This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علیاکبر خراسانی - متولد ۸۲ تهران، یکی دیگر از مصدومان چشم ناشی از شلیک عامدانه سرکوبگران جمهوری اسلامی است.
دوستش میگوید:
«آخرین پنجشنبه تابستان، ۳۰ شهریور ۱،۴۰۱ از محل کار به خانه بر میگشتم که علیاکبر را دیدم.
او هم در حال رفتن به خانه بود. سوار مترو شدیم به ایستگاه نورد که رسیدیم پیاده شدیم. خیابان خلوت بود.
شیشههای خرد شده کف خیابان حاکی از آن بود که ساعتی قبل آنجا شلوغ شده بود. نیروهای سرکوب هنوز آنجا بودند.
ناگهان بدون دلیل، بی آنکه اعتراضی باشد و یا ما آن لحظه در اعتراضات بوده باشیم، از فاصله دور به سمت ما شلیک کردند.
گلولهای به من اصابت نکرد ولی دیدم که علیاکبر زمین افتاد و چشمش کاسه خون شده بود و دستش هم در اثر آسیب، خونریزی داشت.
بلندش کردم و به کوچهای خلوت فرار کردیم.
با خانوادهاش تماس گرفتم و با آمدن پدرش من از آنها جدا شدم.»
او میگوید ایکاش به قیمت از دست دادن چشم دیگرم بر میگشتم و ضارب خودم را میدیدم. و دلم گواهی میدهد این فرد را روزی خواهم دید.
متاسفانه ۲ ساچمه به چشم راست علی اکبر و یک ساچمه به دست چپش برخورد کرده بود.
او تا بحال سه بار تحت جراحی قرار گرفته، ولی متاسفانه بینایی چشمش را از دست داده است.
علیاکبر دور روز پیش از این جنایت به دانشکده خلبانی آرتاکیش برای دوره خلبانی مراجعه و ثبت نام کرده بود، او پیش از ثبت نام، در امتحانات مربوطه قبول شد و هیچ بیماری جسمی و زمینهای و حتی بیناییسنجی نداشت و خلبانشدن آرزویی بود که با وقوع این جنایت برای او بر باد رفت.
اما اکنون یک پیج آنلاینشاپ دارد و در کنارش کار مدلینگ انجام میدهد و پس از طول درمان چشم امیدوار است در رشته تجربی دوباره ادامه تحصیل دهد.
علیاکبر میگوید، ایران با چنین تاریخ و گذشتهای که دارد چرا باید با مردمش چنین کنند ؟!!
chashm.baraye.azadi
#علی_اکبر_خراسانی #چشم_برای_آزادی #شلیک_عامدانه_چشم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دوستش میگوید:
«آخرین پنجشنبه تابستان، ۳۰ شهریور ۱،۴۰۱ از محل کار به خانه بر میگشتم که علیاکبر را دیدم.
او هم در حال رفتن به خانه بود. سوار مترو شدیم به ایستگاه نورد که رسیدیم پیاده شدیم. خیابان خلوت بود.
شیشههای خرد شده کف خیابان حاکی از آن بود که ساعتی قبل آنجا شلوغ شده بود. نیروهای سرکوب هنوز آنجا بودند.
ناگهان بدون دلیل، بی آنکه اعتراضی باشد و یا ما آن لحظه در اعتراضات بوده باشیم، از فاصله دور به سمت ما شلیک کردند.
گلولهای به من اصابت نکرد ولی دیدم که علیاکبر زمین افتاد و چشمش کاسه خون شده بود و دستش هم در اثر آسیب، خونریزی داشت.
بلندش کردم و به کوچهای خلوت فرار کردیم.
با خانوادهاش تماس گرفتم و با آمدن پدرش من از آنها جدا شدم.»
او میگوید ایکاش به قیمت از دست دادن چشم دیگرم بر میگشتم و ضارب خودم را میدیدم. و دلم گواهی میدهد این فرد را روزی خواهم دید.
متاسفانه ۲ ساچمه به چشم راست علی اکبر و یک ساچمه به دست چپش برخورد کرده بود.
او تا بحال سه بار تحت جراحی قرار گرفته، ولی متاسفانه بینایی چشمش را از دست داده است.
علیاکبر دور روز پیش از این جنایت به دانشکده خلبانی آرتاکیش برای دوره خلبانی مراجعه و ثبت نام کرده بود، او پیش از ثبت نام، در امتحانات مربوطه قبول شد و هیچ بیماری جسمی و زمینهای و حتی بیناییسنجی نداشت و خلبانشدن آرزویی بود که با وقوع این جنایت برای او بر باد رفت.
اما اکنون یک پیج آنلاینشاپ دارد و در کنارش کار مدلینگ انجام میدهد و پس از طول درمان چشم امیدوار است در رشته تجربی دوباره ادامه تحصیل دهد.
علیاکبر میگوید، ایران با چنین تاریخ و گذشتهای که دارد چرا باید با مردمش چنین کنند ؟!!
chashm.baraye.azadi
#علی_اکبر_خراسانی #چشم_برای_آزادی #شلیک_عامدانه_چشم #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech