آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.8K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
تفنگش را زمین بُگذاشت
روایتی از شکارچی قدیمی که اکنون #محیط‌بان افتخاری شده است

باید خیلی سال از زمانی که مرد در دشت و صحرا تیروکمان دست می‌گیرد و بعدها که دشت و کوه‌ها را با اسلحه گرم زیر پا می‌گذارد، برای شکار گردن‌کلفت‌ترین کل و بزها بگذرد تا روزی میان عشق سه دخترش و شکار، ناچار به انتخاب شود و چهارگوشه تشک را ببوسد و تفنگ را زمین بگذارد. روح مادرانه دختران، کار خودش را کرده: شکارچی دیروز، محیط‌بان امروز است.
«مجتبی کریمی»، سال‌های سال شکار می‌کرده و حالا محیط‌بان افتخاری منطقه حفاظت‌شده دماوند است. کارت محیط‌بان افتخاری‌اش را با هیجان نشانمان می‌دهد، گویی زندگی تازه‌اش را خیلی دوست داشته باشد.

کریمی بیشتر از ٣٠ سال شکار کرده است، هرچند می‌گوید در تمام این سال‌ها تنها ١٠ شکار چهارپا زده است با این توضیح: «برای من مهم بود شکاری که می‌کنم سالخورده باشد و نبودش آسیبی به طبیعت نزند. این بود که مدت‌ها طول می‌کشید تا شکار را شناسایی کنیم و البته که معمولا برای شکارهایم پروانه شکار می‌گرفتم...».

تعریف می‌کند که یک ‌بار برای شکار یک قوچ در منطقه سمنان چند ‌میلیون تومان خرج کرده و چون قوچ موردنظر را نیافته درحالی‌که امکان شکار قوچ و کل‌های دیگر را داشته، دست خالی بازگشته است. خیلی از شکارچی‌ها (و شکارچی‌های سابق) مثل او معتقدند شکار کل و قوچ سن‌وسال‌دار خدمتی به طبیعت است: «قوچ و کل‌ها هنگامی که سن‌وسالی ازشان می‌گذرد، آن‌قدر بزرگ و قوی می‌شوند که حتی پلنگ هم حریف شکار آنها نمی‌شود، در چنین وضعیتی اجازه نزدیک‌شدن هیچ نر جوانی به گله‌شان را نمی‌دهند، درواقع هیچ نری توان مبارزه با آنها را ندارد؛ خود آنها هم توان باردارکردن ماده‌ها را ندارند؛ این است که گله دچار مشکل زاد و ولد می‌شود».

این نظر را خیلی‌ها قبول ندارند. از او می‌پرسم پیش از آنکه شکارچی‌ها با این روش به طبیعت خدمت کنند، گله‌های کل و میش چه می‌کردند. می‌گوید: «در آن روزگار همه چیز طبیعت سر جای خودش بود...».

دخترم گفت‌ گوشت شکار را در یخچال خانه نگذار

چندسالی می‌شود که موج زمین‌گذاشتن تفنگ میان شکارچی‌ها به راه افتاده است. موارد زیادی دیده شده که شکارچی‌ها بابت نگاه و قضاوت فرزندانشان، شکار را کنار گذاشته‌اند. کریمی هم کمابیش داستان مشابهی دارد. درباره ماجرای زمین‌گذاشتن تفنگ می‌گوید: «من سه دختر دارم. دخترها هیچ‌وقت با شکار موافق نبودند و به گوشت شکار لب نمی‌زدند. یک روز، یکی از دخترانم از من خواست گوشت شکار را داخل یخچال نگذارم و ادامه داد وقتی نیازی به گوشت نداریم چرا باید حیوانی را بابت آن بکشی؟» دختر جوان، دامپزشک است و حرف‌های او گویا آن روز آن‌قدر تأثیرگذار بوده که شکارچی تصمیم بگیرد برای همیشه شکار را کنار بگذارد.

اما این تصمیم موجب شده تعداد دیگری از اطرافیان مجتبی کریمی هم تصمیم بگیرند شکار را کنار بگذارند. کریمی دراین‌باره می‌گوید: «یک روز با چند نفر از دوستانم در دماوند جمع شدیم تا من در مراسمی تفنگ را زمین بگذارم، همان روز تعدادی از رفقای شکارچی‌ام تفنگشان را زمین گذاشتند...».

تصور عمومی از شکارچی‌ها این است که #تفنگ را دستشان گرفته‌اند و هرچه ببینند، می‌زنند. عکس‌های تاق و جفتی در جاهای مختلف هست که نشان می‌دهد حیوان باردار را زده‌اند و جنین‌ها را خارج کرده‌اند یا به خرس، پلنگ و کفتار شلیک کرده‌اند. کریمی این افراد را شکارچی حرفه‌ای نمی‌داند کمااینکه بسیاری به آنها شکارکش می‌گویند. او درحالی‌که می‌گوید امروز بابت همان تعداد کم شکار هم خوشحال نیست و به آن افتخار نمی‌کند، اضافه می‌کند که شکار آداب و رسومی دارد که شکارچی‌های حرفه‌ای سخت به آن پایبندند: «شکارچی‌های حرفه‌ای هرگز حیوان #شکارچی دیگری را نمی‌زنند، به علاوه اینکه برایشان خیلی مهم است که ماده‌ها را نزنند به‌ویژه ماده‌های باردار».

جشن انارخوران

اما چطور می‌شود تشخیص داد #حیوان ماده است و باردار؟ کریمی در این میانه به جشن انارخوران اشاره می‌کند که آیینی است برای اینکه شکارچی‌ها در تعدادی از ماه‌های سال شکار نکنند: «میانه دی‌ماه شکارچی‌های حرفه‌ای تعدادی جعبه انار می‌خرند و به کوه می‌روند. تمام روز انار می‌خورند و از آن روز تا مهرماه سال آینده #شکار نمی‌کنند. این جشن، در واقع آیینی است که بابت آن از شکار در ماه‌هایی که ممکن است ماده‌های گله باردار باشند و امکان آسیب‌رسیدن به آنها وجود دارد، جلوگیری شود».

حواسم همیشه جمع است

حالا محیط‌بان امروز نه‌تنها در دشت و کوه بلکه در خیابان و جاده هم حواسش به طبیعت هست. نمونه‌اش نجات تعدادی سنجاب از دست یک شکارچی غیرمجاز: «چند وقت پیش در حال رانندگی مردی را دیدم که تعدادی سنجاب در قفس گذاشته بود و می‌خواست بفروشد. خودم را خریدار جا زدم و توافق کردیم با گرفتن مبلغی همه سنجاب‌ها را ببرم. این‌جوری شد که او را با خودم تا نزدیکی ایستگاه محیط‌بانی بردم و
صادق هدایت در «انسان و حیوان» می‌نویسد:
« #حقوق_حیوانات، #حقوق_زیردستان و بی‌نوایان است، حفظ حقوق آن‌ها یکی از نتایج تمدن واقعی و انسانیتی حقیقی و حفظ عقل، اخلاق و حیثیات یک جامعه است.»

هم او در جایی دیگر می‌نویسد:
«آیا هیچ فکر کرده‌ای که اگر در روی زمین مخلوقی همان‌قدر باهوش و شریر و ده مرتبه زورمندتر از انسان وجود داشت، آیا هیچ تصور کرده‌ای که در مقابل این شخص توانا و افسار سرخود، که سرنوشت تو به دست او بود، مجبور می‌شدی سرتمکین فرود آورده، مانند اسب و الاغ و گوسفند و غیره منزه اسارت شرمگین، بارهای گران، شناعت و درشتی، و بالاخره طویله و سلاخ خانه باشی؟»

#آموزش چگونگی رفتار با حیوانات و مهربانی با آن‌ها و حتا با #طبیعت چیزی است که باید از کودکی آموزش داده شود. سهراب سپهری در مورد نسبت دغدغه‌ی گِل‌نکردن آب چشمه در جامعه‌ای که آدم‌ها در آن سرمی‌بُرند در پاسخ به انتقادی گفته بود که اگر آدم‌ها یاد بگیرند که آب را گل نکنند چرا که نگران ِ آب‌خوردن کبوتری در فرودست هستند یاد می‌گیرند که سر آدم‌ها را نیز نبُرند.
خشونت با انسان‌ها می‌تواند آغازش با خشونت نسبت به حیوانات و محیط زیست باشد. و چه زمانی مناسب‌تر از دوران #کودکی که این مهم آموزش داده شود.

این‌روزها ویدئویی در شبکه‌های اجتماعی منتشر شده است که در آن فرد شکارچی‌ای یک قلاده سگ را شکار می‌کند و پس از شکنجه‌های وحشیانه آن را می‌کشد. ناظرانی نیز بی‌تفاوت و خنده‌زنان به تماشا ایستاده‌اند.

البته پس از انتشار این ویدئو اعتراضاتی نیز در میان مردم اتفاق افتاد که خواهان برخورد قانونی با این #شکارچی شدند.
هر چه هست باید گفت که #مهربانی و شفقت و برخورد شایسته با #حیوانات چیزی نیست که بسیاری از ما در مورد آن آموزش‌ها کافی را دیده باشیم. نجس‌دانستن سگ و یا قربانی‌کردن حیوانات در ملاء عام و حتا اعدام انسان‌ها در سر گذرها کاری کرده است که خشونت برای بخشی از جامعه امری عادی بشود.

این عکسی که می‌بینید بخشی از کتاب «گربه دُم‌بریده» است که کتابی در حوزه‌ی کودکان است و به وسیله‌ی انتشارات نارنج منتشر شده است. نویسنده‌ی این کتاب معصومه براتی بروجنی است و تصویرگر آن زهره خرامان است. (لینک مشخصات کتاب: http://goo.gl/h1kQCu)

در این کتاب نوشته شده است:
«ظهر که از خواب برخاست٬ به سراغ ماست رفت. دید که ظرف ماست خالی پایین تاقچه روز زمین افتاده٬ فهمید که گربه ماست را خورده است. با سرعت رفت و یک تله آورد و سر راه گربه گذاشت. گربه بیچاره تا آمد به تله افتاد. پیرزن یک چوب برداشت و به جان گربه افتاد و تا می‌توانست٬ کتکش زد. آنقدر که دم گربه از جا کنده شد.»

این کتاب که طبق گفته‌ی ناشر برای گروه سنی «ب» و «ج» نوشته شده است قرار است به کودکان ما چیزی آموزش بدهد.
از این دست کتاب‌های مروج خشونت متاسفانه در کتاب‌های حوزه‌ی کودکان فراوان است و ظاهرا سانسورچیان کتاب در وزارت ارشاد و نهادهای دیگر تنها نگران این هستند که کلمه‌ی «شراب» یا «رقص» و مانند آن در کتاب‌ها نباشند و نسبت به ترویج #خشونت عریان در میان #کودکان بی‌تفاوت هستند.
اگر بخواهیم به ناشر کتاب بگوئیم که انتشار این گونه کتاب‌ها برای کودکان مناسب نیست، شماره‌های تماس:
ناشر: انتشارات نارنج (تلفن: ۶۶۴۶۶۳۷۱ - ۶۶۹۶۷۱۲۳ - ۶۶۹۶۰۸۱۹)

شما چه فکر می‌کنید؟

@Tavaana_TavaanaTech