آموزشکده توانا
56.2K subscribers
31.5K photos
37.2K videos
2.55K files
19K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
نوزاد سه روزه در زباله‌های کنار جاده رها شد

نوزادی که در زباله‌های کنار جاده « بادرود» به « اریسمان» رها شده بود توسط یکی از مسافران عبوری پیدا شده بود بعد از انتقال به بیمارستان فاطمیه بادرود از مرگ نجات یافت.
به گفته علی کفاشی رئیس جمعیت هلال‌احمر بادرود فیلمی که از این ماجرای تلخ به دست ما رسیده است، نشان می‌دهد که نوزاد بدون هیچ‌گونه پوششی و در حالی که روی تن او پوششی از پلاستیک قرار داده شده، در کنار جاده انداخته شده است!.
این نوزاد که توسط یکی از مسافرانی که از کنار این جاده عبور می‌کرده پیدا شده است، بعد از تماس با پلیس ۱۱۰ و اورژانس و هلال‌احمر به بیمارستان فاطمیه بادرود منتقل شد و از مرگ نجات یافت.

فیلم این واقعه تلخ نشان می‌دهد که نوزاد در لابه‌لای انبوهی از زباله‌ها انداخته شده و پیکر بی‌جان او که در اثر سرما نیز به کبودی رفته است، احتمال مرگ او را نشان می‌دهد اما با تلاش پرسنل بیمارستان نوزاد از مرگ حتمی نجات یافت اما هنوز علت این ماجرای دردناک و #هویت #نوزاد مشخص نشده است.
@Tavaana_TavaanaTech
دختر گمشده حلبچه به خانه باز می‌گردد

"یک روز در حیاط خانه یکی از فامیل ها با بچه ها بازی می کردم. برو مریم. ما با تو بازی نمی کنیم. پرسیدم چرا؟ گفتند چون من پرورشگاهی هستم. من دقیقا نمی فهمیدم پرورشگاهی چه معنایی دارد."
هنگامی که مریم باروتچیان این خاطرات را بازگو می کند٬ ناخودآگاه اشک از چشمانش همچون سیل جاری می شود و ادامه می دهد، "بچه های فامیل به من گفتند تو فرزند واقعی پدر و مادرت نیستی. اگر به آلبوم عکس های خانوادگی نگاه کنی می بینی که هیچ شباهتی به ما نداری. من رفتم خانه و عکس ها را نگاه کردم. آنها درست می گفتند."
سال ۱۹۸۸ صدام حسین شهر کردنشین حلبچه در #کردستان عراق را با سلاح های شیمیایی بمباران کرد. هزاران نفر کشته شدند. بسیاری از مردم شیمیایی شده برای درمان به بیمارستانهای ایران برده شدند. برخی از والدین بر اثر زخمهایشان آنجا مردند. عده ای در وضعیت آشفته و هرج و مرجی که به وجود آمد در راه ایران یا در بیمارستانهای ایران فرزندان خود را گم کردند.

مریم که امروز زن جوانی است در زمان حمله دختر نوزادی بود که توسط خانواده ای در ایران به فرزندی پذیرفته شد. او اخیرا به کردستان عراق بازگشت تا اعضای خانواده خود را که شاید از آن فاجعه جان سالم به در برده باشند پیدا کند.

"امروز سرنوشت تو مشخص خواهد شد. همه حاضران در این جمعیت می خواهند اعضای خانواده تو را بشناسند." پزشک مسئول تحقیقات دی ان ای مریم برنامه را با این سخنان آغاز می کند.

نتیجه جستجوی مریم باروتچیان برای یافتن اعضای خانواده خود در نهایت به شکل عجیبی در یک برنامه تلویزیونی زنده و در برابر میلیونها بیننده اعلام می شود. این برنامه در سالن موزه یادبود قربانیان شیمیایی در شهر حلبچه اجرا می شود. هنگام پخش این برنامه تلویزیونی چهار خانواده حضور دارند که همه مدعی اند مریم عضو خانواده آنهاست.
داستان زندگی مریم با سرنوشت این خانواده ها شباهت فراوانی دارد. هر چهار خانواده درماه مارس ۱۹۸۸ و در جریان بمباران شهر حلبچه #نوزاد دختری را از دست داده اند. هنگامی که نیروهای #ایرانی شهر حلبچه را به کمک کردهای #عراق تصرف کردند، #صدام حسین برای مجازات کردها، غیرنظامیان این شهر را با سلاح های حاوی #گاز_خردل و مواد #شیمیایی مخرب #اعصاب #بمباران کرد.
مریم که اکنون بیست و چند ساله است در آن زمان یک نوزاد خردسال بود. نیروهای مسلح ایران او را همراه خانواده اش از #حلبچه تخلیه و با هلی کوپتر به تهران منتقل کردند.
پدرش در بیمارستان فوت کرد و در بهشت زهرای #تهران دفن شد. مریم از مادرش که تحت تاثیر #بمباران بخشی از #بینایی خود را از دست داده بود جدا شد. ولی او سالها بعد از این ماجراها مطلع شد. ...

ژیار گل
بی‌بی‌سی

داستان کامل را از لینک زیر بخوانید:
https://goo.gl/ftaQAU

@Tavaana_Tavaanatech
وقایع نگاری خرید و فروش یک نوزاد در پایتخت


مددکار بیمارستان می‌پرسد: «آمده‌اید نوزاد را بخرید؟» می‌گوییم: «آره» می‌گوید: «پس صدایش را درنیاورید.» مأمور پارک می‌گوید: «خرید و فروش خیلی زیاده؛ همین دختر رعنا را ۲۱۰ هزار تومان خریدند برای گدایی». کمتر از یکماه پیش بود که فاطمه دانشور رئیس کمیته اجتماعی شورای شهر در یک برنامه زنده تلویزیونی گفته بود: «متأسفانه گزارش‌هایی نشان می‌دهد خانم‌های کارتن خواب و زنان خیابانی به هنگام زایمان در برخی از بیمارستان‌های جنوب و مرکز شهر پس از به دنیا آمدن نوزاد با دریافت ۱۰۰ تا ۲۰۰ هزار تومان بچه خود را می‌فروشند.» بعد از آن پلیس گفت: «برخورد می‌کنیم» و سید شهاب‌الدین چاوشی معاون سیاسی و اجتماعی استانداری #تهران هم گفت: «ما در این خصوص گزارش مستندی نداریم، اما اگر یک مورد هم وجود داشته باشد، این وظیفه دستگاه‌های ذیربط است که آن را پیگیری کنند.» اما مشاهدات سه روزه ما ثابت می‌کند که خرید و فروش نوزاد یک واقعیت غیرقابل کتمان است.

«کسی که بچه رو می‌خره با واسطه می‌خره، بچه خریدن شرط و شروط داره. مگه الکیه. بابا و ننه‌اش حق اینکه پرس و جو کنن، یا دنبالش برن، ندارن.» خودش جواب خودش را می‌دهد: «پول رو خوردی، الان اومدی که بچه‌ام رو بده! نه از این خبرا نیست اینجا قانونش همینه.» رو می‌کند به من: «می‌گم به بچه‌ها و به شما خبر می‌دم.» این‌ها را خفته می‌گوید. زن میانسال فربه #معتاد و #کارتن_خواب پارک هرندی.
آمده‌ام اینجا «#نوزاد» #معامله کنم، همراه سپیده، که روزگاری اینجا کارتن خواب و مصرف کننده بوده و حالا بهبود یافته است. او با همه به گرمی سلام و علیک می‌کند، به قول خودش «این‌ها رفقا و همبازی هاش بوده‌اند و اینجا محل بازیش» دنبال مهناز می‌گردیم تا کارمان را راه بیندازد، مهناز یکی از واسطه‌های جور کردن نوزاد برای خریداران است. پسرش، دخترش را کشته و خودش هم اینجا ساقی‌است.
اول از همه می‌رویم سراغ «خفته»، سپیده معرفیم می‌کند «این دختر خاله مه» و بعد چیزهایی در گوش خفته می‌گوید و او خب خب می‌کند، می‌گوید «آره» و سپیده تأکید می‌کند «به کسی نگو». ...

http://bit.ly/1NBJTo2منبع: روزنامه ایران#

بیشتر بخوانید در این مورد:

https://goo.gl/UkOfzG

@Tavaana_Tavaanatech