برخی بر این نظرند که مشاغل زنانه و مردانه ندارد و این تقسیمبندیها بر اساس تبعیض است. جمهوری اسلامی بر این تقسیمبندی اعتقاد دارد و از اینرو برای مثال میگوید که شغل قضاوت زنانه نیست و یا اینکه برخی مشاغل به کار زنان نمیآید. زنان در ایران برای مثال به صرف زنبودن نمیتوانند رئیسجمهوری بشوند. تفکیک جنسیتی در دانشگاهها نیز از همین نگاه و نظر بیرون میآید.
اما کسانی نیز شغل را زنانه و مردانه نمیدانند.
سهیلا عبدالکریمی،راننده ترانزیت است. شاید در باور بسیاری این کار، شغلی مردانه باشد اما چنین نیست و خانم عبدالکریمی راننده ترانزیت است. او میگوید:
از کودکی به جای عروسک با ماشین شاسی بلند بازی میکردم.
سیمون دوبوار میگفت:زنها زن به دنیا نمیآیند بلکه زن میشوند. یعنی این شرایط تربیتی و محیط است که زنان را زن میکند. امروزه روز بسیاری از روانشناسان تربیتی در مورد اسباببازیها #کودکان از رشد شخصیتی و آینده افراد سخن میگویند و معتقد هستند اسباببازیها پسرانه و دخترانه ندارد. زمانی بود که زنها نقششان تنها خانهداری بود و مردان نقشهای اجتماعی داشتند و در آن زمان اسباببازی دخترانه عروسک بود و کاسه و بشقاب و وسایل آشپزی و پسران نیز ماشین و تفنگ و لوازم پزشکی و مانند این و این نقشآفرینیهای کودکانه در بزرگسالی آنان نیز تاثیر مهمی داشت اما امروز بسیاری از روانشناسان تربیتی معتقد هستند که زنان و مردان هر دو در خانه و اجتماع نقشآفرینی میکنند از اینرو تفکیک اسباببازیها به دخترانه و پسرانه بیمعنا است.
سهیلا عبدالکریمی در گفتوگو با پایگاه خبری لاهیجان میگوید:
پدرم راننده اتوبوس بود و از سن نوجوانی در کنار پدرم در اتوبوس مینشستم و وی کلاج، ترمز و .. را به من آموخت.
من عاشق اتوبوس و ماشین هستم به خاطر همین به شغل رانندگی روآوردم و خیلی از کارم خوشحال و احساس رضایت میکنم.
وی با بیان اینکه دارای سه فرزند، ۲ دختر و یک پسر هستم تصریح کرد: موفقیت خود را مدیون مادرم هستم چراکه در این شغل مشوق و همراه من است در زمانهایی که مشغول مسافربری هستم از خانوادهام نگهداری میکند وازهمه زحمات مادرم، سپاسگزارم و دستان پرمهرش را میبوسم.
این بانوی راننده گیلانی با اشاره به اینکه نخستین زن گیلانی بود که خارج از استان با اتوبوس رانندگی میکرد، اذعان کرد: هشت سال است که گواهینامه #پایه_یک را دریافت کردهام وهفت سال است که به این شغل مشغول هستم.
وی با بیان اینکه مجوز ترانزیت خارج از کشور را دارم افزود: حتی با اتوبوس به خارج از کشور از جمله سوریه و استانبول سفر کردهام.
عبدالکریمی با بیان خاطرهایی از اولین روز رانندگی با اتوبوس افزود: در نخستین روز رانندگی با #اتوبوس، دانش آموزان انجمن دانش آموزی که دخترم در آنجا عضو بود را به زیارت امام زاده ابراهیم ومناطق #گردشگری شهرستان #رشت بردم که برای #دانشآموزان بسیار تعجب برانگیز بود و من هم بسیار خوشحال بودم و ساعات خوبی را با دخترم و سایر دوستانش سپری کردم.
این بانوی خوش ذوق #گیلانی با اشاره به خاطرهایی از سرویس زیارتی قم و جمکران تصریح کرد: این سروس مربوط به #بانوان زائر شهرستان لاهیجان بود که نمیدانستند #راننده ماشین یک #زن است و هنگام سوار شدن متوجه شدند و با تعجب به طرف من آمدند و با خوشحالی مرا در آغوش گرفتند و گفتند ما به همچین زنی که گیلانی است افتخار میکنیم.»
(آیا در نظر شما #مشاغل به #زنانه و #مردانه تقسیم میشود؟)
@Tavaana_TavaanaTech
اما کسانی نیز شغل را زنانه و مردانه نمیدانند.
سهیلا عبدالکریمی،راننده ترانزیت است. شاید در باور بسیاری این کار، شغلی مردانه باشد اما چنین نیست و خانم عبدالکریمی راننده ترانزیت است. او میگوید:
از کودکی به جای عروسک با ماشین شاسی بلند بازی میکردم.
سیمون دوبوار میگفت:زنها زن به دنیا نمیآیند بلکه زن میشوند. یعنی این شرایط تربیتی و محیط است که زنان را زن میکند. امروزه روز بسیاری از روانشناسان تربیتی در مورد اسباببازیها #کودکان از رشد شخصیتی و آینده افراد سخن میگویند و معتقد هستند اسباببازیها پسرانه و دخترانه ندارد. زمانی بود که زنها نقششان تنها خانهداری بود و مردان نقشهای اجتماعی داشتند و در آن زمان اسباببازی دخترانه عروسک بود و کاسه و بشقاب و وسایل آشپزی و پسران نیز ماشین و تفنگ و لوازم پزشکی و مانند این و این نقشآفرینیهای کودکانه در بزرگسالی آنان نیز تاثیر مهمی داشت اما امروز بسیاری از روانشناسان تربیتی معتقد هستند که زنان و مردان هر دو در خانه و اجتماع نقشآفرینی میکنند از اینرو تفکیک اسباببازیها به دخترانه و پسرانه بیمعنا است.
سهیلا عبدالکریمی در گفتوگو با پایگاه خبری لاهیجان میگوید:
پدرم راننده اتوبوس بود و از سن نوجوانی در کنار پدرم در اتوبوس مینشستم و وی کلاج، ترمز و .. را به من آموخت.
من عاشق اتوبوس و ماشین هستم به خاطر همین به شغل رانندگی روآوردم و خیلی از کارم خوشحال و احساس رضایت میکنم.
وی با بیان اینکه دارای سه فرزند، ۲ دختر و یک پسر هستم تصریح کرد: موفقیت خود را مدیون مادرم هستم چراکه در این شغل مشوق و همراه من است در زمانهایی که مشغول مسافربری هستم از خانوادهام نگهداری میکند وازهمه زحمات مادرم، سپاسگزارم و دستان پرمهرش را میبوسم.
این بانوی راننده گیلانی با اشاره به اینکه نخستین زن گیلانی بود که خارج از استان با اتوبوس رانندگی میکرد، اذعان کرد: هشت سال است که گواهینامه #پایه_یک را دریافت کردهام وهفت سال است که به این شغل مشغول هستم.
وی با بیان اینکه مجوز ترانزیت خارج از کشور را دارم افزود: حتی با اتوبوس به خارج از کشور از جمله سوریه و استانبول سفر کردهام.
عبدالکریمی با بیان خاطرهایی از اولین روز رانندگی با اتوبوس افزود: در نخستین روز رانندگی با #اتوبوس، دانش آموزان انجمن دانش آموزی که دخترم در آنجا عضو بود را به زیارت امام زاده ابراهیم ومناطق #گردشگری شهرستان #رشت بردم که برای #دانشآموزان بسیار تعجب برانگیز بود و من هم بسیار خوشحال بودم و ساعات خوبی را با دخترم و سایر دوستانش سپری کردم.
این بانوی خوش ذوق #گیلانی با اشاره به خاطرهایی از سرویس زیارتی قم و جمکران تصریح کرد: این سروس مربوط به #بانوان زائر شهرستان لاهیجان بود که نمیدانستند #راننده ماشین یک #زن است و هنگام سوار شدن متوجه شدند و با تعجب به طرف من آمدند و با خوشحالی مرا در آغوش گرفتند و گفتند ما به همچین زنی که گیلانی است افتخار میکنیم.»
(آیا در نظر شما #مشاغل به #زنانه و #مردانه تقسیم میشود؟)
@Tavaana_TavaanaTech
«این روزها همهاش به رزا پارکس فکر میکنم که در حمایت از یک دانش آموز ۱۵ ساله دبیرستانی به نام کلودت کالوین حاضر نشد از صندلی خود در یک اتوبوس عمومی در مونتگمری در آلاباما برخیزد تا یک مسافر سفیدپوست روی آن بنشیند. چه خوب که آن روزها فیسبوک و توئیتر و تلگرام نبود وگرنه بقیهی فعالان مدنی و حامیان حقوق رنگینپوستان مجبورش میکردند هفتهی بعد جایش را به یک سفیدپوست بدهد.
چون این کارها اعمال فشار را روی سیاهپوستان بیشتر میکند و ممکن است کلا حق اتوبوس سوار شدن ازشان گرفته شود، یا چه بسا تردد در خیابان مشترک را حتی و اینکه اتفاقا سفیدپوستان هیچ بدشان نمیآید این اتفاق بیفتد،
چون رزا پارکز منشی اداری شعبه مونتگمری انجمن NAACP بود و بر خلاف بیشتر رنگینپوستان (به ویژه زنان) شغل خوبی داشت و به تازگی از نشستی در مرکز هایلندر در تنسی در مورد نافرمانی مدنی با پرهیز از خشونت برگشته بود و حتماُ دوست داشت در آن فضا سری توی سرها درآورد و ارتقاء شأن و رتبه بیابد،
چون سیاهپوستان آفریقا که در اکثریتاند و این مشکلات را ندارند برای سیاهپوستان آمریکا نمیتوانند نسخه بپیچند،
چون اولویت سیاهپوستان نشستن توی اتوبوس نیست و ایستاده مسیر را طی کردن کسی را نکشته و مسئله اصلی برابری دستمزد است و حقوق پایمال شدهی کارگران سیاهپوست که به راحتی اخراج میشوند و حق رأی و حق استفادهی برابر از امکانات تحصیلی و خشونت پلیس و احکام قضایی سختگیرانهتر برای سیاهپوستان و مسافرتهای آزادی برای نحوه اجرای حکم دیوان عالی ایالات متحده و ... و این حرکات رادیکالِ بیفکر و جاهطلبانه جز اینکه راه آن فعالان دیگر را دشوار کند چیزی از پی ندارد.
اما آن روزها تمام فعالان اینهمه رسانه نداشتند و فیسبوک و توئیتر و تلگرام نبود و کسی کاری به سر و شکل و اداهای رزا پارکز نداشت و این شد که رزا پارکز کار خودش را کرد و فردا به شیوهی « من اسپارتاکوس هستم» دیگرانی بودند که وسط آن همه تضییع و فشار علیه حقوق سیاهپوستان این یک «حق نشستن روی صندلی در اتوبوس» را سفت چسبیدند.... خیلیهای دیگر هم در حیطهی فعالیت خودشان سفت پای الویتهای خودشان ایستادند...
این روزها به رزاپارکز فکر میکنم و جنبش آزادیخواهی سیاهپوستان که آنوقتها چقدر خوششانس بودند.»
برگرفته از یک کامنت فیسبوک
goo.gl/bIFBzx
شما چه فکر میکنید؟
نظرتان را در اینستاگرام توانا با ما سهیم شوید.
مطالب مرتبط:
رزا پارکس این بار تسلیم نمیشود
http://bit.ly/2dBbkld
@Tavaana_TavaanaTech
چون این کارها اعمال فشار را روی سیاهپوستان بیشتر میکند و ممکن است کلا حق اتوبوس سوار شدن ازشان گرفته شود، یا چه بسا تردد در خیابان مشترک را حتی و اینکه اتفاقا سفیدپوستان هیچ بدشان نمیآید این اتفاق بیفتد،
چون رزا پارکز منشی اداری شعبه مونتگمری انجمن NAACP بود و بر خلاف بیشتر رنگینپوستان (به ویژه زنان) شغل خوبی داشت و به تازگی از نشستی در مرکز هایلندر در تنسی در مورد نافرمانی مدنی با پرهیز از خشونت برگشته بود و حتماُ دوست داشت در آن فضا سری توی سرها درآورد و ارتقاء شأن و رتبه بیابد،
چون سیاهپوستان آفریقا که در اکثریتاند و این مشکلات را ندارند برای سیاهپوستان آمریکا نمیتوانند نسخه بپیچند،
چون اولویت سیاهپوستان نشستن توی اتوبوس نیست و ایستاده مسیر را طی کردن کسی را نکشته و مسئله اصلی برابری دستمزد است و حقوق پایمال شدهی کارگران سیاهپوست که به راحتی اخراج میشوند و حق رأی و حق استفادهی برابر از امکانات تحصیلی و خشونت پلیس و احکام قضایی سختگیرانهتر برای سیاهپوستان و مسافرتهای آزادی برای نحوه اجرای حکم دیوان عالی ایالات متحده و ... و این حرکات رادیکالِ بیفکر و جاهطلبانه جز اینکه راه آن فعالان دیگر را دشوار کند چیزی از پی ندارد.
اما آن روزها تمام فعالان اینهمه رسانه نداشتند و فیسبوک و توئیتر و تلگرام نبود و کسی کاری به سر و شکل و اداهای رزا پارکز نداشت و این شد که رزا پارکز کار خودش را کرد و فردا به شیوهی « من اسپارتاکوس هستم» دیگرانی بودند که وسط آن همه تضییع و فشار علیه حقوق سیاهپوستان این یک «حق نشستن روی صندلی در اتوبوس» را سفت چسبیدند.... خیلیهای دیگر هم در حیطهی فعالیت خودشان سفت پای الویتهای خودشان ایستادند...
این روزها به رزاپارکز فکر میکنم و جنبش آزادیخواهی سیاهپوستان که آنوقتها چقدر خوششانس بودند.»
برگرفته از یک کامنت فیسبوک
goo.gl/bIFBzx
شما چه فکر میکنید؟
نظرتان را در اینستاگرام توانا با ما سهیم شوید.
مطالب مرتبط:
رزا پارکس این بار تسلیم نمیشود
http://bit.ly/2dBbkld
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
799 Likes, 12 Comments - توانا: آموزشكده جامعه مدنى (@tavaana) on Instagram: “. «این روزها همهاش به #رزا_پارکس فکر میکنم که در حمایت از یک #دانش_آموز ۱۵ ساله دبیرستانی به نام…