آموزشکده توانا
56.7K subscribers
31.1K photos
36.9K videos
2.54K files
18.9K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram

«این تصویر یاد همه هست دیگه؟ یادتون میاد قرار بود حوزه علمیه قرار بود به کاهش بلایای طبیعی کمک کنه دیگه؟! چی شد پس؟ حوزه کمک که نکرد هیچ، خود عالمان هم که کله‌پا شدند که! حضرت آقا هم که می‌گفت کرونا رو جدی نگیرید و صحیفه سجادیه بخونید که سه ماهه قشنگ رفته تو قرنطینه و دیگه ماسک هم پیچونده! اینا خودشون رو هم نمی‌تونن نجات بدن بعد میخوان من و شما رو جلوی بلای طبیعی حفظ کنن؟! ‌

حوزه علمیه و حضرت آقا بهتره در مورد همون حجاب و رابطه دختر و پسر مردم و دوچرخه سواری زن‌ها نظر بدن و اون رو حرام اعلام کنن. لازم نکرده درباره کرونا و بلایای طبیعی نظر بدن. بماند که اگر قرار باشه بدترین بلا رو حساب کنیم همین خود جمهوری اسلامی‌ست فقط هر طور می‌سنجیم نمی‌تونیم بگیم بلای طبیعی‌ست بلکه بلایی‌ست ک خودمون سر خودمون پیاده کردیم!» ‌

متن و تصویر ارسالی از همراهان ‌

#حوزه_علمیه #کرونا #خامنه_ای #بلایای_طبیعی #دوچرخه_سواری_زنان #حجاب

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
گریز ناگزیر Inescapable escape

گریز ناگزیر قطعه‌ای است تقدیم به تمامی کسانی که به هر دلیل، از جنگ و بلایای طبیعی گرفته یا به دلایل اجتماعی و سیاسی ناگزیر به ترک وطن و دیار خود شده اند.
برای آنانی که در غربت دلشان برای وطن می تپد، برای تمامی کسانی که رفتند و رسیدند، آنها که در راه ماندند و آنها که هرگز نرسیدند.

خواننده و آهنگساز: داود ابوالقاسمی

davoodabolghasemiofficial

ترانه سرا: نسترن زندی پور
تنظیم: اشکان آریا
دوبیتی: کاظم شریعتی
سه تار: سیاوش اسماعیلی
زهی: فرشاد رشیدی نژاد
فیلمبردار: تیم Tim
کارگردانی و تدوین: آزیتا دمندان Red Geranium Production


من آن شوریده حال پر غرورم که از شهر و دیار خویش دورم
ندارم ریشه ای در خاک غربت مرا دریاب ای خاک صبورم


در اين گريز ناگزير، ستاره شب شكن نبود
هر جا كه رفتم نازنين برای من وطن نبود

رفتم ولی چه رفتنی دو پاره شد وجود من
نيمۀ جا مانده، بگو چگونه شد حال وطن؟

بگو نوازش مرا به سرزمين خسته‌ام
كه شوق درد می‌كشد ميان بال بسته‌ام

اگر چه مرگ در كمين نشسته روی سایه‌ام
بمان به انتظار من به اين اميد زنده‌ام

نشسته سين سبزمان به هفت سين انتظار
ببار پا به پای عشق چيزی نمونده تا بهار

بگو نوازش مرا به سرزمين خسته‌ام
كه شوق درد می‌کشد ميان بال بسته‌ام

I am the one full of pride, filled with doubts
Far away from my homeland and my town
I have no roots in this foreign soil
Embrace me my forgiving homeland
In this inescapable escape
The star couldn’t break through the night darkness
Wherever I went my dear, it didn’t feel like my homeland
I had to leave, but what a tough journey it was
Tell me my left-behind half, what happened to our homeland?
Take my affection to my tired homeland
The desire is aching in my tied wings
Even though death is preying on me in my shade
Wait for me, this hope is keeping me alive
The day will come, when we will meet again
Rain alongside love, there isn’t much left till the Spring
#مهاجرت #کوچ_اجباری #آواره #آوارگان #جنگ #بلایای_طبیعی #وطن #کشور #ایران #سرزمین_مادری #غربت #گریز #دلتنگی #رفتن #روز_جهانی_مهاجران #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech