Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
بار دیگر هموطن مسئولمان که ساکن کشور هندوستان است، یک حرکت تاثیرگذار فردی را انجام داد. این ویدیو را ببینید.
متنی که برای ما ارسال کرد به شرح زیر است:
«برادران آزادیخواه و قهرمانم، فرزندان شجاع ایران خانم، وااای که دلم خون است از مظلومیتتان از غربتتان از داغ از دست دادنتان. باورم کنید که ما همه کاری که میشد در یک حکومت قانونمند و عادل اثر کند کردیم که داغ شما بر دل ننشیند، اما نشد که نشد. و باز بهتزده از این همه ظلم و سنگدلی روزمان را با خبر کشتهشدنتان آغاز کردیم. خوب میدانید که مشکل خود حکومتی است که جز به ظلم و جنایت و بی قانونی پایههایش استوار نیست. شرمندهایم که نشد، که نتوانستیم جان عزیزتان را نجات دهیم و طناب اعدام را از وجود نازنینتان کوتاه کنیم. اما به خون پاکتان قسم که دست از دادخواهی و خونخواهی شما نخواهیم شست. این رژیم خائن به ایران و ایرانی را که البته دستش هم خوب برای دنیا رو شده را، رسواتر و بی آبروتر میکنیم تا دیگر جایی برای فرار هم نداشته باشد. برادران رشیدم، برادران شهیدم روز انتقام دور نیست، ایران از خونخواهی شما دست نمیکشد. روز سرنگونی دیکتاتور روز انتقام ماست. برادران دلیرم آسوده بخوابید که یک ایران به وجودتان میبالد، آسوده بخوابید که شجاعتتان تکثیر میشود و خون پاک شما راه آزادی را جلا میدهد. آسوده بخوابید که سر بر دار شما خوابآلودگان را بیدار کرده. خوب میدانیم اگر امروز مقابله نکنیم فردا نوبت خود ماست که بر دار شویم. و برای این حکومت خونخوار همه در هر سن و سال و قوم و نژادی مناسب چوبه دارو حکم محاربه اند تنها کافیست که ایران دوست باشند. برادرانم آسوده بخوابید که محال است که این انقلاب که با خون شما رنگین شده، پیروزی و ازادی را به آغوش نکشد. آسوده بخوابید ایران بیدار است و همه در کنار هم وطنمان را دوباره میسازیم. و شما را در جان و دلمان بزرگ میداریم. آسوده بخوابید قهرمانان ایران زمین.»
#بپاخیزهموطن #ماپیروزيم #ما_همه_با_هم_هستیم #ما_بیشماریم #زن_زندگی_آزادی_مرد_میهن_آبادی #برای_خونهای_ریخته_شده #برای_ایران #برای_آزادی #اتحاد_رمز_پیروزی #انقلاب_ملی #انقلاب_بیداری #همراهشو_عزیز #بجنگ_تا_بجنگیم #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی
#women_life_freedom #Mahsaamini
#محمد_مهدی_کرمی #سید_محمد_حسینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بار دیگر هموطن مسئولمان که ساکن کشور هندوستان است، یک حرکت تاثیرگذار فردی را انجام داد. این ویدیو را ببینید.
متنی که برای ما ارسال کرد به شرح زیر است:
«برادران آزادیخواه و قهرمانم، فرزندان شجاع ایران خانم، وااای که دلم خون است از مظلومیتتان از غربتتان از داغ از دست دادنتان. باورم کنید که ما همه کاری که میشد در یک حکومت قانونمند و عادل اثر کند کردیم که داغ شما بر دل ننشیند، اما نشد که نشد. و باز بهتزده از این همه ظلم و سنگدلی روزمان را با خبر کشتهشدنتان آغاز کردیم. خوب میدانید که مشکل خود حکومتی است که جز به ظلم و جنایت و بی قانونی پایههایش استوار نیست. شرمندهایم که نشد، که نتوانستیم جان عزیزتان را نجات دهیم و طناب اعدام را از وجود نازنینتان کوتاه کنیم. اما به خون پاکتان قسم که دست از دادخواهی و خونخواهی شما نخواهیم شست. این رژیم خائن به ایران و ایرانی را که البته دستش هم خوب برای دنیا رو شده را، رسواتر و بی آبروتر میکنیم تا دیگر جایی برای فرار هم نداشته باشد. برادران رشیدم، برادران شهیدم روز انتقام دور نیست، ایران از خونخواهی شما دست نمیکشد. روز سرنگونی دیکتاتور روز انتقام ماست. برادران دلیرم آسوده بخوابید که یک ایران به وجودتان میبالد، آسوده بخوابید که شجاعتتان تکثیر میشود و خون پاک شما راه آزادی را جلا میدهد. آسوده بخوابید که سر بر دار شما خوابآلودگان را بیدار کرده. خوب میدانیم اگر امروز مقابله نکنیم فردا نوبت خود ماست که بر دار شویم. و برای این حکومت خونخوار همه در هر سن و سال و قوم و نژادی مناسب چوبه دارو حکم محاربه اند تنها کافیست که ایران دوست باشند. برادرانم آسوده بخوابید که محال است که این انقلاب که با خون شما رنگین شده، پیروزی و ازادی را به آغوش نکشد. آسوده بخوابید ایران بیدار است و همه در کنار هم وطنمان را دوباره میسازیم. و شما را در جان و دلمان بزرگ میداریم. آسوده بخوابید قهرمانان ایران زمین.»
#بپاخیزهموطن #ماپیروزيم #ما_همه_با_هم_هستیم #ما_بیشماریم #زن_زندگی_آزادی_مرد_میهن_آبادی #برای_خونهای_ریخته_شده #برای_ایران #برای_آزادی #اتحاد_رمز_پیروزی #انقلاب_ملی #انقلاب_بیداری #همراهشو_عزیز #بجنگ_تا_بجنگیم #نه_به_اعدام #نه_به_جمهوری_اسلامی
#women_life_freedom #Mahsaamini
#محمد_مهدی_کرمی #سید_محمد_حسینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
🖤خانواده کشته شدگان را تنها نخواهیم گذاشت 🖤
🤝
طرح از میلاد وثوقی
@milad_vosoughi_mvl
- باز هم پیشنهاد مان را تکرار میکنیم.
در کنار خانواده جانباختگان قیام باشیم، ابراز همدلی، بهترین کمک به آنها است.
ایام نوروز دارد از راه میرسد و دلتنگیها بیشتر میشود. پنجشنبه آخر سال اغلبه خانوادهها بر سر مزار عزیزان حاضر میشوند. با آنها همراه شویم.
برای ما تصاویر حضورتان را ارسال کنید.
#زن_زندگی_آزادی_مرد_میهن_آبادی
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#زندانی_سیاسی
#نه_به_اعدام
#خیزش_انقلابی
#هنراعتراض
#هنراعتراضی
#یادمون_نمیره #انقلاب_ملی #همدلی #همستگی #یاری_مدنی_توانا
🖤خانواده کشته شدگان را تنها نخواهیم گذاشت 🖤
🤝
طرح از میلاد وثوقی
@milad_vosoughi_mvl
- باز هم پیشنهاد مان را تکرار میکنیم.
در کنار خانواده جانباختگان قیام باشیم، ابراز همدلی، بهترین کمک به آنها است.
ایام نوروز دارد از راه میرسد و دلتنگیها بیشتر میشود. پنجشنبه آخر سال اغلبه خانوادهها بر سر مزار عزیزان حاضر میشوند. با آنها همراه شویم.
برای ما تصاویر حضورتان را ارسال کنید.
#زن_زندگی_آزادی_مرد_میهن_آبادی
#زن_زندگی_آزادی
#مهسا_امینی
#زندانی_سیاسی
#نه_به_اعدام
#خیزش_انقلابی
#هنراعتراض
#هنراعتراضی
#یادمون_نمیره #انقلاب_ملی #همدلی #همستگی #یاری_مدنی_توانا
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
علی_رضا_جعفری:
در حسرت نوروز نشسته گل و بلبل
پیراهن خونین به تنِ لاله و سنبل
دشت و دمن و کوه و بیابان پرِ سبزه
امّا شده پر غم دل هر غنچه و هر گل
ابری که به چشمان فلک سرمه کشیده
بر شهر، ببین، چادر اندوه بریده
شاید که پر از عطر شود باغچهٔ یاس-
سر ریز شود عطر گل و لاله و گیلاس-
با باد بهاری شود این دشت پر از ناز-
شرمندهٔ شبنم بشود دانهٔ الماس-
امّا به لب امسال نیاید گل خنده
با این همه داغ، این همه اندوه گزنده
ما منتظر آمدن فصل بهاریم
هر چند که امسال دلی شاد نداریم
وقتی که گذشتیم ز سرمای زمستان
آن وقت در این باغچه لبخند بکاریم
برخیز که بیرون برود فصل زمستان
نوروز شود باز در این دهکده مهمان
در آینهٔ صبح تماشای تو کردیم
در سجدهٔ گل نیز تمنّای تو کردیم
ای صبح رهایی! گل نورانی خورشید!
گلخانهٔ دل، فرش قدمهای تو کردیم
تا با تو سر سفرهٔ نوروز بمانیم
شعر و غزل از حافظ شیراز بخوانیم
گل داده سر شاخه تو را، بوسهٔ بادام
دل میتپد از شوق قدمهای تو آرام
“از خون جوانان وطن لاله دمیده”
نوروز رسیدهاست، ولی خستهٔ ایام
آزادی! از اوصاف تو بسیار شنیدیم!
تا روی تو بینیم بسی جامه دریدیم!
گلبرگِ شقایق شده بر خاک شناور
مائیم و غم خواهر و اندوه برادر
ای لاله! نشان از غم این سینه تو داری
سرخی تو با خون دل ماست برابر
این غم گذران است، بخند ای گل باران!
چون میرسد این غصّهٔ جانسوز به پایان
هر چند تماشای جهان میکنی ای دل!
از یاد مبر شب، که زیان میکنی ای دل!
از ظلم زمستان نگذر، گر چه که آغوش-
آمادهٔ یک فصل جوان میکنی ای دل!
هر چند قرار از غم ایّام نداری
برخیز و در آغوش بکش باد بهاری
علی رضا جعفری(آزادی)
با اینکه سالی پر از خون داشتیم، ولی بهار را گرامی میداریم و آمد بهار و نوروز باستانی را به هموطنانم و شما خجسته باد میگویم.
زنده باد آزادی
#زن_زندگی_آزادی_مرد_میهن_آبادی 🙏🍀💐
#مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
علی_رضا_جعفری:
در حسرت نوروز نشسته گل و بلبل
پیراهن خونین به تنِ لاله و سنبل
دشت و دمن و کوه و بیابان پرِ سبزه
امّا شده پر غم دل هر غنچه و هر گل
ابری که به چشمان فلک سرمه کشیده
بر شهر، ببین، چادر اندوه بریده
شاید که پر از عطر شود باغچهٔ یاس-
سر ریز شود عطر گل و لاله و گیلاس-
با باد بهاری شود این دشت پر از ناز-
شرمندهٔ شبنم بشود دانهٔ الماس-
امّا به لب امسال نیاید گل خنده
با این همه داغ، این همه اندوه گزنده
ما منتظر آمدن فصل بهاریم
هر چند که امسال دلی شاد نداریم
وقتی که گذشتیم ز سرمای زمستان
آن وقت در این باغچه لبخند بکاریم
برخیز که بیرون برود فصل زمستان
نوروز شود باز در این دهکده مهمان
در آینهٔ صبح تماشای تو کردیم
در سجدهٔ گل نیز تمنّای تو کردیم
ای صبح رهایی! گل نورانی خورشید!
گلخانهٔ دل، فرش قدمهای تو کردیم
تا با تو سر سفرهٔ نوروز بمانیم
شعر و غزل از حافظ شیراز بخوانیم
گل داده سر شاخه تو را، بوسهٔ بادام
دل میتپد از شوق قدمهای تو آرام
“از خون جوانان وطن لاله دمیده”
نوروز رسیدهاست، ولی خستهٔ ایام
آزادی! از اوصاف تو بسیار شنیدیم!
تا روی تو بینیم بسی جامه دریدیم!
گلبرگِ شقایق شده بر خاک شناور
مائیم و غم خواهر و اندوه برادر
ای لاله! نشان از غم این سینه تو داری
سرخی تو با خون دل ماست برابر
این غم گذران است، بخند ای گل باران!
چون میرسد این غصّهٔ جانسوز به پایان
هر چند تماشای جهان میکنی ای دل!
از یاد مبر شب، که زیان میکنی ای دل!
از ظلم زمستان نگذر، گر چه که آغوش-
آمادهٔ یک فصل جوان میکنی ای دل!
هر چند قرار از غم ایّام نداری
برخیز و در آغوش بکش باد بهاری
علی رضا جعفری(آزادی)
با اینکه سالی پر از خون داشتیم، ولی بهار را گرامی میداریم و آمد بهار و نوروز باستانی را به هموطنانم و شما خجسته باد میگویم.
زنده باد آزادی
#زن_زندگی_آزادی_مرد_میهن_آبادی 🙏🍀💐
#مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ستاره میرسالاری، از بازداشتشدگان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ در خوزستان، در نوشتهای که منتشر کرده، تجربه بازداشت و روزهای حضورش در زندان سپیدار اهواز را روایت کرده است. او در بخشی از این نوشته، از لحظه هجوم نیروهای امنیتی به خانهاش میگوید؛ وقتی با کفشهای کثیف وارد حریم خانه شدند و با همراهی زنی که شادمانه تکرار میکرد "حقشه که بره زندان". این زن از همان ابتدا با تحقیر و سنگدلی تمام در کنار ماموران ایستاده بود.
ستاره در روایتش از لحظه ورود به سپیدار گفته؛ جایی که زیر نگاه سنگین زندانیان مرد، در فضای خشن و پرتنش نگهبانی ایستاده بود. جایی که افسر نگهبانی با شنیدن اینکه او سیاسی است، گفت "دمت گرم شیرزنی" و بعد او را وارد دنیایی کرد که هر لحظهاش با تحقیر، ترس و دیدن واقعیتهای تلخ همراه بود. زنانی که به جرم اعتراض، قاچاق، اعتیاد و حتی بخاطر گناه نکرده فرزندانشان آنجا بودند.
او همبند زهرا سعیدیانجو، خواهر جاویدنام میلاد سعیدیانجو بود و در کنار او، داستانهای دردناک زنان دیگر را شنید؛ از مادری که فقط بخاطر فراری بودن پسرانش بازداشت شده بود تا زنی باردار که کالای قاچاق زیر لباسش پنهان کرده بود. ستاره از زنانی گفت که بخاطر انتساب به یک گروه سیاسی از درمان محروم شده بودند و از دختران جوانی که به فساد کشیده شده بودند.
در روایت میرسالاری، فساد بخشی از سیستم زندان بود؛ از بازرسیهای تحقیرآمیز تا رابطههای ناسالم و فروش آزادی عمل به زندانیان در ازای رشوه. او از دخترانی نوشت که علنی در حیاط به رفتارهای زننده کشیده شده بودند و پرسنلی که چشم میبستند. حتی غذایی که میدادند، مشکوک بود و او حاضر نشد از آن بخورد. روزها را با چای شیرین و کمی نان و پنیر سر کرد.
لحظه لغو ناگهانی آزادیاش، وقتی بعد از اعلام آزادی دوباره برگردانده شد به بند، یکی دیگر از نکات تکاندهنده این روایت بود. شوک این خبر برادرش را راهی بیمارستان کرد. با این حال، ستاره تمام تحقیرها را تحمل کرد اما حاضر نشد تعهد بدهد. نوشت که "من کاری نکردم که تعهد بدهم" و زیر بار حرف زور نرفت.
در تمام مدت، ترس از وضعیت پدر و مادر بیمار و دوری از فرزند خردسالش همراهش بود. مادری که بخاطر حفظ روحیه پسرش به او گفته بود برای دوره مربیگری قایقرانی به تهران رفته است. این روایت، مجموعهای از ظلمهای سیستماتیک، تحقیر زنان، فساد درون زندان و خشونت علیه معترضان است؛ روایتی که میرسالاری وعده داده در کتابی مفصلتر به آن خواهد پرداخت.
ستاره میرسالاری نه تنها شکسته نشد، بلکه از دل آن دیوارهای بلند، محکمتر و آگاهتر بیرون آمد. این، صدای زنی است که "زن، زندگی، آزادی" را نه در شعار، بلکه با تمام وجودش لمس کرده است.
خانم میرسالاری ضمن انتشار این ویدیو، نوشت:
«خیلی چیزا رو نمیشه نوشت، نمیشه گفت، باید بشه کتاب که بمونه و بشه تشت رسوایی آدمهایی که عجیب نقابهای قشنگ و رنگارنگی بر چهره دارن...
چرخ دنیا میچرخه و بترسید از روزی که...
اصلا ولش کن...اینهمه خون به ناحق ریخته شده و چشم نابینا و پرونده سیاسی و خفقان و سکوت اجباری یه جایی بلاخره فوران میکنه مگه نه؟؟
خیلی سربسته و آروم حرف زدم و نوشتم فقط برای اینکه دوباره چیزی نشه که دل نگران پدر و مادرم بشم و همسرم آواره این دادگاه و اون شخص و این نفر بشه...
اگر خانوادم نبود الان راه من جور دیگری بود...»
#ستاره_میرسالاری #اعتراضات #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد #زندانیان_سیاسی #زندانیان_سیاسی_را_آزاد_کنید #ابادان #زن_زندگی_آزادی #زن_زندگی_آزادی_مرد_میهن_آبادی #زندان #مهسا_امینی
#زندان_سپیدار #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ستاره در روایتش از لحظه ورود به سپیدار گفته؛ جایی که زیر نگاه سنگین زندانیان مرد، در فضای خشن و پرتنش نگهبانی ایستاده بود. جایی که افسر نگهبانی با شنیدن اینکه او سیاسی است، گفت "دمت گرم شیرزنی" و بعد او را وارد دنیایی کرد که هر لحظهاش با تحقیر، ترس و دیدن واقعیتهای تلخ همراه بود. زنانی که به جرم اعتراض، قاچاق، اعتیاد و حتی بخاطر گناه نکرده فرزندانشان آنجا بودند.
او همبند زهرا سعیدیانجو، خواهر جاویدنام میلاد سعیدیانجو بود و در کنار او، داستانهای دردناک زنان دیگر را شنید؛ از مادری که فقط بخاطر فراری بودن پسرانش بازداشت شده بود تا زنی باردار که کالای قاچاق زیر لباسش پنهان کرده بود. ستاره از زنانی گفت که بخاطر انتساب به یک گروه سیاسی از درمان محروم شده بودند و از دختران جوانی که به فساد کشیده شده بودند.
در روایت میرسالاری، فساد بخشی از سیستم زندان بود؛ از بازرسیهای تحقیرآمیز تا رابطههای ناسالم و فروش آزادی عمل به زندانیان در ازای رشوه. او از دخترانی نوشت که علنی در حیاط به رفتارهای زننده کشیده شده بودند و پرسنلی که چشم میبستند. حتی غذایی که میدادند، مشکوک بود و او حاضر نشد از آن بخورد. روزها را با چای شیرین و کمی نان و پنیر سر کرد.
لحظه لغو ناگهانی آزادیاش، وقتی بعد از اعلام آزادی دوباره برگردانده شد به بند، یکی دیگر از نکات تکاندهنده این روایت بود. شوک این خبر برادرش را راهی بیمارستان کرد. با این حال، ستاره تمام تحقیرها را تحمل کرد اما حاضر نشد تعهد بدهد. نوشت که "من کاری نکردم که تعهد بدهم" و زیر بار حرف زور نرفت.
در تمام مدت، ترس از وضعیت پدر و مادر بیمار و دوری از فرزند خردسالش همراهش بود. مادری که بخاطر حفظ روحیه پسرش به او گفته بود برای دوره مربیگری قایقرانی به تهران رفته است. این روایت، مجموعهای از ظلمهای سیستماتیک، تحقیر زنان، فساد درون زندان و خشونت علیه معترضان است؛ روایتی که میرسالاری وعده داده در کتابی مفصلتر به آن خواهد پرداخت.
ستاره میرسالاری نه تنها شکسته نشد، بلکه از دل آن دیوارهای بلند، محکمتر و آگاهتر بیرون آمد. این، صدای زنی است که "زن، زندگی، آزادی" را نه در شعار، بلکه با تمام وجودش لمس کرده است.
خانم میرسالاری ضمن انتشار این ویدیو، نوشت:
«خیلی چیزا رو نمیشه نوشت، نمیشه گفت، باید بشه کتاب که بمونه و بشه تشت رسوایی آدمهایی که عجیب نقابهای قشنگ و رنگارنگی بر چهره دارن...
چرخ دنیا میچرخه و بترسید از روزی که...
اصلا ولش کن...اینهمه خون به ناحق ریخته شده و چشم نابینا و پرونده سیاسی و خفقان و سکوت اجباری یه جایی بلاخره فوران میکنه مگه نه؟؟
خیلی سربسته و آروم حرف زدم و نوشتم فقط برای اینکه دوباره چیزی نشه که دل نگران پدر و مادرم بشم و همسرم آواره این دادگاه و اون شخص و این نفر بشه...
اگر خانوادم نبود الان راه من جور دیگری بود...»
#ستاره_میرسالاری #اعتراضات #زندانی_سیاسی_آزاد_باید_گردد #زندانیان_سیاسی #زندانیان_سیاسی_را_آزاد_کنید #ابادان #زن_زندگی_آزادی #زن_زندگی_آزادی_مرد_میهن_آبادی #زندان #مهسا_امینی
#زندان_سپیدار #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech