دهقان فداکار درگذشت
.
ريزعلى خواجوى كه بدليل عارضه شديد ريوى در بيمارستان امام رضا تبریز بسترى بود، ساعتی پیش درگذشت.
.
"۵۶ سال پیش از این در یک شب سرد زمستانی «ازبرعلی حاجوی» با آتش زدن پیراهش راه یک قطار را بست و جان صدها انسان عاشق زندگی را از مرگ حتمی نجات داد.
بعد از آن شب بود که نام «ازبرعلی حاجوی» سی و چهار ساله تبدیل شد به «ریزعلی خواجوی» و اسمش ثبت شد در کتاب فارسی سوم دبستان.
بعدها ازبرعلی تعریف کرد که آن شب هوا سرده بوده، زمهریز از چهارسوی کوه نشسته بوده روی سنگ ها و گیاهانی که آن ساعت به خواب زمستانی درغلتیده بوده اند، او رفته بوده باجناقش را که آن شب آمده بود خانه شان میهمانی ، به ایستگاه قطار برساند یک فانوس و یک تفنگ شکاری هم محض احتیاط با خودش برداشته بوده. وقت برگشتن دیده بوده که حد فاصل دو تونل که قطار از آن مسیر عبور می کرده، با ریزش سنگ های عظیم از بالای کوه مسدود شده.
ازبرعلی آن شب به آنی خیال کرده بوده که راهش را بگیرد و برود . به دردسرش نمی ارزیده لابد. هر کاری بکند فردا باید به ماموران راه آهن جواب پس بدهد که اصلا طبق چه مجوزی و چرا قطار را متوقف کرده . راهش را گرفته بود و چند قدمی هم رفته بوده، بعدش به مسافرها فکر کرده ، به اینکه آنها با رویای زندگی در قطاری که حالا صدایش را می شنیده، در انتظار رسیدن به مقصدند. «ناگهان، چاره ای به خاطرش رسید. با وجود سوز و سرمای شدید، به سرعت لباسهای خود را از تن درآورد و بر چوبدست خود بست. نفت فانوس را بر لباسها ریخت و آن را آتش زد. ریزعلی در حالی که مشعل را بالا نگاه داشته بود، به طرف قطار شروع به دویدن کرد. راننده قطار از دیدن آتش دانست که خطری در پیش است. ترمز را کشید. قطار پس از تکانهای شدید، از حرکت باز ایستاد. راننده و مسافران سراسیمه از قطار بیرون ریختند. از دیدن ریزش کوه و مشعل ریز علی، که با بدن برهنه در آنجا ایستاده بود، دانستند که فداکاری این مرد آنها را از چه خطر بزرگی نجات داده است».
ازبرعلی بعدها نگفته بود که مسافرانی که پیاده شده بودند، همان دم که پایشان را گذاشته بودند روی سنگلاخها، ماجرای ریزش کوه را متوجه نشده بودند و شروع کرده بودند به لگدمال کردن ریزعلی با این تصور که یک مزاحم دیوانه یا یک دزد سر گردنه حرکت قطار را مختل کرده.
با اینکه درس «دهقان فداکار» را از فارسی کلاس سوم دبستان حذف کردهاند ،اما او هنوز هم بخشی از تاریخ و حافظه جمعی همه ماست."
از ایران وایر
#دهقان_فداکار
https://goo.gl/kntTUh
@Tavaana_TavaanaTech
.
ريزعلى خواجوى كه بدليل عارضه شديد ريوى در بيمارستان امام رضا تبریز بسترى بود، ساعتی پیش درگذشت.
.
"۵۶ سال پیش از این در یک شب سرد زمستانی «ازبرعلی حاجوی» با آتش زدن پیراهش راه یک قطار را بست و جان صدها انسان عاشق زندگی را از مرگ حتمی نجات داد.
بعد از آن شب بود که نام «ازبرعلی حاجوی» سی و چهار ساله تبدیل شد به «ریزعلی خواجوی» و اسمش ثبت شد در کتاب فارسی سوم دبستان.
بعدها ازبرعلی تعریف کرد که آن شب هوا سرده بوده، زمهریز از چهارسوی کوه نشسته بوده روی سنگ ها و گیاهانی که آن ساعت به خواب زمستانی درغلتیده بوده اند، او رفته بوده باجناقش را که آن شب آمده بود خانه شان میهمانی ، به ایستگاه قطار برساند یک فانوس و یک تفنگ شکاری هم محض احتیاط با خودش برداشته بوده. وقت برگشتن دیده بوده که حد فاصل دو تونل که قطار از آن مسیر عبور می کرده، با ریزش سنگ های عظیم از بالای کوه مسدود شده.
ازبرعلی آن شب به آنی خیال کرده بوده که راهش را بگیرد و برود . به دردسرش نمی ارزیده لابد. هر کاری بکند فردا باید به ماموران راه آهن جواب پس بدهد که اصلا طبق چه مجوزی و چرا قطار را متوقف کرده . راهش را گرفته بود و چند قدمی هم رفته بوده، بعدش به مسافرها فکر کرده ، به اینکه آنها با رویای زندگی در قطاری که حالا صدایش را می شنیده، در انتظار رسیدن به مقصدند. «ناگهان، چاره ای به خاطرش رسید. با وجود سوز و سرمای شدید، به سرعت لباسهای خود را از تن درآورد و بر چوبدست خود بست. نفت فانوس را بر لباسها ریخت و آن را آتش زد. ریزعلی در حالی که مشعل را بالا نگاه داشته بود، به طرف قطار شروع به دویدن کرد. راننده قطار از دیدن آتش دانست که خطری در پیش است. ترمز را کشید. قطار پس از تکانهای شدید، از حرکت باز ایستاد. راننده و مسافران سراسیمه از قطار بیرون ریختند. از دیدن ریزش کوه و مشعل ریز علی، که با بدن برهنه در آنجا ایستاده بود، دانستند که فداکاری این مرد آنها را از چه خطر بزرگی نجات داده است».
ازبرعلی بعدها نگفته بود که مسافرانی که پیاده شده بودند، همان دم که پایشان را گذاشته بودند روی سنگلاخها، ماجرای ریزش کوه را متوجه نشده بودند و شروع کرده بودند به لگدمال کردن ریزعلی با این تصور که یک مزاحم دیوانه یا یک دزد سر گردنه حرکت قطار را مختل کرده.
با اینکه درس «دهقان فداکار» را از فارسی کلاس سوم دبستان حذف کردهاند ،اما او هنوز هم بخشی از تاریخ و حافظه جمعی همه ماست."
از ایران وایر
#دهقان_فداکار
https://goo.gl/kntTUh
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. دهقان فداکار درگذشت . ريزعلى خواجوى كه بدليل عارضه شديد ريوى در بيمارستان امام رضا تبریز بسترى بود، ساعتی پیش درگذشت. . "۵۶ سال پیش از این در یک شب سرد زمستانی «ازبرعلی حاجوی» با آتش زدن پیراهش راه یک قطار را بست و جان صدها انسان عاشق زندگی را از مرگ حتمی…
ریزعلی خاجوی (ازبرعلی حاجوی)؛ بهترین الگوی فداکاری برای مسئولان
یکی از همراهان توانا با ارسال این عکس برای ما نوشته است: «ریزعلی خاجوی را همه میشناسیم و در مدرسه فداکاری را از او آموختیم. اما چرا فداکاری در مملکت ما رنگ باخته است؟ پاسخ این سوال را مسئولان بیتعهد ما بهتر میدانند. همانها که به حیات، شادی، محیط زیست، فقر، بدبختی، آبرو، بیماری و شرایط بحرانی ما اعتنایی ندارند. همانها که به این سرزمین و منابع طبیعی و ملیاش وفایی ندارند و آن را بیهوده هدر میدهند. همانها که حاضر نیستند فداکاری کنند و جلوی این قطار که به دل حادثه میرود را بگیرند.
کافی است آمار رسانههای داخلی را نگاه کنیم تا حجم سنگین فقر، فساد، بیعدالتی، اعتیاد و دیگر بدبختیهامان را ببینیم. شاید چون خودمان در این قطار نشستهایم، متوجه فاجعه نیستیم.
مسئولان این مملکت با داستان ریزعلی آشنا هستند اما چیزی از او نیاموختهاند. فکر میکنم عکس این صفحه از کتاب درسی دوران کودکیمان، باید تابلوی اتاق همه مسئولان باشد تا هر روز آن را ببینند بلکه وجدانشان بیدار شود. هیچ مسئول باوجدانی نمیتواند به مشکلات این مردم بیتفاوت باشد و از روی مصلحت خود و اطرافیانش، در برابر آن سکوت کند.»
https://goo.gl/JbfpNQ
مطالب مرتبط
فساد اقتصادی در ایران
bit.ly/2cmC8Gd
میلیونها فقیر ایرانی و هیولای گرسنگی
goo.gl/PLhYV7
بحرانهای محیط زیست ایران
goo.gl/WBQPZn
@Tavaana_TavaanaTech
یکی از همراهان توانا با ارسال این عکس برای ما نوشته است: «ریزعلی خاجوی را همه میشناسیم و در مدرسه فداکاری را از او آموختیم. اما چرا فداکاری در مملکت ما رنگ باخته است؟ پاسخ این سوال را مسئولان بیتعهد ما بهتر میدانند. همانها که به حیات، شادی، محیط زیست، فقر، بدبختی، آبرو، بیماری و شرایط بحرانی ما اعتنایی ندارند. همانها که به این سرزمین و منابع طبیعی و ملیاش وفایی ندارند و آن را بیهوده هدر میدهند. همانها که حاضر نیستند فداکاری کنند و جلوی این قطار که به دل حادثه میرود را بگیرند.
کافی است آمار رسانههای داخلی را نگاه کنیم تا حجم سنگین فقر، فساد، بیعدالتی، اعتیاد و دیگر بدبختیهامان را ببینیم. شاید چون خودمان در این قطار نشستهایم، متوجه فاجعه نیستیم.
مسئولان این مملکت با داستان ریزعلی آشنا هستند اما چیزی از او نیاموختهاند. فکر میکنم عکس این صفحه از کتاب درسی دوران کودکیمان، باید تابلوی اتاق همه مسئولان باشد تا هر روز آن را ببینند بلکه وجدانشان بیدار شود. هیچ مسئول باوجدانی نمیتواند به مشکلات این مردم بیتفاوت باشد و از روی مصلحت خود و اطرافیانش، در برابر آن سکوت کند.»
https://goo.gl/JbfpNQ
مطالب مرتبط
فساد اقتصادی در ایران
bit.ly/2cmC8Gd
میلیونها فقیر ایرانی و هیولای گرسنگی
goo.gl/PLhYV7
بحرانهای محیط زیست ایران
goo.gl/WBQPZn
@Tavaana_TavaanaTech
Instagram
توانا: آموزشكده جامعه مدنى
. ریزعلی خاجوی (ازبرعلی حاجوی)؛ بهترین الگوی فداکاری برای مسئولان یکی از همراهان توانا با ارسال این عکس برای ما نوشته است: «ریزعلی خاجوی را همه میشناسیم و در مدرسه #فداکاری را از او آموختیم. اما چرا فداکاری در مملکت ما رنگ باخته است؟ پاسخ این سوال را مسئولان…
دهقان فداکار، ایمان دانشآموزان را میلرزاند؟!
بر تن دهقان فداکار هم حجاب پوشاندند!
یکی از کاربران در توییتر نوشته است: «چطور ممکن است؟!! ما با عظیمترین و کمرشکنترین فقر تاریخ زندگیمان دست و پنجه نرم کنیم و شما هنرتان این باشد که لباس بر تن دهقان فداکار کنید! ای شرم...»
بیچاره مردمی که نیاز واقعیشان به هیچ گرفته میشود...
#نظام_آموزشی #کتاب_درسی #دهقان_فداکار #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بر تن دهقان فداکار هم حجاب پوشاندند!
یکی از کاربران در توییتر نوشته است: «چطور ممکن است؟!! ما با عظیمترین و کمرشکنترین فقر تاریخ زندگیمان دست و پنجه نرم کنیم و شما هنرتان این باشد که لباس بر تن دهقان فداکار کنید! ای شرم...»
بیچاره مردمی که نیاز واقعیشان به هیچ گرفته میشود...
#نظام_آموزشی #کتاب_درسی #دهقان_فداکار #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech