آموزشکده توانا
56.6K subscribers
31.3K photos
37K videos
2.54K files
19K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
آموزشکده توانا
دستفروشی مادر یک شهید و جانباز به خاطر هزینه‌های درمانش http://bit.ly/2hmfgHw https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
دستفروشی مادر یک شهید و جانباز به خاطر هزینه‌های درمانش
https://telegram.me/Tavaana_TavaanaTech/16182
مادر یک شهید و جانباز برای تأمین هزینه‌های درمانی خود مجبور به دست‌فروشی است!

خانم فاطمه خدادادی که ۲۰ سال است با دست‌فروشی امورات زندگی‌اش را می‌چرخاند می‌گوید حقوقی که از بنیاد شهید می‌گیرد کفاف هزینه‌های درمانی‌اش را نمی‌دهد و به‌ناچار مجبور به دست‌فروشی است.

این مادر شهید مدعی است چون شهرداری بساطش را جمع می‌کرد به بنیاد شهید مشکل خودش را اطلاع می‌دهد و بنیاد شهید و امور ایثارگران به‌جای حل مشکل ایشان، نامه‌ای خطاب به شهرداری نوشته‌اند که بساط مادر شهید را جمع نکند تا دست‌فروشی کند.

مطالب مرتبط:

میلیون‌ها #فقیر ایرانی و هیولای #گرسنگی
http://bit.ly/2dglOa8

#فقر، #حقوق_بشر و عدالت جهانی
http://bit.ly/2fFrTdy
ایران: گسترش فقر، کاهش حقوق کارگری
http://bit.ly/1SRTJS4

مسئولیت شهروندی در دموکراسی
http://bit.ly/2cuJk0O

حقوق و مسئولیت‌های شهروندان دموکراتیک
http://bit.ly/1zUZf9R

چرا باید هوای هم را داشته باشیم؟
http://bit.ly/SJKqJ2

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
فقیرزدایی

کاری از مانا نیستانی
goo.gl/TtbZyb

در همین رابطه:
https://goo.gl/0t74UQ

زندگی در گور؛ گزارشی از گورخواب‌های نصیرآباد

میلیون‌ها فقیر ایرانی و هیولای گرسنگی
http://bit.ly/2dglOa8

کارتن‌خواب ها و آغاز فصل سرد
http://goo.gl/ZfcpsC

زنان کارتن‌خواب؛ جنگی تمام عیار برای زنده ماندن
http://bit.ly/1XJYAd3
مسئولیت شهروندی در دموکراسی
http://bit.ly/2cuJk0O
حقوق و مسئولیت‌های شهروندان دموکراتیک
http://bit.ly/1zUZf9R

#گور_خواب‌های_نصیرآباد #گورخواب #نصیرآباد
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
شب گذشته یک دختر بچه از شدت فقر توسط مادرش کنار خیابانى در شهر مبارکه به همراه نامه‌اى رها شد.

یکی از همراهان توانا با ارسال این تصویر نوشته است:

«این است حق ما؟ این است حق شهروندانی که بر روی منابغ عظیمی از نفت و گاز خوابیده‌اند؟ این است حق کودک ما؟ حق کودک ما، کارگرما، زنان ما؟»

برگرفته از روزنامه وقایع اتفاقیه

goo.gl/Bo49bb
مطلب مرتبط:

میلیون‌ها فقیر ایرانی و هیولای گرسنگی
http://bit.ly/2dglOa8

زندگی در حدفاصل بیکاری و خودکشی
http://bit.ly/2iYpYBI

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
فریادهای یک مرد جوان مقابل ساختمان مجلس شورای اسلامی در تهران:

«ما آماده جنگیم! من جوان بیکار از کجا بیارم بخورم؟ آمدن از ما رای جمع کردند، اما زن و بچه خودشون تو آمریکا دارن کیف می‌کنن».
goo.gl/OzRDFc

مطلب مرتبط:

میلیون‌ها فقیر ایرانی و هیولای گرسنگی
http://bit.ly/2dglOa8

زندگی در حدفاصل بیکاری و خودکشی
http://bit.ly/2iYpYBI

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
صیادان ایرانی در اسارت دزدان دریایی سومالی
goo.gl/Jsyitn

امروز شد ٢٢ ماه. ٢٢ ماه تحمل گرسنگی، تشنگی، شکنجه و اسارت در دست دزدان دریایی. دو سال پیش (بهمن ٩٣) که از زن و فرزند خداحافظی می‌کردند کسی فکر نمی‌کرد کار به اینجا برسد. طبق روال لنج را تمیز و پر از آذوقه کردند. آذوقه برای دو ماه روی دریا ماندن نه دو سال اسیر بودن.

فکر می‌کردند تا شب عید سال ٩٤ برمی‌گردند و خرج‌دررفته دو، سه‌ میلیونی پول دستشان است. دریا را که بشناسی می‌دانی سالی دو، سه بار بیشتر این امکان فراهم نیست و صیاد می‌ماند با درآمدی کمتر از ماهی یک‌ میلیون. حالا دو سال گذشته و هنوز هشت نفر از آن ٢٣ نفر برنگشته‌اند؛ زنده‌اند اما چه زنده بودنی. هشت نفر از همراهانشان که دوست و فامیل بودند جلو چشمشان مرده‌اند. نگران‌اند. نگران اینکه از پس جنگ با مرگ برمی‌آیند یا نه. اینکه باز هم شهر و روستای خود را می‌بینند یا نه. بدتر از آن، نگران زن و بچه‌هایی که حالا بی‌سرپرست مانده و بی‌پول‌تر از قبل هستند. می‌دانند که زن‌ها مانده‌اند و سوزن‌دوزی.

یک ماه قبل بود که فیلمی فرستادند. نفری یک کاغذ دستشان است که اسمشان را رویش نوشته‌اند. از دولت خواهش می‌کردند تا به‌‌‌دادشان برسد. یکی از یکی لاغرتر و ضعیف‌تر. وقتی می‌رفتند این‌طور نبودند. ماهیگیری کاری نیست که بدون توان بدنی بتوان انجام داد. هرکدام برای خود یلی بودند. پروین صباحی، همسر ناخدا جلال جمال‌الدین ‌دهواری، هنوز دلش نیامده فیلم را ببیند. می‌گوید شنیده‌ام که خیلی لاغر شده، همین. حال مرجان، دختر بزرگ ناخدا حتما بدتر است. چشم به راه دو نفر است. بابا و ابراهیم. پسرعمه‌ای که نامزدش هم هست. مادر عبدالله نوحانی آن‌قدر گریه کرده که بینایی یک چشمش از دست رفته است. عبدالله در همین فیلم یک ماه پیش التماس می‌کرد «ما اینجا بیچاره‌ایم، بدبختیم، پدر و مادرهایمان همیشه غصه می‌خورند». عبدالماجد و حمزه هم از همین خانواده رفته‌اند. عبدالماجد و عبدالله برای اولین‌بار راهی دریا شده بودند و قرار بود وقتی برگشتند، عروسی به‌پا شود. همین عبدالله که در فیلم منتشرشده درخواست کمک می‌کرد، یک سال پیش خبر داد که عبدالماجد را با دست خودش دفن کرده است. مادرش هنوز می‌نالد که «بچه‌ام بی‌کفن و بی‌نماز دفن شد. نمی‌تونم سر خاکش گریه کنم». ناله و زاری کار هرروزشان است. دیروز پروین پشت تلفن، با صدایی که می‌لرزید التماس می‌کرد: «تو رو خدا بگویید برای ما کاری کنند. به خدا خسته شدیم. مگه این‌پول‌ها برای دولت پوله؟!»...

گزارش را در «تجارت امروز» بخوانید:
http://bit.ly/2k30dnE

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
این سگ از روی فشار گرسنگی سرش را در این قوطی حلبی می‌کند اما سرش در آم گیر می‌کند. این دو انسان شریف تلاش می‌کنند که او را نجات بدهند. تلاشی زیبا و ستودنی.

goo.gl/wKIbdG

مطالب مرتبط:
نجات حیوانات با کمک شبکه‌های اجتماعی!
http://bit.ly/1Wjqvyf
شکارچی پشیمان تفنگش را شکست
http://bit.ly/2gyvlti
پرستاری زوج جوان از حیوانات و پرندگان زخمی
http://bit.ly/2hhxE26
از کشتارهای سازمان‌یافته سگ‌ها تا حیواناتی که قربانی آزارمردم می‌شوند
http://bit.ly/1NXh6Zj

https://t.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ