درگيري در حوزه علميه #خرمآباد بین #طلاب و اطرافیان سردار حسین اللهکرم
طلاب را با بیل و آجر زدند
روزنامه اعتماد نوشت:
«چهارشنبه صبح حسين اللهكرم، مسوول سابق انصار حزبالله در حوزه علميه شهر خرمآباد سخنراني داشت. در اين سخنراني افراد غيرطلبه هم در همراهي با وي حضور پيدا كرده بودند. چهرههاي ناآشنايي نبودند و پيش از اين هم در برنامهها و سخنرانيهاي بسياري ديده شده بودند. يكي از شاهدان عيني به «اعتماد» ميگويد: افرادي كه روز چهارشنبه به طلاب حوزه علميه حمله كردند همان كساني بودند كه روز ٨ارديبهشت و در جريان سخنراني فائزه هاشمي كه در حمايت يكي از كانديداهاي انتخابات مجلس به خرمآباد سفر كرده بود، جنجال خرمآباد را رقم زدند و با حمله به محل سخنراني او مراسم را به هم زدند و عكسهاي آيتالله هاشمي را به آتش كشيدند.
اين شاهد عيني در پاسخ به اين سوال كه چه اتفاقي سبب اين تنش شد، اضافه كرد: آقاي #اللهكرم در جريان سخنرانيشان حرفهاي تندي عليه آقاي هاشمي زد كه با توهينهاي مكرر همراهان ايشان به آيتالله #هاشمي و همسر و دخترانش همراه شد و همين امر اعتراض برخي طلبهها را به همراه داشت و تعدادي از آنها از جا برخاستند و گفتند شما همهچيز را زير سوال ميبريد و اينچنين توهين كردن به افراد در اسلام جاي ندارد. واكنش طلبهها باعث تنش ميان آنها و همراهان سخنران شد و با بالا گرفتن تنش برخي افراد با آجر و بيل به طلبهها حمله كردند و آنها را مورد ضرب و شتم قرار دادند. اين شاهد عيني در ادامه ميافزايد: چند تن از طلبهها مضروب شدند و حملهكنندگان حتي به اتاق طلبهها حمله كردند و شيشهها را شكستند و حتي شعارهايي عليه #روحانيت سر دادند.
وي همچنين در پاسخ به اين سوال كه اين درگيريها چقدر به طول انجاميد؟ گفت: از زمان شروع تنش تا خارج شدن حملهكنندگان از حوزه علميه ٣٠ دقيقه بيشتر طول نكشيد و در همين ٣٠ دقيقه تمام شيشههاي حوزه شكسته شد و تعدادي هم مصدوم شدند. اگرچه در برخي از شبكههاي اجتماعي و خبرهاي غيررسمي افراد حملهكننده را به #بسيج خرمآباد منتسب دانسته بودند اما يكي از فرماندهان سپاه لرستان اين خبر را تكذيب كرد.»
ویدیو: http://bit.ly/24dw9T5
@Tavaana_TavaanaTech
طلاب را با بیل و آجر زدند
روزنامه اعتماد نوشت:
«چهارشنبه صبح حسين اللهكرم، مسوول سابق انصار حزبالله در حوزه علميه شهر خرمآباد سخنراني داشت. در اين سخنراني افراد غيرطلبه هم در همراهي با وي حضور پيدا كرده بودند. چهرههاي ناآشنايي نبودند و پيش از اين هم در برنامهها و سخنرانيهاي بسياري ديده شده بودند. يكي از شاهدان عيني به «اعتماد» ميگويد: افرادي كه روز چهارشنبه به طلاب حوزه علميه حمله كردند همان كساني بودند كه روز ٨ارديبهشت و در جريان سخنراني فائزه هاشمي كه در حمايت يكي از كانديداهاي انتخابات مجلس به خرمآباد سفر كرده بود، جنجال خرمآباد را رقم زدند و با حمله به محل سخنراني او مراسم را به هم زدند و عكسهاي آيتالله هاشمي را به آتش كشيدند.
اين شاهد عيني در پاسخ به اين سوال كه چه اتفاقي سبب اين تنش شد، اضافه كرد: آقاي #اللهكرم در جريان سخنرانيشان حرفهاي تندي عليه آقاي هاشمي زد كه با توهينهاي مكرر همراهان ايشان به آيتالله #هاشمي و همسر و دخترانش همراه شد و همين امر اعتراض برخي طلبهها را به همراه داشت و تعدادي از آنها از جا برخاستند و گفتند شما همهچيز را زير سوال ميبريد و اينچنين توهين كردن به افراد در اسلام جاي ندارد. واكنش طلبهها باعث تنش ميان آنها و همراهان سخنران شد و با بالا گرفتن تنش برخي افراد با آجر و بيل به طلبهها حمله كردند و آنها را مورد ضرب و شتم قرار دادند. اين شاهد عيني در ادامه ميافزايد: چند تن از طلبهها مضروب شدند و حملهكنندگان حتي به اتاق طلبهها حمله كردند و شيشهها را شكستند و حتي شعارهايي عليه #روحانيت سر دادند.
وي همچنين در پاسخ به اين سوال كه اين درگيريها چقدر به طول انجاميد؟ گفت: از زمان شروع تنش تا خارج شدن حملهكنندگان از حوزه علميه ٣٠ دقيقه بيشتر طول نكشيد و در همين ٣٠ دقيقه تمام شيشههاي حوزه شكسته شد و تعدادي هم مصدوم شدند. اگرچه در برخي از شبكههاي اجتماعي و خبرهاي غيررسمي افراد حملهكننده را به #بسيج خرمآباد منتسب دانسته بودند اما يكي از فرماندهان سپاه لرستان اين خبر را تكذيب كرد.»
ویدیو: http://bit.ly/24dw9T5
@Tavaana_TavaanaTech
«جورج اورول گفته بود همه برابرند، بعضیها برابرترند. نمیدانستم اين قاعده در مورد تجمعها هم صدق میكند. مثلا به خاک و خون كشيدن تجمع هاي ٨٨ در تهران خيلی بدتر از دادن دستور تير در تجمعهای اسلامشهر، مشهد، اراک و... كه از خرداد ٧١ آغاز شد به شمار میرود. و البته كه تجمعكنندگان، تهيدستان حاشيه شهرها بودند كه در اعتراض به سياستهای تعديل اقتصادی، بالارفتن قيمتها و خرابكردن خانههايشان به خيابان ريخته بودند. يادم رفته بود، آنها و زندگیهای تيرخوردهشان، فقط برابر بودند و نه برابرتر!
*
به آنهايی كه تاريخ نقض حقوق بشر در ذهنشان از سال ٨٨ شروع میشود، توصيه میكنم كتاب خوب عاصف بيات، «سياست هاي خياباني» را بخوانند و درباره نقش هاشمی رفسنجانی، رييسجمهور وقت در سركوب جنبشهای شهری دهه ٧٠ را بفهمند. روزنامههای آن دوره هم البته شواهدی گويا هستند برای آنانی كه نمیخواهند تا ابدالدهر در جهل مركب بمانند.»
نوشتهای که خواندید نوشتهی شادی صدر حقوقدان بود. نوشته پایین از ساسان آقایی:
«اين دوستان فكر ميكنند خودشان كشف كردهاند كه #هاشمي در خيلي از ماجراهاي دههي ۵۰ و ۶۰ و ۷۰ شريك جرم بوده و ديگران دچار كمبود حافظهاند؛ اما خيلي از آنها كه در بهت مرگ او فرو رفتهاند، بهتر از شما و بيشتر از شما ميدانند كه هاشمي كه بوده و چه كرده، از بين اين مردمي كه دهن به دهن خبر مرگ هاشمي را با ترس از آينده پخش ميكردند، خيليهايشان بيشتر از شما هيچ نسبتي با هيچ كجاي اين وضعيت مستقر ندارند.
مساله پررنگ «هاشمي» در افكارعمومي كه به گمانم ديگر هرگز براي هيچ چهرهي سياسي در ايران تكرار نميشود، اين بود كه مردم، يك «تغيير واقعي» را در او ميجستند و براي اين امر، كاخي وهمانگيز و افسانهاي از قدرت برايش ساخته بودند تا به اميد اندك خود، اعتبار كاذبی دهند. بخش بزرگي از مردم اين كشور داشتند تلاش ميكردند در «فقدان مطلق» هر روش موثر ديگر براي تغيير وضعيت، دستكم براي عبور كوتاهمدت از اين بنبست، با گذشتهي هاشمي كنار بيايند و دستش را كه در قهر قدرت به سوي مردم دراز شده، بفشارند. شايد بگوييد «پيوند ناميمون» بود اما «پيوند ممكن» هم بود و براي همين است كه مرگ او شايد از مرگ فرضي محمد خاتمي، كسي را اندوهگينتر نكند اما بهحتم تعداد خيلي بيشتري را ميترساند. بدون هاشمي، توازن قدرت به شكل غيرقابل مهاري به سمت كفهي ديگر كج ميشود و در نتيجهي غيبت او، اندك كورسوي اميد عمومي به يك تغيير واقعي كمهزينه نيز از بين ميرود.
چيزي كه خيليها را امروز در اضطراب و هراس فرو برده و شمع «سوگ اكبر» را فروزان كرده، بيش از هر چيز به گِل نشستن همان اميدهاييست كه راي سنگين و معنادار هفتم اسفند مردم تهران را پديد آورد، از بين رفتن يك شبهميانبر است كه ممكن بود بار را هر چه قدر هم كج اما سالم در مقصد تحويل دهد. ميتوانيد اين مردم را به تمسخر بگيريد، رسالههاي روشنفكري منزهطلبانه در شماتت «فراموشي» و «حافظهي ماهيگونه» ايرانيان بنويسيد، پيروزمندانه به يادمان آوريد كه «گفته بوديد» راهكار هفتم اسفندي هاشمي، سراب است و نبايد آلوده به سراب شد اما اين يك اتهام بزرگ يا نقص عقل سياسي جديست اگر واقعن فكر ميكنيد تنها شماست كه ميدانيد هاشمي كه بوده و چه كرده و مردم «احمقند» يا «فراموشكار»؛ آنها فقط ميترسند، ميترسند كه بدون هاشمي، ديگر حتا قوهي تخيل خود دربارهي آينده را از دست بدهند."
goo.gl/IzO17Z
شما چه فکر میکنید؟
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
*
به آنهايی كه تاريخ نقض حقوق بشر در ذهنشان از سال ٨٨ شروع میشود، توصيه میكنم كتاب خوب عاصف بيات، «سياست هاي خياباني» را بخوانند و درباره نقش هاشمی رفسنجانی، رييسجمهور وقت در سركوب جنبشهای شهری دهه ٧٠ را بفهمند. روزنامههای آن دوره هم البته شواهدی گويا هستند برای آنانی كه نمیخواهند تا ابدالدهر در جهل مركب بمانند.»
نوشتهای که خواندید نوشتهی شادی صدر حقوقدان بود. نوشته پایین از ساسان آقایی:
«اين دوستان فكر ميكنند خودشان كشف كردهاند كه #هاشمي در خيلي از ماجراهاي دههي ۵۰ و ۶۰ و ۷۰ شريك جرم بوده و ديگران دچار كمبود حافظهاند؛ اما خيلي از آنها كه در بهت مرگ او فرو رفتهاند، بهتر از شما و بيشتر از شما ميدانند كه هاشمي كه بوده و چه كرده، از بين اين مردمي كه دهن به دهن خبر مرگ هاشمي را با ترس از آينده پخش ميكردند، خيليهايشان بيشتر از شما هيچ نسبتي با هيچ كجاي اين وضعيت مستقر ندارند.
مساله پررنگ «هاشمي» در افكارعمومي كه به گمانم ديگر هرگز براي هيچ چهرهي سياسي در ايران تكرار نميشود، اين بود كه مردم، يك «تغيير واقعي» را در او ميجستند و براي اين امر، كاخي وهمانگيز و افسانهاي از قدرت برايش ساخته بودند تا به اميد اندك خود، اعتبار كاذبی دهند. بخش بزرگي از مردم اين كشور داشتند تلاش ميكردند در «فقدان مطلق» هر روش موثر ديگر براي تغيير وضعيت، دستكم براي عبور كوتاهمدت از اين بنبست، با گذشتهي هاشمي كنار بيايند و دستش را كه در قهر قدرت به سوي مردم دراز شده، بفشارند. شايد بگوييد «پيوند ناميمون» بود اما «پيوند ممكن» هم بود و براي همين است كه مرگ او شايد از مرگ فرضي محمد خاتمي، كسي را اندوهگينتر نكند اما بهحتم تعداد خيلي بيشتري را ميترساند. بدون هاشمي، توازن قدرت به شكل غيرقابل مهاري به سمت كفهي ديگر كج ميشود و در نتيجهي غيبت او، اندك كورسوي اميد عمومي به يك تغيير واقعي كمهزينه نيز از بين ميرود.
چيزي كه خيليها را امروز در اضطراب و هراس فرو برده و شمع «سوگ اكبر» را فروزان كرده، بيش از هر چيز به گِل نشستن همان اميدهاييست كه راي سنگين و معنادار هفتم اسفند مردم تهران را پديد آورد، از بين رفتن يك شبهميانبر است كه ممكن بود بار را هر چه قدر هم كج اما سالم در مقصد تحويل دهد. ميتوانيد اين مردم را به تمسخر بگيريد، رسالههاي روشنفكري منزهطلبانه در شماتت «فراموشي» و «حافظهي ماهيگونه» ايرانيان بنويسيد، پيروزمندانه به يادمان آوريد كه «گفته بوديد» راهكار هفتم اسفندي هاشمي، سراب است و نبايد آلوده به سراب شد اما اين يك اتهام بزرگ يا نقص عقل سياسي جديست اگر واقعن فكر ميكنيد تنها شماست كه ميدانيد هاشمي كه بوده و چه كرده و مردم «احمقند» يا «فراموشكار»؛ آنها فقط ميترسند، ميترسند كه بدون هاشمي، ديگر حتا قوهي تخيل خود دربارهي آينده را از دست بدهند."
goo.gl/IzO17Z
شما چه فکر میکنید؟
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
.
«جورج اورول گفته بود همه برابرند، بعضیها برابرترند. نمیدانستم اين قاعده در مورد تجمعها هم صدق میكند. مثلا به خاک و خون كشيدن تجمع هاي ٨٨ در تهران خيلی بدتر از دادن دستور تير در تجمعهای اسلامشهر، مشهد، اراک و... كه از خرداد ٧١ آغاز شد به شمار میرود.…
«جورج اورول گفته بود همه برابرند، بعضیها برابرترند. نمیدانستم اين قاعده در مورد تجمعها هم صدق میكند. مثلا به خاک و خون كشيدن تجمع هاي ٨٨ در تهران خيلی بدتر از دادن دستور تير در تجمعهای اسلامشهر، مشهد، اراک و... كه از خرداد ٧١ آغاز شد به شمار میرود.…