Forwarded from گفتوشنود
جلادان مقدس: نگاهی به اسطورهپردازی و بحران مشروعیت در جمهوری اسلامی
✍محمد خوشبیان
جمهوری اسلامی از زمان تأسیس در سال ۱۳۵۷، بقای خود را نه بر اساس خواست و ارادهی آزاد مردم، بلکه بر پایهی سرکوب مخالفان، اعمال خشونت و استفاده از تبلیغات ایدئولوژیک تضمین کرده است. یکی از ابزارهای کلیدی این نظام برای حفظ قدرت، اسطورهسازی از چهرههایی است که کارنامهی آنها با اتهامات جدی مانند مشارکت در سرکوب، اعدامهای گسترده و سوءمدیریت همراه است. نمونهی بارز این رویکرد در سالهای اخیر، تلاش برای تقدیس ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور پیشین، پس از مرگ اوست. در برخی محافل حکومتی، روایتهایی عجیب مطرح شده است؛ از جمله اینکه «پیامبران و فرشتگان در شب اول قبر به زیارت او آمدهاند». این ادعاها، که فاقد هرگونه سند تاریخی یا منطقی است، بیش از آنکه نشانهی اقتدار نظام باشد، تلاشی ناامیدانه برای جبران مشروعیت ازدسترفته را آشکار میکند.
این اسطورهسازی اما تنها به رئیسی محدود نمیشود؛ بلکه بخشی از الگوی دیرینهی جمهوری اسلامی است. این نظام با بازنویسی تاریخ و تولید روایتهای قدسی، کوشیده است تا چهرههایی را که در میان مردم بهعنوان نماد سرکوب شناخته میشوند، به قهرمانانی مقدس تبدیل کند. برای مثال، میتوان به نقش رئیسی در اعدامهای دههی ۶۰ اشاره کرد که بهگفتهی سازمانهای حقوق بشری، یکی از تاریکترین فصلهای تاریخ معاصر ایران را رقم زده است. با این حال، نظام بهجای پاسخگویی، با تبلیغات گسترده سعی در پاکسازی این گذشته دارد. این رویکرد نهتنها نشاندهندهی ضعف در مواجهه با حقیقت است، بلکه بیانگر عمق بحران مشروعیت در ساختار حکومتی است.
من، بهعنوان کسی که ۱۸ سال در حوزهی علمیه تحصیل و تدریس کردهام، از نزدیک شاهد تناقض میان ادعاهای ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و عملکرد واقعی آن بودهام. این تجربه مرا به این باور رسانده است که این نظام، بهجای خدمت به ارزشهای انسانی و دینی، ابزاری برای سرکوب آزادی، عدالت و پیشرفت مردم ایران شده است. امروز، نشانههای نارضایتی گسترده در جامعه، بهویژه در میان جوانان، گواه این است که تبلیغات حکومتی دیگر نمیتواند افکار عمومی را فریب دهد. اعتراضات سالهای اخیر، از جمله خیزش سراسری ۱۴۰۱، نشان داد که مردم نهتنها خواستار اصلاح این نظام نیستند، بلکه بهطور ریشهای آن را رد میکنند.
تلاش برای اسطورهسازی از چهرههایی چون رئیسی، بیش از آنکه اقدامی هوشمندانه باشد، واکنشی از سر استیصال است. این نظام، که با بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دستبهگریبان است، دیگر نمیتواند با تکیه بر روایتهای ساختگی، پایههای لرزان خود را استوار نگه دارد. تاریخ نشان داده است که هیچ ساختار استبدادی نمیتواند برای همیشه با سرکوب و تحریف واقعیت دوام بیاورد. فروپاشی جمهوری اسلامی شاید هنوز زمان دقیق خود را مشخص نکرده باشد، اما نشانههای آن، از خشم مردم در خیابانها تا بیاعتمادی فراگیر به حاکمیت، بیش از هر زمان دیگری آشکار است. پایان این نظام، نه یک آرزو، بلکه نتیجهی منطقی مسیر کنونی آن خواهد بود.
#اسطوره_سازی #مقدس_سازی #حکومت_ایدئولوژیک #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
✍محمد خوشبیان
جمهوری اسلامی از زمان تأسیس در سال ۱۳۵۷، بقای خود را نه بر اساس خواست و ارادهی آزاد مردم، بلکه بر پایهی سرکوب مخالفان، اعمال خشونت و استفاده از تبلیغات ایدئولوژیک تضمین کرده است. یکی از ابزارهای کلیدی این نظام برای حفظ قدرت، اسطورهسازی از چهرههایی است که کارنامهی آنها با اتهامات جدی مانند مشارکت در سرکوب، اعدامهای گسترده و سوءمدیریت همراه است. نمونهی بارز این رویکرد در سالهای اخیر، تلاش برای تقدیس ابراهیم رئیسی، رئیسجمهور پیشین، پس از مرگ اوست. در برخی محافل حکومتی، روایتهایی عجیب مطرح شده است؛ از جمله اینکه «پیامبران و فرشتگان در شب اول قبر به زیارت او آمدهاند». این ادعاها، که فاقد هرگونه سند تاریخی یا منطقی است، بیش از آنکه نشانهی اقتدار نظام باشد، تلاشی ناامیدانه برای جبران مشروعیت ازدسترفته را آشکار میکند.
این اسطورهسازی اما تنها به رئیسی محدود نمیشود؛ بلکه بخشی از الگوی دیرینهی جمهوری اسلامی است. این نظام با بازنویسی تاریخ و تولید روایتهای قدسی، کوشیده است تا چهرههایی را که در میان مردم بهعنوان نماد سرکوب شناخته میشوند، به قهرمانانی مقدس تبدیل کند. برای مثال، میتوان به نقش رئیسی در اعدامهای دههی ۶۰ اشاره کرد که بهگفتهی سازمانهای حقوق بشری، یکی از تاریکترین فصلهای تاریخ معاصر ایران را رقم زده است. با این حال، نظام بهجای پاسخگویی، با تبلیغات گسترده سعی در پاکسازی این گذشته دارد. این رویکرد نهتنها نشاندهندهی ضعف در مواجهه با حقیقت است، بلکه بیانگر عمق بحران مشروعیت در ساختار حکومتی است.
من، بهعنوان کسی که ۱۸ سال در حوزهی علمیه تحصیل و تدریس کردهام، از نزدیک شاهد تناقض میان ادعاهای ایدئولوژیک جمهوری اسلامی و عملکرد واقعی آن بودهام. این تجربه مرا به این باور رسانده است که این نظام، بهجای خدمت به ارزشهای انسانی و دینی، ابزاری برای سرکوب آزادی، عدالت و پیشرفت مردم ایران شده است. امروز، نشانههای نارضایتی گسترده در جامعه، بهویژه در میان جوانان، گواه این است که تبلیغات حکومتی دیگر نمیتواند افکار عمومی را فریب دهد. اعتراضات سالهای اخیر، از جمله خیزش سراسری ۱۴۰۱، نشان داد که مردم نهتنها خواستار اصلاح این نظام نیستند، بلکه بهطور ریشهای آن را رد میکنند.
تلاش برای اسطورهسازی از چهرههایی چون رئیسی، بیش از آنکه اقدامی هوشمندانه باشد، واکنشی از سر استیصال است. این نظام، که با بحرانهای اقتصادی، اجتماعی و سیاسی دستبهگریبان است، دیگر نمیتواند با تکیه بر روایتهای ساختگی، پایههای لرزان خود را استوار نگه دارد. تاریخ نشان داده است که هیچ ساختار استبدادی نمیتواند برای همیشه با سرکوب و تحریف واقعیت دوام بیاورد. فروپاشی جمهوری اسلامی شاید هنوز زمان دقیق خود را مشخص نکرده باشد، اما نشانههای آن، از خشم مردم در خیابانها تا بیاعتمادی فراگیر به حاکمیت، بیش از هر زمان دیگری آشکار است. پایان این نظام، نه یک آرزو، بلکه نتیجهی منطقی مسیر کنونی آن خواهد بود.
#اسطوره_سازی #مقدس_سازی #حکومت_ایدئولوژیک #گفتگو_توانا
@Dialogue1402