آموزشکده توانا
57.9K subscribers
30.1K photos
36.3K videos
2.54K files
18.6K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
«یکی نوشته است که دومین مردم غمگین جهان با پای پیاده و یا سواره می‌روند به کشور اولین مردم غمگین جهان تا با هم گریه کنند و مصیبت بگیرند. دیگری آمده و نوشته از این بدتر آن است که سعید مرتضوی ِ کهریزک و سعید طوسی ِ قاری قرآن متجاوز ِ بیت رهبری - هم او که می‌گفت دیگر رو ندارد که تا سر کوچه هم برود- هم رفته‌اند کربلا تا ثواب ببرند. آن‌وقت یاشار سلطانی را به خاطر افشای فساد زندانی می‌کنند و از روزنامه‌نگار بخت‌برگشته به خاطر انتشار سخنان یاوه‌ی نماینده‌ی مجلس می‌خواهند که طلب عفو کند و علی شریعتی را به خاطر اعتراض به اسیدپاشی‌های اصفهان زندانی می‌کنند و شرایطی فراهم می‌کنند تا اعتصاب غذا کند و وصیت بنویسد و با مرگ دست‌و پنجه نرم کند.

به قول مولانا:

احمقان سرور شدستند و ز بیم
عاقلان سرها کشیده در گلیم

در چنین جامعه‌ای است که میزان افسردگی و غمگینی رتبه‌ی اول به دست می‌آورد. جامعه‌ای که در آن احمد زیدآبادی اجازه‌ی نوشتن نداشته باشد و جعفر پناهی و ناصر تقوایی نتوانند فیلم بسازند و بیضایی و بشیریه به ناچار ترک وطن کنند و شاعرانش در زندان باشند و روشنفکرانش با سیم بکسل خفه بشوند، جامعه‌ای است که در آن سعید مرتضوی و سعید طوسی آزادانه می‌گردند و به کربلا می روند.»
goo.gl/oTY5ut
شما چه فکر می‌کنید؟

@Tavaana_TavaanaTech
امید کاذب!

تحریف واقعیات، کتمان مشکلات، بی توجهی به بن‌بست‌ها و دست پا زدن بی‌حاصل، نامش "امید" نیست!
به رسمیت شناختن واقعیات، اعتراف به مشکلات، اقرار به بن بست‌ها و آنگاه آمادگی برای تحمل بغرنجی‌ها و تلاش آگاهانه برای غلبه بر آنها نامش"امید" است.
اولی را می‌توان امید کاذب و دومی را امید صادق نامید؛ همچون صبحگاهان که کاذبش را از صادقش تفکیک کرده‌اند.
به قول ملای روم:
صبح کاذب را ز صادق واشناس
رنگ می را باز دان از رنگ کاس
.........
صبح کاذب صد هزاران کاروان
داد بر باد هلاکت ای جوان


متن فوق از کانال تلگرام احمد زیدآبادی انتخاب شده است.
https://bit.ly/2HbShcq

معرفی کتاب احمد زیدآبادی
«احمد زیدآبادی؛ از سرد و گرم روزگار»
goo.gl/Uc1r8R

احمد زیدآبادی؛ روزنامه‌نگاری از جنس شهامت
bit.ly/1wULLzq

#احمد_زیدآبادی #زیدآبادی
@ahmadzeidabad

@Tavaana_TavaanaTech
«احمد زیدآبادی»: از حکم زندان مرتضوی خوشحال نشدم!

احمد زیدآبادی می گوید: «از اجرای حکم دو سال زندان سعید مرتضوی خیلی از افراد خوشحال شدند؛ من اما دلیلی برای خوشحالی ندیدم».

استدلال احمد زیدآبادی شنیدنی ست. او می‌گوید: «در مورد سعید مرتضوی به نظرم کشف حقیقت صورت نگرفت. در واقع، نقش واقعی او در حوادث هولناک پس از انتخابات سال ۸۸ بخصوص تشکیل دادگاههای کذایی و فشار بر متهمان، همچنان در هاله‌ای از ابهام است. از این رو، به راستی نمی‌دانم که دقیقاً به چه دلیل راهی زندان شد و سهم هر یک از اتهاماتش از جمله دخالتش در فاجعۀ کهریزک و طرح اتحاد و دوستی توطئه آمیزش با محمود احمدی نژاد، در صدور حکم زندان برای او تا چه اندازه تأثیرگذار بوده است».
«به جای حکم زندان برای مرتضوی به نظرم شایسته تر این بود که از عموم قربانیان و محکومان زیر دست او خواسته شود تا در دادگاهی علنی از او طرح شکایت کنند و او هم به دفاع از خود بر خیزد. همین دادگاه به خودی خود مجازات مرتضوی بود و نیازی به فرستادنش به زندان هم نبود.».
او همچنین می گوید:‌«البته مطمئنم که در بند عمومی به سعید مرتضوی بد نخواهد گذشت». چرا؟ او در این زمینه از تجربه زندان قاتلان داریوش و پروانه فروهر می گوید.

«اینگونه افراد در روزهای نخست وردشان به بند، بعضاً مورد متلک پرانی و تمسخر و حتی تهدید برخی از زندانیان قرار می‌گیرند؛ اما آنها به سرعت از طریق نقل شیرین کاری‌های خود در دورۀ خدمتشان و بازگویی خاطرات خود از افراد مشهور، جمع بسیاری را دور خود گرد می‌آورند و به نُقل محفل آنان تبدیل می‌شوند! با گذشت زمان، آنها از ادامۀ نفوذ خود در دستگاهها و نهادهای مختلف سخن به میان می‌آورند و بدینوسیله، جمعی زندانی مستأصل را به گشودن گره پرونده‌شان از طریق اعمال نفوذ خود امیدوار می‌کنند و به طمع می‌اندازد و از این طریق آنان را مرید خود می‌کنند. این مریدان در خوش خدمتی و حتی چاپلوسی آنان تا بدانجا پیش می‌روند که مبلغ بیگناهی و جوانمردی آنها در بین دیگر زندانیان می‌شوند و از دوره‌ای به بعد، انجام کارهای شخصی آنها را نیز به دوش می‌گیرند به طوری که اجازه نمی‌دهند حتی دست به سیاه و سفید بزنند!بدین ترتیب، امثال مرتضوی به سرعت امپراتوری کوچک خود را در بند بنا می‌کنند و خودشان هم باورشان می‌شود که هم بیگناه و قربانی‌اند و هم در بین "مردم" از محبوبیت بالایی برخوردارند!
این درست اتفاقی است که برای قاتلان داریوش و پروانۀ فروهر در سالن سه بند هفت زندان اوین اتفاق افتاد. روزی که کاظمی و عالیخانی وارد بند شدند؛ بیشتر زندانیان با انزجار از آنها فاصله گرفتند اما روزی که از بند منتقل می‌شدند؛ جماعت بسیاری ضمن بدرقۀ آنها برای سلامتی و آزادی‌شان صلوات می‌فرستادند!».
bit.ly/2Jt923L

این مطلب خواندنی را از دست ندهید:
https://bit.ly/2Jqm6Xr

@Tavaana_TavaanaTech