

مثل هر بوسه ز لعل سرخ لب‌های نگار
کام دل می‌گیرم از جان، از لب سیگارها

می‌رود امروز چون دیروز و فردا می‌شود
به امید لحظه‌ی آرامش دیدارها

این جماعت خواب نازند آن‌چنان که می‌توان
یک به یک دید و شمرد آن عده‌ی بیدارها

خفتگان شهر بسیارند، آنچه واضح است
اشتباهی می‌رسد بر گوشمان آمارها

من دقیقا همچنان آن باغبان عاشقم
که کشد از بهر گُل، جور و جفای خارها

ای کلاغان دو رنگِ زشتِ تاریک و سیاه
غارغار شوم‌تان لبریز از آزارها

حرف‌ها بسیار و وعده، بی‌شمار و تا عمل
فاصله فرسنگ‌ها می‌باشد از گفتارها

طی شود این شام تیره، وای بر احوال‌تان
گر به حرف آیند روزی این طناب دارها

مرد «شیدا» کُنج زندان هم تو ثابت کرده‌ای
شیرها هرگز نمی‌سازند با کفتارها

شیدای همدانی، شاعر و مبارز ایران‌دوست، اکنون در زندان زاهدان در حال گذراندن دوران حبس در تبعید است. او به یازده سال زندان محکوم شده است. اما اشعار او همچنان الهام‌بخش است.
پیشتر متن این شعر را منتشر کرده بودیم، حالا فایل صوتی خوانش این شعر با صدای خود شاعر به دستمان رسیده است.
#شیدای_همدانی #زندانی_سیاسی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

تا به کی سرکوب گردد حلقه‌های مشت ما؟
بعد از این خالی نخواهد ماند دیگر پشت ما
تا به کی در انتظار این و آن باید نشست؟
ای که غافل مانده‌ای از سکر در چرخُشت ما!
*کس نخارد پشت ما جز ناخن انگشت ما*

زندگی بر روی زانو هست بی شک ننگ ما
کوه می‌سازد، برادر! پاره‌های سنگ ما
این سکوت مرگبار از ما گرفته روشنی
دیو‌ها صف بسته‌اند، ای دوستان! در جنگ ما
*کس نخارد پشت ما جز ناخن انگشت ما*

می‌رسد از پشت شبها شیوهٔ صبح سپید
در می‌آید از فراز کوه خورشید امید
گر چه آسان نیست رفتن در دل آشوب‌ها 
گام بردار ای برادر جان! کمک خواهد رسید
*کس نخارد پشت ما جز ناخن انگشت ما*

باید اکنون  همسفر باشیم در این کارزار
دولت خورشید خواهد شد در این شب برقرار
گر چه سرما طاقت ما را به سر آورده است
صبر کن، بعد از زمستان می‌رسد آخر بهار
*کس نخارد پشت ما جز ناخن انگشت ما*

 دست در دستم بنه تا بگذریم از این سراب
تا برون آریم این گنجینه را از زیر آب
دست تنها بی‌صدا می‌ماند، آری ای رفیق!
یاریم کن تا رها سازم وطن را از عذاب
*کس نخارد پشت ما جز ناخن انگشت ما*

علی رضا جعفری(آزادی)

#مهسا_امینی #امیر_اخوان #شیدای_همدانی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
دُکّان حسین

مُحرّم‌خوانی #شیدای_همدانی از درون زندان زاهدان
مرداد (محرم) ۱۴۰۲

یک زمان من هم حسینی بودم و با لطف شیخ
پاک شد از قلب پاک عاشق «شیدا» حسین


شیدای همدانی، شاعر و مبارز ایران‌دوست، اکنون در زندان زاهدان در حال گذراندن دوران حبس در تبعید است. او به یازده سال زندان محکوم شده است. اما اشعار او همچنان الهام‌بخش است.
جمهوری اسلامی گرچه شیدای همدانی را زندانی کرده، ولی فکر و اندیشه و خرد او را نتوانسته در بند کند.
او در شعری که می‌شنوید نگاهی انتقادی به دو رویی حاکمان ظالم در تظاهر به دینداری دارد.

- این فایل نخستین بار است که منتشر می‌شود.

#شیدای_همدانی_آزاد_باید_گردد #زندانی_سیاسی #شیدای_همدانی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech