منوچهر نیستانی، شاعری که به بهار نرسید
به بهانهی ۲۹ اسفندماه سالگرد درگذشت شاعر
goo.gl/JCAFi0
گفتند: زندگی
بار دگر به روی تو لبخند میزند
وی شاعر رميدهدل، افسون نوبهار
بار دگر به پای دلت بند میزند
اين هم بهار، خندهی شيرين روزگار
پس کو قراربخش دل بیقرار من؟
پا مینهم به راه، به اميد مهر يار
"ای وای بر من و دل اميدوار من"
سالی دگر گذشت و دريغا که من ز عمر
جز خاطرات تلخ، بری برنداشتم
در دل نشاندم اخگر عشقش به اشتياق
بيچاره من، که چارهای ديگر نداشتم
لبخندهی بهار نخنداندم، چو من
لبخندههای دلکش او را نديدهام
بيزارم از نسيم نوازشگر بهار
چون تا کنون نوازش او را نديدهام
سال گذشته گرچه به غم سوختم، ولی
ديگر در آرزوی نگاهی نسوختم
بیاختيار دل به خيالی نباختم
هر دم در اين خيال، به راهی نسوختم
امسال، چشم من
دنبال چشم غمزدهی غمزدای اوست
ور با همه رميدهدلی زنده ماندهام
تنها برای "او"ست
(بهار من، منوچهر نیستانی)
این بهاریهی عاشقانه، شعری است از «منوچهر نیستانی» شاعر کرمانی.منوچهر نیستانی در چهارم مردادماه سال ۱۳۱۵ در کرمان به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش به پایان برد و دورهی دبیرستان را در «دارالفنون تهران» سپری کرد. آنطور که گفتهاند نیستانی از کودکی روحیهای انزواطلبانه داشته است و بیشتر وقتش را در صندوقخانهی قدیمی خانه و میان کتابهای قدیمی پدر و پدربزرگ سپری میکرده است و آشناییاش با ادبیات و شعر نیز در همین دوران انزوا روی داده است. نیستانی در سال ۱۳۳۴ به دانشسرای عالی تهران رفت و در رشتهی زبان و ادبیات فارسی به تحصیل پرداخت.
نیستانی پس از پایان تحصیلات و ازدواج، تهران را به قصد شاه رود ترک میکند و از ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۲ در دبیرستانهای شاهرود به تدریس ادبیات فارسی میپردازد. اشعار ابتدایی نیستانی در روزنامهها و نشریات کرمان به چاپ رسید. اولین دفتر شعر نیستانی با نام «جوانه» در سال ۱۳۳۳ در کرمان منتشر شد. مجموعه شعر بعدی نیستانی که در سال ۱۳۳۷ در تهارن منتشر شد «خراب» نام داشت. در دورهی کوتاهی نیز نیستانی به درخواست م.آزاد (محمود مشرف آزاد تهرانی) در «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» مشغول به کار شد که در این دوره اشعار و ترانههایی نیز برای کودکان سرود.
شعر بلندی به نام «گل اومد،بهار اومد» محصول این دوره است که با اقبال عمومی بسیاری روبهروشد. سومین دفتر نیستانی با نام «دیروز، خط فاصله» در سال ۱۳۵۰ انتشار یافت.
برگزیدهای از اشعار منوچهر نیستانی با عنوان «دو با مانع» نیز در سال ۱۳۶۹ انتشار یافتد که بهاریهی که در ابتدای نوشته آمد از این مجموعه بود. بسیاری از منتقدان شعر نیستانی را شعری اندوهگین دانستهاند. علاوه
بر اندوه، سیاسی و اجتماعیبودن و همینطور مضمونهای عاشقانه را نیز از ویژگیهای شعر نیستانی برشمردهاند. نیستانی شعرهای سیاسی و تند را با نامهای مستعاری همچون «چلنگر»، «توفیق»، «رزم» و «مردم» منتشر میکرده است. در اشعار نیستانی دغدغههای انسانی نسبت به رنجکشیدگان و فرودستان جامعه بسیار میتوان یافت. شعر «کارخانه» یکی از این اشعار است.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1H7N6qJ
https://t.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
به بهانهی ۲۹ اسفندماه سالگرد درگذشت شاعر
goo.gl/JCAFi0
گفتند: زندگی
بار دگر به روی تو لبخند میزند
وی شاعر رميدهدل، افسون نوبهار
بار دگر به پای دلت بند میزند
اين هم بهار، خندهی شيرين روزگار
پس کو قراربخش دل بیقرار من؟
پا مینهم به راه، به اميد مهر يار
"ای وای بر من و دل اميدوار من"
سالی دگر گذشت و دريغا که من ز عمر
جز خاطرات تلخ، بری برنداشتم
در دل نشاندم اخگر عشقش به اشتياق
بيچاره من، که چارهای ديگر نداشتم
لبخندهی بهار نخنداندم، چو من
لبخندههای دلکش او را نديدهام
بيزارم از نسيم نوازشگر بهار
چون تا کنون نوازش او را نديدهام
سال گذشته گرچه به غم سوختم، ولی
ديگر در آرزوی نگاهی نسوختم
بیاختيار دل به خيالی نباختم
هر دم در اين خيال، به راهی نسوختم
امسال، چشم من
دنبال چشم غمزدهی غمزدای اوست
ور با همه رميدهدلی زنده ماندهام
تنها برای "او"ست
(بهار من، منوچهر نیستانی)
این بهاریهی عاشقانه، شعری است از «منوچهر نیستانی» شاعر کرمانی.منوچهر نیستانی در چهارم مردادماه سال ۱۳۱۵ در کرمان به دنیا آمد و تحصیلات ابتدایی را در زادگاهش به پایان برد و دورهی دبیرستان را در «دارالفنون تهران» سپری کرد. آنطور که گفتهاند نیستانی از کودکی روحیهای انزواطلبانه داشته است و بیشتر وقتش را در صندوقخانهی قدیمی خانه و میان کتابهای قدیمی پدر و پدربزرگ سپری میکرده است و آشناییاش با ادبیات و شعر نیز در همین دوران انزوا روی داده است. نیستانی در سال ۱۳۳۴ به دانشسرای عالی تهران رفت و در رشتهی زبان و ادبیات فارسی به تحصیل پرداخت.
نیستانی پس از پایان تحصیلات و ازدواج، تهران را به قصد شاه رود ترک میکند و از ۱۳۳۷ تا ۱۳۴۲ در دبیرستانهای شاهرود به تدریس ادبیات فارسی میپردازد. اشعار ابتدایی نیستانی در روزنامهها و نشریات کرمان به چاپ رسید. اولین دفتر شعر نیستانی با نام «جوانه» در سال ۱۳۳۳ در کرمان منتشر شد. مجموعه شعر بعدی نیستانی که در سال ۱۳۳۷ در تهارن منتشر شد «خراب» نام داشت. در دورهی کوتاهی نیز نیستانی به درخواست م.آزاد (محمود مشرف آزاد تهرانی) در «کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان» مشغول به کار شد که در این دوره اشعار و ترانههایی نیز برای کودکان سرود.
شعر بلندی به نام «گل اومد،بهار اومد» محصول این دوره است که با اقبال عمومی بسیاری روبهروشد. سومین دفتر نیستانی با نام «دیروز، خط فاصله» در سال ۱۳۵۰ انتشار یافت.
برگزیدهای از اشعار منوچهر نیستانی با عنوان «دو با مانع» نیز در سال ۱۳۶۹ انتشار یافتد که بهاریهی که در ابتدای نوشته آمد از این مجموعه بود. بسیاری از منتقدان شعر نیستانی را شعری اندوهگین دانستهاند. علاوه
بر اندوه، سیاسی و اجتماعیبودن و همینطور مضمونهای عاشقانه را نیز از ویژگیهای شعر نیستانی برشمردهاند. نیستانی شعرهای سیاسی و تند را با نامهای مستعاری همچون «چلنگر»، «توفیق»، «رزم» و «مردم» منتشر میکرده است. در اشعار نیستانی دغدغههای انسانی نسبت به رنجکشیدگان و فرودستان جامعه بسیار میتوان یافت. شعر «کارخانه» یکی از این اشعار است.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1H7N6qJ
https://t.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. #منوچهر_نیستانی، شاعری که به بهار نرسید به بهانهی ۲۹ اسفندماه سالگرد درگذشت #شاعر گفتند: زندگی بار دگر به روی تو لبخند میزند وی شاعر رميدهدل، افسون نوبهار بار دگر به پای دلت بند میزند اين هم بهار، خندهی شيرين روزگار پس کو قراربخش دل بیقرار من؟ پا…
سالروز درگذشت شاعر مرگ قو
امروز سالروز درگذشت «مهدی حمیدی شیرازی» است. حمیدی شیرازی در اردیبهشت ۱۲۹۳ در شیراز به دنیا آمد. پدر او - «حاج سیدمحمدحسن ثقه الاسلام» - تاجر بود و یکی از نمایندگان منطقه فارس در اولین دوره مجلس شورای ملی ایران محسوب می شد. مادر او «سکینه عفت آغازی» نیز از جمله زنان فرهنگی آن دیار بود.
حمیدی در خردسالی پدرش را از دست داد. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در شیراز انجام داد. برای تحصیلات عالی به تهران رفت و در دانشسرای عالی و دانشگاه تهران ادبیات فارسی خواند و درجه دکتری ادبیات فارسی را از دانشگاه تهران دریافت کرد. استادان او اساتیدی چون «ملک الشعرا بهار» و یا «بدیع الزمان فروزانفر» بودند.
او خود در این دانشگاه به تدریس ادبیات فارسی پرداخت. اما زندگی حمیدی شیرازی منحصر در یک زندگی آکادمیک نبود. او ذوق شعر داشت و از نوجوانی شعر می سرود. او را شاعری مغرور و عاطفی و پرشور خوانده اند. وقتی عاشق دختری از شاگردانش شده بود و خانواده این دختر به او جواب رد دادند او در شعر مشهوری سرود: «گفتم ای دلدار ناز کم کن عشوه کم کن / گر تو شاه دخترانی من خدای شاعرانم»
درگیری های او با شاعران متجدد و سبک نیمایی نیز مشهور خاص و عام است. مشهور است «احمد شاملو» - شاعر بزرگ سپیدسرا - کتاب های حمیدی شیرازی را در مقابل دانشگاه تهران می خرید و آن ها را در جوی آب می ریخت. این واکنشی بود به نقدهای ویرانگر و گاهی تحقیرآمیز حمیدی شیرازی بر شاعران متجدد و نوگرا.
او در اوایل دهه بیست شمسی با خانم «ناهید افخم» ازدواج کرد و سه فرزند با نام «نوشیار، مهیار و نازنین» یادگاران این ازدواج هستند. حمیدی شیرازی در تیر ۱۳۶۵ درگذشت و در حافظیه شیراز به خاک سپرده شد.
از جمله مشهورترین و تاثیرگذارترین اشعار حمیدی شیرازی شعر «مرگ قو» است که احتمالا بارها شنیده اید؛
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ، تنها نشیند به موجی
رود گوشهای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه، چندان غزل خوانَد آن شب
که خود در میان غزلها بمیرد
گروهی بر آنند کاین مرغ شیدا
کجا عاشقی کرد، آنجا بمیرد
شب مرگ، از بیم، آنجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
چو روزی ز آغوش دریا بر آمد
شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی، آغوش واکن
که میخواهد این قوی زیبا بمیرد
goo.gl/okk2Zg
@Tavaana_TavaanaTech
امروز سالروز درگذشت «مهدی حمیدی شیرازی» است. حمیدی شیرازی در اردیبهشت ۱۲۹۳ در شیراز به دنیا آمد. پدر او - «حاج سیدمحمدحسن ثقه الاسلام» - تاجر بود و یکی از نمایندگان منطقه فارس در اولین دوره مجلس شورای ملی ایران محسوب می شد. مادر او «سکینه عفت آغازی» نیز از جمله زنان فرهنگی آن دیار بود.
حمیدی در خردسالی پدرش را از دست داد. تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در شیراز انجام داد. برای تحصیلات عالی به تهران رفت و در دانشسرای عالی و دانشگاه تهران ادبیات فارسی خواند و درجه دکتری ادبیات فارسی را از دانشگاه تهران دریافت کرد. استادان او اساتیدی چون «ملک الشعرا بهار» و یا «بدیع الزمان فروزانفر» بودند.
او خود در این دانشگاه به تدریس ادبیات فارسی پرداخت. اما زندگی حمیدی شیرازی منحصر در یک زندگی آکادمیک نبود. او ذوق شعر داشت و از نوجوانی شعر می سرود. او را شاعری مغرور و عاطفی و پرشور خوانده اند. وقتی عاشق دختری از شاگردانش شده بود و خانواده این دختر به او جواب رد دادند او در شعر مشهوری سرود: «گفتم ای دلدار ناز کم کن عشوه کم کن / گر تو شاه دخترانی من خدای شاعرانم»
درگیری های او با شاعران متجدد و سبک نیمایی نیز مشهور خاص و عام است. مشهور است «احمد شاملو» - شاعر بزرگ سپیدسرا - کتاب های حمیدی شیرازی را در مقابل دانشگاه تهران می خرید و آن ها را در جوی آب می ریخت. این واکنشی بود به نقدهای ویرانگر و گاهی تحقیرآمیز حمیدی شیرازی بر شاعران متجدد و نوگرا.
او در اوایل دهه بیست شمسی با خانم «ناهید افخم» ازدواج کرد و سه فرزند با نام «نوشیار، مهیار و نازنین» یادگاران این ازدواج هستند. حمیدی شیرازی در تیر ۱۳۶۵ درگذشت و در حافظیه شیراز به خاک سپرده شد.
از جمله مشهورترین و تاثیرگذارترین اشعار حمیدی شیرازی شعر «مرگ قو» است که احتمالا بارها شنیده اید؛
شنیدم که چون قوی زیبا بمیرد
فریبنده زاد و فریبا بمیرد
شب مرگ، تنها نشیند به موجی
رود گوشهای دور و تنها بمیرد
در آن گوشه، چندان غزل خوانَد آن شب
که خود در میان غزلها بمیرد
گروهی بر آنند کاین مرغ شیدا
کجا عاشقی کرد، آنجا بمیرد
شب مرگ، از بیم، آنجا شتابد
که از مرگ غافل شود تا بمیرد
من این نکته گیرم که باور نکردم
ندیدم که قویی به صحرا بمیرد
چو روزی ز آغوش دریا بر آمد
شبی هم در آغوش دریا بمیرد
تو دریای من بودی، آغوش واکن
که میخواهد این قوی زیبا بمیرد
goo.gl/okk2Zg
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. سالروز درگذشت #شاعر #مرگ_قو . امروز سالروز درگذشت «مهدی حمیدی شیرازی» است. #حمیدی_شیرازی در اردیبهشت ۱۲۹۳ در شیراز به دنیا آمد. پدر او - «حاج سیدمحمدحسن ثقه الاسلام» - تاجر بود و یکی از نمایندگان منطقه فارس در اولین دوره مجلس شورای ملی ایران محسوب می شد.…
پوری سلطانی پیشگام کتابداری نوین ایران
goo.gl/Thm4G6
روزی احمد شاملو شعر «سال بد» را در رثای یکی از دوستانش سروده بود؛ مرتضا کیوان. در این شعر از «اشک پوری» در کنار «خون مرتضی» سخن رفته است:
«سال بد
سال باد
سال اشک
سال روزهای دراز و استقامتهای کم
سالی که غرور گدایی کرد
سال پست
سال اشک پوری
سال خون مرتضی
سال کبیسه»
پوری سلطانی با نام اصلی پوراندخت سلطانی شیرازی، یکی از بانیان اصلی کتابداری نوین ایران در سال ۱۳۱۰ خورشیدی در خانوادهای اهل فرهنگ دیده به جهان گشود.
او نویسنده، مترجم، استاد دانشگاه و فرهنگپژوه بود. پوری سلطانی تحصیلات مقدماتی و متوسطه خود را در شهر شیراز گذراند و در سال ۱۳۳۱ از دانشگاه تهران و در رشتهی زبان و ادبیات فارسی فارغالتحصیل شد. او پس از این به استخدام وزارت فرهنگ آن زمان که پس از انقلاب وزارت آموزش و پرورش نام گرفت درآمد.
پوری در ۲۷ خردادماه ۱۳۳۳ با مرتضی کیوان ازدواج کرد و در سوم شهریور همان سال به همراه همسرش به جرم عضویت در حزب توده دستگیر شد. پوری حدود پنج ماه پس از اعدام همسرش از زندان آزاد شد. او پس از آزادی به دلیل از دستدادن همسر بیمار شد که پزشکان توصیه کردند که برای بهبودی حالش بهتر است از ایران دور شود. پوری انگلستان را برگزید و از ایران خارج شد.
پوری سلطانی پس از بازگشت به ایران مرکز ملی کتابداری را پایهگذاری کرد و به عضویت هیئت علمی آن در آمد. شناسایی علم کتابداری و اطلاعرسانی به منزلهی رتبهی دانشگاهی از اقداماتی بود که با تلاش پوری سلطانی صورت گرفت. به این معنی که کتابداران به شرط اخذ درجهی فوق لیسانس کتابداری و دارابودن آثار تحقیقی در زمینهی کتابداری یا سرپرستی امور پژوهشی از جمله فهرستنویسی که نیاز به تجربه و تحلیل موضوعی دارد و یا احاطه و اشراف برای تعیین نام اشهر نویسندگان قدیم و جدید و نظایر آن میتوانستند واجد شرایط رتبهی هیئت علمی شوند و اینهمه البته قبل از تاسیس دکترای کتابداری در دانشگاه تهران بود. ....
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2bRAfSo
تلگرام کلاس و کتاب توانا را دنبال کنید و انواع کتابهای الکترونیکی رایگان، کیس استادی ها، فایل های ویدیویی کلاسها را از آنجا به راحتی دریافت کنید:
https://t.me/Tavaana
به غرفه کتاب مجازی توانا سر بزنید و کتابهای توانا را رایگان و بدون فیلتر دانلود کنید:
http://ow.ly/4nmBb8
#پروفایل
goo.gl/Thm4G6
روزی احمد شاملو شعر «سال بد» را در رثای یکی از دوستانش سروده بود؛ مرتضا کیوان. در این شعر از «اشک پوری» در کنار «خون مرتضی» سخن رفته است:
«سال بد
سال باد
سال اشک
سال روزهای دراز و استقامتهای کم
سالی که غرور گدایی کرد
سال پست
سال اشک پوری
سال خون مرتضی
سال کبیسه»
پوری سلطانی با نام اصلی پوراندخت سلطانی شیرازی، یکی از بانیان اصلی کتابداری نوین ایران در سال ۱۳۱۰ خورشیدی در خانوادهای اهل فرهنگ دیده به جهان گشود.
او نویسنده، مترجم، استاد دانشگاه و فرهنگپژوه بود. پوری سلطانی تحصیلات مقدماتی و متوسطه خود را در شهر شیراز گذراند و در سال ۱۳۳۱ از دانشگاه تهران و در رشتهی زبان و ادبیات فارسی فارغالتحصیل شد. او پس از این به استخدام وزارت فرهنگ آن زمان که پس از انقلاب وزارت آموزش و پرورش نام گرفت درآمد.
پوری در ۲۷ خردادماه ۱۳۳۳ با مرتضی کیوان ازدواج کرد و در سوم شهریور همان سال به همراه همسرش به جرم عضویت در حزب توده دستگیر شد. پوری حدود پنج ماه پس از اعدام همسرش از زندان آزاد شد. او پس از آزادی به دلیل از دستدادن همسر بیمار شد که پزشکان توصیه کردند که برای بهبودی حالش بهتر است از ایران دور شود. پوری انگلستان را برگزید و از ایران خارج شد.
پوری سلطانی پس از بازگشت به ایران مرکز ملی کتابداری را پایهگذاری کرد و به عضویت هیئت علمی آن در آمد. شناسایی علم کتابداری و اطلاعرسانی به منزلهی رتبهی دانشگاهی از اقداماتی بود که با تلاش پوری سلطانی صورت گرفت. به این معنی که کتابداران به شرط اخذ درجهی فوق لیسانس کتابداری و دارابودن آثار تحقیقی در زمینهی کتابداری یا سرپرستی امور پژوهشی از جمله فهرستنویسی که نیاز به تجربه و تحلیل موضوعی دارد و یا احاطه و اشراف برای تعیین نام اشهر نویسندگان قدیم و جدید و نظایر آن میتوانستند واجد شرایط رتبهی هیئت علمی شوند و اینهمه البته قبل از تاسیس دکترای کتابداری در دانشگاه تهران بود. ....
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/2bRAfSo
تلگرام کلاس و کتاب توانا را دنبال کنید و انواع کتابهای الکترونیکی رایگان، کیس استادی ها، فایل های ویدیویی کلاسها را از آنجا به راحتی دریافت کنید:
https://t.me/Tavaana
به غرفه کتاب مجازی توانا سر بزنید و کتابهای توانا را رایگان و بدون فیلتر دانلود کنید:
http://ow.ly/4nmBb8
#پروفایل
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. پوری سلطانی؛ پیشگام #کتابداری نوین ایران روزی احمد شاملو شعر «سال بد» را در رثای یکی از دوستانش سروده بود؛ #مرتضی_کیوان. در این شعر از «اشک پوری» در کنار «خون مرتضی» سخن رفته است: «سال بد سال باد سال اشک سال روزهای دراز و استقامتهای کم سالی که غرور گدایی…
سیمین دانشور، آغازگر داستاننویسی زنان
goo.gl/kQB28A
توانا - «سیمین دانشور» هشتم اردیبهشتماه سال ۱۳۰۰ شمسی در شیراز دیده به جهان گشود. پدرش محمدعلی دانشور پزشکی حاذق و مادرش قمرالسلطنه حکمت، مدیر هنرستان دخترانه و نقاش بود. سیمین تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه انگلیسی مهرآئین سپری کرد و سپس در رشتهی ادبیات فارسی وارد دانشگاه تهران شد.
خواهرش ویکتوریا دانشور زندگی سیمین را اینگونه شرح میدهد: «در اوایل قرن، خانوادهای در شیراز که پدر پزشک و مادر نقاش بود، دارای شش فرزند شدند. سومین فرزند دختری باهوش، قد بلند با تحرک بود، دست به هر کاری میزد اول و سرآمد بود. در پایان تحصیلاتش در دبیرستان مهرآئین شیراز در تمام ایران رتبه اول شد. مجموعهی دروسش نمره بیست بود؛ فقط در انشاء نوزده گرفته بود. او کسی جز سیمین خواهرم نبود. هر کسی از خارج به شیراز میآمد، خواهرم با او به زبان انگلیسی مصاحبه داشت. او از اوان زندگیش زبان انگلیسی را از فارسی کم نمیآورد.
دانشور پس از مرگ پدر در سال ۱۳۲۰ برای رادیو تهران و روزنامهی ایران با نام مستعار «شیرازی بینام» شروع به مقالهنویسی کرد.او زمانی کار نوشتن را آغاز کرد که ادبیات و داستاننویسی در مجموع در تسلط مردان بود. نخستین مقالهی سیمین دانشور مقالهای بود با عنوان «زمستان بیشباهت به زندگی ما نیست» که سیمین آن را زمانی نوشت که در کلاس هشتم دبیرستان تحصیل میکرد. هنگامی که با سیمین دانشور مواجه میشویم با «اولین»های بسیاری رو به رو هستیم؛ اولین زن داستاننویس ایرانی، اولین زنی که داستانش به زبان انگلیسی ترجمه شد و … «آتش خاموش» اولین مجموعهی داستانی زنی ایرانی است که در سال ۱۳۲۷ انتشار یافت. آتش خاموش مجموعه داستانی است شامل ۱۶ داستان.
سیمین دانشور در سال ۱۳۲۸ از دانشگاه تهران مدرک دکترای ادبیات فارسی گرفت. عنوان رسالهی دانشور «علمالجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم» بود که استاد راهنمای او فاطمه سیاح و بدیعالزمان فروزانفر بودند. در سال ۱۳۳۱ سیمین دانشور با دریافت بورس تحصیلی به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و در آنجا به مدت دو سال در رشتهی «زیباییشناسی» تحصیل کرد. او همچنین در استنفور نزد «والاس استنگر» و «فیل پریک» نمایشنامهنویسی آموخت. در همین زمان دانشور دو داستان کوتاه به زبان انگلیسی نوشت که در آمریکا منتشر شد.
درباره زندگی سیمین دانشور بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1Etw998
@Tavaana_TavaanaTech
goo.gl/kQB28A
توانا - «سیمین دانشور» هشتم اردیبهشتماه سال ۱۳۰۰ شمسی در شیراز دیده به جهان گشود. پدرش محمدعلی دانشور پزشکی حاذق و مادرش قمرالسلطنه حکمت، مدیر هنرستان دخترانه و نقاش بود. سیمین تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه انگلیسی مهرآئین سپری کرد و سپس در رشتهی ادبیات فارسی وارد دانشگاه تهران شد.
خواهرش ویکتوریا دانشور زندگی سیمین را اینگونه شرح میدهد: «در اوایل قرن، خانوادهای در شیراز که پدر پزشک و مادر نقاش بود، دارای شش فرزند شدند. سومین فرزند دختری باهوش، قد بلند با تحرک بود، دست به هر کاری میزد اول و سرآمد بود. در پایان تحصیلاتش در دبیرستان مهرآئین شیراز در تمام ایران رتبه اول شد. مجموعهی دروسش نمره بیست بود؛ فقط در انشاء نوزده گرفته بود. او کسی جز سیمین خواهرم نبود. هر کسی از خارج به شیراز میآمد، خواهرم با او به زبان انگلیسی مصاحبه داشت. او از اوان زندگیش زبان انگلیسی را از فارسی کم نمیآورد.
دانشور پس از مرگ پدر در سال ۱۳۲۰ برای رادیو تهران و روزنامهی ایران با نام مستعار «شیرازی بینام» شروع به مقالهنویسی کرد.او زمانی کار نوشتن را آغاز کرد که ادبیات و داستاننویسی در مجموع در تسلط مردان بود. نخستین مقالهی سیمین دانشور مقالهای بود با عنوان «زمستان بیشباهت به زندگی ما نیست» که سیمین آن را زمانی نوشت که در کلاس هشتم دبیرستان تحصیل میکرد. هنگامی که با سیمین دانشور مواجه میشویم با «اولین»های بسیاری رو به رو هستیم؛ اولین زن داستاننویس ایرانی، اولین زنی که داستانش به زبان انگلیسی ترجمه شد و … «آتش خاموش» اولین مجموعهی داستانی زنی ایرانی است که در سال ۱۳۲۷ انتشار یافت. آتش خاموش مجموعه داستانی است شامل ۱۶ داستان.
سیمین دانشور در سال ۱۳۲۸ از دانشگاه تهران مدرک دکترای ادبیات فارسی گرفت. عنوان رسالهی دانشور «علمالجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم» بود که استاد راهنمای او فاطمه سیاح و بدیعالزمان فروزانفر بودند. در سال ۱۳۳۱ سیمین دانشور با دریافت بورس تحصیلی به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و در آنجا به مدت دو سال در رشتهی «زیباییشناسی» تحصیل کرد. او همچنین در استنفور نزد «والاس استنگر» و «فیل پریک» نمایشنامهنویسی آموخت. در همین زمان دانشور دو داستان کوتاه به زبان انگلیسی نوشت که در آمریکا منتشر شد.
درباره زندگی سیمین دانشور بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1Etw998
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from آموزشکده توانا
سیمین دانشور، آغازگر داستاننویسی زنان
goo.gl/kQB28A
توانا - «سیمین دانشور» هشتم اردیبهشتماه سال ۱۳۰۰ شمسی در شیراز دیده به جهان گشود. پدرش محمدعلی دانشور پزشکی حاذق و مادرش قمرالسلطنه حکمت، مدیر هنرستان دخترانه و نقاش بود. سیمین تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه انگلیسی مهرآئین سپری کرد و سپس در رشتهی ادبیات فارسی وارد دانشگاه تهران شد.
خواهرش ویکتوریا دانشور زندگی سیمین را اینگونه شرح میدهد: «در اوایل قرن، خانوادهای در شیراز که پدر پزشک و مادر نقاش بود، دارای شش فرزند شدند. سومین فرزند دختری باهوش، قد بلند با تحرک بود، دست به هر کاری میزد اول و سرآمد بود. در پایان تحصیلاتش در دبیرستان مهرآئین شیراز در تمام ایران رتبه اول شد. مجموعهی دروسش نمره بیست بود؛ فقط در انشاء نوزده گرفته بود. او کسی جز سیمین خواهرم نبود. هر کسی از خارج به شیراز میآمد، خواهرم با او به زبان انگلیسی مصاحبه داشت. او از اوان زندگیش زبان انگلیسی را از فارسی کم نمیآورد.
دانشور پس از مرگ پدر در سال ۱۳۲۰ برای رادیو تهران و روزنامهی ایران با نام مستعار «شیرازی بینام» شروع به مقالهنویسی کرد.او زمانی کار نوشتن را آغاز کرد که ادبیات و داستاننویسی در مجموع در تسلط مردان بود. نخستین مقالهی سیمین دانشور مقالهای بود با عنوان «زمستان بیشباهت به زندگی ما نیست» که سیمین آن را زمانی نوشت که در کلاس هشتم دبیرستان تحصیل میکرد. هنگامی که با سیمین دانشور مواجه میشویم با «اولین»های بسیاری رو به رو هستیم؛ اولین زن داستاننویس ایرانی، اولین زنی که داستانش به زبان انگلیسی ترجمه شد و … «آتش خاموش» اولین مجموعهی داستانی زنی ایرانی است که در سال ۱۳۲۷ انتشار یافت. آتش خاموش مجموعه داستانی است شامل ۱۶ داستان.
سیمین دانشور در سال ۱۳۲۸ از دانشگاه تهران مدرک دکترای ادبیات فارسی گرفت. عنوان رسالهی دانشور «علمالجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم» بود که استاد راهنمای او فاطمه سیاح و بدیعالزمان فروزانفر بودند. در سال ۱۳۳۱ سیمین دانشور با دریافت بورس تحصیلی به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و در آنجا به مدت دو سال در رشتهی «زیباییشناسی» تحصیل کرد. او همچنین در استنفور نزد «والاس استنگر» و «فیل پریک» نمایشنامهنویسی آموخت. در همین زمان دانشور دو داستان کوتاه به زبان انگلیسی نوشت که در آمریکا منتشر شد.
درباره زندگی سیمین دانشور بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1Etw998
@Tavaana_TavaanaTech
goo.gl/kQB28A
توانا - «سیمین دانشور» هشتم اردیبهشتماه سال ۱۳۰۰ شمسی در شیراز دیده به جهان گشود. پدرش محمدعلی دانشور پزشکی حاذق و مادرش قمرالسلطنه حکمت، مدیر هنرستان دخترانه و نقاش بود. سیمین تحصیلات ابتدایی و دبیرستان را در مدرسه انگلیسی مهرآئین سپری کرد و سپس در رشتهی ادبیات فارسی وارد دانشگاه تهران شد.
خواهرش ویکتوریا دانشور زندگی سیمین را اینگونه شرح میدهد: «در اوایل قرن، خانوادهای در شیراز که پدر پزشک و مادر نقاش بود، دارای شش فرزند شدند. سومین فرزند دختری باهوش، قد بلند با تحرک بود، دست به هر کاری میزد اول و سرآمد بود. در پایان تحصیلاتش در دبیرستان مهرآئین شیراز در تمام ایران رتبه اول شد. مجموعهی دروسش نمره بیست بود؛ فقط در انشاء نوزده گرفته بود. او کسی جز سیمین خواهرم نبود. هر کسی از خارج به شیراز میآمد، خواهرم با او به زبان انگلیسی مصاحبه داشت. او از اوان زندگیش زبان انگلیسی را از فارسی کم نمیآورد.
دانشور پس از مرگ پدر در سال ۱۳۲۰ برای رادیو تهران و روزنامهی ایران با نام مستعار «شیرازی بینام» شروع به مقالهنویسی کرد.او زمانی کار نوشتن را آغاز کرد که ادبیات و داستاننویسی در مجموع در تسلط مردان بود. نخستین مقالهی سیمین دانشور مقالهای بود با عنوان «زمستان بیشباهت به زندگی ما نیست» که سیمین آن را زمانی نوشت که در کلاس هشتم دبیرستان تحصیل میکرد. هنگامی که با سیمین دانشور مواجه میشویم با «اولین»های بسیاری رو به رو هستیم؛ اولین زن داستاننویس ایرانی، اولین زنی که داستانش به زبان انگلیسی ترجمه شد و … «آتش خاموش» اولین مجموعهی داستانی زنی ایرانی است که در سال ۱۳۲۷ انتشار یافت. آتش خاموش مجموعه داستانی است شامل ۱۶ داستان.
سیمین دانشور در سال ۱۳۲۸ از دانشگاه تهران مدرک دکترای ادبیات فارسی گرفت. عنوان رسالهی دانشور «علمالجمال و جمال در ادبیات فارسی تا قرن هفتم» بود که استاد راهنمای او فاطمه سیاح و بدیعالزمان فروزانفر بودند. در سال ۱۳۳۱ سیمین دانشور با دریافت بورس تحصیلی به دانشگاه استنفورد آمریکا رفت و در آنجا به مدت دو سال در رشتهی «زیباییشناسی» تحصیل کرد. او همچنین در استنفور نزد «والاس استنگر» و «فیل پریک» نمایشنامهنویسی آموخت. در همین زمان دانشور دو داستان کوتاه به زبان انگلیسی نوشت که در آمریکا منتشر شد.
درباره زندگی سیمین دانشور بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1Etw998
@Tavaana_TavaanaTech
محمدعلی جمالزاده، پدر #داستان کوتاه #فارسی صد و بیست و سه ساله شد
بیست و سوم دیماه، زادروز محمد علی جمالزاده، پدر داستان کوتاه گرامی باد.
#جمالزاده در سال ۱۲۷۴ در اصفهان متولد شد. این #نویسنده و #مترجم معاصر و مشهور فارسی زبان آغازگر سبک واقعگرایی در #ادبیات فارسی بود. او اولین نویسنده داستانهای کوتاه ایران با عنوان «یکیبود، یکی نبود» بود. اکثر داستانهای جمالزاده رنگ و بوی نقادی وضع زمانه را داشت. داستانهایی ساده، با زبانی طنز و آغشته به ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانه.
علی دهباشی سردبیر مجلهی بخارا که جمالزاده مراوداتی داشته است در مجموعهای که در بزرگداشت جمالزاده گردآوری کرده او را چنین معرفی میکند: «نخستین داستاننویس مدرن ایران است و به علت عمر طولانی و ارتباط فرهنگی پیوسته با ایران، همواره حضور زندهای در ایران داشت . بسیاری از نویسندگان از ایران مهاجرت کردند و ارتباط آنها با ایران قطع شد ولی جمالزاده هرگز تا پایان عمر این ارتباط را قطع نکرد و یکی از مجاری ارتباطش با ایران نامهنگاری بود . وی بدون توجه به این که چه کسی به او نامه می نویسد هر پرسشی را پاسخ می گفت و هر کتابی را می فرستادند میخواند و سعی میکرد این ارتباط را برقرار نگه دارد . بسیاری از مخاطبانش او را هرگز ندیدند؛ به علت اینکه او در ژنو زندگی میکرد . بدون تردید جمالزاده آغازگر داستاننویسی جدید ایران بود ، ولی دیگر در زمینه ی داستان نویسی کارش را ادامه نداد و وارد حوزه های دیگری شد از جمله پژوهشهای فرهنگی در زمینه ی تاریخ ایران ، ادبیات ایران و مسایل گوناگونی که به نوعی با ایران در پیوند بود.»
جمالزاده در سن ۱۰۲ سالگی در خانه سالمندان شهر ژنو درگذشت.
درباره محمدعلی جمالزاده در توانا بخوانید:
https://goo.gl/2wEPRg
@Tavaana_TavaanaTech
بیست و سوم دیماه، زادروز محمد علی جمالزاده، پدر داستان کوتاه گرامی باد.
#جمالزاده در سال ۱۲۷۴ در اصفهان متولد شد. این #نویسنده و #مترجم معاصر و مشهور فارسی زبان آغازگر سبک واقعگرایی در #ادبیات فارسی بود. او اولین نویسنده داستانهای کوتاه ایران با عنوان «یکیبود، یکی نبود» بود. اکثر داستانهای جمالزاده رنگ و بوی نقادی وضع زمانه را داشت. داستانهایی ساده، با زبانی طنز و آغشته به ضربالمثلها و اصطلاحات عامیانه.
علی دهباشی سردبیر مجلهی بخارا که جمالزاده مراوداتی داشته است در مجموعهای که در بزرگداشت جمالزاده گردآوری کرده او را چنین معرفی میکند: «نخستین داستاننویس مدرن ایران است و به علت عمر طولانی و ارتباط فرهنگی پیوسته با ایران، همواره حضور زندهای در ایران داشت . بسیاری از نویسندگان از ایران مهاجرت کردند و ارتباط آنها با ایران قطع شد ولی جمالزاده هرگز تا پایان عمر این ارتباط را قطع نکرد و یکی از مجاری ارتباطش با ایران نامهنگاری بود . وی بدون توجه به این که چه کسی به او نامه می نویسد هر پرسشی را پاسخ می گفت و هر کتابی را می فرستادند میخواند و سعی میکرد این ارتباط را برقرار نگه دارد . بسیاری از مخاطبانش او را هرگز ندیدند؛ به علت اینکه او در ژنو زندگی میکرد . بدون تردید جمالزاده آغازگر داستاننویسی جدید ایران بود ، ولی دیگر در زمینه ی داستان نویسی کارش را ادامه نداد و وارد حوزه های دیگری شد از جمله پژوهشهای فرهنگی در زمینه ی تاریخ ایران ، ادبیات ایران و مسایل گوناگونی که به نوعی با ایران در پیوند بود.»
جمالزاده در سن ۱۰۲ سالگی در خانه سالمندان شهر ژنو درگذشت.
درباره محمدعلی جمالزاده در توانا بخوانید:
https://goo.gl/2wEPRg
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. محمدعلی جمالزاده، پدر #داستان کوتاه #فارسی صد و بیست و سه ساله شد بیست و سوم دیماه، زادروز محمد علی جمالزاده، پدر داستان کوتاه گرامی باد. #جمالزاده در سال ۱۲۷۴ در اصفهان متولد شد. این #نویسنده و #مترجم معاصر و مشهور فارسی زبان آغازگر سبک واقعگرایی در…
صادق هدایت و زخمهایش
به بهانهی زادروز #صادق_هدایت
پس از پیروزی انقلاب اسلامی کتابهایش به این بهانه که مروج یاس و خودکشی است ممنوع شد. بسیاری از ما در خانوادههایمان و از بزرگترها شنیدهایم که خواندن آثار هدایت آدم را افسرده میکند. علاوه بر ممنوعیت از طرف خانواده در بسیاری از خانهها، بزرگترها آثار هدایت را از دسترس فرزندان خود دور نگاه میداشتند.
آیا به راستی هدایت مروج ِ سرخوردگی و یاس بود؟ باید گفت این انسانی که در باور برخی از عوام نوشتههایش خطرناک است، غول ادبی ایران است و از سرشناسترین #نویسندگان ایرانی در جهان. توقیف آثار هدایت بهانهای بهتر از خودکشی میخواهد که جمهوری اسلامی به آن بیاوزد چرا که بسیاری از نویسندگانی که خودکشی کردهاند آثارشان در ایران منتشر میشود. والتر بنیامین، ریچارد براتیگان، سیلیو پلات،آرتو رکستلر، جرزی کوزینسکی، رومن گاری، ویرجینیا ولف، غزاله علیزاده و … از جمله نویسندگانی هستند که خود به زندگی خویش پایان دادهاند.
با اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی آثار هدایت چندان اجازهی انتشار نیافت اما نقدهای بسیاری بر آثار و زندگی هدایت نوشته شد که نشان از اهمیت این نویسنده ی شهیر ایرانی دارد.
صادق هدایت در ۲۸ بهمنماه ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد. بسیاری او را از پیشگامان داستاننویسی نوین ایران دانستهاند. آنچه بیشک موجب شهرت جهانی هدایت شده است، رمان ِ «بوف کور» این نویسنده است. رمان بوف کور به زبانهای مختلفی از جمله انگلیسی و فرانسه ترجمه شده است.
آغاز #کتاب بوف کور شاید از معروفترین جملاتی باشد که در #ادبیات فارسی میان مردم دست به دست شده و استفاده شده است.
«در زندگی زخمهایی است که مثل خوره روح را در انزوا میخورند و میتراشند. این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد؛ چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزء اتفاقات و پیشآمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سَبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی میکنند آن را با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند. زیرا بشر هنوز چاره و دوایی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی به وسیلهی افیون و مواد مخدره است؛ ولی افسوس که تاثیر اینگونه داروها موقت است و به جای تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/2FtTVr
@Tavaana_TavaanaTech
به بهانهی زادروز #صادق_هدایت
پس از پیروزی انقلاب اسلامی کتابهایش به این بهانه که مروج یاس و خودکشی است ممنوع شد. بسیاری از ما در خانوادههایمان و از بزرگترها شنیدهایم که خواندن آثار هدایت آدم را افسرده میکند. علاوه بر ممنوعیت از طرف خانواده در بسیاری از خانهها، بزرگترها آثار هدایت را از دسترس فرزندان خود دور نگاه میداشتند.
آیا به راستی هدایت مروج ِ سرخوردگی و یاس بود؟ باید گفت این انسانی که در باور برخی از عوام نوشتههایش خطرناک است، غول ادبی ایران است و از سرشناسترین #نویسندگان ایرانی در جهان. توقیف آثار هدایت بهانهای بهتر از خودکشی میخواهد که جمهوری اسلامی به آن بیاوزد چرا که بسیاری از نویسندگانی که خودکشی کردهاند آثارشان در ایران منتشر میشود. والتر بنیامین، ریچارد براتیگان، سیلیو پلات،آرتو رکستلر، جرزی کوزینسکی، رومن گاری، ویرجینیا ولف، غزاله علیزاده و … از جمله نویسندگانی هستند که خود به زندگی خویش پایان دادهاند.
با اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی آثار هدایت چندان اجازهی انتشار نیافت اما نقدهای بسیاری بر آثار و زندگی هدایت نوشته شد که نشان از اهمیت این نویسنده ی شهیر ایرانی دارد.
صادق هدایت در ۲۸ بهمنماه ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد. بسیاری او را از پیشگامان داستاننویسی نوین ایران دانستهاند. آنچه بیشک موجب شهرت جهانی هدایت شده است، رمان ِ «بوف کور» این نویسنده است. رمان بوف کور به زبانهای مختلفی از جمله انگلیسی و فرانسه ترجمه شده است.
آغاز #کتاب بوف کور شاید از معروفترین جملاتی باشد که در #ادبیات فارسی میان مردم دست به دست شده و استفاده شده است.
«در زندگی زخمهایی است که مثل خوره روح را در انزوا میخورند و میتراشند. این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد؛ چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزء اتفاقات و پیشآمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سَبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی میکنند آن را با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند. زیرا بشر هنوز چاره و دوایی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی به وسیلهی افیون و مواد مخدره است؛ ولی افسوس که تاثیر اینگونه داروها موقت است و به جای تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/2FtTVr
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. صادق هدایت و زخمهایش به بهانهی زادروز #صادق_هدایت پس از پیروزی انقلاب اسلامی کتابهایش به این بهانه که مروج یاس و خودکشی است ممنوع شد. بسیاری از ما در خانوادههایمان و از بزرگترها شنیدهایم که خواندن آثار هدایت آدم را افسرده میکند. علاوه بر ممنوعیت…
یادی از علی اکبر دهخدا
«یاد آر ز شمع مرده یاد آر!»
علیاکبر دهخدا در ۷ اسفندماه ۱۳۳۴ در سن ۷۷ سالگی در خانهی مسکونی خود در خیابان ایرانشهر تهران دار فانی را وداع گفت. پیکر او در ابن بابویه و در مقبرهی خانوادگی به خاک سپرده شد. پس از درگذشت دهخدا، خانهاش تبدیل به دبستانی به نام خودش شد که پس از انقلاب اسلامی نام او را از این دبستان حذف کردند.
علامه علیاکبر دهخدا را شاید کمتر ایرانیای باشد که نشناسد و یا لااقل نامش را نشنیده باشد. نام «لغت» گره خورده است با اثر سترگ «لغتنامهی دهخدا».
«چرند و پرند» در قالب داستان کوتاه، اعلامیه و گزارش خبری و مانند این منتشر میشد.امضای دهخدا در این نوشتهها «دخو» بود که مخفف دهخدا محسوب میشد. «قطعههای چرند و پرند دهخدا نه تنها نوع (genre) جدیدی به ادبیات فارسی افزودند، بلکه سبک نگارش تازهای نیز آفریدند که نویسندگان بعدی با اشتیاق اقتباس کردند و هنوز هم دارای نفوذ شایان است. البته نمونههایی از شیوهی طنزآمیز در کارهای نویسندگان قدیم ایرانی یافت میشود، ولی اینها معمولا هدف شخصی دارند و آمیخته با بدگوییهای رکیک، در واقع گونهای دشنام شاعرانه به شمار میروند. طنز دهخدا به راستی تازگی داشت چون نه تنها نهادهای پابرجا را به باد تمسخر میگرفت، بلکه معیاری هم برای واقعگرایی اجتماعی - در نثر نه شعر- به دست میداد. دهخدا با رشادت و بدون انگیزهی شخصی این سلاح جدید را به کار بست و تمامی عناصری را که در نظر آزادیخواهان عصر سد راه پیشرفت جامعه بودند مسخره و رسوا کرد: از حمله محمدعلی شاه که سرگرم توطئه بود تا مشروطیتی را که پدرش همین اواخر توشیح کرده بود براندازد؛ درباریان و وزیران فاسد که به ظاهر مجلس ملی را میستودند ولی در باطن میکوشیدند مصوبات آنرا خنثا سازند؛ و آخوندهای متعصب که زبان قلمبهسلمبه و آکنده از ترکیبات عربی آنها به ویژه تبحر هزل و هجو دهخدا را برمیانگیخت. دهخدا خوب میدانست که در حمله به این عناصر میتواند به شوخطبعی و تیزذهنی مردمانش تکیه کند.»
پس از پایان جنگ جهانی اول، دهخدا از فعالیت سیاسی کنارهگیری کرد و طی سلطنت رضاشاه به طور کامل خود را وقف کارهای علمی و ادبی و تحقیقی کرد. او مدتی ریاست دفتر وزارت معارف و پس از آن ریاست تفتیش وزارت عدلیه (وزرات دادگستری بعد) را عهدهدار شد.
.
در سال ۱۳۰۶ دهخدا ریاست مدرسهی سیاسی که به مدرسهی عالی حقوق و علوم سیاسی تغییر نام یافته بود را بر عهده گرفت و تا ۱۳۳۰ در این پست باقی ماند. در همین سال از خدمات دولتی بازنشسته شد و یکسره به کار «لغتنامه» پرداخت. در همین دوره بود که در جواب برخی دوستان که از او خواسته بودند که سبک آنچه در صور اسرافیل منتشر میکرد شعر و نثر بسراید و بنویسد گفت: «در این زمانه بسیارند کسانی که حاضرند وقت و نیروی خود را صرف شعر گفتن و مقاله نوشتن و طبع و نشر آنها در روزنامهها و مجلات کنند، ولی شاید کمتر کسی باشد که بخواهد و بتواند با تألیف آثاری مانند «امثال و حکم» و«لغتنامه» وظیفهای دشوار و خستهکننده و طاقتسوز ولی واجب را تحمل نماید.»
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/17zRyzm
@Tavaana_TavaanaTech
«یاد آر ز شمع مرده یاد آر!»
علیاکبر دهخدا در ۷ اسفندماه ۱۳۳۴ در سن ۷۷ سالگی در خانهی مسکونی خود در خیابان ایرانشهر تهران دار فانی را وداع گفت. پیکر او در ابن بابویه و در مقبرهی خانوادگی به خاک سپرده شد. پس از درگذشت دهخدا، خانهاش تبدیل به دبستانی به نام خودش شد که پس از انقلاب اسلامی نام او را از این دبستان حذف کردند.
علامه علیاکبر دهخدا را شاید کمتر ایرانیای باشد که نشناسد و یا لااقل نامش را نشنیده باشد. نام «لغت» گره خورده است با اثر سترگ «لغتنامهی دهخدا».
«چرند و پرند» در قالب داستان کوتاه، اعلامیه و گزارش خبری و مانند این منتشر میشد.امضای دهخدا در این نوشتهها «دخو» بود که مخفف دهخدا محسوب میشد. «قطعههای چرند و پرند دهخدا نه تنها نوع (genre) جدیدی به ادبیات فارسی افزودند، بلکه سبک نگارش تازهای نیز آفریدند که نویسندگان بعدی با اشتیاق اقتباس کردند و هنوز هم دارای نفوذ شایان است. البته نمونههایی از شیوهی طنزآمیز در کارهای نویسندگان قدیم ایرانی یافت میشود، ولی اینها معمولا هدف شخصی دارند و آمیخته با بدگوییهای رکیک، در واقع گونهای دشنام شاعرانه به شمار میروند. طنز دهخدا به راستی تازگی داشت چون نه تنها نهادهای پابرجا را به باد تمسخر میگرفت، بلکه معیاری هم برای واقعگرایی اجتماعی - در نثر نه شعر- به دست میداد. دهخدا با رشادت و بدون انگیزهی شخصی این سلاح جدید را به کار بست و تمامی عناصری را که در نظر آزادیخواهان عصر سد راه پیشرفت جامعه بودند مسخره و رسوا کرد: از حمله محمدعلی شاه که سرگرم توطئه بود تا مشروطیتی را که پدرش همین اواخر توشیح کرده بود براندازد؛ درباریان و وزیران فاسد که به ظاهر مجلس ملی را میستودند ولی در باطن میکوشیدند مصوبات آنرا خنثا سازند؛ و آخوندهای متعصب که زبان قلمبهسلمبه و آکنده از ترکیبات عربی آنها به ویژه تبحر هزل و هجو دهخدا را برمیانگیخت. دهخدا خوب میدانست که در حمله به این عناصر میتواند به شوخطبعی و تیزذهنی مردمانش تکیه کند.»
پس از پایان جنگ جهانی اول، دهخدا از فعالیت سیاسی کنارهگیری کرد و طی سلطنت رضاشاه به طور کامل خود را وقف کارهای علمی و ادبی و تحقیقی کرد. او مدتی ریاست دفتر وزارت معارف و پس از آن ریاست تفتیش وزارت عدلیه (وزرات دادگستری بعد) را عهدهدار شد.
.
در سال ۱۳۰۶ دهخدا ریاست مدرسهی سیاسی که به مدرسهی عالی حقوق و علوم سیاسی تغییر نام یافته بود را بر عهده گرفت و تا ۱۳۳۰ در این پست باقی ماند. در همین سال از خدمات دولتی بازنشسته شد و یکسره به کار «لغتنامه» پرداخت. در همین دوره بود که در جواب برخی دوستان که از او خواسته بودند که سبک آنچه در صور اسرافیل منتشر میکرد شعر و نثر بسراید و بنویسد گفت: «در این زمانه بسیارند کسانی که حاضرند وقت و نیروی خود را صرف شعر گفتن و مقاله نوشتن و طبع و نشر آنها در روزنامهها و مجلات کنند، ولی شاید کمتر کسی باشد که بخواهد و بتواند با تألیف آثاری مانند «امثال و حکم» و«لغتنامه» وظیفهای دشوار و خستهکننده و طاقتسوز ولی واجب را تحمل نماید.»
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/17zRyzm
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. یادی از علی اکبر دهخدا «یاد آر ز شمع مرده یاد آر!» . #علی_اکبر_دهخدا در ۷ اسفندماه ۱۳۳۴ در سن ۷۷ سالگی در خانهی مسکونی خود در خیابان ایرانشهر تهران دار فانی را وداع گفت. پیکر او در ابن بابویه و در مقبرهی خانوادگی به خاک سپرده شد. پس از درگذشت دهخدا،…
صادق هدایت و زخمهایش
به بهانهی زادروز #صادق_هدایت
پس از پیروزی انقلاب اسلامی کتابهایش به این بهانه که مروج یاس و خودکشی است ممنوع شد. بسیاری از ما در خانوادههایمان و از بزرگترها شنیدهایم که خواندن آثار هدایت آدم را افسرده میکند. علاوه بر ممنوعیت از طرف خانواده در بسیاری از خانهها، بزرگترها آثار هدایت را از دسترس فرزندان خود دور نگاه میداشتند.
آیا به راستی هدایت مروج ِ سرخوردگی و یاس بود؟ باید گفت این انسانی که در باور برخی از عوام نوشتههایش خطرناک است، غول ادبی ایران است و از سرشناسترین #نویسندگان ایرانی در جهان. توقیف آثار هدایت بهانهای بهتر از خودکشی میخواهد که جمهوری اسلامی به آن بیاوزد چرا که بسیاری از نویسندگانی که خودکشی کردهاند آثارشان در ایران منتشر میشود. والتر بنیامین، ریچارد براتیگان، سیلیو پلات،آرتو رکستلر، جرزی کوزینسکی، رومن گاری، ویرجینیا ولف، غزاله علیزاده و … از جمله نویسندگانی هستند که خود به زندگی خویش پایان دادهاند.
با اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی آثار هدایت چندان اجازهی انتشار نیافت اما نقدهای بسیاری بر آثار و زندگی هدایت نوشته شد که نشان از اهمیت این نویسنده ی شهیر ایرانی دارد.
صادق هدایت در ۲۸ بهمنماه ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد. بسیاری او را از پیشگامان داستاننویسی نوین ایران دانستهاند. آنچه بیشک موجب شهرت جهانی هدایت شده است، رمان ِ «بوف کور» این نویسنده است. رمان بوف کور به زبانهای مختلفی از جمله انگلیسی و فرانسه ترجمه شده است.
آغاز #کتاب بوف کور شاید از معروفترین جملاتی باشد که در #ادبیات فارسی میان مردم دست به دست شده و استفاده شده است.
«در زندگی زخمهایی است که مثل خوره روح را در انزوا میخورند و میتراشند. این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد؛ چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزء اتفاقات و پیشآمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سَبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی میکنند آن را با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند. زیرا بشر هنوز چاره و دوایی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی به وسیلهی افیون و مواد مخدره است؛ ولی افسوس که تاثیر اینگونه داروها موقت است و به جای تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/2FtTVr
#توانا
#پروفایل
#صادق_هدایت
#داستان
#ادبیات_معاصر
#Tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
به بهانهی زادروز #صادق_هدایت
پس از پیروزی انقلاب اسلامی کتابهایش به این بهانه که مروج یاس و خودکشی است ممنوع شد. بسیاری از ما در خانوادههایمان و از بزرگترها شنیدهایم که خواندن آثار هدایت آدم را افسرده میکند. علاوه بر ممنوعیت از طرف خانواده در بسیاری از خانهها، بزرگترها آثار هدایت را از دسترس فرزندان خود دور نگاه میداشتند.
آیا به راستی هدایت مروج ِ سرخوردگی و یاس بود؟ باید گفت این انسانی که در باور برخی از عوام نوشتههایش خطرناک است، غول ادبی ایران است و از سرشناسترین #نویسندگان ایرانی در جهان. توقیف آثار هدایت بهانهای بهتر از خودکشی میخواهد که جمهوری اسلامی به آن بیاوزد چرا که بسیاری از نویسندگانی که خودکشی کردهاند آثارشان در ایران منتشر میشود. والتر بنیامین، ریچارد براتیگان، سیلیو پلات،آرتو رکستلر، جرزی کوزینسکی، رومن گاری، ویرجینیا ولف، غزاله علیزاده و … از جمله نویسندگانی هستند که خود به زندگی خویش پایان دادهاند.
با اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی آثار هدایت چندان اجازهی انتشار نیافت اما نقدهای بسیاری بر آثار و زندگی هدایت نوشته شد که نشان از اهمیت این نویسنده ی شهیر ایرانی دارد.
صادق هدایت در ۲۸ بهمنماه ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد. بسیاری او را از پیشگامان داستاننویسی نوین ایران دانستهاند. آنچه بیشک موجب شهرت جهانی هدایت شده است، رمان ِ «بوف کور» این نویسنده است. رمان بوف کور به زبانهای مختلفی از جمله انگلیسی و فرانسه ترجمه شده است.
آغاز #کتاب بوف کور شاید از معروفترین جملاتی باشد که در #ادبیات فارسی میان مردم دست به دست شده و استفاده شده است.
«در زندگی زخمهایی است که مثل خوره روح را در انزوا میخورند و میتراشند. این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد؛ چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزء اتفاقات و پیشآمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سَبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی میکنند آن را با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند. زیرا بشر هنوز چاره و دوایی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی به وسیلهی افیون و مواد مخدره است؛ ولی افسوس که تاثیر اینگونه داروها موقت است و به جای تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/2FtTVr
#توانا
#پروفایل
#صادق_هدایت
#داستان
#ادبیات_معاصر
#Tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
صادق هدایت؛ پیشگام داستاننویسی ایران - توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
پس از پیروزی انقلاب اسلامی کتابهایش به این بهانه که مروج یأس و خودکشی است ممنوع شد. بسیاری از ما در خانوادههایمان و از بزرگترها شنیدهایم که خواندن آثار هدایت آدم را افسرده میکند. علاوه بر ممنوعیت از طرف خانواده در بسیاری از خانهها، بزرگترها آثار هدایت…
سالگرد درگذشت علامه محمد قزوینی، نادرهای کمنظیر
( تا چه اندازه علامه محمد قزوینی را میشناسید و این شناخت را تا چه اندازه مدیون مدرسه و نظام آموزشی میدانید؟)
ایرج افشار که خود نادرهی دوران است در مورد علامه قزوینی چنین میگوید: «مرگ قزوینی مرگ بزرگ بود و اگرچه از شمار چشمان یک تن کم شد اما در شمار خرد از هزاران هزار بیش بود. برتری مردان بزرگ هر ملت در این است که مرگشان ماتم بزرگست و مرگ بزرگ برای جامعه غمناکی و اندوهباری میآورد. «چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا!» قزوینی، کوچکاندام و باریکچهره بود. اما دانش و بینش کممانند، او را به پایگاهی والا و جایگاهی بلند رسانید. مرگش بیگمان چون فروریختن یکی از استوارترین بنیانهای معرفت برای ما زیانبار و تلخ طعم بود. مرگی بود که یادش همواره غبار اندوه بر چهرهها مینشاند و دریغا گویی را بر زبان میآورد که چرا چنین مردان از زودگذری بهرهورند و نه دیرپائی.»
بزرگترین شاگرد بلاواسطه قزوینی، شادروان عباش اقبال آشتیانی نمونهای ممثل از دهها و بلکه صدها اعجوبهای بود که قزوینی تربیت کرد و تحویل این جامعه غمزده و – در آن زمان- تنکمایه داد. جامعهای که به برکت وجود قزوینی و یارانش، به زودی خروارها خاک قرون را از سینه کتابها و اندیشهها و هنرهای ایرانیان سترد و ابدیت ایران را یکبار دیگر ثابت کرد. در طی چند دهه، کاری صورت گرفت که طی چند سده صورت نگرفته بود. نسلی بزرگ و سرشار از انگیزه پدید آمد که فقط ذکر نام برخی از آنها میتواند بیانگر ارج و اعتبار و عظمت ایشان باشد: علیاکبر دهخدا، محمدتقی بهار، محمد پروین گنابادی، عباس اقبال آشتیانی، سید حسن تقیزاده، محمدعلی و خانواده فروغی، علی اصغر حکمت، بدیعالزمان فروزانفر، میرزا جبیب اصفهانی، قاسم غنی، عبدالعظیم قریب، خانواده نفیسی، جلالالدین همایی، مجتبی مینوی و… این رشته سر دراز دارد.»
از آثار علامه قزوینی میتوان به تصحیح «مرزباننامه»، «المعجم فی معابیر اشعارالعجم»، «چهار مقاله نظامی عروضی سمرقندی»، «تاریخ جهانگشای جوینی»، «دیوان حافظ»، «سیاستنامه» اشاره کرد. از مجموعه مقالات قزوینی میتوان به «بیست مقاله قزوینی» که جلد اول آن به کوشش ابراهیم پورداود و جلد دوم آن به کوشش عباس اقبال آشتیانی اشاره داشت. علاوه قزوینی نامهها و یادداشتهای فراوانی نوشت. تصحیح دیوان حافظ نیز از کارهای ماندگار علامه قزوینی است.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1RjmEgv
#محمد_قزوینی #ادبیات_فارسی
@Tavaana~TavaanaTech
( تا چه اندازه علامه محمد قزوینی را میشناسید و این شناخت را تا چه اندازه مدیون مدرسه و نظام آموزشی میدانید؟)
ایرج افشار که خود نادرهی دوران است در مورد علامه قزوینی چنین میگوید: «مرگ قزوینی مرگ بزرگ بود و اگرچه از شمار چشمان یک تن کم شد اما در شمار خرد از هزاران هزار بیش بود. برتری مردان بزرگ هر ملت در این است که مرگشان ماتم بزرگست و مرگ بزرگ برای جامعه غمناکی و اندوهباری میآورد. «چراغ مرده کجا شمع آفتاب کجا!» قزوینی، کوچکاندام و باریکچهره بود. اما دانش و بینش کممانند، او را به پایگاهی والا و جایگاهی بلند رسانید. مرگش بیگمان چون فروریختن یکی از استوارترین بنیانهای معرفت برای ما زیانبار و تلخ طعم بود. مرگی بود که یادش همواره غبار اندوه بر چهرهها مینشاند و دریغا گویی را بر زبان میآورد که چرا چنین مردان از زودگذری بهرهورند و نه دیرپائی.»
بزرگترین شاگرد بلاواسطه قزوینی، شادروان عباش اقبال آشتیانی نمونهای ممثل از دهها و بلکه صدها اعجوبهای بود که قزوینی تربیت کرد و تحویل این جامعه غمزده و – در آن زمان- تنکمایه داد. جامعهای که به برکت وجود قزوینی و یارانش، به زودی خروارها خاک قرون را از سینه کتابها و اندیشهها و هنرهای ایرانیان سترد و ابدیت ایران را یکبار دیگر ثابت کرد. در طی چند دهه، کاری صورت گرفت که طی چند سده صورت نگرفته بود. نسلی بزرگ و سرشار از انگیزه پدید آمد که فقط ذکر نام برخی از آنها میتواند بیانگر ارج و اعتبار و عظمت ایشان باشد: علیاکبر دهخدا، محمدتقی بهار، محمد پروین گنابادی، عباس اقبال آشتیانی، سید حسن تقیزاده، محمدعلی و خانواده فروغی، علی اصغر حکمت، بدیعالزمان فروزانفر، میرزا جبیب اصفهانی، قاسم غنی، عبدالعظیم قریب، خانواده نفیسی، جلالالدین همایی، مجتبی مینوی و… این رشته سر دراز دارد.»
از آثار علامه قزوینی میتوان به تصحیح «مرزباننامه»، «المعجم فی معابیر اشعارالعجم»، «چهار مقاله نظامی عروضی سمرقندی»، «تاریخ جهانگشای جوینی»، «دیوان حافظ»، «سیاستنامه» اشاره کرد. از مجموعه مقالات قزوینی میتوان به «بیست مقاله قزوینی» که جلد اول آن به کوشش ابراهیم پورداود و جلد دوم آن به کوشش عباس اقبال آشتیانی اشاره داشت. علاوه قزوینی نامهها و یادداشتهای فراوانی نوشت. تصحیح دیوان حافظ نیز از کارهای ماندگار علامه قزوینی است.
بیشتر بخوانید:
http://bit.ly/1RjmEgv
#محمد_قزوینی #ادبیات_فارسی
@Tavaana~TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دانشگاه صداوسیما؟!
مجری کمسواد تلویزیون جمهوری اسلامی به صرف وجود نام «عطار» در بیت "هفت شهر عشق را "عطار" گشت/ ما هنوز اندر خم یک کوچهایم"، این شعر را از آنِ عطار دانست!
صداوسیمایی که قرار بود «دانشگاه» باشد، تبدیل به بنگاه فروش اطلاعات غلط شده است!
#عطار #ادبیات_فارسی #صداوسیما #خامنه_ای
@Tavaana_TavaanaTech
دانشگاه صداوسیما؟!
مجری کمسواد تلویزیون جمهوری اسلامی به صرف وجود نام «عطار» در بیت "هفت شهر عشق را "عطار" گشت/ ما هنوز اندر خم یک کوچهایم"، این شعر را از آنِ عطار دانست!
صداوسیمایی که قرار بود «دانشگاه» باشد، تبدیل به بنگاه فروش اطلاعات غلط شده است!
#عطار #ادبیات_فارسی #صداوسیما #خامنه_ای
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from آموزشکده توانا
صادق هدایت و زخمهایش
به بهانهی زادروز #صادق_هدایت
پس از پیروزی انقلاب اسلامی کتابهایش به این بهانه که مروج یاس و خودکشی است ممنوع شد. بسیاری از ما در خانوادههایمان و از بزرگترها شنیدهایم که خواندن آثار هدایت آدم را افسرده میکند. علاوه بر ممنوعیت از طرف خانواده در بسیاری از خانهها، بزرگترها آثار هدایت را از دسترس فرزندان خود دور نگاه میداشتند.
آیا به راستی هدایت مروج ِ سرخوردگی و یاس بود؟ باید گفت این انسانی که در باور برخی از عوام نوشتههایش خطرناک است، غول ادبی ایران است و از سرشناسترین #نویسندگان ایرانی در جهان. توقیف آثار هدایت بهانهای بهتر از خودکشی میخواهد که جمهوری اسلامی به آن بیاوزد چرا که بسیاری از نویسندگانی که خودکشی کردهاند آثارشان در ایران منتشر میشود. والتر بنیامین، ریچارد براتیگان، سیلیو پلات،آرتو رکستلر، جرزی کوزینسکی، رومن گاری، ویرجینیا ولف، غزاله علیزاده و … از جمله نویسندگانی هستند که خود به زندگی خویش پایان دادهاند.
با اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی آثار هدایت چندان اجازهی انتشار نیافت اما نقدهای بسیاری بر آثار و زندگی هدایت نوشته شد که نشان از اهمیت این نویسنده ی شهیر ایرانی دارد.
صادق هدایت در ۲۸ بهمنماه ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد. بسیاری او را از پیشگامان داستاننویسی نوین ایران دانستهاند. آنچه بیشک موجب شهرت جهانی هدایت شده است، رمان ِ «بوف کور» این نویسنده است. رمان بوف کور به زبانهای مختلفی از جمله انگلیسی و فرانسه ترجمه شده است.
آغاز #کتاب بوف کور شاید از معروفترین جملاتی باشد که در #ادبیات فارسی میان مردم دست به دست شده و استفاده شده است.
«در زندگی زخمهایی است که مثل خوره روح را در انزوا میخورند و میتراشند. این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد؛ چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزء اتفاقات و پیشآمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سَبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی میکنند آن را با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند. زیرا بشر هنوز چاره و دوایی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی به وسیلهی افیون و مواد مخدره است؛ ولی افسوس که تاثیر اینگونه داروها موقت است و به جای تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/2FtTVr
#توانا
#پروفایل
#صادق_هدایت
#داستان
#ادبیات_معاصر
#Tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
به بهانهی زادروز #صادق_هدایت
پس از پیروزی انقلاب اسلامی کتابهایش به این بهانه که مروج یاس و خودکشی است ممنوع شد. بسیاری از ما در خانوادههایمان و از بزرگترها شنیدهایم که خواندن آثار هدایت آدم را افسرده میکند. علاوه بر ممنوعیت از طرف خانواده در بسیاری از خانهها، بزرگترها آثار هدایت را از دسترس فرزندان خود دور نگاه میداشتند.
آیا به راستی هدایت مروج ِ سرخوردگی و یاس بود؟ باید گفت این انسانی که در باور برخی از عوام نوشتههایش خطرناک است، غول ادبی ایران است و از سرشناسترین #نویسندگان ایرانی در جهان. توقیف آثار هدایت بهانهای بهتر از خودکشی میخواهد که جمهوری اسلامی به آن بیاوزد چرا که بسیاری از نویسندگانی که خودکشی کردهاند آثارشان در ایران منتشر میشود. والتر بنیامین، ریچارد براتیگان، سیلیو پلات،آرتو رکستلر، جرزی کوزینسکی، رومن گاری، ویرجینیا ولف، غزاله علیزاده و … از جمله نویسندگانی هستند که خود به زندگی خویش پایان دادهاند.
با اینکه پس از پیروزی انقلاب اسلامی آثار هدایت چندان اجازهی انتشار نیافت اما نقدهای بسیاری بر آثار و زندگی هدایت نوشته شد که نشان از اهمیت این نویسنده ی شهیر ایرانی دارد.
صادق هدایت در ۲۸ بهمنماه ۱۲۸۱ در تهران به دنیا آمد. بسیاری او را از پیشگامان داستاننویسی نوین ایران دانستهاند. آنچه بیشک موجب شهرت جهانی هدایت شده است، رمان ِ «بوف کور» این نویسنده است. رمان بوف کور به زبانهای مختلفی از جمله انگلیسی و فرانسه ترجمه شده است.
آغاز #کتاب بوف کور شاید از معروفترین جملاتی باشد که در #ادبیات فارسی میان مردم دست به دست شده و استفاده شده است.
«در زندگی زخمهایی است که مثل خوره روح را در انزوا میخورند و میتراشند. این دردها را نمیشود به کسی اظهار کرد؛ چون عموما عادت دارند که این دردهای باورنکردنی را جزء اتفاقات و پیشآمدهای نادر و عجیب بشمارند و اگر کسی بگوید یا بنویسد، مردم بر سَبیل عقاید جاری و عقاید خودشان سعی میکنند آن را با لبخند شکاک و تمسخرآمیز تلقی بکنند. زیرا بشر هنوز چاره و دوایی برایش پیدا نکرده و تنها داروی آن فراموشی به توسط شراب و خواب مصنوعی به وسیلهی افیون و مواد مخدره است؛ ولی افسوس که تاثیر اینگونه داروها موقت است و به جای تسکین پس از مدتی بر شدت درد میافزاید.»
بیشتر بخوانید:
https://goo.gl/2FtTVr
#توانا
#پروفایل
#صادق_هدایت
#داستان
#ادبیات_معاصر
#Tavaana
@Tavaana_TavaanaTech
توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
صادق هدایت؛ پیشگام داستاننویسی ایران - توانا آموزشکده جامعهمدنی ایران
پس از پیروزی انقلاب اسلامی کتابهایش به این بهانه که مروج یأس و خودکشی است ممنوع شد. بسیاری از ما در خانوادههایمان و از بزرگترها شنیدهایم که خواندن آثار هدایت آدم را افسرده میکند. علاوه بر ممنوعیت از طرف خانواده در بسیاری از خانهها، بزرگترها آثار هدایت…
Forwarded from گفتوشنود
آغاز بتپرستی با طمع جنسی پدر به دخترش بود!
«…در واقع داستان تمایلِ کوش پیلدندان به دختر خویش و امتناع دختر از همبستری با او نقطهی شروع نمایش بد دینی اوست. دختر کوش نه تنها به پیشنهاد او جواب رد میدهد، بلکه پنهانی معشوقی به نام کَنیاش برمیگزیند که شاهزادهی قندهار است. هنگامی که کوش پیلدندان از این موضوع مطلع میشود، در بحبوحهی خشم و جنون ناشی از حسادت، دخترش را میکشد. اما اندک زمانی پس از آن از کار خود پشیمان میشود و اینجاست که دستور میدهد مجسمههایی از دخترش بسازند و به اطراف و اکناف ممالک شرقی بفرستند. در کوشنامه آمده است که این رویداد منشأ بتپرستی در سرزمینهای شرقی بوده است.»
ساقی گازرانی در پژوهش خود با نام کوش پیل دندان که نقلی از آن را ملاحظه کردید، نکتهسنجیهای بیشتری در خصوص شگردهای روایی ساخت کاراکتر مثبت و منفی در جهان ایرانی میکند. کوش پیلدندان نام یک ضدقهرمان است که روایتی منظوم از داستان او را مدیون شاعری به نام ایرانشاه در دربار سلجوقیان هستیم. داستان کوش پیلدندان اصالتاً میبایست داستانی مربوط به دورهی ساسانی بوده باشد. این کاراکتر، که فرزند پادشاهی به نام کوش است و در مجموع نمایندهی سلسلهای به نام کوشانیان که ابتدا به مرکزیت بلخ و سپس به مرکزیت شهری به نام کوش در شرق ایران حکومت میکردند، با ساسانیان زد و خوردهای نظامی داشتند. کوشانیان بنا به قرائن تاریخی، نهایتاً از ساسانیان شکست میخورند و پادشاهانی دستنشاندهی ساسانیان بر آنها مسلط میشوند. اما به نظر میرسد سازندگان داستان کوش پیل دندان در دورهی ساسانیان، تلاش میکردند که با خلق یک ضدقهرمان به نام کوش پیل دندان، از کوشانیان یک «دیگری متخاصم» یا دشمن بسازند که نهایتاً تسلیم شده و به بخشی از جهان ایرانی مبدل میشود.
نشانهی اینکه کوش پیل دندان یک ضدقهرمان است از دندانهای نیش بزرگ او پیداست! او دندانهای بزرگی شبیه فیل دارد و از این حیث واجد صفتی غیرانسانیست. اما از آن مهمتر اینکه کوش پیلدندان، برادرزادهی ضحاک وانموده میشود!…
برای مطالعه بیشتر در این مورد به صفحه گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/book-kushe-pildandan-saghi-gazerani/
#ساقی_گازرانی #کوش_پیل_دندان #ادبیات_فارسی #سنت_شاهنامه_نگاري #روایت #روایت_شناسی #روایت_شناسی_شعر #دیگری_نامه
@dialogue1402
«…در واقع داستان تمایلِ کوش پیلدندان به دختر خویش و امتناع دختر از همبستری با او نقطهی شروع نمایش بد دینی اوست. دختر کوش نه تنها به پیشنهاد او جواب رد میدهد، بلکه پنهانی معشوقی به نام کَنیاش برمیگزیند که شاهزادهی قندهار است. هنگامی که کوش پیلدندان از این موضوع مطلع میشود، در بحبوحهی خشم و جنون ناشی از حسادت، دخترش را میکشد. اما اندک زمانی پس از آن از کار خود پشیمان میشود و اینجاست که دستور میدهد مجسمههایی از دخترش بسازند و به اطراف و اکناف ممالک شرقی بفرستند. در کوشنامه آمده است که این رویداد منشأ بتپرستی در سرزمینهای شرقی بوده است.»
ساقی گازرانی در پژوهش خود با نام کوش پیل دندان که نقلی از آن را ملاحظه کردید، نکتهسنجیهای بیشتری در خصوص شگردهای روایی ساخت کاراکتر مثبت و منفی در جهان ایرانی میکند. کوش پیلدندان نام یک ضدقهرمان است که روایتی منظوم از داستان او را مدیون شاعری به نام ایرانشاه در دربار سلجوقیان هستیم. داستان کوش پیلدندان اصالتاً میبایست داستانی مربوط به دورهی ساسانی بوده باشد. این کاراکتر، که فرزند پادشاهی به نام کوش است و در مجموع نمایندهی سلسلهای به نام کوشانیان که ابتدا به مرکزیت بلخ و سپس به مرکزیت شهری به نام کوش در شرق ایران حکومت میکردند، با ساسانیان زد و خوردهای نظامی داشتند. کوشانیان بنا به قرائن تاریخی، نهایتاً از ساسانیان شکست میخورند و پادشاهانی دستنشاندهی ساسانیان بر آنها مسلط میشوند. اما به نظر میرسد سازندگان داستان کوش پیل دندان در دورهی ساسانیان، تلاش میکردند که با خلق یک ضدقهرمان به نام کوش پیل دندان، از کوشانیان یک «دیگری متخاصم» یا دشمن بسازند که نهایتاً تسلیم شده و به بخشی از جهان ایرانی مبدل میشود.
نشانهی اینکه کوش پیل دندان یک ضدقهرمان است از دندانهای نیش بزرگ او پیداست! او دندانهای بزرگی شبیه فیل دارد و از این حیث واجد صفتی غیرانسانیست. اما از آن مهمتر اینکه کوش پیلدندان، برادرزادهی ضحاک وانموده میشود!…
برای مطالعه بیشتر در این مورد به صفحه گفتوشنود مراجعه کنید:
https://dialog.tavaana.org/book-kushe-pildandan-saghi-gazerani/
#ساقی_گازرانی #کوش_پیل_دندان #ادبیات_فارسی #سنت_شاهنامه_نگاري #روایت #روایت_شناسی #روایت_شناسی_شعر #دیگری_نامه
@dialogue1402