مهبانو خشنودیکیا، از مصدومان چشم در جریان انقلاب مهسا، متنی تاثیرگذار به شرح زیر منتشر کرد:
«میخوام فریاد بزنم علیه فراموشی؛ چنگ بزنم به دیوارهای شهر که پوشیده شده از شرمساری.
چنگ بزنم به خیابونهای شهر که غرق خونه. میخوام چنگ بزنم به صورتم از داغی که به دل دارم، از رنج خودم که از رنج همه کسانی که از دست دادند و از دست داده شدند.
از رنجی که سالهاست همه با هم میبریم. از رنجی که در هر دوره با هر جنایت یه عده بیشتر احساسش کردند. از رنجی که لحظه لحظه اومد و هیچ وقت نرفت. از چهرههای مثل ماهی که هیچ وقت از جلوی چشمم کنار نمیرن. از صداهایی که هیچ وقت از توی گوشم پاک نمیشن. از اسمهایی که تا ابد توی قلبم جاودان شدند...
از مادرها و پدرهایی که توی آغوششون شرمنده بودم از زنده بودنم. میخوام فریاد بزنم علیه جنایتهایی که دیدم، شنیدم و زندگی کردم. میخوام فریاد بزنم علیه آنچه نباید میشد اما شد و آنچه باید میشد و هنوز نشده...
میخوام فریاد بزنم علیه این حجم از وقاحت جنایتکاران.
فریاد میزنم علیه حکومتی که از هیچ جنایتی در حق مردم خودش کوتاهی نکرد. فریاد میزنم علیه ستم، علیه ستمگر، و علیه فراموشی. هر اتفاقی که بیفته مهم نیست، نه میبخشیم نه فراموش میکنیم.»
mahbanou.khoshnoudi
- کوثر (مهبانو) خشنودیکیا، مهندس عمران و نایب قهرمان تیراندازی با کمان آسیا از جمله افرادی است که در جریان خیزش انقلابی مردم ایران از ناحیه چشم آسیب دیده است.
این ورزشکار کرمانشاهی، روز ۱۸ آذر ۱۴۰۱ در بلوار طاق بستان کرمانشاه از ناحیه چشم چپ هدف تیراندازی نیروهای یگان ویژه قرار گرفت.
مهندس مهبانو خشنودیکیا، عضو تیم ملی کامپوند زنان ایران و نایب قهرمان مسابقات تیراندازی با کمان آسیا در سال ۱۴۰۰ است که در سال ۱۴۰۱ از تیم ملی انصراف داده بود.
مهبانو، دختر با شهامتی است که میگوید: «بمیرد دلی که بترسد»
مهبانو، اسم چشم مصنوعیاش را سوفیا گذاشته است.
#سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«میخوام فریاد بزنم علیه فراموشی؛ چنگ بزنم به دیوارهای شهر که پوشیده شده از شرمساری.
چنگ بزنم به خیابونهای شهر که غرق خونه. میخوام چنگ بزنم به صورتم از داغی که به دل دارم، از رنج خودم که از رنج همه کسانی که از دست دادند و از دست داده شدند.
از رنجی که سالهاست همه با هم میبریم. از رنجی که در هر دوره با هر جنایت یه عده بیشتر احساسش کردند. از رنجی که لحظه لحظه اومد و هیچ وقت نرفت. از چهرههای مثل ماهی که هیچ وقت از جلوی چشمم کنار نمیرن. از صداهایی که هیچ وقت از توی گوشم پاک نمیشن. از اسمهایی که تا ابد توی قلبم جاودان شدند...
از مادرها و پدرهایی که توی آغوششون شرمنده بودم از زنده بودنم. میخوام فریاد بزنم علیه جنایتهایی که دیدم، شنیدم و زندگی کردم. میخوام فریاد بزنم علیه آنچه نباید میشد اما شد و آنچه باید میشد و هنوز نشده...
میخوام فریاد بزنم علیه این حجم از وقاحت جنایتکاران.
فریاد میزنم علیه حکومتی که از هیچ جنایتی در حق مردم خودش کوتاهی نکرد. فریاد میزنم علیه ستم، علیه ستمگر، و علیه فراموشی. هر اتفاقی که بیفته مهم نیست، نه میبخشیم نه فراموش میکنیم.»
mahbanou.khoshnoudi
- کوثر (مهبانو) خشنودیکیا، مهندس عمران و نایب قهرمان تیراندازی با کمان آسیا از جمله افرادی است که در جریان خیزش انقلابی مردم ایران از ناحیه چشم آسیب دیده است.
این ورزشکار کرمانشاهی، روز ۱۸ آذر ۱۴۰۱ در بلوار طاق بستان کرمانشاه از ناحیه چشم چپ هدف تیراندازی نیروهای یگان ویژه قرار گرفت.
مهندس مهبانو خشنودیکیا، عضو تیم ملی کامپوند زنان ایران و نایب قهرمان مسابقات تیراندازی با کمان آسیا در سال ۱۴۰۰ است که در سال ۱۴۰۱ از تیم ملی انصراف داده بود.
مهبانو، دختر با شهامتی است که میگوید: «بمیرد دلی که بترسد»
مهبانو، اسم چشم مصنوعیاش را سوفیا گذاشته است.
#سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
1💔43
غزل رنجکش، دانشجوی رشته حقوق اهل بندرعباس که روز چهارم آبان ماه ۱۴۰۱، هدف گلوله نیروهای سرکوبگر قرار گرفت و بینایی یک چشمش را از دست داد، ضمن تشریح دردسرهای جابجایی پروتز چشمش نوشت:
«کاش با همین یدونه چشم کمسویی که برام باقی مونده، زودتر آزادی رو ببینم»
غزل رنجکش در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
«یکی دیگه از عجیبترین تجربههای زندگیم:
پروتز چشمم جابجا شد!
از چند ساعت پیش احساس کردم دردش مثل همیشه نیست و اذیتم میکنه، حدس زدم شاید عفونت کرده و سعی کردم با دستمال و قطره دردش رو ساکت کنم اما فایدهای نداشت و منم بیخیالش شدم و خودم و مشغول کردم تا فراموش کنم!
قبل از خواب درحال شستن صورتم بودم که یهو متوجه شدم یک چیزی درست نیست!(بدون عینک خیلی سخت میبینم) عینکمو زدم و دیدم بله! پروتز جابجا شده!
تصویری که از خودم دیدم خیلی عجیب بود، یک لحظه با خودم فکر کردم من هیچوقت تو بدترین تصوراتم این لحظه رو نمیتونستم ببینم.
و حقیقتاً خسته شدم.
این جابجا شدن چیز خاصی نیست و درست میشه( باید برم شیراز و پزشک پروتزم، معاینهام کنه) ولی احساس خستگی عمیقی میکنم؛ از لحظههایی که نمیتونم توصیف کنم، اتفاقات عجیب و غریب و مشکلاتی که نمیتونم راجع بهش صحبت کنم و الان نمیدونم این اشکی که میریزم به خاطر پروتزه؟ یا خستگی؟»
او چند روز پیش نوشته بود:
«راست میگفتند؛ خیلی تاوان داره شریف زندگی کردن...»
غزل چندی قبلتر هم نوشته بود:
«و پس از مدتی هیچکس به خاطر نمیآورد تو پیش از این چطور بودی...»
غزل رنجکش پس از مصدومیتش توضیح داده بود که «آخرین تصویری که چشم راستم ثبت کرد، لبخند اون شخص موقع شلیک کردن بود». این دختر جوان نوشته بود که برای جلوگیری از اصابت گلوله به مادرش در مقابل او ایستاد.
غزل رنجکش جمله معروفی دارد:
«صدای چشمها بلندتر از هر فریادیست...»
هرگز جنایاتی را که جمهوری اسلامی مرتکب شد، فراموش نمیکنیم.
#غزل_رنجکش #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«کاش با همین یدونه چشم کمسویی که برام باقی مونده، زودتر آزادی رو ببینم»
غزل رنجکش در شبکه اجتماعی ایکس نوشت:
«یکی دیگه از عجیبترین تجربههای زندگیم:
پروتز چشمم جابجا شد!
از چند ساعت پیش احساس کردم دردش مثل همیشه نیست و اذیتم میکنه، حدس زدم شاید عفونت کرده و سعی کردم با دستمال و قطره دردش رو ساکت کنم اما فایدهای نداشت و منم بیخیالش شدم و خودم و مشغول کردم تا فراموش کنم!
قبل از خواب درحال شستن صورتم بودم که یهو متوجه شدم یک چیزی درست نیست!(بدون عینک خیلی سخت میبینم) عینکمو زدم و دیدم بله! پروتز جابجا شده!
تصویری که از خودم دیدم خیلی عجیب بود، یک لحظه با خودم فکر کردم من هیچوقت تو بدترین تصوراتم این لحظه رو نمیتونستم ببینم.
و حقیقتاً خسته شدم.
این جابجا شدن چیز خاصی نیست و درست میشه( باید برم شیراز و پزشک پروتزم، معاینهام کنه) ولی احساس خستگی عمیقی میکنم؛ از لحظههایی که نمیتونم توصیف کنم، اتفاقات عجیب و غریب و مشکلاتی که نمیتونم راجع بهش صحبت کنم و الان نمیدونم این اشکی که میریزم به خاطر پروتزه؟ یا خستگی؟»
او چند روز پیش نوشته بود:
«راست میگفتند؛ خیلی تاوان داره شریف زندگی کردن...»
غزل چندی قبلتر هم نوشته بود:
«و پس از مدتی هیچکس به خاطر نمیآورد تو پیش از این چطور بودی...»
غزل رنجکش پس از مصدومیتش توضیح داده بود که «آخرین تصویری که چشم راستم ثبت کرد، لبخند اون شخص موقع شلیک کردن بود». این دختر جوان نوشته بود که برای جلوگیری از اصابت گلوله به مادرش در مقابل او ایستاد.
غزل رنجکش جمله معروفی دارد:
«صدای چشمها بلندتر از هر فریادیست...»
هرگز جنایاتی را که جمهوری اسلامی مرتکب شد، فراموش نمیکنیم.
#غزل_رنجکش #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🕊19💔14❤6😍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
علی زارعی از مصدومان چشم، در جریان انقلاب مهسا، این ویدیو را منتشر کرد و نوشت:
«درود. از ۱۵ مهر ۱۴۰۱ که بنده چشم راست خودمو در اعتراضات ایران با شلیک گلوله پینت بال از دست دادم. زندگی من دیگر عادی نبود هیچ چیز آن زمان عادی نبود نه شرایط زندگی من و نه شرایط کشورم ایران ولی مجبور بودم ادامه بدم چون به آزادی کشورم امید داشتم و همچنین امید دارم در این راه افراد و نهاد های خیلی زیادی به بنده یاری رسوندن امروز که با یاری ایشان به یک کشور امن رسیدم وظیفه خود دانستم از تمام این عزیزان تشکر کنم. به امیدروزی که ایرانمون آزاد بشه و همگی کنار هم آن روز رو جشن بگیریم.»
aliizare79
#علی_زارعی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«درود. از ۱۵ مهر ۱۴۰۱ که بنده چشم راست خودمو در اعتراضات ایران با شلیک گلوله پینت بال از دست دادم. زندگی من دیگر عادی نبود هیچ چیز آن زمان عادی نبود نه شرایط زندگی من و نه شرایط کشورم ایران ولی مجبور بودم ادامه بدم چون به آزادی کشورم امید داشتم و همچنین امید دارم در این راه افراد و نهاد های خیلی زیادی به بنده یاری رسوندن امروز که با یاری ایشان به یک کشور امن رسیدم وظیفه خود دانستم از تمام این عزیزان تشکر کنم. به امیدروزی که ایرانمون آزاد بشه و همگی کنار هم آن روز رو جشن بگیریم.»
aliizare79
#علی_زارعی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍28❤12
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
فرهاد پوریاری، هنرمند ایرانی ده ساعت وقت گذاشت و تندیس شنی غزل رنجکش از مصدومان چشم در انقلاب مهسا را در سواحل عمان درست کرد.
sand_art_fp
غزل رنجکش، دانشجوی رشته حقوق اهل بندرعباس که روز چهارم آبان ماه ۱۴۰۱، هدف گلوله نیروهای سرکوبگر قرار گرفت و بینایی یک چشمش را از دست داد، هفته پیش از ایران مهاجرت کرد تا مراحل درمانی چشمش را پیگیری کند. او چندی پیش ضمن تشریح دردسرهای جابجایی پروتز چشمش نوشته بود:
«کاش با همین یدونه چشم کمسویی که برام باقی مونده، زودتر آزادی رو ببینم»
او پیشتر نوشته بود:
«راست میگفتند؛ خیلی تاوان داره شریف زندگی کردن...»
غزل چندی قبلتر هم نوشته بود:
«و پس از مدتی هیچکس به خاطر نمیآورد تو پیش از این چطور بودی...»
غزل رنجکش پس از مصدومیتش توضیح داده بود که «آخرین تصویری که چشم راستم ثبت کرد، لبخند اون شخص موقع شلیک کردن بود». این دختر جوان نوشته بود که برای جلوگیری از اصابت گلوله به مادرش در مقابل او ایستاد.
غزل رنجکش جمله معروفی دارد:
«صدای چشمها بلندتر از هر فریادیست...»
هرگز جنایاتی را که جمهوری اسلامی مرتکب شد، فراموش نمیکنیم.
#غزل_رنجکش #چشم_برای_آزادی #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
sand_art_fp
غزل رنجکش، دانشجوی رشته حقوق اهل بندرعباس که روز چهارم آبان ماه ۱۴۰۱، هدف گلوله نیروهای سرکوبگر قرار گرفت و بینایی یک چشمش را از دست داد، هفته پیش از ایران مهاجرت کرد تا مراحل درمانی چشمش را پیگیری کند. او چندی پیش ضمن تشریح دردسرهای جابجایی پروتز چشمش نوشته بود:
«کاش با همین یدونه چشم کمسویی که برام باقی مونده، زودتر آزادی رو ببینم»
او پیشتر نوشته بود:
«راست میگفتند؛ خیلی تاوان داره شریف زندگی کردن...»
غزل چندی قبلتر هم نوشته بود:
«و پس از مدتی هیچکس به خاطر نمیآورد تو پیش از این چطور بودی...»
غزل رنجکش پس از مصدومیتش توضیح داده بود که «آخرین تصویری که چشم راستم ثبت کرد، لبخند اون شخص موقع شلیک کردن بود». این دختر جوان نوشته بود که برای جلوگیری از اصابت گلوله به مادرش در مقابل او ایستاد.
غزل رنجکش جمله معروفی دارد:
«صدای چشمها بلندتر از هر فریادیست...»
هرگز جنایاتی را که جمهوری اسلامی مرتکب شد، فراموش نمیکنیم.
#غزل_رنجکش #چشم_برای_آزادی #هنر_اعتراض #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍27❤7💔2🕊1
متین منانی، جوانی که در جریان خیزش انقلابی ۱۴۰۱ با شلیک عامدانه نیروهای سرکوبگر، بینایی هر دو چشمش را از دست داد، از دست و پنجه نرم کردن با استرس پس از حادثه نوشت:
«اوایل آن روز هیچکس فکر نمیکرد که زندگیام از آن پس دگرگون خواهد شد. شور و شوق جوانیام را به خیابان آورده بودم تا صدایی باشد برای تغییر، اما گلولهای بیرحم مرا به دنیای تاریکی فرستاد.حالا من در جهانی بدون نور زندگی میکنم،جایی که هر گوشهاش بیروح و بیصداست. آن روز، در قلب اعتراضات، وقتی صدای فریادها به آسمان میرسید، ناگهان همه چیز متوقف شد. در یک لحظه، دنیا برایم تاریک شد. فریادهای کسانی که به زمین میافتادند، و صدای قلب خودم که دیگر نمیخواست به تپش ادامه دهد. حالا PTSD، این رفیق ناخوانده، مرا به گذشته برمیگرداند و اجازه فرار از این دنیای وحشتناک را نمیدهد. شبها، وقتی در بستر میخوابم، ذهنم به دنیای تاریکی فرو میرود که هیچگاه نمیتواند آرام بگیرد. با اینکه زندگیام را داروهای آرامبخش پر کرده، اما هنوز هم آرامش در خواب را گم کرده ام.این کابوسها، این تصاویر وحشتناک، مرا درگیر کردهاند و اجازه نمیدهند که لحظهای آرامش پیدا کنم. هر شب، من در حال فرار از یک دشمن نامرئی هستم، دشمنی که نه جسم دارد و نه چهرهای، اما در اعماق ذهنم همچنان مرا تعقیب میکند. تعقیبکنندهای که هیچگاه به من نزدیک نمیشود، اما دائماً در ذهنم نقش بسته است. این مبارزه با ترس، این مبارزه برای زنده ماندن، هر روز و هر شب ادامه دارد. مهم است که حول گردن این مرد امیدی بیفکنیم. بیایید به او یادآوری کنیم که در این تاریکی، هنوز هم نورهایی وجود دارد، و او تنها نیست. تنها بودن در این درد، سختترین چالش است. امیدواریم که در دل شب، دوستی در کنارش باشد که قدمهای او را در تاریکی روشن کند و بگوید: “ما با همیم” من در دل این جنگ بیپایان زندگی میکنم، با ترسهایم، با کابوسهایم، و با آن نیرویی که مرا به حرکت در میآورد. شاید شبها خواب راحتی نداشته باشم، اما هیچگاه از جنگیدن دست نخواهم کشید. چون من هنوز اینجا هستم، هنوز زندهام، و هنوز امید دارم.
پ.ن:(PTSD) یا اختلال استرس پس از سانحه،یک اختلال روحی و روانی است که با تجربه یا مشاهده یک رویداد آسیبزا ایجاد میشود. این اختلال میتواند افرادی که از حوادثی مانند جنگ نظامی، تجاوز جنسی، بلایای طبیعی یا حوادث جدی رنج میبرند را تحت تأثیر قرار دهد کسانی که دچار PTSD هستند معمولا شبها دچار کابوس میشوند و یادآوری اتفاقات تلخ گذشته برایشان بسیار ناراحتکننده است.»
ـ لحظهای خودمان را جای متین بگذاریم. چه بر این جوان رعنا و دلیر گذشت؟
هرگز این جنایت را فراموش نخواهیم کرد و هرگز عزیزانی که چنین مورد ظلم قرار گرفتهاند را فراموش نخواهیم کرد.
#متین_منانی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«اوایل آن روز هیچکس فکر نمیکرد که زندگیام از آن پس دگرگون خواهد شد. شور و شوق جوانیام را به خیابان آورده بودم تا صدایی باشد برای تغییر، اما گلولهای بیرحم مرا به دنیای تاریکی فرستاد.حالا من در جهانی بدون نور زندگی میکنم،جایی که هر گوشهاش بیروح و بیصداست. آن روز، در قلب اعتراضات، وقتی صدای فریادها به آسمان میرسید، ناگهان همه چیز متوقف شد. در یک لحظه، دنیا برایم تاریک شد. فریادهای کسانی که به زمین میافتادند، و صدای قلب خودم که دیگر نمیخواست به تپش ادامه دهد. حالا PTSD، این رفیق ناخوانده، مرا به گذشته برمیگرداند و اجازه فرار از این دنیای وحشتناک را نمیدهد. شبها، وقتی در بستر میخوابم، ذهنم به دنیای تاریکی فرو میرود که هیچگاه نمیتواند آرام بگیرد. با اینکه زندگیام را داروهای آرامبخش پر کرده، اما هنوز هم آرامش در خواب را گم کرده ام.این کابوسها، این تصاویر وحشتناک، مرا درگیر کردهاند و اجازه نمیدهند که لحظهای آرامش پیدا کنم. هر شب، من در حال فرار از یک دشمن نامرئی هستم، دشمنی که نه جسم دارد و نه چهرهای، اما در اعماق ذهنم همچنان مرا تعقیب میکند. تعقیبکنندهای که هیچگاه به من نزدیک نمیشود، اما دائماً در ذهنم نقش بسته است. این مبارزه با ترس، این مبارزه برای زنده ماندن، هر روز و هر شب ادامه دارد. مهم است که حول گردن این مرد امیدی بیفکنیم. بیایید به او یادآوری کنیم که در این تاریکی، هنوز هم نورهایی وجود دارد، و او تنها نیست. تنها بودن در این درد، سختترین چالش است. امیدواریم که در دل شب، دوستی در کنارش باشد که قدمهای او را در تاریکی روشن کند و بگوید: “ما با همیم” من در دل این جنگ بیپایان زندگی میکنم، با ترسهایم، با کابوسهایم، و با آن نیرویی که مرا به حرکت در میآورد. شاید شبها خواب راحتی نداشته باشم، اما هیچگاه از جنگیدن دست نخواهم کشید. چون من هنوز اینجا هستم، هنوز زندهام، و هنوز امید دارم.
پ.ن:(PTSD) یا اختلال استرس پس از سانحه،یک اختلال روحی و روانی است که با تجربه یا مشاهده یک رویداد آسیبزا ایجاد میشود. این اختلال میتواند افرادی که از حوادثی مانند جنگ نظامی، تجاوز جنسی، بلایای طبیعی یا حوادث جدی رنج میبرند را تحت تأثیر قرار دهد کسانی که دچار PTSD هستند معمولا شبها دچار کابوس میشوند و یادآوری اتفاقات تلخ گذشته برایشان بسیار ناراحتکننده است.»
ـ لحظهای خودمان را جای متین بگذاریم. چه بر این جوان رعنا و دلیر گذشت؟
هرگز این جنایت را فراموش نخواهیم کرد و هرگز عزیزانی که چنین مورد ظلم قرار گرفتهاند را فراموش نخواهیم کرد.
#متین_منانی #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔32❤7👍1
مهبانو خشنودیکیا، از مصدومان چشم خیزش انقلابی ۱۴۰۱، شرایط این روزهای خود را چنین توصیف میکند:
«۸۸۳ روزه که هر روز دارم از نو شروع میکنم و تاریخ انقضای زندگی برای من فقط ۲۴ ساعته. دیگه زندگی معنی قبل از ۸۸۳ روز پیش رو برام نداره. دردهام بیشتر شده، جای زخمهام هیچ وقت خوب نمیشه و تا ابد درگیر این تغییر دیدگاهم. اما از ۸۸۳ روز پیش، کنار همه سختیها قشنگیها رو واضحتر دیدم، به جزییات بیشتر دقت کردم اما تهش سادهتر عبور کردم، با وجود همه خشمی که درونم شعله میکشه سعی کردم مهربونتر باشم، شبها گریه کردم روزها خندیدم، برای حقانیت کسانی که حقشون ضایع شده بود ایستادم اما از حق خودم کمتر گفتم. و هر بار که احساس کردم دارم در این مسیر کم توان میشم و شاید دیگه مهبانوی همیشگی نباشم قبل از اینکه به طور کامل از پا بیفتم از دید همه کسانی که امید رو ذرهای در دلشون زنده نگه داشتم دور شدم که مبادا رخسار بیرمق و نای بینوا و چشم کم فروغم حسی که درونشون وجود داره رو از بین ببره. این جور وقتها دور میشم که نبودنم همیشگی نشه، ساکت میشم که صدام برای همیشه خاموش نشه و خلوت میکنم که مبادا عزلت نشین بشم. ۸۸۳ روز رو دوام آوردم که خاری بشم در چشم هر کسی که نخواست زندگی کنم. ۸۸۳ روزه که هر روز رو از نو زندگی کردم به امید همه قلبهایی که یک تپش از هزاران تپششون بخاطر من بود. ۸۸۳ روزه که ادامه دادن برچسب این دختر شده. بخاطر خودم، بخاطر همه عزیزانم، بخاطر همه کسانی که دوستم دارند و من هم، بخاطر همه کسانی که دوستم ندارند و من هم، بخاطر جامهی عمل پوشاندن به هرآنچه در سرم دارم حتی در آخرین لحظه عمرم. و برای آرام گرفتن بعد از خیل طوفانها...»
#سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«۸۸۳ روزه که هر روز دارم از نو شروع میکنم و تاریخ انقضای زندگی برای من فقط ۲۴ ساعته. دیگه زندگی معنی قبل از ۸۸۳ روز پیش رو برام نداره. دردهام بیشتر شده، جای زخمهام هیچ وقت خوب نمیشه و تا ابد درگیر این تغییر دیدگاهم. اما از ۸۸۳ روز پیش، کنار همه سختیها قشنگیها رو واضحتر دیدم، به جزییات بیشتر دقت کردم اما تهش سادهتر عبور کردم، با وجود همه خشمی که درونم شعله میکشه سعی کردم مهربونتر باشم، شبها گریه کردم روزها خندیدم، برای حقانیت کسانی که حقشون ضایع شده بود ایستادم اما از حق خودم کمتر گفتم. و هر بار که احساس کردم دارم در این مسیر کم توان میشم و شاید دیگه مهبانوی همیشگی نباشم قبل از اینکه به طور کامل از پا بیفتم از دید همه کسانی که امید رو ذرهای در دلشون زنده نگه داشتم دور شدم که مبادا رخسار بیرمق و نای بینوا و چشم کم فروغم حسی که درونشون وجود داره رو از بین ببره. این جور وقتها دور میشم که نبودنم همیشگی نشه، ساکت میشم که صدام برای همیشه خاموش نشه و خلوت میکنم که مبادا عزلت نشین بشم. ۸۸۳ روز رو دوام آوردم که خاری بشم در چشم هر کسی که نخواست زندگی کنم. ۸۸۳ روزه که هر روز رو از نو زندگی کردم به امید همه قلبهایی که یک تپش از هزاران تپششون بخاطر من بود. ۸۸۳ روزه که ادامه دادن برچسب این دختر شده. بخاطر خودم، بخاطر همه عزیزانم، بخاطر همه کسانی که دوستم دارند و من هم، بخاطر همه کسانی که دوستم ندارند و من هم، بخاطر جامهی عمل پوشاندن به هرآنچه در سرم دارم حتی در آخرین لحظه عمرم. و برای آرام گرفتن بعد از خیل طوفانها...»
#سوفیا💙 #مهبانو_خشنودی_کیا #کوثر_خشنودی_کیا #بمیرد_دلی_که_بترسد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤37💔2👍1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دیروز زادروز جاویدنام محمدحسین عرفان بود.
جاویدنام محمد حسین عرفان در زمان آسیبدیدن چشمانش ۲۴ سال داشت.
در آبان ۹۸ و در فردیس شهر کرج در اعترضات به گرانی بنزین، برق منطقه قطع شده بود و نیروهای سرکوبگر یگان ویژه با موتور به مردم حملهور شده بودند، مردم در حال فرار بودند.
دو دختر روی زمین و زیر مشت و لگد مامورها بودند که محمدحسین با چند نفر دیگر به کمک آنها میروند که با شلیک مستقیم ساچمه از ناحیه دو چشم و سر و صورت آسیب میبیند. چشم چپ بینایی را کامل از دست میدهد و چشم راست با وجود بینایی ۳۰ درصدی به مرور زمان ضعیفتر میشود.
محمدحسین در اعترضات ۱۴۰۱ نیز با همان بینایی محدود به خیابان آمد و بارها کتک خورد تا نهایتا چشمانش عفونت کرد و در ۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۲ در سن ۲۹ سالگی در بیمارستان به علت ورود عفونت در خون، جان خود را از دست داد و در سوم اسفند به خاک سپرده شد.
نیروهای امنیتی در آبان ۹۸ در بیمارستان محمدحسین را تحت فشار قرار میدهند و پس از آن با گرفتن برگه رضایت حق هر گونه شکایت را از او میگیرند و در چهلم وی با حضور بر مزار او با فشار بر خانواده، جو را امنیتی میکنند.
محمد در شرف ازدواج بود و به جای لباس دامادی در جشن عروسی، لباس خواستگاری او در کنار قاب عکس مراسم سوگواری او قرار گرفت.
او بر روی تصاویری از چشمانش نوشته بود.
«قیمت چشم تو چند است که در کشور من، هر چه مرغوب و نفیس است، بهایش جان است»
او در کار تاسیساتی شاغل بود.
m_erfan95
#محمد_حسین_عرفان #محمدحسین_عرفان #آبان_خونین_۹۸ #آبان_ادامه_دارد #چشم_برای_آزادی #نه_به_جمهوری_اسلامی #دادخواهی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
جاویدنام محمد حسین عرفان در زمان آسیبدیدن چشمانش ۲۴ سال داشت.
در آبان ۹۸ و در فردیس شهر کرج در اعترضات به گرانی بنزین، برق منطقه قطع شده بود و نیروهای سرکوبگر یگان ویژه با موتور به مردم حملهور شده بودند، مردم در حال فرار بودند.
دو دختر روی زمین و زیر مشت و لگد مامورها بودند که محمدحسین با چند نفر دیگر به کمک آنها میروند که با شلیک مستقیم ساچمه از ناحیه دو چشم و سر و صورت آسیب میبیند. چشم چپ بینایی را کامل از دست میدهد و چشم راست با وجود بینایی ۳۰ درصدی به مرور زمان ضعیفتر میشود.
محمدحسین در اعترضات ۱۴۰۱ نیز با همان بینایی محدود به خیابان آمد و بارها کتک خورد تا نهایتا چشمانش عفونت کرد و در ۳۰ بهمن ماه ۱۴۰۲ در سن ۲۹ سالگی در بیمارستان به علت ورود عفونت در خون، جان خود را از دست داد و در سوم اسفند به خاک سپرده شد.
نیروهای امنیتی در آبان ۹۸ در بیمارستان محمدحسین را تحت فشار قرار میدهند و پس از آن با گرفتن برگه رضایت حق هر گونه شکایت را از او میگیرند و در چهلم وی با حضور بر مزار او با فشار بر خانواده، جو را امنیتی میکنند.
محمد در شرف ازدواج بود و به جای لباس دامادی در جشن عروسی، لباس خواستگاری او در کنار قاب عکس مراسم سوگواری او قرار گرفت.
او بر روی تصاویری از چشمانش نوشته بود.
«قیمت چشم تو چند است که در کشور من، هر چه مرغوب و نفیس است، بهایش جان است»
او در کار تاسیساتی شاغل بود.
m_erfan95
#محمد_حسین_عرفان #محمدحسین_عرفان #آبان_خونین_۹۸ #آبان_ادامه_دارد #چشم_برای_آزادی #نه_به_جمهوری_اسلامی #دادخواهی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔30❤6🕊1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مرسده شاهینکار، از مصدومان ناشی از شلیک عامدانه به چشم در جریان خیزش زن، زندگی، آزادی، ضمن انتشار این ویدئو، نوشت:
«این فیلم رو برای کمپین #ج_ا_یعنی_جنگ گرفته بودم
امروز پست شد تا شاید صدایمان به گوش آنهایی که بخاطر منافعشان گوشهایشان را محکم و دودستی گرفته اند ، برسد …
هر روز جنایات ج.ا بیشتر میشود و
انگار همگی در عالم خلسه بسر میبریم .
تلاشهای ما با دردهایمان آمیخته شده
اما نتیجه …….
امیدوارم بزودی مردم عزیز ایران آزادی را ببینند
اما بدانید
آزادی رو دو دستی تقدیم نمیکنند
آزادی را باید به زور بدست آورد»
👁️✨✌🏾
mersedeh_eye
#مرسده_شاهین_کار #ج_ا_یعنی_جنگ # #جمهوری_اسلامی_باید_برود #زن_زندگی_آزادی #ایران_من #اتحاد_رمز_پیروزی #ایران_آزاد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«این فیلم رو برای کمپین #ج_ا_یعنی_جنگ گرفته بودم
امروز پست شد تا شاید صدایمان به گوش آنهایی که بخاطر منافعشان گوشهایشان را محکم و دودستی گرفته اند ، برسد …
هر روز جنایات ج.ا بیشتر میشود و
انگار همگی در عالم خلسه بسر میبریم .
تلاشهای ما با دردهایمان آمیخته شده
اما نتیجه …….
امیدوارم بزودی مردم عزیز ایران آزادی را ببینند
اما بدانید
آزادی رو دو دستی تقدیم نمیکنند
آزادی را باید به زور بدست آورد»
👁️✨✌🏾
mersedeh_eye
#مرسده_شاهین_کار #ج_ا_یعنی_جنگ # #جمهوری_اسلامی_باید_برود #زن_زندگی_آزادی #ایران_من #اتحاد_رمز_پیروزی #ایران_آزاد #چشم_برای_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💯31❤15👍2🕊1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
بازداشت حمید قاسمپور فارسانی، آسیبدیدهٔ چشمی شلیک عامدانه حکومت در اعتراضات سال ۱۴۰۱ نسبت به گرانی
حمید قاسمپور روز دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴ - در محل کار خود در شهرستان بلداجی "استان چهارمحال" توسط نیروهای اطلاعات سپاه بازداشت و به زندان شهرکرد منتقل شد. اتهامات مطرحشده علیه او «اهانت به رهبری و نظام در فضای مجازی» و «تشویق مردم به اعتراض» است. وی در شرایط امنیتی، از ملاقات با خانواده و دسترسی به وکیل محروم بوده و در بازداشت انفرادی نگهداری میشود.
اطلاعات رسیده حاکی از آن است که حکومت در صدد است با متهم کردن او به ارتباط با جنگ ۱۲ روزهٔ اسرائیل، زمینهٔ برخورد سنگینتر را فراهم کند. این در حالی است که حمید هیچگونه وابستگی سیاسی یا ارتباط خارجی ندارد.
قاسمپور در جریان اعتراضات ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۱، با وجود وضعیت مالی مناسب، برای دفاع از حقوق مردم به معترضان پیوست و بر اثر شلیک مأموران سرکوب، از پشت سر هدف ۳۷ ساچمه در جمجمه و ۶ ساچمه در بافت نرم مغز قرار گرفت. و دو ماه به کما رفت.
گزارشات ابتدایی مردمی حاکی از جان باختن او داده بود و برخی رسانهها خبر کشته شدن او را منتشر کرده بودند.
این جراحت منجر به از دست دادن کامل بینایی چشم راست او شد.
حمید به دلیل جراحات گذشته، ناچار به مصرف داروهای حیاتی از جمله داروی ضدتشنج است و ادامهٔ بازداشت، خطر جدی برای سلامت جسمی او دارد
با وجود جراحات سنگین، وی از راههای قانونی پیگیر پرونده شد و خواستار شفافسازی دربارهٔ عاملان و آمران شلیک گردید؛ اما پاسخی دریافت نکرد. او دریافت دیه را رد کرده و تأکید کرده است:
«دیهٔ کامل من خونهای به ناحق ریختهشدهٔ جوانان وطن است.»
حمید قاسمپور برای حق دیگر هموطنان و همشهریهایش به اعتراضات پیوست و آسیب دید. انتظار میرود همشهریهای او با اعمال فشار بر مقامات محلی نمایندهٔ مجلس، شهردار و استاندار برای آزادی او را تلاش کنند. سکوت در برابر این ظلم آشکار، همراهی با سرکوب است. اگر اعتراض در خیابان تنها ابزار باقیمانده است، باید به آن متوسل شد.
بدون تردید، حمید قاسمپور مردی شریف است که دغدغهٔ مردم را داشته و در هر کشور دیگری، بهخاطر شجاعت و ازخودگذشتگیاش مورد تقدیر قرار میگرفت.
متن و ویدیو از صفحه چشم برای آزادی
@chashm.baraye.azadi
#حمید_قاسمپور
#چشم_برای_آزادی
#eye_for_freedom
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
حمید قاسمپور روز دوشنبه ۱۳ مرداد ۱۴۰۴ - در محل کار خود در شهرستان بلداجی "استان چهارمحال" توسط نیروهای اطلاعات سپاه بازداشت و به زندان شهرکرد منتقل شد. اتهامات مطرحشده علیه او «اهانت به رهبری و نظام در فضای مجازی» و «تشویق مردم به اعتراض» است. وی در شرایط امنیتی، از ملاقات با خانواده و دسترسی به وکیل محروم بوده و در بازداشت انفرادی نگهداری میشود.
اطلاعات رسیده حاکی از آن است که حکومت در صدد است با متهم کردن او به ارتباط با جنگ ۱۲ روزهٔ اسرائیل، زمینهٔ برخورد سنگینتر را فراهم کند. این در حالی است که حمید هیچگونه وابستگی سیاسی یا ارتباط خارجی ندارد.
قاسمپور در جریان اعتراضات ۲۳ اردیبهشت ۱۴۰۱، با وجود وضعیت مالی مناسب، برای دفاع از حقوق مردم به معترضان پیوست و بر اثر شلیک مأموران سرکوب، از پشت سر هدف ۳۷ ساچمه در جمجمه و ۶ ساچمه در بافت نرم مغز قرار گرفت. و دو ماه به کما رفت.
گزارشات ابتدایی مردمی حاکی از جان باختن او داده بود و برخی رسانهها خبر کشته شدن او را منتشر کرده بودند.
این جراحت منجر به از دست دادن کامل بینایی چشم راست او شد.
حمید به دلیل جراحات گذشته، ناچار به مصرف داروهای حیاتی از جمله داروی ضدتشنج است و ادامهٔ بازداشت، خطر جدی برای سلامت جسمی او دارد
با وجود جراحات سنگین، وی از راههای قانونی پیگیر پرونده شد و خواستار شفافسازی دربارهٔ عاملان و آمران شلیک گردید؛ اما پاسخی دریافت نکرد. او دریافت دیه را رد کرده و تأکید کرده است:
«دیهٔ کامل من خونهای به ناحق ریختهشدهٔ جوانان وطن است.»
حمید قاسمپور برای حق دیگر هموطنان و همشهریهایش به اعتراضات پیوست و آسیب دید. انتظار میرود همشهریهای او با اعمال فشار بر مقامات محلی نمایندهٔ مجلس، شهردار و استاندار برای آزادی او را تلاش کنند. سکوت در برابر این ظلم آشکار، همراهی با سرکوب است. اگر اعتراض در خیابان تنها ابزار باقیمانده است، باید به آن متوسل شد.
بدون تردید، حمید قاسمپور مردی شریف است که دغدغهٔ مردم را داشته و در هر کشور دیگری، بهخاطر شجاعت و ازخودگذشتگیاش مورد تقدیر قرار میگرفت.
متن و ویدیو از صفحه چشم برای آزادی
@chashm.baraye.azadi
#حمید_قاسمپور
#چشم_برای_آزادی
#eye_for_freedom
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤23💔10🕊1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خطاب مادر جاویدنام پژمان قلیپور و پارسا قبادی به هنرمندان و ورزشکاران
🔹 مادر پژمان قلیپور، از جانباختگان آبان ۹۸، در این ویدیو رو به هنرمندان و ورزشکاران میگوید:
«کنار ما بایستید. کنار ما باشید. شش ساله داریم اینو میگیم، فریاد میزنیم، دست یاری دراز کردیم… شماهایی که به عزت مردم حرمت گرفتید، هنرمند شدید، ورزشکار شدید… الان مردم وطن من به شما نیاز دارند. هنوز دیر نشده، هنوز آغوش ما برای شما بازه. کنار خونهای ریخته شده، کنار بچههایی که مثل گل پرپر شدند بایستید. این شرف شماست.»
🔹 پارسا قبادی، از مصدومان چشم خیزش زن، زندگی، آزادی، میافزاید:
«چشمی واسه ما نذاشتند که بخواهیم هنر شما رو ببینیم. خیلی از بچهها بدون هیچ گناهی کور شدند و تو تاریکی زندگی میکنند. اگر واقعا ادعا دارید که مردمی هستید، سمت مردم بایستید نه سمت دیکتاتور. صدای مردم از کف خیابون میآید، نه برای راضی نگه داشتن ضحاک خونخوار. روز آزادی نزدیک است؛ آن زمان تنها چیزی که برای شما میماند این است که کجا ایستاده بودید: سمت مردم یا کنار قاتلان؟»
ـ هنر و شهرت، وقتی ارزش دارد که کنار مردم و در سمت درست تاریخ قرار بگیرد.
امروز زادروز پژمان قلیپور است، یادش گرامی باد
#نه_به_جمهورى_اسلامى #چشم_برای_آزادی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
🔹 مادر پژمان قلیپور، از جانباختگان آبان ۹۸، در این ویدیو رو به هنرمندان و ورزشکاران میگوید:
«کنار ما بایستید. کنار ما باشید. شش ساله داریم اینو میگیم، فریاد میزنیم، دست یاری دراز کردیم… شماهایی که به عزت مردم حرمت گرفتید، هنرمند شدید، ورزشکار شدید… الان مردم وطن من به شما نیاز دارند. هنوز دیر نشده، هنوز آغوش ما برای شما بازه. کنار خونهای ریخته شده، کنار بچههایی که مثل گل پرپر شدند بایستید. این شرف شماست.»
🔹 پارسا قبادی، از مصدومان چشم خیزش زن، زندگی، آزادی، میافزاید:
«چشمی واسه ما نذاشتند که بخواهیم هنر شما رو ببینیم. خیلی از بچهها بدون هیچ گناهی کور شدند و تو تاریکی زندگی میکنند. اگر واقعا ادعا دارید که مردمی هستید، سمت مردم بایستید نه سمت دیکتاتور. صدای مردم از کف خیابون میآید، نه برای راضی نگه داشتن ضحاک خونخوار. روز آزادی نزدیک است؛ آن زمان تنها چیزی که برای شما میماند این است که کجا ایستاده بودید: سمت مردم یا کنار قاتلان؟»
ـ هنر و شهرت، وقتی ارزش دارد که کنار مردم و در سمت درست تاریخ قرار بگیرد.
امروز زادروز پژمان قلیپور است، یادش گرامی باد
#نه_به_جمهورى_اسلامى #چشم_برای_آزادی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔38🕊5❤4👎1