آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.8K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
مرگ بر ارباب!

شعر ارسالی همراهان:

هیچ‌کس پیدا نمی‌کردی که چشم خواب داشت
دور آتش‌ها، خیابان، نیمه‌شب، سیلاب داشت

پیر و کودک در خیابان‌اند و شیخ از ترس خود
"تا سحر تسبیح گویان روی در محراب داشت" !

گوشه‌ای، یک کودک ده‌ساله، بنزین می‌فروخت
دست این دختر: فلاخن، آن‌ پسر: قلاب داشت

این همه کودک! خیابان نه، کلاس درس بود
با معلم‌های "دینی"، بچه‌ای "حساب" داشت!

آن طرف‌، شلیک بود و زوزه‌ی سلاخ‌ها
آن طرف‌، هم قاتل و هم گرگ و هم قصاب داشت

با همه وحشی‌‌گری‌ها و بگیر و بندها
هر پلاکاردی شعار "مرگ بر ارباب" داشت

اشک "آدم" در‌می‌آید از چنین بی‌ارزشی
"گاز اشک‌آور"، در آنجا، واقعا "اعصاب" داشت!

در مکان و نوع آرایش، چه بد "ارشاد" شد:
دختری که جای "گونه"، روی "سر"، سرخاب داشت!

باد خواهد داد آخر سر، سر فرعون را
رود نیلی که در آغازش، شکاف آب داشت

توی خان اسلحه، به‌به! چه پیچی می‌خورَد!
گیسویی که در خیابان، حسرت یک تاب داشت

سید حمید موسوی

#خیزش_سراسری #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا #هنر_اعتراض #شعر

@Tavaana_TavaanaTech

شعری برای شهیدان راه آزادی
ارسالی از همراهان:

دست سهمیگن باد
بر شاخه های
درخت پیر تاخته
و با تیغ تیزش
جوانه های
سبز و پویا و شاخکهای
زرد و نحیف را
درو میکند؛
چه قتلگاهی،
چه قتلگاهی!!
در گذر از همه ی فصلها
هیچ خزانی اینچنین
خیابانهایش را
سرخ و رنگین
ندیده بود.

محمد خدری

#خیزش_سراسری #مهسا_امینی #هنر_اعتراض #شعر #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
‌‌
شعر ارسالی همراهان:

ما شعله‌های آتش یک تیرباریم
با دست خالی ترسی از اینان نداریم
اینان اگر سر تا به پاهاشان مسلح
ما هم زبان اندازه ی شمشیر داریم

ما نسل تیپا خورده‌ی تقدیر بودیم
ما نوجوان بودیم اما پیر بودیم

ما از فریب قرن‌ها پرواز کردیم
فریادمان را درگلو آواز کردیم
هرکس که تیری خورد ما هم تیر خوردیم
زخمی شدیم و این زمان سر باز کردیم

شطرنج ما حالا فقط یک شاه دارد
این حرکت آخر فقط یک راه دارد

باید که برخیزیم و جان را پاس داریم
این نسل را ..این کودکان را پاس داریم
با نیمه ی جانی که باقی مانده از ما
باید بمانیم و زنان را پاس داریم

ایران صدای مردها را می شناسد
در کوچه ها شبگردها را می شناسد

قومی که حتی خاکشان هم پینه بسته
عمامه و دستارشان هم پینه بسته
حتی دهان چاکشان هم پینه بسته
پیشانی و افکارشان هم پینه بسته

گوشی برای حرفهای ما نمانده
درگوششان گویا فلک چیزی چپانده

این جایگاه اصلی ایرانمان نیست
دیگر کسی در دامن او شادمان نیست

#خیزش_سراسری #مهسا_امینی #هنر_اعتراض #شعر #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خانم رعنا زیبا شعری خطاب به قاتلان و مزدوران شعری گفته و دکلمه کرده است و پیامی به سرکوبگران داده است. ببینید و بشنوید.

آی دی اینستاگرام
ranaziba.ps

روی سخنم با توست ای قاتل ِ بی وقفه
آلوده به خاک و خون تا کی بُکنی ما را؟
کمتر شده از ما کَس هر قدر که تازاندی؟
یا خشم شدیم و پُتک از جنس ِ تنِ خارا؟

در آینه خود بنگر این چهره ی انسان است؟
یا بی شرفی مزدور در آینه ای بی سو
می آیدت آن روزی ارباب تو خواهد رفت
می مانی و یک حالت در مسلخ ِ صد گیسو

گیسوی زنی کشته با دست و تفنگ تو
بیتاب میان باد از صاعقه ی وجدان_
می میری و می بازی این قائله را بی‌شک
کافیست بیا بیرون از آن خودِ چون زندان

بگذار زمین سرباز تشییع تفنگت را
با ما به غزل برخیز در شام غریبستان
برخاست همه ایران از زوزه ی این گرگان
آری نفر اول از خطه ی کوردستان

مادر دم صبح میگفت: ( لعنت به کسانیکه_
کشتند جوانان را، مادر به عذاشان باد
هرگز نخورند مزدی که از میرغضب دارند
هرگز نرسند مقصد ای رب تو برس بر داد)

روی سخنم با توست ای مُزد بگیرِ شب
نانت که حرام است و تحریمِ جهان تا زود
کافیست چنین بودن در وادی جلادان
همراه من و ما شو چشمت نشود پُر دود

آه و دمِ این مردم همراه تو خواهد شد_
در ارتش نور محض ساکن نشوی اکنون
باید که بترسی از این لشگریان خشم
بگذار کنار این راه بگذر تو از این *قانون

#رعنا_زیبا🌟
آبان ۱۴۰۱

*=قانون آدم‌کشی برای دستمزد

#شعر#شعر_مقاومت_و_پایداری#شاعره
#مهسا_امینی#نیکا_شاکرمی#شاعران_زن_کوردستان
#شاعران_زن#شاعران_معاصر#ادبیات_ایران
#شعر_وطن#بداهه_بر_اوضاع
#مهسا_امينى #انقلاب_۱۴۰۱ #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
شعر ارسالی از همراهان

آگاه شو ای هموطنم دشمنو بشناس
چشم خردت باز کن اهریمنو بشناس

دزد است پلیسی که شده نوکر آخوند
غارتگر و لولوی سر خرمنو بشناس

نامردِ پلیدی مو که به فرماندهی او
کشتند جوانان گل میهنو بشناس

ضحاک زمان، خامنه ای، دشمن انسان
این خائن و این جانی و این کودنو بشناس

آن دلقک بیچاره رئیسی که نیرزد
از بی هنری قدر یکی ارزنو بشناس

مزدور سپاهی و بسیجی بتر از گرگ
هستند بلای همه مرد و زنو بشناس

آن مفت خور لقمه ی ناپاک که مُلّا ست
آن خیک شکم احمق خر گردنو بشناس

از قاضی و از گزمه و جلاد چه گویم
دانی تو خودت، رشوه خور و رهزنو بشناس

تنها ره آزادی ما ملت ایران
نابودی اینهاست بیا دشمنو بشناس

#خیزش_سراسری #مهسا_امینی #هنر_اعتراض #شعر #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
«✍️ واقعه مهسا امینی برای همه ایران دردناک و تاسف بار بود خدمت خانواده محترم امینی تسلیت عرض می کنم هرچند که با تمام وجودم احساس می‌کنم مهسا خواهره خودم هست
و تا همیشه داغش بر سینه‌ام سنگینی خواهد کرد🖤

به همین خاطر حس و غمه خود را با چند بیت شعر غزل از خودم تقدیم به خواهرم مهسا خواهم کرد

متن شعر 👇

چهل روز از غمت گذشت در این وطن
به دست ستم پرپر شدی خواهر من

هرکسی به دادخواهی خونت به پا خواسته در جهان
حتی به قیمت پوشیدن آخرین لباس، یعنی کفن

💢 اگر دوست داشتین به حمایت از این کار و در جهت دیده شدن آن توسط خانواده محترم امینی به اشتراک بگذارید، با تشکر احسن احمدی»

#مهسا_امینی #تسلیت #شعر_غزل#معلولیت_محدودیت_نیست #احسن_احمدی #شاعر_کارگردان_توانمند

وب سایت:احسن احمدی

معلولیت محدودیت نیست (شعرهای شاعری توانمند)

www.ahsanahmadi.ir

از صفحه اینستاگرام احسن احمدی

- درود بر احسن احمدی عزیز، که در برابر ظلم سکوت نکرد

#انقلاب_۱۴۰۱ #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech

شعر ارسالی از مخاطبان:

صدای کل زدن پیچیده توی
کلّ سیاه‌چادرای قبیله
پلیسِ امنیت با دست امنش
تنم رو می‌کشونه پشت میله

داره رو خون تازه‌ی خواهرام
ویراژ می‌ده‌ ون گشت ارشاد
مادربزرگ مرثیه می‌خونه و
صدای ساز و دهل از دور میاد

من گیسِ بافته‌ی «مارال» رو زمین
لحظه‌ی خاک کردن «گل‌ممدم»
اما به‌جای تیغه‌های قیچی
این‌دفعه با موزِر موهامو زدم

طرد شدم واسه زبون سرخم
توو خونه‌ی خودم وطن ندارم
«قبیله‌ی من خودمم، یک نفر!»
که سرِ سبز دارم و تن ندارم

با دست خالی جلوی یه لشکر
حق ندارم تسلیم شم، ببازم
میون چادرای کهنه باید
واسه خودم یه سرزمین بسازم ⬇️

که پرچمش موی رهای زنه
وقتی می‌رقصه توی دستای باد
شب سیاه ممتدی که یه روز
شد اسم رمز یه جهان آزاد

توو حسرت اراده‌ی محکمِ
لحظه‌ی بستن موی «حدیثم»
بزرگِ ایل لبامو‌‌ دوخته، ولی
حرفامو توو ترانه می‌نویسم

تیزی تیغ، تیر خلاص و چاقو
هر دفه جور تازه‌ای کشتنم
زبونمو می‌بُرّن از ته ولی
به جای حرفام، موهامو می‌زنم...

مأمورا دارن وسط چادرا
سر تراشیده‌مو شوت می‌کنن
بزرگای قبیله دس می‌زنن
یا با چش بسته، سکوت می‌کنن!

با ریتم شادِ آژیرِ آمبولانس
مادربزرگ گونه‌شو می‌خراشه
می‌ره کنار چشمه و با موزِر
گیس حنابسته‌شو می‌تراشه‌...

عاطفه اسدی

۱و۲: شخصیت‌های رمان «کلیدر» نوشته‌ی محمود دولت‌آبادی

۳. قبیله یعنی یه نفر/ هم‌خونی معنا نداره (اردلان سرفراز)

طرح از
naghmehjah

#هنر_اعتراضی #شعر #انقلاب_۱۴۰۱ #مهسا_امینی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
شعر ارسالی از مخاطبان:

دهان باز می‌کند
و بشارتی نوین
بر عرصه‌ی سکوت پخش می‌شود

شمالش
راس‌السرطانِ ویرانه‌های باختری 
جنوبش
راس‌الجدی خرابه‌های خاوری
انقلابش
آتشفشان تفتانی‌ست بر کمربند استوایی
شرابش
برگرفته از خوشه‌های پروین نصف‌النهاری

عروسی مردگان است و ظهور مدینه‌ای فاضله
رقص کودکان طلسم‌شده و همبستری مردان و زنان گمشده‌ی آتلانتیس

سنگ‌ها
دوباره به هم ساییده
و الهه‌ها آبستن رب‌النوع
خورشید می‌شوند
آمون دوباره متولد
و اهرام ثلاثه
قتلگاه سربازان اندیشه می‌شود

مژده‌ای برمی‌خیزد
دوباره جنگلی تحتِ امر شامپانزه‌ای
دوباره گوریل‌ها میدان‌داری می‌کنند
و میمون‌ها فرمانروایی

اصالت وجودی ماست
که نسل‌هاست، قانون را
با دست‌های حیوان دو پا می‌نویسیم 

اینک آخرالزمانی‌ست
که بزغاله‌ی نر شیر می‌دهد
و تیتر یک اخبار می‌شود
اینک آخرالزمانی‌ست
که ویروسی
تا ختنه‌گاه بشریت نفوذ می‌کند
و خدایان را به سخره می‌گیرد

آخرالزمان اینک است
و گوساله‌ی سامری بر تخت
آخرالزمان اینک است
و الواح سنگی طور

حرام‌زادگانی بر کرسی
خطابه‌ی ده فرمان موسی را
بر پیشانی، حک کرده
و فرزندان نامشروع خود را
به دایگی اموات می‌سپارند

اینک زمان
بر لبان دخترانی‌ست که می‌خوانند
دهان باز کنید
باشد
تا «سپیده‌ای بتراود»

سوده اعظمی

#هنر_اعتراضی #شعر #انقلاب_۱۴۰۱ #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM

از داغ جوانان وطن سینه کباب است
امروز سوال همه را تیر جواب است
بر صخرهٔ افراشته در خون نظری کن
بشناس کلاغی که سر جای عقاب است

میهن کمرش سخت از این قوم شکسته
شیرازهٔ این دفتر خوش‌یمن گسسته
مهد هنر و فخر و عدالت، ز جهالت
خاموش و پریشان شده بر خاک نشسته

از غفلت دیروز اگر اکنون، وطن ماست-
ویران و گرفتار و ستمدیده و تنها،
باید نهراسیم و بجنگیم برادر!
تا خاک وطن پاک شود از غم فردا

جولانگه کفتار شده بیشهٔ شیران
جنگل همه آشفته و بی‌تاب و پریشان
ایران شده پامال ستمکاری دشمن
ای داد! کجایید سرافراز دلیران؟

این سرو تناور که گرفتار خزان است
سرو‌ است که در سایه‌اش آرامِ جهان است
امروز اگر شاخهٔ او را تبری خست
فردا تن او حامل صد شاخ جوان است

علی رضا جعفری

#شعر_اعتراضی #هنر_اعتراض #مهسا_امینی #انقلاب_۱۴۰۱ #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
نه ردّی مانده از شادی، نه باقی مانده شمشادی
نه در این شهر بی‌سامان کسی را نای فریادی

تبر می‌زاید این جنگل، هم از سرو هم از صندل
گرفته شعله‌های جهل در این خاک اجدادی

دوباره گرد مرده بر تمام شهر پاشیدند
نمی‌بیند جوانه در بهار، امسال، آبادی 

نسیم از روی نعش کشتگان رد می‌شود، آرام
به خاک افکنده این گل‌های پرپر را چه غمباری 

سمند شعر را زین کن میان شعله‌های خشم
سیاوش را بگو تا بگذرد از شام این وادی

شعر و خوانش از علی رضا جعفری(آزادی)

#شعر_انقلاب #هنر_اعتراض #مهسا_امینی #انقلاب_ملی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech