فاطمه سلطانی، قربانی خشونت خانگی
و قوانینی که خشونت را تسهیل میکند
صبح پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۴، فاطمه سلطانی، دختر ۱۸ ساله اهل اسلامشهر، در حالیکه آماده رفتن به محل کارش بود، با پدری روبهرو شد که نه از روی عصبانیت لحظهای، بلکه با نقشه قبلی آمده بود تا او را به قتل برساند. پدر خانواده، که بهخاطر خشونتهای مکرر، مادر، پسر و دخترش را از خانه بیرون کرده بود، با شمارهای که در اینستاگرام کاری فاطمه دیده بود، تماس ساختگی گرفت و خود را به جای مشتری جا زد. فاطمه، بیخبر از نقشه پدر، به محل کار رفت و لحظاتی بعد با ضربه چاقو، تعقیب با ماشین، پرتاب به درون جوی آب و سیزده ضربه دیگر جان باخت.
برادرش، امیرمحمد، که پس از تماس فاطمه بهسرعت خود را رسانده بود، او را غرق در خون در آغوش گرفت. فاطمه سالها در سایه خشونت پدر زندگی کرده بود؛ مردی بدزبان، معتاد، متجاوز به حقوق خانواده، که بارها با چاقو فرزندانش را تهدید کرده و همسرش را تا حد نابودی جسمی کتک زده بود. فرزندانش از او میترسیدند، بعد از یک دعوای بزرگ، به خانه داییشان پناه برده بودند.
فاطمه دختری بود مهربان و موفق که برای استقلال مالی تلاش میکرد، هوای مادرش را داشت، خیانتهای پدر را افشا کرده و در برابر خشونتهای او طرف مادر ایستاده بود. همین شد دلیل انتقامجویی پدر.
طبق ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی، چون قاتل پدر مقتول است، امکان قصاص وجود ندارد. مادر، بهعنوان ولیدم، تنها میتواند بخشی از دیه را مطالبه کند. فاطمه در نظامی کشته شد که نهتنها از او حمایت نکرد، بلکه به قاتلش مصونیت قانونی داد.
رفتارهای پدر از مدتها قبل نشاندهنده اختلالات شدید روانی و رفتارهای خطرناک بود. اما در جمهوری اسلامی، نه نظام پیشگیری مؤثری برای خشونت خانوادگی وجود دارد، نه سازوکار درمانی برای افراد پرخطر. فاطمه، نماد دخترانیست که نه در خانه امناند، نه در قانون، نه در جامعه. او قربانی خشونتی بود که قانون به آن اجازه رشد و بروز داد.
فاطمه قربانی عدم حمایتهای قانونی از افراد در معرض خشونت خانگی بود و متاسفانه او آخرین قربانی نخواهد بود.
فاطمه در یکی از پستهای اینستاگرامش نوشت:
«هرچند حق ما نبود، اما کشیدیم رنج دنیا را»
#فاطمه_سلطانی #خشونت_خانگی #تبعیض_علیه_زنان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
و قوانینی که خشونت را تسهیل میکند
صبح پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۴، فاطمه سلطانی، دختر ۱۸ ساله اهل اسلامشهر، در حالیکه آماده رفتن به محل کارش بود، با پدری روبهرو شد که نه از روی عصبانیت لحظهای، بلکه با نقشه قبلی آمده بود تا او را به قتل برساند. پدر خانواده، که بهخاطر خشونتهای مکرر، مادر، پسر و دخترش را از خانه بیرون کرده بود، با شمارهای که در اینستاگرام کاری فاطمه دیده بود، تماس ساختگی گرفت و خود را به جای مشتری جا زد. فاطمه، بیخبر از نقشه پدر، به محل کار رفت و لحظاتی بعد با ضربه چاقو، تعقیب با ماشین، پرتاب به درون جوی آب و سیزده ضربه دیگر جان باخت.
برادرش، امیرمحمد، که پس از تماس فاطمه بهسرعت خود را رسانده بود، او را غرق در خون در آغوش گرفت. فاطمه سالها در سایه خشونت پدر زندگی کرده بود؛ مردی بدزبان، معتاد، متجاوز به حقوق خانواده، که بارها با چاقو فرزندانش را تهدید کرده و همسرش را تا حد نابودی جسمی کتک زده بود. فرزندانش از او میترسیدند، بعد از یک دعوای بزرگ، به خانه داییشان پناه برده بودند.
فاطمه دختری بود مهربان و موفق که برای استقلال مالی تلاش میکرد، هوای مادرش را داشت، خیانتهای پدر را افشا کرده و در برابر خشونتهای او طرف مادر ایستاده بود. همین شد دلیل انتقامجویی پدر.
طبق ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی، چون قاتل پدر مقتول است، امکان قصاص وجود ندارد. مادر، بهعنوان ولیدم، تنها میتواند بخشی از دیه را مطالبه کند. فاطمه در نظامی کشته شد که نهتنها از او حمایت نکرد، بلکه به قاتلش مصونیت قانونی داد.
رفتارهای پدر از مدتها قبل نشاندهنده اختلالات شدید روانی و رفتارهای خطرناک بود. اما در جمهوری اسلامی، نه نظام پیشگیری مؤثری برای خشونت خانوادگی وجود دارد، نه سازوکار درمانی برای افراد پرخطر. فاطمه، نماد دخترانیست که نه در خانه امناند، نه در قانون، نه در جامعه. او قربانی خشونتی بود که قانون به آن اجازه رشد و بروز داد.
فاطمه قربانی عدم حمایتهای قانونی از افراد در معرض خشونت خانگی بود و متاسفانه او آخرین قربانی نخواهد بود.
فاطمه در یکی از پستهای اینستاگرامش نوشت:
«هرچند حق ما نبود، اما کشیدیم رنج دنیا را»
#فاطمه_سلطانی #خشونت_خانگی #تبعیض_علیه_زنان #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
Forwarded from گفتوشنود
صبح پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۴، فاطمه سلطانی، دختر ۱۸ ساله اهل اسلامشهر، در حالیکه آماده رفتن به محل کارش بود، با پدری روبهرو شد که نه از روی عصبانیت لحظهای، بلکه با نقشه قبلی آمده بود تا او را به قتل برساند. پدر خانواده، که بهخاطر خشونتهای مکرر، مادر، پسر و دخترش را از خانه بیرون کرده بود، با شمارهای که در اینستاگرام کاری فاطمه دیده بود، تماس ساختگی گرفت و خود را به جای مشتری جا زد. فاطمه، بیخبر از نقشه پدر، به محل کار رفت و لحظاتی بعد با ضربه چاقو، تعقیب با ماشین، پرتاب به درون جوی آب و سیزده ضربه دیگر جان باخت.
قوانینی که با تکیه بر فقه سنتی و برداشتهای تاریخی از متون دینی تدوین شدهاند، در مواردی چون فرزندکشی یا زنکشی، عملاً راه را برای شکلگیری نوعی مصونیت قضایی برای خشونتورزان درون خانواده هموار کردهاند. ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی، که پدر را از قصاص بابت قتل فرزند معاف میکند، نمونهای بارز از چنین قانونی است؛ قانونی که نه از عدالت، بلکه از یک خوانش خاص و محافظهکار از فقه تبعیت میکند. این نگاه، پدر را بهعنوان «مالک» جان فرزند تلقی میکند و نه شریک برابر در خانوادهای انسانی، و در نتیجه، قتل فرزند را نه جنایت کامل بلکه نوعی تخلف شخصی میبیند که تنها با دیه جبرانپذیر است.
حمایت قانون از چنین رویکردهایی، در عمل به نفی حق حیات و امنیت برای قربانیان خشونت خانگی میانجامد و به مردانی که در جایگاه پدر یا شوهر هستند، این پیام را میدهد که میتوانند بدون ترس از مجازاتهای جدی، تصمیمی مرگبار بگیرند. این قوانین، نهتنها با اصول جهانشمول حقوق بشر در تضاد هستند، بلکه با خودِ روح عدالتطلب و رحمانی دین نیز بیگانهاند. در نظامی که قانون به جای دفاع از جان بیدفاع، قاتل را مصون میدارد، نهتنها عدالت، بلکه کرامت انسانی نیز قربانی میشود. فاطمه سلطانی، تنها یکی از هزاران قربانی این بیعدالتی ساختاری است.
تصویر از صفحه ایکس آقای معین خزائلی، حقوقدان
#فقه_شیعه #حکومت_فقهی #فرزندکشی #زن_کشی #خشونت_خانگی #نقد_دین #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
صبح پنجشنبه ۲۸ فروردین ۱۴۰۴، فاطمه سلطانی، دختر ۱۸ ساله اهل اسلامشهر، در حالیکه آماده رفتن به محل کارش بود، با پدری روبهرو شد که نه از روی عصبانیت لحظهای، بلکه با نقشه قبلی آمده بود تا او را به قتل برساند. پدر خانواده، که بهخاطر خشونتهای مکرر، مادر، پسر و دخترش را از خانه بیرون کرده بود، با شمارهای که در اینستاگرام کاری فاطمه دیده بود، تماس ساختگی گرفت و خود را به جای مشتری جا زد. فاطمه، بیخبر از نقشه پدر، به محل کار رفت و لحظاتی بعد با ضربه چاقو، تعقیب با ماشین، پرتاب به درون جوی آب و سیزده ضربه دیگر جان باخت.
قوانینی که با تکیه بر فقه سنتی و برداشتهای تاریخی از متون دینی تدوین شدهاند، در مواردی چون فرزندکشی یا زنکشی، عملاً راه را برای شکلگیری نوعی مصونیت قضایی برای خشونتورزان درون خانواده هموار کردهاند. ماده ۳۰۱ قانون مجازات اسلامی، که پدر را از قصاص بابت قتل فرزند معاف میکند، نمونهای بارز از چنین قانونی است؛ قانونی که نه از عدالت، بلکه از یک خوانش خاص و محافظهکار از فقه تبعیت میکند. این نگاه، پدر را بهعنوان «مالک» جان فرزند تلقی میکند و نه شریک برابر در خانوادهای انسانی، و در نتیجه، قتل فرزند را نه جنایت کامل بلکه نوعی تخلف شخصی میبیند که تنها با دیه جبرانپذیر است.
حمایت قانون از چنین رویکردهایی، در عمل به نفی حق حیات و امنیت برای قربانیان خشونت خانگی میانجامد و به مردانی که در جایگاه پدر یا شوهر هستند، این پیام را میدهد که میتوانند بدون ترس از مجازاتهای جدی، تصمیمی مرگبار بگیرند. این قوانین، نهتنها با اصول جهانشمول حقوق بشر در تضاد هستند، بلکه با خودِ روح عدالتطلب و رحمانی دین نیز بیگانهاند. در نظامی که قانون به جای دفاع از جان بیدفاع، قاتل را مصون میدارد، نهتنها عدالت، بلکه کرامت انسانی نیز قربانی میشود. فاطمه سلطانی، تنها یکی از هزاران قربانی این بیعدالتی ساختاری است.
تصویر از صفحه ایکس آقای معین خزائلی، حقوقدان
#فقه_شیعه #حکومت_فقهی #فرزندکشی #زن_کشی #خشونت_خانگی #نقد_دین #گفتگو_توانا
@Dialogue1402