تداوم کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" در هفته چهلونهم با همبستگی ۲۸ زندان مختلف؛
«سکوت در برابر چنین فجایعی نوعی همراهی با آن است»
در روزهایی که صدای دادخواهی و اعتراض مردم و فعالان علیه اعدام از هر زمان دیگری بلندتر شده است، نهتنها اعدام و سرکوب کاهش نیافته، بلکه حکومت مستبد به شکل فزایندهای بر شدت آن افزوده است. بهگونهای که قوه قضائیه در روزهای اخیر بیحس کردن اعضای بدن (دست و پا) برای متهمان سرقت و محاربه را مجاز اعلام کرده است تا جنایات وحشیانه خود را عادیسازی کند و با این روشهای سرکوبگرانه، ترس و خفقان را در جامعه گسترش دهد. بسیاری از این متهمان سرقت، قربانی فساد ساختاری، تبعیض طبقاتی، دزدی و اختلاسهای نجومی حاکمان و وابستگان به حکومت هستند.
حکومت زنستیز حاکم بر ایران، در ادامه سرکوبهای خود، تعدادی از زندانیان زن در زندان قرچک را به اتهام روابط نامشروع به مجازات قرون وسطایی "سنگسار" محکوم کرده است که در خوشبینانهترین حالت، ممکن است حکم آنان به جای مرگ با سنگ، به اعدام تبدیل شود. ما بر این باوریم که سکوت در برابر چنین فجایعی همراهی با آن به حساب میآید و باید علیه این توحش و بربریت ایستاد.
در حکومتی که روزانه شاهد اعدامهای گسترده در زندانهای مختلف هستیم، در ده روز اول دیماه دستکم ۴۱ تن و تنها در سه روز ۲۳ تن اعدام شدهاند و تعداد زیادی از محکومان به اعدام در زندانهای مختلف جهت اجرای حکم به انفرادی منتقل شدهاند.
زندانی سیاسی، مجاهد کورکور، که بیش از دو سال است در زندان بهسر میبرد، برای بار دوم حکم اعدامش، که پیشتر توسط دیوان نقض شده بود، در شعبه همعرض دادگاه انقلاب اهواز تأیید شده است و جان او بهشدت در خطر است.
اخیراً نیز حکومت مستبد ولیفقیه، وکلای آزاده و شریفی که تلاش میکنند پرونده زندانیان سیاسی و محکومان به اعدام را بر عهده بگیرند، تحت فشار قرار داده و آنان را تهدید به بازداشت میکند. این اقدام که در سالهای اخیر بارها شاهد آن بودهایم، منجر به زندانی شدن برخی وکلا فقط به دلیل دفاع از موکلانشان شده است. باید از این وکلای شریف و آزاده دفاع کرد.
در روزهای گذشته، شاهد حمایتهای گسترده از این کارزار از سوی فعالان داخل و خارج کشور بودهایم. ما صمیمانه از همه قدردانی میکنیم و بر این باوریم که مخالفت با اعدام باید به معنای مخالفت با هر نوع اعدام و حمایت از هر فرد محکوم به اعدام باشد.
کارزار "سهشنبههای نه به اعدام"، ضمن محکوم کردن اقدامات سرکوبگرانه و ضدانسانی حکومت که نقض فاحش حقوق بشر است، از تمامی فعالان این حوزه میخواهد برای مقابله با سرکوب و اعدام در ایران اقدام کنند.
همچنین، از مردم ایران و زندانیان میخواهیم برای توقف احکام اعدام در ایران، از این کارزار حمایت کرده و به آن بپیوندند. با همبستگی و اتحاد عمل، میتوان ریشه اعدام را خشک کرده و سرزمینی عاری از خشونت و اعدام ساخت. فراموش نمیکنیم که آمران و عاملان این اعدامها، کشتارها و سرکوبها بزرگترین جنایتکاران علیه بشریت هستند که باید پاسخگوی اعمال ننگین خود در برابر دادگاه مردمی باشند. بدون شک، زمینهساز بسیاری از این جنایتها، حاکمان ستمگری هستند که قدرت و حکومت را به نفع خود مصادره کردهاند و با هر شکلی از آزادی و برابری سر ستیز دارند.
اعضای کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" در روز سهشنبه، ۱۱ دی ۱۴۰۳، در هفته چهلونهم، در ۲۸ زندان زیر اعتصاب غذا خواهند کرد:
زندان اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)،
زندان قزلحصار (واحد ۲ و ۴)،
زندان مرکزی کرج،
زندان تهران بزرگ،
زندان خورین ورامین،
زندان اراک،
زندان خرمآباد،
زندان اسدآباد اصفهان،
زندان دستگرد اصفهان،
زندان شیبان اهواز،
زندان نظام شیراز،
زندان بم،
زندان کهنوج،
زندان طبس،
زندان مشهد،
زندان قائمشهر،
زندان رشت (بند مردان و زنان)،
زندان رودسر،
زندان اردبیل،
زندان تبریز،
زندان ارومیه،
زندان سلماس،
زندان خوی،
زندان نقده،
زندان سقز،
زندان بانه،
زندان مریوان،
زندان کامیاران.
سهشنبه، ۱۱ دی ۱۴۰۳
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
#بیانیه #نه_به_اعدام #مجاهد_کورکور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«سکوت در برابر چنین فجایعی نوعی همراهی با آن است»
در روزهایی که صدای دادخواهی و اعتراض مردم و فعالان علیه اعدام از هر زمان دیگری بلندتر شده است، نهتنها اعدام و سرکوب کاهش نیافته، بلکه حکومت مستبد به شکل فزایندهای بر شدت آن افزوده است. بهگونهای که قوه قضائیه در روزهای اخیر بیحس کردن اعضای بدن (دست و پا) برای متهمان سرقت و محاربه را مجاز اعلام کرده است تا جنایات وحشیانه خود را عادیسازی کند و با این روشهای سرکوبگرانه، ترس و خفقان را در جامعه گسترش دهد. بسیاری از این متهمان سرقت، قربانی فساد ساختاری، تبعیض طبقاتی، دزدی و اختلاسهای نجومی حاکمان و وابستگان به حکومت هستند.
حکومت زنستیز حاکم بر ایران، در ادامه سرکوبهای خود، تعدادی از زندانیان زن در زندان قرچک را به اتهام روابط نامشروع به مجازات قرون وسطایی "سنگسار" محکوم کرده است که در خوشبینانهترین حالت، ممکن است حکم آنان به جای مرگ با سنگ، به اعدام تبدیل شود. ما بر این باوریم که سکوت در برابر چنین فجایعی همراهی با آن به حساب میآید و باید علیه این توحش و بربریت ایستاد.
در حکومتی که روزانه شاهد اعدامهای گسترده در زندانهای مختلف هستیم، در ده روز اول دیماه دستکم ۴۱ تن و تنها در سه روز ۲۳ تن اعدام شدهاند و تعداد زیادی از محکومان به اعدام در زندانهای مختلف جهت اجرای حکم به انفرادی منتقل شدهاند.
زندانی سیاسی، مجاهد کورکور، که بیش از دو سال است در زندان بهسر میبرد، برای بار دوم حکم اعدامش، که پیشتر توسط دیوان نقض شده بود، در شعبه همعرض دادگاه انقلاب اهواز تأیید شده است و جان او بهشدت در خطر است.
اخیراً نیز حکومت مستبد ولیفقیه، وکلای آزاده و شریفی که تلاش میکنند پرونده زندانیان سیاسی و محکومان به اعدام را بر عهده بگیرند، تحت فشار قرار داده و آنان را تهدید به بازداشت میکند. این اقدام که در سالهای اخیر بارها شاهد آن بودهایم، منجر به زندانی شدن برخی وکلا فقط به دلیل دفاع از موکلانشان شده است. باید از این وکلای شریف و آزاده دفاع کرد.
در روزهای گذشته، شاهد حمایتهای گسترده از این کارزار از سوی فعالان داخل و خارج کشور بودهایم. ما صمیمانه از همه قدردانی میکنیم و بر این باوریم که مخالفت با اعدام باید به معنای مخالفت با هر نوع اعدام و حمایت از هر فرد محکوم به اعدام باشد.
کارزار "سهشنبههای نه به اعدام"، ضمن محکوم کردن اقدامات سرکوبگرانه و ضدانسانی حکومت که نقض فاحش حقوق بشر است، از تمامی فعالان این حوزه میخواهد برای مقابله با سرکوب و اعدام در ایران اقدام کنند.
همچنین، از مردم ایران و زندانیان میخواهیم برای توقف احکام اعدام در ایران، از این کارزار حمایت کرده و به آن بپیوندند. با همبستگی و اتحاد عمل، میتوان ریشه اعدام را خشک کرده و سرزمینی عاری از خشونت و اعدام ساخت. فراموش نمیکنیم که آمران و عاملان این اعدامها، کشتارها و سرکوبها بزرگترین جنایتکاران علیه بشریت هستند که باید پاسخگوی اعمال ننگین خود در برابر دادگاه مردمی باشند. بدون شک، زمینهساز بسیاری از این جنایتها، حاکمان ستمگری هستند که قدرت و حکومت را به نفع خود مصادره کردهاند و با هر شکلی از آزادی و برابری سر ستیز دارند.
اعضای کارزار "سهشنبههای نه به اعدام" در روز سهشنبه، ۱۱ دی ۱۴۰۳، در هفته چهلونهم، در ۲۸ زندان زیر اعتصاب غذا خواهند کرد:
زندان اوین (بند زنان، بند ۴ و ۸)،
زندان قزلحصار (واحد ۲ و ۴)،
زندان مرکزی کرج،
زندان تهران بزرگ،
زندان خورین ورامین،
زندان اراک،
زندان خرمآباد،
زندان اسدآباد اصفهان،
زندان دستگرد اصفهان،
زندان شیبان اهواز،
زندان نظام شیراز،
زندان بم،
زندان کهنوج،
زندان طبس،
زندان مشهد،
زندان قائمشهر،
زندان رشت (بند مردان و زنان)،
زندان رودسر،
زندان اردبیل،
زندان تبریز،
زندان ارومیه،
زندان سلماس،
زندان خوی،
زندان نقده،
زندان سقز،
زندان بانه،
زندان مریوان،
زندان کامیاران.
سهشنبه، ۱۱ دی ۱۴۰۳
#کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
#بیانیه #نه_به_اعدام #مجاهد_کورکور #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام محمد قبادلو، به مناسبت زادروز فرزندش این ویدیو را منتشر کرد و نوشت:
«با تو سخن میگویم
از شامگاه/بامداد یازدهم دی ماه سال…..
با هزاران درد و عشق و انتظار پسرم را در آغوش گرفتم
شیر مردی که در نگاهش مردانگی را یافتم
طالعش تماما شجاعت بود و مهر
دلم لرزید …نامش را محمد گذاشتم تا صاحب نامش مراقبش باشد
ظالمان او رابا هزاران درد و رنج و خشم از من گرفتند ولی من …. به نام نامی نامش تا آخر ایستادهام
پسرم من نگاه تو را در نگاه هزاران جوان دیگر یافتم
چهرهی تو را در میان جوانان عاشق وطن یافتم محمدم
در میان کسانی که نام تو را فریاد میزنند محمدم
در میان شاهدان گمنامی که بی گناهی تو را دیدند و سکوت کردند محمدم
من تو را در میان دستانم گم کردهام
ولی در میان هزاران قلب تپنده جستم جوانکم
چه کنم که روزگاری است که نام خداوند را بیش از خداپرستان، شیطان صفتان فریاد زدهاند و این از بد اقبال ما بود
آن روز که گردش روزگار به نام و به کام ما شد محمدی دیگر متولد خواهد شد
تولدت مبارک قهرمانم
من تو را به این خاک تقدیم کردم
ای زمین آغوشت امن برای سرباز وطن
من او را به تو سپردم، برویان بذر عشق و پاکی و جوانمردی را»
#ایران #محمد_قبادلو #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«با تو سخن میگویم
از شامگاه/بامداد یازدهم دی ماه سال…..
با هزاران درد و عشق و انتظار پسرم را در آغوش گرفتم
شیر مردی که در نگاهش مردانگی را یافتم
طالعش تماما شجاعت بود و مهر
دلم لرزید …نامش را محمد گذاشتم تا صاحب نامش مراقبش باشد
ظالمان او رابا هزاران درد و رنج و خشم از من گرفتند ولی من …. به نام نامی نامش تا آخر ایستادهام
پسرم من نگاه تو را در نگاه هزاران جوان دیگر یافتم
چهرهی تو را در میان جوانان عاشق وطن یافتم محمدم
در میان کسانی که نام تو را فریاد میزنند محمدم
در میان شاهدان گمنامی که بی گناهی تو را دیدند و سکوت کردند محمدم
من تو را در میان دستانم گم کردهام
ولی در میان هزاران قلب تپنده جستم جوانکم
چه کنم که روزگاری است که نام خداوند را بیش از خداپرستان، شیطان صفتان فریاد زدهاند و این از بد اقبال ما بود
آن روز که گردش روزگار به نام و به کام ما شد محمدی دیگر متولد خواهد شد
تولدت مبارک قهرمانم
من تو را به این خاک تقدیم کردم
ای زمین آغوشت امن برای سرباز وطن
من او را به تو سپردم، برویان بذر عشق و پاکی و جوانمردی را»
#ایران #محمد_قبادلو #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ویدیویی به دست ما رسیده که نشان میدهد در حمایت از مجاهد کورکور در شهر نجفآباد شعاری هشدارآمیز نوشته شده است.
دادگاه انقلاب اهواز برای دومین بار مجاهد کورکور، زندانی سیاسی محبوس در اهواز، را به اعدام محکوم کرده است.
شعبه سوم دادگاه انقلاب اهواز، در مقام شعبه همعرضی که پرونده مجاهد کورکور برای بررسی مجدد به آن ارجاع شده بود، اقدام به صدور حکم اعدام مجدد علیه این زندانی سیاسی کرده است.
پیش از این دیوان عالی کشور در ایران در پاسخ به درخواست فرجامخواهی مجاهد کورکور، حکم اعدام صادره از سوی دادگاه بدوی را رد و پرونده را برای بررسی مجدد به شعبه همعرض فرستاده بود.
مجاهد کورکور شهروند اهل ایذه ۲۹ آذر سال ۱۴۰۱ به اتهام آنچه که تیراندازی به شهروندان در جریان اعتراضات ۲۵ آبان در ایذه و به ویژه قتل کیان پیرفلک خوانده شد بازداشت شد.
انتساب این اتهام به مجاهد کورکور در حالی بوده که خانواده کیان پیرفلک بارها شهادت دادهاند عامل تیراندازی به خودرو آنها و در نتیجه قتل کیان در شامگاه ۲۵ آبان ماموران امنیتی و انتظامی بودهاند و از این رو هیچ شکایتی از مجاهد کورکور ندارند.
واهیبودن انتساب اتهام تیراندازی به شهروندان و قتل کیان پیرفلک به مجاهد کورکور به حدی بود که بعدتر در زمان رسیدگی قضایی در دادگاه اتهام قتل عمد به «محاربه و افساد فی الارض» تغییر یافت و حکم اعدام صادره نیز با استناد به این اتهامات صادر شده بود.
اگر حکومت تصور کند که کشتن زندانیان بدون هزینه خواهد بود، خیالی واهی کرده است، به خصوص اکنون که مردم ایران در اوج خشم و نفرت از رژیم ولایی هستند و خواهان سرنگونی آن.
اعدام زندانیان بر آتش خشم مردم بیشتر خواهد دمید و ظالمانی که حکم به قتل فرزندان ایران میدهند، آینده تلخی در پیشرو خواهند داشت.
#مجاهد_کورکور #نه_به_اعدام #نجف_آباد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دادگاه انقلاب اهواز برای دومین بار مجاهد کورکور، زندانی سیاسی محبوس در اهواز، را به اعدام محکوم کرده است.
شعبه سوم دادگاه انقلاب اهواز، در مقام شعبه همعرضی که پرونده مجاهد کورکور برای بررسی مجدد به آن ارجاع شده بود، اقدام به صدور حکم اعدام مجدد علیه این زندانی سیاسی کرده است.
پیش از این دیوان عالی کشور در ایران در پاسخ به درخواست فرجامخواهی مجاهد کورکور، حکم اعدام صادره از سوی دادگاه بدوی را رد و پرونده را برای بررسی مجدد به شعبه همعرض فرستاده بود.
مجاهد کورکور شهروند اهل ایذه ۲۹ آذر سال ۱۴۰۱ به اتهام آنچه که تیراندازی به شهروندان در جریان اعتراضات ۲۵ آبان در ایذه و به ویژه قتل کیان پیرفلک خوانده شد بازداشت شد.
انتساب این اتهام به مجاهد کورکور در حالی بوده که خانواده کیان پیرفلک بارها شهادت دادهاند عامل تیراندازی به خودرو آنها و در نتیجه قتل کیان در شامگاه ۲۵ آبان ماموران امنیتی و انتظامی بودهاند و از این رو هیچ شکایتی از مجاهد کورکور ندارند.
واهیبودن انتساب اتهام تیراندازی به شهروندان و قتل کیان پیرفلک به مجاهد کورکور به حدی بود که بعدتر در زمان رسیدگی قضایی در دادگاه اتهام قتل عمد به «محاربه و افساد فی الارض» تغییر یافت و حکم اعدام صادره نیز با استناد به این اتهامات صادر شده بود.
اگر حکومت تصور کند که کشتن زندانیان بدون هزینه خواهد بود، خیالی واهی کرده است، به خصوص اکنون که مردم ایران در اوج خشم و نفرت از رژیم ولایی هستند و خواهان سرنگونی آن.
اعدام زندانیان بر آتش خشم مردم بیشتر خواهد دمید و ظالمانی که حکم به قتل فرزندان ایران میدهند، آینده تلخی در پیشرو خواهند داشت.
#مجاهد_کورکور #نه_به_اعدام #نجف_آباد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
زندان لاکان و آخرین سهشنبهی شهریورماه،
روایت زهره دادرس از لزوم همراهی با کارزار سهشنبههای نه به اعدام
«صدای گریه از فضای زیر هشت به گوشمان میرسد. فاطمه از پشت تلفن، خبر اعدام یکی از اقوام خود در استانی دیگر را شنیده است و نمیتواند جلوی گریهاش را بگیرد. از پشت میلهها، دستهایش را در دست میگیریم و برای او و خانوادهاش طلب صبر داریم. او میداند که ما امروز در اعتصاب غذای #نه_به_اعدام هستیم و این ابراز همدردی برایمان صرفاً عرض تسلیت نیست؛ اما میشود در چشمان پر از اشکش این پرسش را خواند که چرا نتوانستیم از اعدام او جلوگیری کنیم و از کجا معلوم که خودش هم به این سرنوشت دچار نشود؟!
یک هفته گذشته است... در اولین سهشنبه مهر ماه، فاطمه هنوز سیاهپوش بود و اعتصاب غذای ما هم ساعتهای اولیه خود را سپری میکرد که خبر اعدام جوانی دیگر و اینبار در گیلان ما را در بهت و غم فرو برد. میگویند او در یک نزاع دستهجمعی بر اساس اطلاعات اشتباه محکوم شده است. این جوان از اقوام یکی از نگهبانان بود. او هم در همین ساعات اولیه صبح از ماجرا با خبر شده و سراسیمه زندان را ترک کرده بود.
شنیدن خبر دو اعدام به فاصلهی یک هفته، در روز سهشنبه و در زندان، شکلی متناقض از احساس استیصال و همزمان عزم و جدیت مضاعف بر ادامه دادن این همراهی با #کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام وجودمان ایجاد کرده بود.
مدتی از خبر اعدام دوم نگذشته بود که از همشهریهای آن فرد در زندان مطلع شدیم که پدر آن جوان نیز پس از اعدام فرزندش، دوام نیاورده و فوت کرده است. این خبر، به اندازه خبر اعدام برایمان تکاندهنده بود. مجریان آن حکم غیر انسانی را نمیدانم که آیا در برابر مرگ این پدر و عزای تازه به خود لرزیدهاند یا نه؟!
در چند ماه اخیر، بارها در زندان از انتقال افراد به قرنطینه و اجرای احکامشان در زندان لاکان مطلع شدیم و به چشم خویش دیدیم که زندانیانی که زیر حکم اعدام هستند چطور با این اخبار، نگران و سراسیمه میشوند. نمیدانم این اجرای احکام است که سرعت بیشتری به خود گرفته یا همیشه همینطور بوده است و ما کمتر مطلع میشدیم. در این مدت پیگیر اخبار مربوط به صدور احکام اعدام سیاسی نیز بودهایم که بسیار نگرانکننده است.
حالا برای پایان دادن به مجازات غیرانسانی اعدام و در اعتراض به اجرای آن، در زندان با هم همدل شدهایم، با همفکرانمان در دیگر زندانهای کشور همراهیم و به خشونتپرهیزترین شکل ممکن ایستادگی میکنیم.
#اعدام قتل حکومتی و مجازاتی غیرقابل بازگشت است که نه تنها در کاهش میزان وقوع جرم تاثیری نداشته، بلکه خود مصداقی از خشونت است و به افزایش کمیت و کیفیت جرم منجر شده است.»
⚪️ از صفحهی اینستاگرام زهره دادرس، فعال حقوق زنان ساکن گیلان
#نه_به_اعدام #زهره_دادرس #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روایت زهره دادرس از لزوم همراهی با کارزار سهشنبههای نه به اعدام
«صدای گریه از فضای زیر هشت به گوشمان میرسد. فاطمه از پشت تلفن، خبر اعدام یکی از اقوام خود در استانی دیگر را شنیده است و نمیتواند جلوی گریهاش را بگیرد. از پشت میلهها، دستهایش را در دست میگیریم و برای او و خانوادهاش طلب صبر داریم. او میداند که ما امروز در اعتصاب غذای #نه_به_اعدام هستیم و این ابراز همدردی برایمان صرفاً عرض تسلیت نیست؛ اما میشود در چشمان پر از اشکش این پرسش را خواند که چرا نتوانستیم از اعدام او جلوگیری کنیم و از کجا معلوم که خودش هم به این سرنوشت دچار نشود؟!
یک هفته گذشته است... در اولین سهشنبه مهر ماه، فاطمه هنوز سیاهپوش بود و اعتصاب غذای ما هم ساعتهای اولیه خود را سپری میکرد که خبر اعدام جوانی دیگر و اینبار در گیلان ما را در بهت و غم فرو برد. میگویند او در یک نزاع دستهجمعی بر اساس اطلاعات اشتباه محکوم شده است. این جوان از اقوام یکی از نگهبانان بود. او هم در همین ساعات اولیه صبح از ماجرا با خبر شده و سراسیمه زندان را ترک کرده بود.
شنیدن خبر دو اعدام به فاصلهی یک هفته، در روز سهشنبه و در زندان، شکلی متناقض از احساس استیصال و همزمان عزم و جدیت مضاعف بر ادامه دادن این همراهی با #کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام وجودمان ایجاد کرده بود.
مدتی از خبر اعدام دوم نگذشته بود که از همشهریهای آن فرد در زندان مطلع شدیم که پدر آن جوان نیز پس از اعدام فرزندش، دوام نیاورده و فوت کرده است. این خبر، به اندازه خبر اعدام برایمان تکاندهنده بود. مجریان آن حکم غیر انسانی را نمیدانم که آیا در برابر مرگ این پدر و عزای تازه به خود لرزیدهاند یا نه؟!
در چند ماه اخیر، بارها در زندان از انتقال افراد به قرنطینه و اجرای احکامشان در زندان لاکان مطلع شدیم و به چشم خویش دیدیم که زندانیانی که زیر حکم اعدام هستند چطور با این اخبار، نگران و سراسیمه میشوند. نمیدانم این اجرای احکام است که سرعت بیشتری به خود گرفته یا همیشه همینطور بوده است و ما کمتر مطلع میشدیم. در این مدت پیگیر اخبار مربوط به صدور احکام اعدام سیاسی نیز بودهایم که بسیار نگرانکننده است.
حالا برای پایان دادن به مجازات غیرانسانی اعدام و در اعتراض به اجرای آن، در زندان با هم همدل شدهایم، با همفکرانمان در دیگر زندانهای کشور همراهیم و به خشونتپرهیزترین شکل ممکن ایستادگی میکنیم.
#اعدام قتل حکومتی و مجازاتی غیرقابل بازگشت است که نه تنها در کاهش میزان وقوع جرم تاثیری نداشته، بلکه خود مصداقی از خشونت است و به افزایش کمیت و کیفیت جرم منجر شده است.»
⚪️ از صفحهی اینستاگرام زهره دادرس، فعال حقوق زنان ساکن گیلان
#نه_به_اعدام #زهره_دادرس #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بیست و پنجمین دیماه (کریسمس) در زندان
کریسمسی خونین با قریب به ۲۵ اعدام (در ۲۵ دسامبر)
سعید ماسوری، یکی از قدیمیترین زندانیهای سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، که ۲۵ سال بدون حتی یک ساعت مرخصی زندانی است، در بیست و پنجمین سال نوی میلادی در زندان، نامهای به شرح زیر نوشت:
این بیست و پنجمین دیماه (و کریسمس) است که در زندان هستم. نمیدانم این چشمها چه چیزهای دیگری را باید ببینند و این قلب چه سنگینیها و خوندلهایی را باید تحمل کند. از زمانی که خودم محکوم به اعدام و در انفرادی بودم و هر ملاقات را ملاقات آخر و هر "صدای باز و بسته شدن درب" را ناقوس مرگ میدانستم (و با وجود گذشت ۲۵ سال هنوز هم هر صدای در و مشابه آن به دلیل "شرطی-روانی" با همان احساس همراه است) تا زمانی که اعدامهای تکتک دوستان و عزیزان را از نزدیک احساس کردم، دیگر نمیدانم چه میزان دیگر را باید ببینم و تحمل کنم.
از غیبت و بردن همسلولیها (حجت زمانی، مجید کاووسی، فرزاد کمانگر، علی صارمی، عبدالرضا رجبی، افشین آسانلو، منصور رادپور، شاهرخ زمانی، لقمان و زانیار مرادی، علی حیدریان و و و...) تا همبندیان دوستداشتنی و عاشقی چون محسن دکمهچی، جعفر کاظمی، محمد آقایی، غلامرضا خسروی، حامد احمدی، شهرام احمدی، قاسم آبسه، آسو، ایوب، فرهاد سلیمی، انور، خسرو، محسن شکاری، محمد قبادلو... تا شنیدن فریادها و ضجههای خانوادههای آنان...
واقعاً نمیدانم... هنوز نمیدانم چطور بعد از آن نقاشی کودکانه مهنا، دختر ششساله، که نقاشی خودش و مادرش را کنار چوبهدار "بابا" در جلوی درب زندان گوهردشت کشیده بود، زمانی که در انتظار آخرین دیدار و بوسیدن صورت پدرش (در هنگام تحویل پیکر او) بود، تحمل کردم و هنوز قلبم از این تپشهای گزنده و دردآور باز نایستاده...!
شاید در این ۲۵ سال چنان در غرقاب جنایات این حاکمیت جانی غرق شدهام که "این همه" دیگر تنها قطرهای از دریای جنایات این شرالاشقیاء بوده و اگر زمانی هر چند هفته و ماه با اعدام مواجه بودیم، اکنون بهصورت متوسط هر ۴ ساعت یک اعدام را شاهدیم. تنها طی همین ایام کریسمس قریب به ۲۵ بیگناه را اعدام کردند؛ یعنی تقریباً هر ۲.۵ ساعت یک اعدام!
این نامه را اینبار نه خطاب به مردم میهنم (که هرچه در وسعشان است انجام میدهند)، بلکه خطاب به همه وجدانهای بیدار در نهادهای بینالمللی حقوق بشر، بهویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل (کمیساریای عالی)، گزارشگران، خصوصاً گزارشگر ویژه، خانم مای ساتو، و همه شخصیتهای تأثیرگذار: جناب دبیرکل سازمان ملل آقای آنتونیو گوترش، رئیس کمیسیون اروپا (خانم فون در لاین)، رئیس پارلمان اروپا (خانم روبرتا متسولا) مینویسم و از آنها مصرانه میخواهم که بهجز اظهار نگرانی و یا محکوم کردن اعدامها، برای ممانعت از این اعدامها، دست به اقدامات جدیتری بزنند.
شمار اعدامها را تنها اعداد تصور نکنند، که این جان انسانهاست که روزانه پرپر میشود. کمترین کار در این رابطه مقید کردن این "حکومت اعدام" به موازین انسانی و حقوق بشری است؛ با منوط کردن مراودات دیپلماتیک و سیاسی به متوقف کردن این ماشین کشتار، تا شاید کشتار متوقف شود. حتی در صورت لزوم، ارجاع این پرونده نقض حقوق بشر به شورای امنیت...!
هر ساعت و روز تعلل در این امر به قیمت اعدامهای باز هم بیشتر و بیشتر تمام میشود، و البته خونهایی که از پیکر مردم ایران ریخته میشود. شاید اگر پیشتر اقدامات مؤثری انجام میشد، امروز حتی خانم چچیلیا سالا، خبرنگار ایتالیایی، هم اینگونه قربانی سیاستهای گروگانگیری نمیشد (آنهم در ایام کریسمس!).
رونوشت به:
⭕ دبیرکل سازمان ملل آقای آنتونیو گوترش
⭕ رئیس کمیسیون اروپا خانم اورزولا فون در لاین
⭕ رئیس پارلمان اروپا خانم روبرتا متسولا
⭕ گزارشگر ویژه ایران خانم مای ساتو
زندانی سیاسی سعید ماسوری، از اعضای #کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
درباره سعید ماسوری، این مطالب را ببینید:
از پشت میلههای زندان، سعید ماسوری
https://tavaana.org/from-prison-2-saeed-masoori/
روایت یک پرونده، سعید ماسوری
https://tavaana.org/clubhouse_case_saeidmasouri/
#سعید_ماسوری #بیانیه #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #حقوق_بشر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
کریسمسی خونین با قریب به ۲۵ اعدام (در ۲۵ دسامبر)
سعید ماسوری، یکی از قدیمیترین زندانیهای سیاسی محبوس در زندان قزلحصار، که ۲۵ سال بدون حتی یک ساعت مرخصی زندانی است، در بیست و پنجمین سال نوی میلادی در زندان، نامهای به شرح زیر نوشت:
این بیست و پنجمین دیماه (و کریسمس) است که در زندان هستم. نمیدانم این چشمها چه چیزهای دیگری را باید ببینند و این قلب چه سنگینیها و خوندلهایی را باید تحمل کند. از زمانی که خودم محکوم به اعدام و در انفرادی بودم و هر ملاقات را ملاقات آخر و هر "صدای باز و بسته شدن درب" را ناقوس مرگ میدانستم (و با وجود گذشت ۲۵ سال هنوز هم هر صدای در و مشابه آن به دلیل "شرطی-روانی" با همان احساس همراه است) تا زمانی که اعدامهای تکتک دوستان و عزیزان را از نزدیک احساس کردم، دیگر نمیدانم چه میزان دیگر را باید ببینم و تحمل کنم.
از غیبت و بردن همسلولیها (حجت زمانی، مجید کاووسی، فرزاد کمانگر، علی صارمی، عبدالرضا رجبی، افشین آسانلو، منصور رادپور، شاهرخ زمانی، لقمان و زانیار مرادی، علی حیدریان و و و...) تا همبندیان دوستداشتنی و عاشقی چون محسن دکمهچی، جعفر کاظمی، محمد آقایی، غلامرضا خسروی، حامد احمدی، شهرام احمدی، قاسم آبسه، آسو، ایوب، فرهاد سلیمی، انور، خسرو، محسن شکاری، محمد قبادلو... تا شنیدن فریادها و ضجههای خانوادههای آنان...
واقعاً نمیدانم... هنوز نمیدانم چطور بعد از آن نقاشی کودکانه مهنا، دختر ششساله، که نقاشی خودش و مادرش را کنار چوبهدار "بابا" در جلوی درب زندان گوهردشت کشیده بود، زمانی که در انتظار آخرین دیدار و بوسیدن صورت پدرش (در هنگام تحویل پیکر او) بود، تحمل کردم و هنوز قلبم از این تپشهای گزنده و دردآور باز نایستاده...!
شاید در این ۲۵ سال چنان در غرقاب جنایات این حاکمیت جانی غرق شدهام که "این همه" دیگر تنها قطرهای از دریای جنایات این شرالاشقیاء بوده و اگر زمانی هر چند هفته و ماه با اعدام مواجه بودیم، اکنون بهصورت متوسط هر ۴ ساعت یک اعدام را شاهدیم. تنها طی همین ایام کریسمس قریب به ۲۵ بیگناه را اعدام کردند؛ یعنی تقریباً هر ۲.۵ ساعت یک اعدام!
این نامه را اینبار نه خطاب به مردم میهنم (که هرچه در وسعشان است انجام میدهند)، بلکه خطاب به همه وجدانهای بیدار در نهادهای بینالمللی حقوق بشر، بهویژه شورای حقوق بشر سازمان ملل (کمیساریای عالی)، گزارشگران، خصوصاً گزارشگر ویژه، خانم مای ساتو، و همه شخصیتهای تأثیرگذار: جناب دبیرکل سازمان ملل آقای آنتونیو گوترش، رئیس کمیسیون اروپا (خانم فون در لاین)، رئیس پارلمان اروپا (خانم روبرتا متسولا) مینویسم و از آنها مصرانه میخواهم که بهجز اظهار نگرانی و یا محکوم کردن اعدامها، برای ممانعت از این اعدامها، دست به اقدامات جدیتری بزنند.
شمار اعدامها را تنها اعداد تصور نکنند، که این جان انسانهاست که روزانه پرپر میشود. کمترین کار در این رابطه مقید کردن این "حکومت اعدام" به موازین انسانی و حقوق بشری است؛ با منوط کردن مراودات دیپلماتیک و سیاسی به متوقف کردن این ماشین کشتار، تا شاید کشتار متوقف شود. حتی در صورت لزوم، ارجاع این پرونده نقض حقوق بشر به شورای امنیت...!
هر ساعت و روز تعلل در این امر به قیمت اعدامهای باز هم بیشتر و بیشتر تمام میشود، و البته خونهایی که از پیکر مردم ایران ریخته میشود. شاید اگر پیشتر اقدامات مؤثری انجام میشد، امروز حتی خانم چچیلیا سالا، خبرنگار ایتالیایی، هم اینگونه قربانی سیاستهای گروگانگیری نمیشد (آنهم در ایام کریسمس!).
رونوشت به:
⭕ دبیرکل سازمان ملل آقای آنتونیو گوترش
⭕ رئیس کمیسیون اروپا خانم اورزولا فون در لاین
⭕ رئیس پارلمان اروپا خانم روبرتا متسولا
⭕ گزارشگر ویژه ایران خانم مای ساتو
زندانی سیاسی سعید ماسوری، از اعضای #کارزار_سهشنبههای_نه_به_اعدام
درباره سعید ماسوری، این مطالب را ببینید:
از پشت میلههای زندان، سعید ماسوری
https://tavaana.org/from-prison-2-saeed-masoori/
روایت یک پرونده، سعید ماسوری
https://tavaana.org/clubhouse_case_saeidmasouri/
#سعید_ماسوری #بیانیه #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی #حقوق_بشر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
چندی پیش خبر آزادی به قید وثیقه یک متجاوز سریالی منتشر شد.
جمهوری اسلامی کیوان اماموردی را با وثیقه ۲۰ میلیارد تومانی آزاد کرده است.
روزنامه «شرق» در گزارشی به قلم نسترن فرخه مینویسد:
«قربانیان آزار جنسی معمولا در پروسه شکایتهای قضائی از فشارهای روانی حرف میزنند که ترومای آنها را تشدید میکند؛ همچون برخی از شکات پرونده فردی که در روزهای قبل با قرار وثیقه آزاد شد. این افراد معمولا یک نگرانی واحد دارند و آن ترس از انتقام یا برهمخوردن امنیت روانیشان است که باید در کل پروسه رسیدگی قضائی مورد توجه قرار گیرد و حتی در زمان آزادی متهم یا مجرم نیز باید این امنیت برای شکات در نظر گرفته شود.
یکی از شکات پرونده دختر جوانی است که طبق اظهاراتش این روزها با شرایط روحی سخت و عدم امنیت روانی دست و پنجه نرم میکند. این زن جوان در گفتوگو با «شرق» اشاره میکند: ایشان چند سال زندان بوده و فکر میکنم خیلی خشم در وجودش باشد و ما ترس از انتقامگرفتنش را داریم. من و برخی دیگر از شکات، ترس از فاششدن هویتمان را داریم که یکی از نگرانیهای ما همین است که مثلا ایشان هویت ما را افشا کند و این هزینه زیادی برای تکتک ما خواهد داشت.
فکر این بود که دوباره این آدم به جامعه برگشته است. این آزارگر دوباره آزاد شده و به جامعه برگشته.
هرکدام از ما دنیایی از مدرک داشتیم. از خانه خود این آدم مدرک پیدا شده بود؛ پیامی که این موضوع برای من دارد، این است که ماجرایی که اینقدر رسانه با شواهد و مدارک به آن پرداخت، در نهایت منجر به آزادی او شده است. پس قربانی، راه به جایی نمیبرد بهجز رنجهایی که در پروسه رسیدگی قرار است متحمل شود. این ناامیدکنندهترین بخش ماجراست.
من صد درصد با مجازات اعدام مخالف هستم و آرزو داشتم سیستم قضائی به جایی برسد که اعدام جبران خسارت ما را نمیکند و منجر به دادخواهی من نمیشود.
اما قانون در این زمینه کاملا صفر و یکی است؛ یا باید اعدام شود یا آزاد شود که در هیچکدام دادخواهی من صورت نمیگیرد.
به شکایت هیچکدام از ما به صورت شخصی پرداخته نشده بود و حکم ایشان فساد فیالارض بود که ربطی به شکایت ما نداشت. در کنارش تمام مراحلی را که در بازپرسی اول رفته بودیم، در دادگاه دوم دوباره انجام دادیم تا به قاضی ثابت کنیم میخواهیم شکایت کنیم؛ چون این آقا به زور و با بیهوشکردن ما به ما تجاوز کرده است. ما سرکوب شدیم از این سؤال که چرا اصلا خانه یک مرد غریبه رفتهایم تا مسائل دیگر.
شاکی دیگر این پرونده هم زن جوانی است که طبق اظهاراتش جزء اولین قربانیهای این پرونده به حساب میآید. او از احساس نادیده گرفتهشدنش در این پروسه قضائی به «شرق» میگوید: در پروسه دادگاه هم برای من همه چیز سخت بود؛ چون باید ماجرایی را که سالها پیش خودم داشتم به زبان میآوردم.
ولی خبر آزادی ایشان برای من سنگینتر از آن روزها بود. احساس شکست کردم، احساس کردم حق ما ضایع شده است. تمام مدارکی که جرم این آدم را ثابت میکرد، پیدا شد، اما چطور ممکن است پرونده به جایی نرسد؟
دوباره به من فهمانده شد دیده نمیشوی و بهتر که اصلا دیده نشوی.
من مخالف اعدام هستم و جزء کسانی بودم که بیانیه مخالفت با اعدام را امضا کردم. اعدام کاری از پیش نمیبرد و طیفی بین آن وجود ندارد؛ یعنی این فرد طبق قانون یا باید اعدام شود یا باید آزاد شود که هیچکدام جواب دادخواهی ما نبود.
کنار قربانیهای آزار جنسی باشیم
قربانیهای آزار جنسی معمولا تا مدتها با آسیبهای روحی شدید و متفاوت روبهرو خواهند بود که نیاز به مراقبت توسط اطرافیان و حتی سیستمهای نظارتی دولت دارند.
حسین روزبهانی، روانشناس بالینی و استاد دانشگاه، در گفتوگو با «شرق» به اهمیت ایجاد امنیت روانی برای این افراد اشاره میکند: خیلی از این قربانیها وقتی برای مشاوره به ما رجوع میکنند، مشکل اصلیشان همین است که ترس و نگرانی از بازگوکردن این موضوع را دارند. بهطور کلی همه آنها احساس گناه فراوانی از این اتفاق دارند. این سرزنشکردن دیگران و حس گناه خودشان باعث میشود تا چیزی نگویند. این افراد در آینده آسیبهای متعددی خواهند دید.
یکی از این آسیبها، افسردگی زیاد است. در کنارش، احتمال افکار خودکشی و اضطراب بالا خواهد بود. بنابراین باید با حس همدلی کنار آنها بود و البته روند درمانی را هم حتما پیش بگیرند.
گزارش کامل روزنامه «شرق» را در لینک زیر بخوانید:
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-956258
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_اعدام
#کیوان_امام_وردی
@Tavaana_TavaanaTech
جمهوری اسلامی کیوان اماموردی را با وثیقه ۲۰ میلیارد تومانی آزاد کرده است.
روزنامه «شرق» در گزارشی به قلم نسترن فرخه مینویسد:
«قربانیان آزار جنسی معمولا در پروسه شکایتهای قضائی از فشارهای روانی حرف میزنند که ترومای آنها را تشدید میکند؛ همچون برخی از شکات پرونده فردی که در روزهای قبل با قرار وثیقه آزاد شد. این افراد معمولا یک نگرانی واحد دارند و آن ترس از انتقام یا برهمخوردن امنیت روانیشان است که باید در کل پروسه رسیدگی قضائی مورد توجه قرار گیرد و حتی در زمان آزادی متهم یا مجرم نیز باید این امنیت برای شکات در نظر گرفته شود.
یکی از شکات پرونده دختر جوانی است که طبق اظهاراتش این روزها با شرایط روحی سخت و عدم امنیت روانی دست و پنجه نرم میکند. این زن جوان در گفتوگو با «شرق» اشاره میکند: ایشان چند سال زندان بوده و فکر میکنم خیلی خشم در وجودش باشد و ما ترس از انتقامگرفتنش را داریم. من و برخی دیگر از شکات، ترس از فاششدن هویتمان را داریم که یکی از نگرانیهای ما همین است که مثلا ایشان هویت ما را افشا کند و این هزینه زیادی برای تکتک ما خواهد داشت.
فکر این بود که دوباره این آدم به جامعه برگشته است. این آزارگر دوباره آزاد شده و به جامعه برگشته.
هرکدام از ما دنیایی از مدرک داشتیم. از خانه خود این آدم مدرک پیدا شده بود؛ پیامی که این موضوع برای من دارد، این است که ماجرایی که اینقدر رسانه با شواهد و مدارک به آن پرداخت، در نهایت منجر به آزادی او شده است. پس قربانی، راه به جایی نمیبرد بهجز رنجهایی که در پروسه رسیدگی قرار است متحمل شود. این ناامیدکنندهترین بخش ماجراست.
من صد درصد با مجازات اعدام مخالف هستم و آرزو داشتم سیستم قضائی به جایی برسد که اعدام جبران خسارت ما را نمیکند و منجر به دادخواهی من نمیشود.
اما قانون در این زمینه کاملا صفر و یکی است؛ یا باید اعدام شود یا آزاد شود که در هیچکدام دادخواهی من صورت نمیگیرد.
به شکایت هیچکدام از ما به صورت شخصی پرداخته نشده بود و حکم ایشان فساد فیالارض بود که ربطی به شکایت ما نداشت. در کنارش تمام مراحلی را که در بازپرسی اول رفته بودیم، در دادگاه دوم دوباره انجام دادیم تا به قاضی ثابت کنیم میخواهیم شکایت کنیم؛ چون این آقا به زور و با بیهوشکردن ما به ما تجاوز کرده است. ما سرکوب شدیم از این سؤال که چرا اصلا خانه یک مرد غریبه رفتهایم تا مسائل دیگر.
شاکی دیگر این پرونده هم زن جوانی است که طبق اظهاراتش جزء اولین قربانیهای این پرونده به حساب میآید. او از احساس نادیده گرفتهشدنش در این پروسه قضائی به «شرق» میگوید: در پروسه دادگاه هم برای من همه چیز سخت بود؛ چون باید ماجرایی را که سالها پیش خودم داشتم به زبان میآوردم.
ولی خبر آزادی ایشان برای من سنگینتر از آن روزها بود. احساس شکست کردم، احساس کردم حق ما ضایع شده است. تمام مدارکی که جرم این آدم را ثابت میکرد، پیدا شد، اما چطور ممکن است پرونده به جایی نرسد؟
دوباره به من فهمانده شد دیده نمیشوی و بهتر که اصلا دیده نشوی.
من مخالف اعدام هستم و جزء کسانی بودم که بیانیه مخالفت با اعدام را امضا کردم. اعدام کاری از پیش نمیبرد و طیفی بین آن وجود ندارد؛ یعنی این فرد طبق قانون یا باید اعدام شود یا باید آزاد شود که هیچکدام جواب دادخواهی ما نبود.
کنار قربانیهای آزار جنسی باشیم
قربانیهای آزار جنسی معمولا تا مدتها با آسیبهای روحی شدید و متفاوت روبهرو خواهند بود که نیاز به مراقبت توسط اطرافیان و حتی سیستمهای نظارتی دولت دارند.
حسین روزبهانی، روانشناس بالینی و استاد دانشگاه، در گفتوگو با «شرق» به اهمیت ایجاد امنیت روانی برای این افراد اشاره میکند: خیلی از این قربانیها وقتی برای مشاوره به ما رجوع میکنند، مشکل اصلیشان همین است که ترس و نگرانی از بازگوکردن این موضوع را دارند. بهطور کلی همه آنها احساس گناه فراوانی از این اتفاق دارند. این سرزنشکردن دیگران و حس گناه خودشان باعث میشود تا چیزی نگویند. این افراد در آینده آسیبهای متعددی خواهند دید.
یکی از این آسیبها، افسردگی زیاد است. در کنارش، احتمال افکار خودکشی و اضطراب بالا خواهد بود. بنابراین باید با حس همدلی کنار آنها بود و البته روند درمانی را هم حتما پیش بگیرند.
گزارش کامل روزنامه «شرق» را در لینک زیر بخوانید:
https://www.sharghdaily.com/fa/tiny/news-956258
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_اعدام
#کیوان_امام_وردی
@Tavaana_TavaanaTech
زیمبابوه، کشوری در جنوب افریقا، مجازات اعدام را لغو کرد.
به نوشته روزنامه لیبراسیون، روز سهشنبه رئیسجمهور زیمبابوه امرسون منانگاگوا، قانونی را ابلاغ کرد که مجازات حدود ۶۰ محکوم به اعدام را به حبس تبدیل میکند، به این ترتیب رئیسجمهور رسما اعلام کرد مجازات اعدام در این کشور آفریقایی لغو شده است.
امرسون منانگاگوا، رئیس جمهوری زیمبابوه، از دیرباز منتقد مجازات اعدام بوده و در دهه ۶۰ میلادی به دلیل فعالیتهای سیاسی به اعدام محکوم شده بود. حکم او البته به ۱۰ سال زندان تخفیف یافته بود.
در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی امروز چهارشنبه ۱۲ دیماه،
۳ زندانی در زندان بندرعباس اعدام شدند
یک زندانی در زندان ملایر اعدام شد
روز گذشته
یک زندانی در زندان دزفول اعدام شد
و ....
در سال ۲۰۲۴ دستکم ۸۸۳ زندانی در ایران اعدام شدهاند.
مخالفت با اعدام به معنای مخالفت با مجازات مجرمان نیست. در واقع اعدام مجازات هیچ جرمی نیست. یادآور میشویم
ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، بالاترین نرخ اعدام نسبت به جمعیت در جهان را دارد.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_اعدام
@Tavaana_TavaanaTech
به نوشته روزنامه لیبراسیون، روز سهشنبه رئیسجمهور زیمبابوه امرسون منانگاگوا، قانونی را ابلاغ کرد که مجازات حدود ۶۰ محکوم به اعدام را به حبس تبدیل میکند، به این ترتیب رئیسجمهور رسما اعلام کرد مجازات اعدام در این کشور آفریقایی لغو شده است.
امرسون منانگاگوا، رئیس جمهوری زیمبابوه، از دیرباز منتقد مجازات اعدام بوده و در دهه ۶۰ میلادی به دلیل فعالیتهای سیاسی به اعدام محکوم شده بود. حکم او البته به ۱۰ سال زندان تخفیف یافته بود.
در ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی امروز چهارشنبه ۱۲ دیماه،
۳ زندانی در زندان بندرعباس اعدام شدند
یک زندانی در زندان ملایر اعدام شد
روز گذشته
یک زندانی در زندان دزفول اعدام شد
و ....
در سال ۲۰۲۴ دستکم ۸۸۳ زندانی در ایران اعدام شدهاند.
مخالفت با اعدام به معنای مخالفت با مجازات مجرمان نیست. در واقع اعدام مجازات هیچ جرمی نیست. یادآور میشویم
ایران تحت حاکمیت جمهوری اسلامی، بالاترین نرخ اعدام نسبت به جمعیت در جهان را دارد.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_اعدام
@Tavaana_TavaanaTech
جمهوری اسلامی اولین روز سال میلادی ۱۵ زندانی را اعدام کرده است.
روز سه شنبه ۱۱ دیماه، هم حکم اعدام سه زندانی در زندان قزوین اجرا شده است. همچنین روز چهارشنبه ۱۲ دیماه، در زندان بندرعباس پنج زندانی اعدام شدند.
جمهوری اسلامی بدون توجه به هشدارهای جامعه و نهادهای ببینالمللی به قتل حکومتی هموطنانمان ادامه میدهد تاکید میکنیم که اعدام مجازات هیچ جرمی نیست.
و یادآور میشویم جمهوری اسلامی نسبت به سرانه جمعیت رتبه اول اعدام در دنیا را دارد.
دلیل شما برای گفتن نه به جمهوری اسلامی چیست؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_اعدام
@Tavaana_TavaanaTech
روز سه شنبه ۱۱ دیماه، هم حکم اعدام سه زندانی در زندان قزوین اجرا شده است. همچنین روز چهارشنبه ۱۲ دیماه، در زندان بندرعباس پنج زندانی اعدام شدند.
جمهوری اسلامی بدون توجه به هشدارهای جامعه و نهادهای ببینالمللی به قتل حکومتی هموطنانمان ادامه میدهد تاکید میکنیم که اعدام مجازات هیچ جرمی نیست.
و یادآور میشویم جمهوری اسلامی نسبت به سرانه جمعیت رتبه اول اعدام در دنیا را دارد.
دلیل شما برای گفتن نه به جمهوری اسلامی چیست؟
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#نه_به_اعدام
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دلتنگی مادر جاویدنام صالح میرهاشمی برای فرزند سر به دارش...
«یکی یدونه مادر من بعد تو زندگی نکردم🖤به امید اینکه تقاص پس بدن آنهایی که ترا در سینه قبرستان خواباندند.»
ـ صالح میرهاشمی، ورزشکار و جوان بامرام اصفهانی، در جریان اعتراضات محله خانه اصفهان در آبان ۱۴۰۱ بازداشت و در پروندهای پر از ابهام به اعدام محکوم شد. او در ۲۶ آبان، در مسیر رفتن به شمال ایران دستگیر شد و در همان ابتدا، بدون بازجویی، از تلویزیون بهعنوان «تروریست خانه اصفهان» معرفی شد. خانواده او ۴۷ روز بیخبر ماندند و هیچگونه دسترسی به وکیل یا اطلاعات پرونده نداشتند.
در دوران بازجویی، صالح تحت فشارهای شدید جسمی و روانی، از جمله اعدام مصنوعی، ضربوشتم با شوکر، و تهدید به آسیب به خانوادهاش، مجبور به اعترافات اجباری شد. با این حال، او علیه کسی شهادت نداد و سناریوی بازجویان را نپذیرفت. حکم اعدام او بدون مدارک معتبر، تنها بر اساس اعترافات اجباری و تحت فشار برخی بازداشتشدگان دیگر صادر شد.
دادگاه صالح در شرایطی برگزار شد که او گیج و خسته از فشارها قادر به دفاع از خود نبود. خانواده او نیز تحت تهدید و فشارهای مداوم نیروهای امنیتی قرار گرفتند و اجازه هیچگونه اطلاعرسانی یا اقدام قانونی موثر را نداشتند. پس از تأیید حکم توسط دیوان عالی، اعدام صالح در شبی تعطیل و با عجله انجام شد، بدون اینکه اجازه ثبت اعاده دادرسی داده شود.
صالح میرهاشمی، که به دلیل روحیه پهلوانی و محبوبیتش هدف قرار گرفت، امروز به نمادی از قربانیان بیعدالتی در ایران تبدیل شده است. خانوادهاش، بهویژه مادر و همسرش، غمگین و ویران از دست او، یادش را گرامی میدارند.
#نه_به_اعدام #صالح_میرهاشمی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«یکی یدونه مادر من بعد تو زندگی نکردم🖤به امید اینکه تقاص پس بدن آنهایی که ترا در سینه قبرستان خواباندند.»
ـ صالح میرهاشمی، ورزشکار و جوان بامرام اصفهانی، در جریان اعتراضات محله خانه اصفهان در آبان ۱۴۰۱ بازداشت و در پروندهای پر از ابهام به اعدام محکوم شد. او در ۲۶ آبان، در مسیر رفتن به شمال ایران دستگیر شد و در همان ابتدا، بدون بازجویی، از تلویزیون بهعنوان «تروریست خانه اصفهان» معرفی شد. خانواده او ۴۷ روز بیخبر ماندند و هیچگونه دسترسی به وکیل یا اطلاعات پرونده نداشتند.
در دوران بازجویی، صالح تحت فشارهای شدید جسمی و روانی، از جمله اعدام مصنوعی، ضربوشتم با شوکر، و تهدید به آسیب به خانوادهاش، مجبور به اعترافات اجباری شد. با این حال، او علیه کسی شهادت نداد و سناریوی بازجویان را نپذیرفت. حکم اعدام او بدون مدارک معتبر، تنها بر اساس اعترافات اجباری و تحت فشار برخی بازداشتشدگان دیگر صادر شد.
دادگاه صالح در شرایطی برگزار شد که او گیج و خسته از فشارها قادر به دفاع از خود نبود. خانواده او نیز تحت تهدید و فشارهای مداوم نیروهای امنیتی قرار گرفتند و اجازه هیچگونه اطلاعرسانی یا اقدام قانونی موثر را نداشتند. پس از تأیید حکم توسط دیوان عالی، اعدام صالح در شبی تعطیل و با عجله انجام شد، بدون اینکه اجازه ثبت اعاده دادرسی داده شود.
صالح میرهاشمی، که به دلیل روحیه پهلوانی و محبوبیتش هدف قرار گرفت، امروز به نمادی از قربانیان بیعدالتی در ایران تبدیل شده است. خانوادهاش، بهویژه مادر و همسرش، غمگین و ویران از دست او، یادش را گرامی میدارند.
#نه_به_اعدام #صالح_میرهاشمی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
یاد جاویدنامان محمدمهدی کرمی و سید محمد حسینی در آستانه دومین سالگرد قتل حکومتیشان
هفدهم دی، روزی است که باید از درد، خشم و افتخار سخن بگوییم. دو سال پیش در چنین روزی، محمدمهدی کرمی و سید محمد حسینی، دو مبارز راه آزادی، در روندی ناعادلانه و بیرحمانه، توسط جمهوری اسلامی به قتل رسیدند.
محمدمهدی (کومار) کرمی، جوانی که پدرش با دستفروشی او را بزرگ کرده بود، جوانی ورزشکار بود و در روزهای آخر به پدرش گفت: "حکم من اعدام است، به مامان چیزی نگو." پدری که هرگز صدایش به جایی نرسید و با بغض و خشم از حکومتی گفت که فرزندش را شکنجه دادند و در روندی ناعادلانه به اعدام محکوم کرد. محمدمهدی، قهرمانی که با عزت زیست و با افتخار رفت.
سید محمد (کیان) حسینی، دیگر قربانی این جنایت، کارگر و ورزشکاری بود که حتی پدر و مادری نداشت که برایش فریاد بزنند. او نیز تحت شکنجههای غیرانسانی به اعتراف اجباری واداشته شد و طناب دار برایش حکم آخر را صادر کرد. اما تاریخ یادش را زنده نگه میدارد؛ چرا که او به نماد ایستادگی و ظلمستیزی تبدیل شد.
این دو جاویدنام در روزهایی که زندگی برایشان تبدیل به سیاهی و شکنجه شده بود، با شجاعت راه آزادی را برگزیدند. آنها قربانی حکومتی شدند که برای حفظ قدرت خود، زندگی جوانان این مرز و بوم را بازیچه قرار داده است.
این ساعات یادآور آخرین ساعات زندگی این دو قهرمان است. یادآور عدالتخواهیای که به بهای خون آنها به ثبت رسید. اما این خونها هرگز هدر نخواهد رفت. آنها زندهاند در قلب مردم، در فریاد آزادیخواهی، و در مقاومت روزافزون علیه ظلم و استبداد.
جاویدنامان محمدمهدی کرمی و سید محمد حسینی، نامتان تا ابد در تاریخ این سرزمین خواهد درخشید.
امروز ماشاالله کرمی که خود را پدر هر دو جاویدنام میدانست، این مرد شریف و دوستداشتنی به جرم دادخواهی در حبس است.
ویدیو از پوریا افضلی
puoria.afzali
#محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #ماشاالله_کرمی #نه_به_اعدام #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
هفدهم دی، روزی است که باید از درد، خشم و افتخار سخن بگوییم. دو سال پیش در چنین روزی، محمدمهدی کرمی و سید محمد حسینی، دو مبارز راه آزادی، در روندی ناعادلانه و بیرحمانه، توسط جمهوری اسلامی به قتل رسیدند.
محمدمهدی (کومار) کرمی، جوانی که پدرش با دستفروشی او را بزرگ کرده بود، جوانی ورزشکار بود و در روزهای آخر به پدرش گفت: "حکم من اعدام است، به مامان چیزی نگو." پدری که هرگز صدایش به جایی نرسید و با بغض و خشم از حکومتی گفت که فرزندش را شکنجه دادند و در روندی ناعادلانه به اعدام محکوم کرد. محمدمهدی، قهرمانی که با عزت زیست و با افتخار رفت.
سید محمد (کیان) حسینی، دیگر قربانی این جنایت، کارگر و ورزشکاری بود که حتی پدر و مادری نداشت که برایش فریاد بزنند. او نیز تحت شکنجههای غیرانسانی به اعتراف اجباری واداشته شد و طناب دار برایش حکم آخر را صادر کرد. اما تاریخ یادش را زنده نگه میدارد؛ چرا که او به نماد ایستادگی و ظلمستیزی تبدیل شد.
این دو جاویدنام در روزهایی که زندگی برایشان تبدیل به سیاهی و شکنجه شده بود، با شجاعت راه آزادی را برگزیدند. آنها قربانی حکومتی شدند که برای حفظ قدرت خود، زندگی جوانان این مرز و بوم را بازیچه قرار داده است.
این ساعات یادآور آخرین ساعات زندگی این دو قهرمان است. یادآور عدالتخواهیای که به بهای خون آنها به ثبت رسید. اما این خونها هرگز هدر نخواهد رفت. آنها زندهاند در قلب مردم، در فریاد آزادیخواهی، و در مقاومت روزافزون علیه ظلم و استبداد.
جاویدنامان محمدمهدی کرمی و سید محمد حسینی، نامتان تا ابد در تاریخ این سرزمین خواهد درخشید.
امروز ماشاالله کرمی که خود را پدر هر دو جاویدنام میدانست، این مرد شریف و دوستداشتنی به جرم دادخواهی در حبس است.
ویدیو از پوریا افضلی
puoria.afzali
#محمدمهدی_کرمی #محمد_حسینی #ماشاالله_کرمی #نه_به_اعدام #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech