«پشت چراغ قرمز ايستادهاى و در حال خودت هستى، در اين تكاپوى ذهنى كه زودتر سبز شود اين چراغ تا دير به محل كار نرسى! به جلو نگاه مىکنى به قصد ديدن چراغ راهنمايى كه نيمخطى نوشته شده پشت يک نيسان توجهت را جلب مى كند، «همه از من مى ترسن»، جمله گيرا بود به قدر كافى! براى خواندن باقىاش كه در تيررس مستقيم نگاهت نيست بايد سرك بكشى، و مىكشى.
شوكهات مىكند آنچه مىخوانى، يك شوک صبحگاهى در اول هفتهاى بعد از سه روز تعطيلى! باور نمىكنى اين ميزان وقاحت مقابلت ايستاده باشد، بيشتر نگاه تيز مىكنى، نه! درست ديدهاى، نوشته:
همه از من مىترسن
من از راننده زن
ديگر نه به چراغ فكر مىكنى و نه به ساعت كار! عكسى براى بيان يک درد تكرارى از متن جامعه مىگيرى و ... چراغ سبز مىشود و نيسان دور مىشود. اما پرسشهايى مقابل ديدگانت، به تو نزديک مىشود.
سر از كجا درآورده اين جامعه؟ چه شد كه راه گم كرديم؟ اين ذهنيتهاى پُر از عقدههاى جنسيتى تا كجا به افكار و عقايد و رفتار ما سنجاق مىمانند؟ چرا يک جامعه بايد به مردى از مردانش اين ميزان حق ويژه را بدهد كه كليشههاى جنسيتى اشغالكنندهى ذهنش را كه بدون شک سرشار از توهين و تحقير و ناديدهانگاشتن نيمى موثر از جامعه است، اين چنين بى محابا بر سر كوى و برزن فرياد بزند؟! فرزندان چنين فرد مذكرى چه براى فرداى اين جامعه در چنته ادب و اخلاق خواهند داشت؟ همسر اين فرد هر روز و شب را كنار اين جنس مذكر چطور مىگذراند؟
در روزهايى هستيم كه يك مستندساز حكم حبس و شلاق گرفته براى ساختن فيلمى از ديوارنويسىهاى شهر، اما در همين روزهاست كه اين شعار مضحک روى اين نيسان خيابان به خيابان مىگردد و يك نفر معترض اين فرد نشده است.
در روزهايى كه پليس امنيت اخلاقى افتخارش اين است كه صدها اتوموبيل به خاطر مناسبنبودن #حجاب سرنشينانش (به زعم ايشان البته)، راهى پاركينگ و ممنوع الخدمات! شدهاند، همين پليس امنيت اخلاقى احساس نمىكند كه اين نوشتهى شرمآور روى اين نيسان تا چه ميزان #امنيت #اخلاقى و #روانى جامعه را خيابان به خيابان مىتواند مخدوش كند!
وقتى صحبت از روز منع #خشونت عليه زنان مىشود لازم نيست راه دورى برويم، به لطف تفكرات قرون وسطايى جنسيتزدهى رايج در جامعهمان، سر بجنبانيم يكى از همين خشونتها را مىبينيم. خشونت عليه #زنان، از جمله همين نوشتهى زشت و #شرمآور است كه صحبتش رفت. يک #خشونت كلامى عريان.
دو چيز در اين ماجرا برايم حيرتانگيز بود، يكى #وقاحت عريان اين فرد مذكر در به رخكشيدن عقدههاى جنسيتزده ش و دومى سكوت و عدم #اعتراض فردى حقيقى يا حقوقى به ايشان!»
- بگرفته از فیسبوک عباس اقلامی
#توانا
#خشونتعلیهزنان
@Tavaana_TavaanaTech
شوكهات مىكند آنچه مىخوانى، يك شوک صبحگاهى در اول هفتهاى بعد از سه روز تعطيلى! باور نمىكنى اين ميزان وقاحت مقابلت ايستاده باشد، بيشتر نگاه تيز مىكنى، نه! درست ديدهاى، نوشته:
همه از من مىترسن
من از راننده زن
ديگر نه به چراغ فكر مىكنى و نه به ساعت كار! عكسى براى بيان يک درد تكرارى از متن جامعه مىگيرى و ... چراغ سبز مىشود و نيسان دور مىشود. اما پرسشهايى مقابل ديدگانت، به تو نزديک مىشود.
سر از كجا درآورده اين جامعه؟ چه شد كه راه گم كرديم؟ اين ذهنيتهاى پُر از عقدههاى جنسيتى تا كجا به افكار و عقايد و رفتار ما سنجاق مىمانند؟ چرا يک جامعه بايد به مردى از مردانش اين ميزان حق ويژه را بدهد كه كليشههاى جنسيتى اشغالكنندهى ذهنش را كه بدون شک سرشار از توهين و تحقير و ناديدهانگاشتن نيمى موثر از جامعه است، اين چنين بى محابا بر سر كوى و برزن فرياد بزند؟! فرزندان چنين فرد مذكرى چه براى فرداى اين جامعه در چنته ادب و اخلاق خواهند داشت؟ همسر اين فرد هر روز و شب را كنار اين جنس مذكر چطور مىگذراند؟
در روزهايى هستيم كه يك مستندساز حكم حبس و شلاق گرفته براى ساختن فيلمى از ديوارنويسىهاى شهر، اما در همين روزهاست كه اين شعار مضحک روى اين نيسان خيابان به خيابان مىگردد و يك نفر معترض اين فرد نشده است.
در روزهايى كه پليس امنيت اخلاقى افتخارش اين است كه صدها اتوموبيل به خاطر مناسبنبودن #حجاب سرنشينانش (به زعم ايشان البته)، راهى پاركينگ و ممنوع الخدمات! شدهاند، همين پليس امنيت اخلاقى احساس نمىكند كه اين نوشتهى شرمآور روى اين نيسان تا چه ميزان #امنيت #اخلاقى و #روانى جامعه را خيابان به خيابان مىتواند مخدوش كند!
وقتى صحبت از روز منع #خشونت عليه زنان مىشود لازم نيست راه دورى برويم، به لطف تفكرات قرون وسطايى جنسيتزدهى رايج در جامعهمان، سر بجنبانيم يكى از همين خشونتها را مىبينيم. خشونت عليه #زنان، از جمله همين نوشتهى زشت و #شرمآور است كه صحبتش رفت. يک #خشونت كلامى عريان.
دو چيز در اين ماجرا برايم حيرتانگيز بود، يكى #وقاحت عريان اين فرد مذكر در به رخكشيدن عقدههاى جنسيتزده ش و دومى سكوت و عدم #اعتراض فردى حقيقى يا حقوقى به ايشان!»
- بگرفته از فیسبوک عباس اقلامی
#توانا
#خشونتعلیهزنان
@Tavaana_TavaanaTech
من می ترسم. من نه قضاوت کرده ام و نه کسی را متهم. من فقط ترسیده ام. این نه نقد است و نه اعتراض و نه ملامت که روایتی است از ترسی که دامن احساسم را در اجتماعی گرفته است که جنس صدا همه استغاثه است:
یا نور المستوحشین فی الظلم!
سهند ایرانمهر
goo.gl/1z3Xs0
کارتون: #مانانیستانی، منتشر شده در ایرانوایر
iranwire.com ایران وایر
@Tavaana_TavaanaTech
یا نور المستوحشین فی الظلم!
سهند ایرانمهر
goo.gl/1z3Xs0
کارتون: #مانانیستانی، منتشر شده در ایرانوایر
iranwire.com ایران وایر
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. من نه #قضاوت میکنم و نه متهم، من : می ترسم! چند روزی است، خبری در #فضای_مجازی دست به دست می شود از فرجام کودکانی که رفته بودند مشق همه ی #قرآن کنند اما سوره لوط را تا آخر عمر بر صحیفه خاطره خود خواهند خواند. این خبر را بگذارید کنار مابقی اخبار از خبر مربوط…
«سر سفره و در حاشیه اسکار، كسى يادى از كيوان كريمى نكرد؛ او كه به خاطر ساخت فيلم در همان كشور اصغر فرهادى زندانى است و منتظر اجراى حكم وحشيانه ۲۲۳ ضربه شلاق. آیا وقاحت این حکم کمتر از محدودیت و ممنوعیت ورود مردم هفت کشور به آمریکاست؟»
برگرفته از فیسبوک Kaveh Ghoreishi
شما چه فکر میکنید؟
goo.gl/8FZjGg
مطلب مرتبط:
زندان در ایران: جایی که نه خدا هست نه قانون
http://bit.ly/2j0rDrL
حقوق زندانی
http://bit.ly/1XC6UrO
حقوق زندانیان
http://bit.ly/2fayaO8
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
برگرفته از فیسبوک Kaveh Ghoreishi
شما چه فکر میکنید؟
goo.gl/8FZjGg
مطلب مرتبط:
زندان در ایران: جایی که نه خدا هست نه قانون
http://bit.ly/2j0rDrL
حقوق زندانی
http://bit.ly/1XC6UrO
حقوق زندانیان
http://bit.ly/2fayaO8
https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. «سر سفره و در حاشیه اسکار، كسى يادى از #كيوان_كريمى نكرد؛ او كه به خاطر ساخت #فيلم در همان كشور #اصغر_فرهادى #زندانى است و منتظر اجراى حكم وحشيانه ۲۲۳ ضربه #شلاق. آیا #وقاحت این حکم کمتر از محدودیت و ممنوعیت ورود مردم هفت کشور به آمریکاست؟» برگرفته از…