مادر جاویدنام ابوالفضل مهدیپور، عکسی از فرزندش منتشر کرد و نوشت:
«من یک معترضم. این چشمها امید به زندگی داشتند. ابوالفضلم تنها(تنها هیجده سال داشت) امروز بعد از دوسال شکایت به کشتهشدن ابوالفضلم در سی شهریور هیچ پاسخی به من #مادر_دادخواه ندادهاید آن روز که از فرمانداری و سپاه و شورای شهر شهرداری و... به خانهمان آمدند فرمانده سپاه به من گفت این بچهها شور جوانی داشتند بچههای ما هم کشته شدند. در سال فلان فلان فلان فلان هم این اغتشاشات (اعتراضات) وجود داشت اما خداروشکر مهار کردیم.
بله درست است مهار کردند با گلوله با باتوم با زخم های پی درپی اعدام و کشتار دسته جمعی و فردی.
من خسته شدم. تا چه زمان میخواهید پاسخگو نباشید؟ در تمام جوابهای او پدرم گفت من اگر بروم اهواز و بخواهم زیر سایهی درختی بنشینم چه کسی میخواهد حرف بزند برادرزادهام گفت با من هفت نسل اینجا در این روستا زندگی میکنیم. اما من آن روز سه بار به او گفتم شما و وجدانتان. وجدان صدای کیانوش سنجریست، وجدان صدای کاملیاست، وجدان صدای لیلا مادر سیاوش است، وجدان صدای من وخون به ناحق ریخته فرزندانمان است، وجدان سکوت در خفقان مردم است، وجدان صدای زندانیان است.
اکنون با وجدانهای بیدار چه میکنید؟ همه ما برای این به دنیا آمدیم که زندگی کنیم، نه برای مرگهای پیش ساخته دست شما. چرا باید ابوالفضلم در سی شهریور به خیابان میرفت؟؟؟ این سوالیست که من خواهم پرسید و جوابش هم این است چون هیچ امنیتی وجود نداشت. امنیت تیر و تفنگ شما نیست. امنیت دلخوشی جوانان و راضی بودن از وضع موجود حاکمیت بود( رفاه آسایش) او راضی نبود زنده بماند، ابوالفضلم میخواست زندگی کند.»
#ابوالفضل_مهدی_پور #زندگی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«من یک معترضم. این چشمها امید به زندگی داشتند. ابوالفضلم تنها(تنها هیجده سال داشت) امروز بعد از دوسال شکایت به کشتهشدن ابوالفضلم در سی شهریور هیچ پاسخی به من #مادر_دادخواه ندادهاید آن روز که از فرمانداری و سپاه و شورای شهر شهرداری و... به خانهمان آمدند فرمانده سپاه به من گفت این بچهها شور جوانی داشتند بچههای ما هم کشته شدند. در سال فلان فلان فلان فلان هم این اغتشاشات (اعتراضات) وجود داشت اما خداروشکر مهار کردیم.
بله درست است مهار کردند با گلوله با باتوم با زخم های پی درپی اعدام و کشتار دسته جمعی و فردی.
من خسته شدم. تا چه زمان میخواهید پاسخگو نباشید؟ در تمام جوابهای او پدرم گفت من اگر بروم اهواز و بخواهم زیر سایهی درختی بنشینم چه کسی میخواهد حرف بزند برادرزادهام گفت با من هفت نسل اینجا در این روستا زندگی میکنیم. اما من آن روز سه بار به او گفتم شما و وجدانتان. وجدان صدای کیانوش سنجریست، وجدان صدای کاملیاست، وجدان صدای لیلا مادر سیاوش است، وجدان صدای من وخون به ناحق ریخته فرزندانمان است، وجدان سکوت در خفقان مردم است، وجدان صدای زندانیان است.
اکنون با وجدانهای بیدار چه میکنید؟ همه ما برای این به دنیا آمدیم که زندگی کنیم، نه برای مرگهای پیش ساخته دست شما. چرا باید ابوالفضلم در سی شهریور به خیابان میرفت؟؟؟ این سوالیست که من خواهم پرسید و جوابش هم این است چون هیچ امنیتی وجود نداشت. امنیت تیر و تفنگ شما نیست. امنیت دلخوشی جوانان و راضی بودن از وضع موجود حاکمیت بود( رفاه آسایش) او راضی نبود زنده بماند، ابوالفضلم میخواست زندگی کند.»
#ابوالفضل_مهدی_پور #زندگی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech