This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام ابوالفضل امیرعطایی، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«ماهم رفت ماهت بمیرد آسمان
انکه مرگ میکارد هرگز زندگی درو نخواهد کرد
فرزندان ما را با تیر جنگی کشتید و در همان اتش میسوزید
و این است همان روزجواب پس دادن
و تک تک شماجواب پس میدهید و ما سر پا هستیم برای آن روز
منتظر باشید
نه میبخشیم نه فراموش میکنیم»
#ابولفضل_امیرعطایی
فرزندمریم
#محمد_مقیسه #علی_رازینی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«ماهم رفت ماهت بمیرد آسمان
انکه مرگ میکارد هرگز زندگی درو نخواهد کرد
فرزندان ما را با تیر جنگی کشتید و در همان اتش میسوزید
و این است همان روزجواب پس دادن
و تک تک شماجواب پس میدهید و ما سر پا هستیم برای آن روز
منتظر باشید
نه میبخشیم نه فراموش میکنیم»
#ابولفضل_امیرعطایی
فرزندمریم
#محمد_مقیسه #علی_رازینی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
علی آدینهزاده، پدر دادخواه جاویدنام ابوالفضل آدبنهزاده، در استوری اینستاگرام خود ویدیویی از رقص فرزندش را منتشر کرد و نوشت:
«پسر مهربان بابا تا ابد دوستت دارم، نازنین من میدونم با حال خوب من تو هم الان خیلی خوشحالی»
پرونده شکایت خانواده جاویدنام ابوالفضل آدینهزاده در شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور بررسی شد و علی رازینی رئیس شعبه، محمد مقیسه مستشار بودند که هر دو امروز کشته شدند.
خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل!
این پرونده مربوط به شکایت خانواده جاویدنام ابوالفضل آدینهزاده است که در جریان اعتراضات مردمی در مشهد کشته شده است. در ابتدا، تحقیقات درباره این حادثه توسط دادستان عمومی و انقلاب مشهد آغاز شد و مشخص شد که ابوالفضل با گلوله ساچمهای کشته شده است. شواهد اولیه حاکی از شلیک توسط نیروهای انتظامی حاضر در محل حادثه بود.
پرونده سپس به دادسرای نظامی استان خراسان رضوی ارسال شد. در جریان تحقیقات، گروهبانی از نیروهای انتظامی اعتراف کرد که با سلاح ساچمهای اقدام به تیراندازی هوایی کرده است. اما نیروهای حکومتی مدعی شدند که فیلمهای نظارتی محل حادثه بهدلیل تأخیر در پیگیری از بین رفته بود و تحقیقات برای شناسایی دقیق قاتل به نتیجه نرسید.
در نهایت، دادسرای نظامی بهدلیل نبود ادله کافی، قرار منع تعقیب صادر کرد!! این قرار به خانواده متوفی ابلاغ شد و آنها به دیوان عالی کشور اعتراض کردند. قضات دیوان عالی، از جمله محمد مقیسه و علی رازینی، اعتراض را رد کرده و رای دادگاه نظامی را تأیید کردند.
#ابوالفضل_آدینه_زاده #محمد_مقیسه #علی_رازینی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«پسر مهربان بابا تا ابد دوستت دارم، نازنین من میدونم با حال خوب من تو هم الان خیلی خوشحالی»
پرونده شکایت خانواده جاویدنام ابوالفضل آدینهزاده در شعبه ۳۹ دیوان عالی کشور بررسی شد و علی رازینی رئیس شعبه، محمد مقیسه مستشار بودند که هر دو امروز کشته شدند.
خوش باش که ظالم نبرد راه به منزل!
این پرونده مربوط به شکایت خانواده جاویدنام ابوالفضل آدینهزاده است که در جریان اعتراضات مردمی در مشهد کشته شده است. در ابتدا، تحقیقات درباره این حادثه توسط دادستان عمومی و انقلاب مشهد آغاز شد و مشخص شد که ابوالفضل با گلوله ساچمهای کشته شده است. شواهد اولیه حاکی از شلیک توسط نیروهای انتظامی حاضر در محل حادثه بود.
پرونده سپس به دادسرای نظامی استان خراسان رضوی ارسال شد. در جریان تحقیقات، گروهبانی از نیروهای انتظامی اعتراف کرد که با سلاح ساچمهای اقدام به تیراندازی هوایی کرده است. اما نیروهای حکومتی مدعی شدند که فیلمهای نظارتی محل حادثه بهدلیل تأخیر در پیگیری از بین رفته بود و تحقیقات برای شناسایی دقیق قاتل به نتیجه نرسید.
در نهایت، دادسرای نظامی بهدلیل نبود ادله کافی، قرار منع تعقیب صادر کرد!! این قرار به خانواده متوفی ابلاغ شد و آنها به دیوان عالی کشور اعتراض کردند. قضات دیوان عالی، از جمله محمد مقیسه و علی رازینی، اعتراض را رد کرده و رای دادگاه نظامی را تأیید کردند.
#ابوالفضل_آدینه_زاده #محمد_مقیسه #علی_رازینی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ین حمید نوری است که در جریان دادگاهش در سوئد، هویت خود را به عنوان کسی که در جنایتهای رژیم نقش داشته، انکار میکرد، در این ویدیو در بین عدهای از حامیان رژیم و در سوگ دو قاضی مرگ، محمد مقیسه و علی رازینی، که روز گذشته کشته شدند، میگوید که
«خودم راهتان را ادامه میدهم و کمر منافقین (مجاهدین) را میشکنم».
حمید نوری با افتخار از جنایتکاران و جنایاتشان دفاع میکند، جنایاتی که هیچگاه فراموش نخواهند شد.
در کتاب جنایت مومنانه اثر نیره انصاری، میخوانیم:
«حمید نوری در سمت دادیار به ناصریان، مقیسه، کمک میکرده و در واقع دستیار او بوده است.
در دهه ۶۰ قاضی محمد مقیسه با نام مستعار ناصریان در حال همکاری با اعضای گروهی موسوم به «هیئت مرگ» بوده. این هیئت متشکل از ابراهیم رئیسی، مصطفی پورمحمدی، حسینعلی نیری و محمد مقیسه یا ناصریان بوده است. هیئت مرگ به استناد فتوای «روحالله خمینی» مبنی بر اعدام زندانیان سیاسی که بر سر موضع خودباقی بودهاند، حیات زندانیان سیاسی
را از آنان سلب کرده و آنها را اعدام میکردند.
زندانیان سیاسی «گوهردشت» در دادگاه حمید نوری شهادت دادهاند که ناصریان نام مستعار محمد مقیسه است.
کشتار زندانیان در دهه شصت جنایتی ست که هیچگاه فراموش نخواهد شد. جمهوری اسلامی به گزارشگران بینالمللی اجازه بازدید از گورستانهای این قربانیان را نمیدهد و برای امحای آثار این جنایت، حتی گورستانها را هم تخریب میکند.»
کتاب جنایت مومنانه را به رایگان دانلود کنید:
https://tavaana.org/hamid_nouri_trial/
#محمد_مقیسه #علی_رلزینی
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«خودم راهتان را ادامه میدهم و کمر منافقین (مجاهدین) را میشکنم».
حمید نوری با افتخار از جنایتکاران و جنایاتشان دفاع میکند، جنایاتی که هیچگاه فراموش نخواهند شد.
در کتاب جنایت مومنانه اثر نیره انصاری، میخوانیم:
«حمید نوری در سمت دادیار به ناصریان، مقیسه، کمک میکرده و در واقع دستیار او بوده است.
در دهه ۶۰ قاضی محمد مقیسه با نام مستعار ناصریان در حال همکاری با اعضای گروهی موسوم به «هیئت مرگ» بوده. این هیئت متشکل از ابراهیم رئیسی، مصطفی پورمحمدی، حسینعلی نیری و محمد مقیسه یا ناصریان بوده است. هیئت مرگ به استناد فتوای «روحالله خمینی» مبنی بر اعدام زندانیان سیاسی که بر سر موضع خودباقی بودهاند، حیات زندانیان سیاسی
را از آنان سلب کرده و آنها را اعدام میکردند.
زندانیان سیاسی «گوهردشت» در دادگاه حمید نوری شهادت دادهاند که ناصریان نام مستعار محمد مقیسه است.
کشتار زندانیان در دهه شصت جنایتی ست که هیچگاه فراموش نخواهد شد. جمهوری اسلامی به گزارشگران بینالمللی اجازه بازدید از گورستانهای این قربانیان را نمیدهد و برای امحای آثار این جنایت، حتی گورستانها را هم تخریب میکند.»
کتاب جنایت مومنانه را به رایگان دانلود کنید:
https://tavaana.org/hamid_nouri_trial/
#محمد_مقیسه #علی_رلزینی
#نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
#مژگان_کشاورز که به علت فعالیت در کمپین چهارشنبههای سفید و دادن گل در مترو به زنان با حجاب و صحبت کردن درباره حجاب اجباری چندین سال حبس کشید، در پی کشته شدن قاضی پروندهاش، #محمد_مقیسه نوشت:
«امروز که خبر به هلاکت رسیدن قاضی مقیسه را شنیدم، تمام گذشتهام در دادگاه او مثل سیلی به روحم برگشت. صدای او، نگاهش و حکمی که زندگیام را به زنجیر کشید، در ذهنم طنینانداز شد.
در آن دادگاه، وقتی روبهرویش ایستاده بودم، با صدایی لرزان، اما از اعماق وجودم پرسیدم:
«مگر من چه کردهام که باید جوانیام را پشت میلههای زندان دفن کنم؟ چرا باید به خاطر حقی که هر انسانی برایش میجنگد، ۲۳ سال حبس بکشم؟
او با نگاهی سرد و صدایی که هنوز زخمش بر قلبم مانده است، پاسخ داد:
«تو میتوانستی راه دیگری انتخاب کنی. میتوانستی تنفروشی کنی یا با مواد مخدر زندگی جوانان مردم را نابود کنی و شاید هیچگاه چنین حکمی نمیگرفتی. اما تو کاری کردی که از هر جرمی سنگینتر است! تو تبلیغ علیه نظام کردی، آرمانهای انقلاب را خدشهدار کردی. خانم کشاورز، هر کاری میخواهی بکن، ولی نباید این روسری از سرت بیفتد. خط قرمز ما حجاب است، و تو این خط قرمز را رد کردی.»
این جملات، مثل زخمهایی عمیق در جانم نشست. او به من میگفت که برایشان خط قرمز نه عدالت است، نه انسانیت، نه زندگی جوانان. خط قرمزشان روسریای بود که از سر من افتاد.
اما آن روز، وقتی از ۲۰۱۴ برای کرامت انسانی مبارزه میکردم به عنوان شخص ناشناس ، چیزی بیشتر از یک تکه پارچه بود .زنجیرهایی بود که میخواستند آزادیام، کرامتم و حق طبیعیام برای زیستن را به اسارت بگیرند. فهمیدم که برای آنها، حجاب فقط نمادی نبود، بلکه ابزاری بود برای تحمیل سکوت و اطاعت.
امروز، با شنیدن خبر مرگ او، هیچ حس شادی در من نیست. اما این سکوت، سنگین است. او رفت، اما صدایش، نگاهش و حکمش بخشی از زخمهای زندگی من است. زخمی که با گذشت زمان، نه کهنه شد و نه مرا شکست. بلکه یادم داد که انسان بودن، هزینه دارد.
سال ها حبس برای من بهایی بود برای آزادیای که از آن دفاع کردم. آنها جوانیام را گرفتند، اما چیزی که از من نتوانستند بگیرند، ایمانم به حقیقت و شرافت بود. چون بعضی جنگها، نه برای پیروزی، بلکه برای انسان ماندن است. و من انتخاب کردم که این مرز را بشکنم، حتی اگر بهایش جوانیام باشد.
قاضی مقیسه امروز دیگر نیست. اما این جملهاش همیشه در گوشم باقی خواهد ماند: «نباید این روسری از سر تو بیفتد.» و من با افتخار میگویم، این روسری، نماد شکستن تمام زنجیرهایی بود که میخواستند مرا خاموش کنند.»
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«امروز که خبر به هلاکت رسیدن قاضی مقیسه را شنیدم، تمام گذشتهام در دادگاه او مثل سیلی به روحم برگشت. صدای او، نگاهش و حکمی که زندگیام را به زنجیر کشید، در ذهنم طنینانداز شد.
در آن دادگاه، وقتی روبهرویش ایستاده بودم، با صدایی لرزان، اما از اعماق وجودم پرسیدم:
«مگر من چه کردهام که باید جوانیام را پشت میلههای زندان دفن کنم؟ چرا باید به خاطر حقی که هر انسانی برایش میجنگد، ۲۳ سال حبس بکشم؟
او با نگاهی سرد و صدایی که هنوز زخمش بر قلبم مانده است، پاسخ داد:
«تو میتوانستی راه دیگری انتخاب کنی. میتوانستی تنفروشی کنی یا با مواد مخدر زندگی جوانان مردم را نابود کنی و شاید هیچگاه چنین حکمی نمیگرفتی. اما تو کاری کردی که از هر جرمی سنگینتر است! تو تبلیغ علیه نظام کردی، آرمانهای انقلاب را خدشهدار کردی. خانم کشاورز، هر کاری میخواهی بکن، ولی نباید این روسری از سرت بیفتد. خط قرمز ما حجاب است، و تو این خط قرمز را رد کردی.»
این جملات، مثل زخمهایی عمیق در جانم نشست. او به من میگفت که برایشان خط قرمز نه عدالت است، نه انسانیت، نه زندگی جوانان. خط قرمزشان روسریای بود که از سر من افتاد.
اما آن روز، وقتی از ۲۰۱۴ برای کرامت انسانی مبارزه میکردم به عنوان شخص ناشناس ، چیزی بیشتر از یک تکه پارچه بود .زنجیرهایی بود که میخواستند آزادیام، کرامتم و حق طبیعیام برای زیستن را به اسارت بگیرند. فهمیدم که برای آنها، حجاب فقط نمادی نبود، بلکه ابزاری بود برای تحمیل سکوت و اطاعت.
امروز، با شنیدن خبر مرگ او، هیچ حس شادی در من نیست. اما این سکوت، سنگین است. او رفت، اما صدایش، نگاهش و حکمش بخشی از زخمهای زندگی من است. زخمی که با گذشت زمان، نه کهنه شد و نه مرا شکست. بلکه یادم داد که انسان بودن، هزینه دارد.
سال ها حبس برای من بهایی بود برای آزادیای که از آن دفاع کردم. آنها جوانیام را گرفتند، اما چیزی که از من نتوانستند بگیرند، ایمانم به حقیقت و شرافت بود. چون بعضی جنگها، نه برای پیروزی، بلکه برای انسان ماندن است. و من انتخاب کردم که این مرز را بشکنم، حتی اگر بهایش جوانیام باشد.
قاضی مقیسه امروز دیگر نیست. اما این جملهاش همیشه در گوشم باقی خواهد ماند: «نباید این روسری از سر تو بیفتد.» و من با افتخار میگویم، این روسری، نماد شکستن تمام زنجیرهایی بود که میخواستند مرا خاموش کنند.»
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام مریم آروین، وکیل جوانی که در برابر قضات بیرحم رژیم ایستادگی کرده بود، این ویدیو را بی هیچ شرحی منتشر کرد. صدای این ویدیو خود گویا است. همه آنها که جوانان ما را کشتهاند، تاوان پس میدهند.
مریم آروین، وکیل دادگستریای بود که در کنار معترضی ۱۶ ساله ایستاد و در صحن دادگاه، بر دستانش دستبند زدند و زندانیاش کردند و پس از مدتی به طور مشکوکی کشته شد.
دکتر مریم آروین، وکیل دادگستری در سیرجان بود، وکیلی که در کنار معترضان ایستاد و در جریان خیزش سراسری، وقتی برای دفاع از پرونده یکی از متهمان به دادسرا رفته بود، قاضی پرونده که معاون دادستان هم بود به مریم آروین گفت: «نمیتوانی وکالت معترضان را قبول کنی چون خودت متهم هستی.»
یک منبع آگاه گفته بود: «قاضی فیلمهای مریم را در اعتراضات را دیده بود. سوم آذر از اطلاعات با مریم تماس گرفتند که برای پاسخ به چند سوال به اداره اطلاعات بیا، مریم ۵ آذر ۱۴۰۱، به دادسرا رفت، پدر و مادر و همسرش هم با او رفتند، مریم را با ضرب و شتم و دستبند بردند، روز بعد مادر مریم را که برای پیگیری کارهای مریم رفتهبود را نیز بازداشت کردند و او را به زندان «کهنشهر» سیرجان بردند.»
به گفته این منبع آگاه: «مادر مریم وارد زندان که میشود، مریم را نیمهبیهوش روی تخت دید، و او در عرض سه هفته، هفت کیلو وزن کم کرده بود. مریم گفته بود که در زندان به طور مرتب آبمیوه میدادند که احتمالا دارو در آن بوده است.»
مریم و مادرش ۲۱ روز در زندان بودند، صفحه منتسب به مریم در اینستاگرام با انتشار تصویری از مانتوی کار مریم نوشت: «این یک مانتوی معمولی نیست، مانتویی که ماموران اطلاعات برای اثبات فیلم مخبران که در اعتراضات از مریم گرفته بودند، وقتی دنبال مانتو بودند مامور زنی به نام زهرا علیزاده که خانه را میگشت، بعد از گشتن دو کمد مانتو، وقتی مانتو را مییابد، داد زد: «یافتم.»
مریم روز ۱۷ بهمن ۱۴۰۱، وقتی برای رفتن به عروسی دوستانش آماده میشد؛ به کما رفت و در روز ۱۸ بهمن کبد و ریهاش از کار افتاد و جان سپرد.
#مریم_آروین #زن_زندگی_آزادی #محمد_مقیسه #علی_رازینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مریم آروین، وکیل دادگستریای بود که در کنار معترضی ۱۶ ساله ایستاد و در صحن دادگاه، بر دستانش دستبند زدند و زندانیاش کردند و پس از مدتی به طور مشکوکی کشته شد.
دکتر مریم آروین، وکیل دادگستری در سیرجان بود، وکیلی که در کنار معترضان ایستاد و در جریان خیزش سراسری، وقتی برای دفاع از پرونده یکی از متهمان به دادسرا رفته بود، قاضی پرونده که معاون دادستان هم بود به مریم آروین گفت: «نمیتوانی وکالت معترضان را قبول کنی چون خودت متهم هستی.»
یک منبع آگاه گفته بود: «قاضی فیلمهای مریم را در اعتراضات را دیده بود. سوم آذر از اطلاعات با مریم تماس گرفتند که برای پاسخ به چند سوال به اداره اطلاعات بیا، مریم ۵ آذر ۱۴۰۱، به دادسرا رفت، پدر و مادر و همسرش هم با او رفتند، مریم را با ضرب و شتم و دستبند بردند، روز بعد مادر مریم را که برای پیگیری کارهای مریم رفتهبود را نیز بازداشت کردند و او را به زندان «کهنشهر» سیرجان بردند.»
به گفته این منبع آگاه: «مادر مریم وارد زندان که میشود، مریم را نیمهبیهوش روی تخت دید، و او در عرض سه هفته، هفت کیلو وزن کم کرده بود. مریم گفته بود که در زندان به طور مرتب آبمیوه میدادند که احتمالا دارو در آن بوده است.»
مریم و مادرش ۲۱ روز در زندان بودند، صفحه منتسب به مریم در اینستاگرام با انتشار تصویری از مانتوی کار مریم نوشت: «این یک مانتوی معمولی نیست، مانتویی که ماموران اطلاعات برای اثبات فیلم مخبران که در اعتراضات از مریم گرفته بودند، وقتی دنبال مانتو بودند مامور زنی به نام زهرا علیزاده که خانه را میگشت، بعد از گشتن دو کمد مانتو، وقتی مانتو را مییابد، داد زد: «یافتم.»
مریم روز ۱۷ بهمن ۱۴۰۱، وقتی برای رفتن به عروسی دوستانش آماده میشد؛ به کما رفت و در روز ۱۸ بهمن کبد و ریهاش از کار افتاد و جان سپرد.
#مریم_آروین #زن_زندگی_آزادی #محمد_مقیسه #علی_رازینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شبکه وصال حق، که اخبار اهل سنت را پوشش میدهد. ویدیویی از زندهیاد شهرام احمدی را منتشر کرد، جوانی که با حکم محمد مقیسه اعدام شد.
قاضی مقیسه درعرض پنج دقیقه شهرام احمدی را به اتهام محاربه دادگاهی وذحکم اعدام او را قاضی مقیسه صادر کرد،
شهرام احمدی میگوید: در طول دادگاه اصلا نمیتوانستم از خودم دفاع کنم وقتی حرف میزدم قاضی مقیسه می گفت؛ تو خفه شو سنی کثافت
شهرام احمدی یکی از بیست زندانی اهل سنت بود که هشت سال و نیم پیش اعدام شدند. او در نامهای نوشته بود:
«آرزو دارم که مثل یک انسان، مثل یک متهم، در یک دادگاه عادلانه محاکمه شوم، وکیلم را دیده باشم، او پروندهام را خوانده باشد، شکنجهگرم کنار قاضی نایستاده باشد، قاضی خشمگین نباشد، قاضی نگوید یا از مملکت شیعه میروید، یا میمیرید، دادگاه از پنج دقیقه بیشتر باشد و من اجازه صحبت کردن داشته باشم.
اگر این رویا متحقق شود، در آنجا خواهم گفت
- آقای قاضی، من عضو هیچ گروهی نبودهام و هیچ خشونتی در هیچ سطحی از من سر نزده است. من در زندگی خطاهای زیادی مرتکب شدهام، اما مجازات هیچکدامشان به موجب هیچ قانونی مرگ نیست، مگر قانون آنان که میگویند یا با ما، یا بر دار.
- آقای قاضی، زمانی که در بازداشتگاه سپاه بودم، کسی که پایش را روی زخمهایم فشار میداد، از من میخواست که به سناریویی که ساخته بود اعتراف کنم. وقتی به اطلاعات رفتم، آنها داستان سپاه را نپسندیدند. با ریتم شلاق بازجو، ریتم زمان به هم ریخت، سوار بر بدن از هم پاشیده من شدیم و به گذشته رفتیم و او داستانش را روی ورقهای با چشمبند انگشتخورده من، از نو نوشت. آقای قاضی، این سرگذشت من نیست، داستانی است که آن مردان خشمگین سرائیدهاند، دست خود را به خون بیگناه آلوده نکنید.»
ویدیو ظاهراً در داخل زندان و مخفیانه ضبط شده است.
به امید روزی که همه از «حق حیات» دیگری، با هر دین و آئینی دفاع کنند و کسی به خاطر اعتقاداتش کشته نشود.
#شهرام_احمدی #محمد_مقیسه #اهل_سنت #رواداری #نه_به_اعدام #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
قاضی مقیسه درعرض پنج دقیقه شهرام احمدی را به اتهام محاربه دادگاهی وذحکم اعدام او را قاضی مقیسه صادر کرد،
شهرام احمدی میگوید: در طول دادگاه اصلا نمیتوانستم از خودم دفاع کنم وقتی حرف میزدم قاضی مقیسه می گفت؛ تو خفه شو سنی کثافت
شهرام احمدی یکی از بیست زندانی اهل سنت بود که هشت سال و نیم پیش اعدام شدند. او در نامهای نوشته بود:
«آرزو دارم که مثل یک انسان، مثل یک متهم، در یک دادگاه عادلانه محاکمه شوم، وکیلم را دیده باشم، او پروندهام را خوانده باشد، شکنجهگرم کنار قاضی نایستاده باشد، قاضی خشمگین نباشد، قاضی نگوید یا از مملکت شیعه میروید، یا میمیرید، دادگاه از پنج دقیقه بیشتر باشد و من اجازه صحبت کردن داشته باشم.
اگر این رویا متحقق شود، در آنجا خواهم گفت
- آقای قاضی، من عضو هیچ گروهی نبودهام و هیچ خشونتی در هیچ سطحی از من سر نزده است. من در زندگی خطاهای زیادی مرتکب شدهام، اما مجازات هیچکدامشان به موجب هیچ قانونی مرگ نیست، مگر قانون آنان که میگویند یا با ما، یا بر دار.
- آقای قاضی، زمانی که در بازداشتگاه سپاه بودم، کسی که پایش را روی زخمهایم فشار میداد، از من میخواست که به سناریویی که ساخته بود اعتراف کنم. وقتی به اطلاعات رفتم، آنها داستان سپاه را نپسندیدند. با ریتم شلاق بازجو، ریتم زمان به هم ریخت، سوار بر بدن از هم پاشیده من شدیم و به گذشته رفتیم و او داستانش را روی ورقهای با چشمبند انگشتخورده من، از نو نوشت. آقای قاضی، این سرگذشت من نیست، داستانی است که آن مردان خشمگین سرائیدهاند، دست خود را به خون بیگناه آلوده نکنید.»
ویدیو ظاهراً در داخل زندان و مخفیانه ضبط شده است.
به امید روزی که همه از «حق حیات» دیگری، با هر دین و آئینی دفاع کنند و کسی به خاطر اعتقاداتش کشته نشود.
#شهرام_احمدی #محمد_مقیسه #اهل_سنت #رواداری #نه_به_اعدام #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
فعالان سیاسی و مدنی، همچنان در حال نوشتن در خصوص پروندههایی هستند که دو «قاضی مرگ» کشته شده در روز گذشته، در آنها نقش داشتهاند.
قضات ناعادلی که در خدمت دیکتاتور بودند و هیچگاه فکر نمیکردند که مرگ سراغشان بیاید.
قدرت و زور ابدی نیست و روزی به آخر خواهد رسید. در این دنیا چه از خود باقی میگذاریم؟
اگر کمی در کانالها و رسانههای حقوق بشری جستجو کنیم، خواهیم دید که اسامی مقیسه و رازینی به چه پروندههایی گره خورده است و چقدر هموطنان به خاطر عقیده دینی و مخالفت سیاسی سالها متحمل حبس شدند و برخی اعدام شدند، با دستور همین افراد که دادگاههایی چند دقیقهای برگزار میکردند و انواع توهینها را به زندانیان نثار میکردند و خود را در جایگاه خدایی میدیدند.
مرتبط:
نگاهی به نهادها و مبانی تصمیمگیری قوه قضائیه جمهوری اسلامی
مجید محمدی
https://tinyurl.com/yc7pbdw8
#علی_رازینی #محمد_مقیسه #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
قضات ناعادلی که در خدمت دیکتاتور بودند و هیچگاه فکر نمیکردند که مرگ سراغشان بیاید.
قدرت و زور ابدی نیست و روزی به آخر خواهد رسید. در این دنیا چه از خود باقی میگذاریم؟
اگر کمی در کانالها و رسانههای حقوق بشری جستجو کنیم، خواهیم دید که اسامی مقیسه و رازینی به چه پروندههایی گره خورده است و چقدر هموطنان به خاطر عقیده دینی و مخالفت سیاسی سالها متحمل حبس شدند و برخی اعدام شدند، با دستور همین افراد که دادگاههایی چند دقیقهای برگزار میکردند و انواع توهینها را به زندانیان نثار میکردند و خود را در جایگاه خدایی میدیدند.
مرتبط:
نگاهی به نهادها و مبانی تصمیمگیری قوه قضائیه جمهوری اسلامی
مجید محمدی
https://tinyurl.com/yc7pbdw8
#علی_رازینی #محمد_مقیسه #نه_به_جمهورى_اسلامى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اعلام نگرانی احمدرضا حائری فعال حقوقبشر زندانی از توافق حاکمیت بر قربانی کردن زندانیان پس از حادثه ترور در دیوانعالی
ازطریق اخبار صداوسیمای جمهوری اسلامی مطلع شدم که درخصوص حادثه روز گذشته دیوان عالی کشور، آقای مسعود پزشکیان گفتهاند: «... بیشک راه و مسیر روشن این قضات پرتلاش و باسابقه دیوان عالی کشور که همه عمر خود را وقف تحقق مقابله با جرایم گوناگون علیه امنیت ملی و دفاع از حقوق ملت کردند، با قوت تداوم خواهد یافت و خللی در روند اجرای عدالت در کشور ایجاد نخواهد شد.»
آقای پزشکیان خود بهخوبی مستحضر هستند که، بنا بر آموختههای دینی ما «عدالت پایه و اساس مملکتداری است» و اگر در چند دهه گذشته عدالتی در کار بود و حقوق ملت مندرج در فصل سوم همین قانون اساسی رعایت میشد، دیگر کار به اینجا نمیرسید که اکثریت از ساختار سیاسی موجود ناامید شده و از آن گذر کرده و ایشان با رأی یکچهارم ایرانیان «رئیسجمهور» نام بگیرند.
اینجانب که پس از کودتای انتخاباتی ۸۸ بسیاری از دوستان و اعضای خانوادهام، توسط قاضی مقیسه بهدلیل دفاع از حقوق ملت و حقوق بشر محاکمه شدند، شهادت میدهم که آنچه پزشکیان «راه روشن» میخواندش، چیزی جز «برگزاری دادگاههایی چند دقیقهای و هتاکی و فحاشی به متهمان و خانوادههای آنان و در آخر تأیید خواسته ضابط امنیتی و صدور احکام ناعادلانه و بدون پشتوانه حقوقی» نبوده است.
پرواضح است که بهعنوان مدافع حقوقبشر و اصل «عدالت انتقالی» در زمان گذار به دموکراسی، هر نوع خشونتی را محکوم میکنم؛ اما این واقعیت را هم در نظر میگیرم که این حاکمیت است که آغازگر خشونت و بهرهبردار اصلی از آن است، چه بهصورت سرکوب خشونتبار اعتراضات خیابانی مردم و چه خشونت حکومتی بیشرمانهای که در قالب صدور و اجرای احکام گسترده اعدام و زندانهای طولانیمدت برای زندانیان سیاسی و غیرسیاسی صورت میگیرد و مهمتر از همه با گسترش بیسابقه فقر در جامعه ایرانی و پیامدهای ناگوار آن!
پس از حادثه دیروز، نگرانی اینجانب برای زندانیان زیر حکم اعدام صدچندان شده و با خواندن اظهاراتی چون اظهارات مورد اشاره از سوی آقای پزشکیان، این نگرانی بیشتر شده است؛ نگرانی از اینکه مدعیان وفاق در دولت با قوه قضائیه و نهادهای امنیتی "توافق" کنند بر سر قربانی کردن زندانیان و به بهانه "امنیت" حق زندگی زندانیان را به تاراج برند.
اکنون که چند هزار زندانی جرائمی چون مواد مخدر در معرض خطر اعدام هستند و در کنار آن دستکم ۶۰ زندانی سیاسی با نام و قطعاً دهها نفر گمنام نیز در معرض خطر اعدام هستند، آنهم بدون برخورداری از حق دادرسی منصفانه و با طی مسیرهایی که پزشکیان «روشن» مینامدش و ما بر اساس تجربه نزدیک آن را «تاریک» دیدهایم.
در هفتههای اخیر شاهد موج فزایندهای از مخالفت اقشار و گروههای مختلف جامعه با احکام اعدام بودهایم و شاید حتی بخشی از صاحبان باندها و محافل قدرت هم برای تسهیل در روند مذاکره با غرب، برای تأخیر در اجرای احکام اعدامها تذکراتی میدادند؛ اما اکنون دستگاه اعدامدرمانی حاکمیت و باورمندان به «النصر بالرعب» در نهادهای امنیتی، فرصت "جولان" دارند، و چه کسانی دمدستتر از زندانیان برای انتقامجویی!؟
چهبسا با اوجگیری اعتراضات علیه اعدام در روزها و هفتههای اخیر، آن بخش «آتشبهاختیار» نیازمند چنین حادثهای بودند که با موج رو به افزایش علیه اعدام در جامعه مقابله کرده و زمینه استفاده از این ابزار سرکوب را برای زندانیان سیاسی نیز چون دیگر زندانیان فراهم بیاورند. وگرنه همه میدانند جنبش دموکراسیخواه و دادخواهی در ایران مبتنی بر اصل خشونتپرهیزی و عدالت انتقالی است.
این ترورها که در چند سال اخیر سابقه دارد و هیچ گروه سیاسی در اپوزیسیون مسئولیت آن را بر عهده نگرفته است، اگر با ذرهای تعقل در آن نگریسته شود، نشانه شکاف عمیق میان حاکمیت با مردم و خشم و عصیان انباشته میان اکثریتی از مردم است که سیاستهای چند دهساله حاکمیت آنها را گرفتار فقر و فلاکت کرده و در مقابل اعتراض مسالمتآمیز نیز جز مشت آهنین و همان برخوردی که در کمال تأسف کسانی چون پزشکیان "راه روشن!" توصیفش میکنند، نمیبینند.
اینجانب به مقامات مختلف جمهوری اسلامی در خصوص سوءاستفاده از حادثه دیوان عالی و نقض حقوق زندانیان زیر حکم اعدام هشدار جدی میدهم و از همه نهادها و سازمانهای مدافع حقوقبشر، اصحاب رسانه و عموم مردم میخواهم با دقت بیشتری وضعیت زندانیان بهخصوص زندانیان زیر احکام غیرانسانی اعدام را رصد کنند و مانع از بهرهبرداری دستگاه اعدامدرمانی استبداد حاکم از موضوع ترور اخیر برای تسریع در نقض "حق زندگی" زندانیان سیاسی و غیرسیاسی شوند.
احمدرضا حائری
عضو کارزار سهشنبههای نه به اعدام
زندان قزلحصار
۳۰ بهمن ۱۴۰۳
#بیانبه #احمدرضا_حائری #نه_به_اعدام #محمد_مقیسه #علی_رازینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
ازطریق اخبار صداوسیمای جمهوری اسلامی مطلع شدم که درخصوص حادثه روز گذشته دیوان عالی کشور، آقای مسعود پزشکیان گفتهاند: «... بیشک راه و مسیر روشن این قضات پرتلاش و باسابقه دیوان عالی کشور که همه عمر خود را وقف تحقق مقابله با جرایم گوناگون علیه امنیت ملی و دفاع از حقوق ملت کردند، با قوت تداوم خواهد یافت و خللی در روند اجرای عدالت در کشور ایجاد نخواهد شد.»
آقای پزشکیان خود بهخوبی مستحضر هستند که، بنا بر آموختههای دینی ما «عدالت پایه و اساس مملکتداری است» و اگر در چند دهه گذشته عدالتی در کار بود و حقوق ملت مندرج در فصل سوم همین قانون اساسی رعایت میشد، دیگر کار به اینجا نمیرسید که اکثریت از ساختار سیاسی موجود ناامید شده و از آن گذر کرده و ایشان با رأی یکچهارم ایرانیان «رئیسجمهور» نام بگیرند.
اینجانب که پس از کودتای انتخاباتی ۸۸ بسیاری از دوستان و اعضای خانوادهام، توسط قاضی مقیسه بهدلیل دفاع از حقوق ملت و حقوق بشر محاکمه شدند، شهادت میدهم که آنچه پزشکیان «راه روشن» میخواندش، چیزی جز «برگزاری دادگاههایی چند دقیقهای و هتاکی و فحاشی به متهمان و خانوادههای آنان و در آخر تأیید خواسته ضابط امنیتی و صدور احکام ناعادلانه و بدون پشتوانه حقوقی» نبوده است.
پرواضح است که بهعنوان مدافع حقوقبشر و اصل «عدالت انتقالی» در زمان گذار به دموکراسی، هر نوع خشونتی را محکوم میکنم؛ اما این واقعیت را هم در نظر میگیرم که این حاکمیت است که آغازگر خشونت و بهرهبردار اصلی از آن است، چه بهصورت سرکوب خشونتبار اعتراضات خیابانی مردم و چه خشونت حکومتی بیشرمانهای که در قالب صدور و اجرای احکام گسترده اعدام و زندانهای طولانیمدت برای زندانیان سیاسی و غیرسیاسی صورت میگیرد و مهمتر از همه با گسترش بیسابقه فقر در جامعه ایرانی و پیامدهای ناگوار آن!
پس از حادثه دیروز، نگرانی اینجانب برای زندانیان زیر حکم اعدام صدچندان شده و با خواندن اظهاراتی چون اظهارات مورد اشاره از سوی آقای پزشکیان، این نگرانی بیشتر شده است؛ نگرانی از اینکه مدعیان وفاق در دولت با قوه قضائیه و نهادهای امنیتی "توافق" کنند بر سر قربانی کردن زندانیان و به بهانه "امنیت" حق زندگی زندانیان را به تاراج برند.
اکنون که چند هزار زندانی جرائمی چون مواد مخدر در معرض خطر اعدام هستند و در کنار آن دستکم ۶۰ زندانی سیاسی با نام و قطعاً دهها نفر گمنام نیز در معرض خطر اعدام هستند، آنهم بدون برخورداری از حق دادرسی منصفانه و با طی مسیرهایی که پزشکیان «روشن» مینامدش و ما بر اساس تجربه نزدیک آن را «تاریک» دیدهایم.
در هفتههای اخیر شاهد موج فزایندهای از مخالفت اقشار و گروههای مختلف جامعه با احکام اعدام بودهایم و شاید حتی بخشی از صاحبان باندها و محافل قدرت هم برای تسهیل در روند مذاکره با غرب، برای تأخیر در اجرای احکام اعدامها تذکراتی میدادند؛ اما اکنون دستگاه اعدامدرمانی حاکمیت و باورمندان به «النصر بالرعب» در نهادهای امنیتی، فرصت "جولان" دارند، و چه کسانی دمدستتر از زندانیان برای انتقامجویی!؟
چهبسا با اوجگیری اعتراضات علیه اعدام در روزها و هفتههای اخیر، آن بخش «آتشبهاختیار» نیازمند چنین حادثهای بودند که با موج رو به افزایش علیه اعدام در جامعه مقابله کرده و زمینه استفاده از این ابزار سرکوب را برای زندانیان سیاسی نیز چون دیگر زندانیان فراهم بیاورند. وگرنه همه میدانند جنبش دموکراسیخواه و دادخواهی در ایران مبتنی بر اصل خشونتپرهیزی و عدالت انتقالی است.
این ترورها که در چند سال اخیر سابقه دارد و هیچ گروه سیاسی در اپوزیسیون مسئولیت آن را بر عهده نگرفته است، اگر با ذرهای تعقل در آن نگریسته شود، نشانه شکاف عمیق میان حاکمیت با مردم و خشم و عصیان انباشته میان اکثریتی از مردم است که سیاستهای چند دهساله حاکمیت آنها را گرفتار فقر و فلاکت کرده و در مقابل اعتراض مسالمتآمیز نیز جز مشت آهنین و همان برخوردی که در کمال تأسف کسانی چون پزشکیان "راه روشن!" توصیفش میکنند، نمیبینند.
اینجانب به مقامات مختلف جمهوری اسلامی در خصوص سوءاستفاده از حادثه دیوان عالی و نقض حقوق زندانیان زیر حکم اعدام هشدار جدی میدهم و از همه نهادها و سازمانهای مدافع حقوقبشر، اصحاب رسانه و عموم مردم میخواهم با دقت بیشتری وضعیت زندانیان بهخصوص زندانیان زیر احکام غیرانسانی اعدام را رصد کنند و مانع از بهرهبرداری دستگاه اعدامدرمانی استبداد حاکم از موضوع ترور اخیر برای تسریع در نقض "حق زندگی" زندانیان سیاسی و غیرسیاسی شوند.
احمدرضا حائری
عضو کارزار سهشنبههای نه به اعدام
زندان قزلحصار
۳۰ بهمن ۱۴۰۳
#بیانبه #احمدرضا_حائری #نه_به_اعدام #محمد_مقیسه #علی_رازینی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
واکنش خانوادههای دادخواه به کشتهشدن دو قاضی بدنام جمهوری اسلامی
کاملیا سجادیان، مادر دادخواه محمدحسن ترکمان، از جانباختگان انقلاب زن زندگی آزادی، ویدئویی در اینستاگرام منتشر کرد. او در این ویدئو میگوید:
«به یاد آن شبی که پدر محمد قبادلو در سرما و یخبندان دردش را نمیتوانست حتی فریاد بزند. بیش باد آدمهای شجاع که انتقام میگیرند از قاتلان و افرادی که بهناحق حکم دادهاند.»
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#محمد_مقیسه
#علی_رازینی
@Tavaana_TavaanaTech
کاملیا سجادیان، مادر دادخواه محمدحسن ترکمان، از جانباختگان انقلاب زن زندگی آزادی، ویدئویی در اینستاگرام منتشر کرد. او در این ویدئو میگوید:
«به یاد آن شبی که پدر محمد قبادلو در سرما و یخبندان دردش را نمیتوانست حتی فریاد بزند. بیش باد آدمهای شجاع که انتقام میگیرند از قاتلان و افرادی که بهناحق حکم دادهاند.»
#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#محمد_مقیسه
#علی_رازینی
@Tavaana_TavaanaTech
محاکمهای بدون عدالت: روایت علی ملیحی، روزنامهنگار، از دادگاه قاضی مقیسه
مقیسه: «به دانشجویان فتنهگر حکم سنگین دادم تا بترسند.»
علی ملیحی، روزنامهنگار و زندانی سیاسی سابق، تجربهاش از برخورد محمد مقیسه در جلسه دادگاه خود بعد از اعتراضات سال ۸۸ را به شرح زیر نوشته است:
«تیر ۸۹، در دادگاه توسط قاضی مقیسه محاکمه شدم. از ابتدای جلسه با صدای بلند سر من و وکیلم آقای دادخواه داد میزد. خواهرم در اتاق را باز کرد، مقیسه گفت شما کی هستی؟گفت خواهرش هستم،گفت برو بیرون،خواهرم گفت مگر دادگاه علنی نیست؟ مقیسه شروع کرد به فریاد و گفت برگه این خانم را بگیرید.
باید او را هم محاکمه کنم! من گفتم مرا در بازجویی کتک زدهاند، پرونده را بست و گفت خوب چیزی یادتان دادهاند! پسرها کتک، دخترها تجاوز! برو فعلا زندان تا از کارشناست قضیه را بپرسم؛ یک ماه بعد جلسه تجدید شد.
در آغاز شروع کرد پرس و جو، من گفتم، شما درباره کتک خوردن من تحقیق کردید؟ گفت بله معلوم شد تو دروغگو هم هستی! بازجویت تکذیب کرد، گفتم شما هم باور کردید؟ گفت من حرف سرباز گمنام امام زمان برایم حجت است نه یک ضدانقلاب فتنهگر مثل تو.
وقتی وکیلم استدلال میکرد که حضور موکلم در تجمع ۲۵ خرداد، به ضرورت شغل خبرنگاری بوده، قاهقاه میخندید و با تمسخر گفت عجب! اصل۲۷ را هم بگو! همه میان اینجا اصل۲۷ قانون اساسی را میگن! شما هم بگو!
بعد گفت ببین، «بودی یا نبودی» یه کلمه جواب بده! گفتم بله بودم گفت خب تمام شد! میری زندان تا آدم بشی. البته نمیگفتی هم جایت زندان بود! مرا به۴ سال زندان محکوم کرد. موقع ابلاغ حکم به طعنه گفتم شما قبل عید مشابه پرونده مرا ۲ سال میدادید.
گفت یعنی من سبزیفروشی باز کردم اینجا؟ البته اعتراض کن شاید حکمت سبک شود! بعد گفتم چرا به دوستانم میلاد اسدی و بهاره هدایت ۷ سال حکم سنگین دادید؟ جوابش حیرتانگیز بود، گفت آنها دانشجو هستند، سنگین دادم که این دانشجوهای فتنهگر بترسند و انقدر تجمع درست نکنند!
تجربهی دادگاه مقیسه عجیبترین تجربهی من از مواجهه با سیستم بوده، حتی ظاهر کار را هم رعایت نمیکرد از همان لحظه اول داد و فریاد بود که نثار من و وکیلم میشد. دادگاه خلاصه بود در اینکه من مرتب میگفتم بگذارید از خودم دفاع کنم و او فریاد میزد ساکت شو!
تاریخ محاکمهی من تیر۱۳۸۹ و تاریخ بازداشتم بهمن۱۳۸۸ و تاریخ آزادیام مرداد ۱۳۹۱ با اعمال عفو بوده است.»
#محمد_مقیسه #علی_ملیحی #دادگاه_انقلاب #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مقیسه: «به دانشجویان فتنهگر حکم سنگین دادم تا بترسند.»
علی ملیحی، روزنامهنگار و زندانی سیاسی سابق، تجربهاش از برخورد محمد مقیسه در جلسه دادگاه خود بعد از اعتراضات سال ۸۸ را به شرح زیر نوشته است:
«تیر ۸۹، در دادگاه توسط قاضی مقیسه محاکمه شدم. از ابتدای جلسه با صدای بلند سر من و وکیلم آقای دادخواه داد میزد. خواهرم در اتاق را باز کرد، مقیسه گفت شما کی هستی؟گفت خواهرش هستم،گفت برو بیرون،خواهرم گفت مگر دادگاه علنی نیست؟ مقیسه شروع کرد به فریاد و گفت برگه این خانم را بگیرید.
باید او را هم محاکمه کنم! من گفتم مرا در بازجویی کتک زدهاند، پرونده را بست و گفت خوب چیزی یادتان دادهاند! پسرها کتک، دخترها تجاوز! برو فعلا زندان تا از کارشناست قضیه را بپرسم؛ یک ماه بعد جلسه تجدید شد.
در آغاز شروع کرد پرس و جو، من گفتم، شما درباره کتک خوردن من تحقیق کردید؟ گفت بله معلوم شد تو دروغگو هم هستی! بازجویت تکذیب کرد، گفتم شما هم باور کردید؟ گفت من حرف سرباز گمنام امام زمان برایم حجت است نه یک ضدانقلاب فتنهگر مثل تو.
وقتی وکیلم استدلال میکرد که حضور موکلم در تجمع ۲۵ خرداد، به ضرورت شغل خبرنگاری بوده، قاهقاه میخندید و با تمسخر گفت عجب! اصل۲۷ را هم بگو! همه میان اینجا اصل۲۷ قانون اساسی را میگن! شما هم بگو!
بعد گفت ببین، «بودی یا نبودی» یه کلمه جواب بده! گفتم بله بودم گفت خب تمام شد! میری زندان تا آدم بشی. البته نمیگفتی هم جایت زندان بود! مرا به۴ سال زندان محکوم کرد. موقع ابلاغ حکم به طعنه گفتم شما قبل عید مشابه پرونده مرا ۲ سال میدادید.
گفت یعنی من سبزیفروشی باز کردم اینجا؟ البته اعتراض کن شاید حکمت سبک شود! بعد گفتم چرا به دوستانم میلاد اسدی و بهاره هدایت ۷ سال حکم سنگین دادید؟ جوابش حیرتانگیز بود، گفت آنها دانشجو هستند، سنگین دادم که این دانشجوهای فتنهگر بترسند و انقدر تجمع درست نکنند!
تجربهی دادگاه مقیسه عجیبترین تجربهی من از مواجهه با سیستم بوده، حتی ظاهر کار را هم رعایت نمیکرد از همان لحظه اول داد و فریاد بود که نثار من و وکیلم میشد. دادگاه خلاصه بود در اینکه من مرتب میگفتم بگذارید از خودم دفاع کنم و او فریاد میزد ساکت شو!
تاریخ محاکمهی من تیر۱۳۸۹ و تاریخ بازداشتم بهمن۱۳۸۸ و تاریخ آزادیام مرداد ۱۳۹۱ با اعمال عفو بوده است.»
#محمد_مقیسه #علی_ملیحی #دادگاه_انقلاب #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech