آموزشکده توانا
56.6K subscribers
31.3K photos
37K videos
2.54K files
19K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
محمد پورپیرعلی

۲۶ آبان ۹۸ در یزدانشهر اصفهان، با شلیک مستقیم ماموران امنیتی کشته شد.

همراهان گرامی!

آموزشکده توانا گزارش‌های رسیده درباره جان‌باختگان و بازداشت‌شدگان تظاهرات سراسری آبان ۹۸ را منتشر می‌کند. اگر شما نیز اطلاعاتی در این باره دارید برای ما بفرستید!
اطلاع‌رسانی عرصه را بر دیکتاتور تنگ می‌کند. نگذاریم شهروندانی که جان عزیزشان را از دست دادند یا بازداشت شده‌اند، از یاد بروند!

#اعتراضات_سراسری #IranProtests
#آبان۹۸ #آبان_خونین
#محمد_پورپیرعلی #یزدانشهر

@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مراسم سالگرد جاویدنام محمد پورپیرعلی، از جان‌باختگان آبان ۹۸ بر سر مزارش برگزار شد

مادرش نوشت:
«دردنیای من .بعد رفتنت پنج سال است که عقربه ها ازنبودت یخ زده‌اند عزیزاسمانیم ...دلم برات تنگ شده»


‏من ‌ #محمد_پورپیرعلی⁩ هستم. من کشته شدم، در تاریخ ۲۶ آبان ماه ۱۳۹۸. فقط ۱۹ سالم بود، متولد ۸ مرداد ماه ۱۳۷۹. فرزند لطفعلی، تک پسر و اهل و ساکن یزدانشهر نجف آباد در استان اصفهان بودم. خانوادم وضعیت مالی خوبی نداشتن، وقتی دیپلم گرفتم نمیتونستم هزینه ثبت نام و مخارج دانشگاه رو تامین کنم به همین علت شروع کردم به عنوان شاگرد توی یه مغازه مکانیکی کار کردم تا کمک خرج خانواده هم باشم. از اینکه کار پیدا کرده بودم خیلی خوشحال بودم. اصولا پسری آروم و متین بودم و صدامو بلند نمیکردم.

‏با شروع اعتراضات سراسری به افزایش ناگهانی سیصد درصدی قیمت بنزین تو آبان ماه ۱۳۹۸، مردم اصفهان و شهرستانهای اطراف از جمله یزدانشهر هم به قیام مردمی پیوستن. من و دوست صمیمیم ‌ #آرمان_امانی⁩ هم بیتفاوت نبودیم و شب ۲۶ آبان بود که برای خرید داروی پدر آرمان تو یزدانشهر و پیوستن به تجمع رفتیم بیرون. توی مسیر دیدیم خیابونا شلوغه، مامورای سرکوبگر بیرحمانه عین میدون جنگ به سمت مردم بی دفاع شلیک میکردن. ناگهان توی شلوغی یکی از مزدورا منو هدف قرار داد و به سمتم تیراندازی کرد، یه گلوله جنگی به گردنم و یکی به شکمم برخورد کرد و غرق در خون افتادم کف خیابون و مظلومانه جون دادم….همون موقع آرمان صحنه گلوله خوردن منو دید و هراسان دوید به طرفم برای کمک که ناگهان اونو هم هدف قرار دادن و به سمتش شلیک کردن، یه گلوله جنگی به کمرش اصابت کرد و وقتی سعی کرد فرار کنه یه گلوله هم به سرش شلیک کردن، آرمان هم افتاد کف خیابون و با مغزی متلاشی شده جان باخت…

‏پیکر بیجون من در تیران نجف آباد، گلستان شهدای روستای آبپونه مظلومانه به خاک سپرده شد…

‏بعد از کشته شدنم یه روز که مادرم با چند تا از مادرای دادخواه دیگه سر مزارم نشسته بود گفت: «من یکی از مادرای شهدای آبان ۹۸ هستم، به این حکومت ظالم و ظلم رای نمیدم، نه میبخشم نه فراموش میکنم، به چه گناهی بچه منو پر پر کردن؟ رأی ما فقط سرنگونی».
‏مادر داغدارم همیشه میگفت: «من محمد رو با بدبختی بزرگ کردم، اون پسری بود که نه بچگی کرد نه بزرگی…»

‏روایت از صفحه خانم لعبت

#آبان۹۸ #آبان_ادامه_دارد #یاری_مدنی_توانا

📱 Tavaana

📱Tavaana

📱Tavaana

📱Tavaana

📱tavaana

📱Beshkan

📱Dialogue

📱tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
Please open Telegram to view this post
VIEW IN TELEGRAM