«هفت هشت روزی از بازداشتمان گذشته بود. هیچ خبری از بیرون نداشتیم. نمیدانستیم تجمعها تمام شده یا هنوز ادامه دارد. در اوج بیخبری و نگرانی نشستیم دور هم به صحبت، یک جایی از صحبت از این گفتیم که اگر بیرون کسی نباشد که از ما بگوید چقدر غمانگیز است و کاش ما را به یاد بیاورند.
وقتی برای اولین بار اجازه تماس یافته بودم و با مادرم تماس گرفتم، مادرم گوشی را گذاشت روی اسپیکر و فهمیدم کل خانوادهام بیرون از اوین هستند. بعد از دو دقیقه مامور زنی که روبهرویم ایستاده بودم گفت باید قطع کنم. تماس کوتاهی بود اما هر بار که دلتنگ میشدم با فکر همان تماس دو سه دقیقهای دلگرم میشدم.
بعدها در حیاط قرچک یکی از بچهها گفت "تو دانشجوی دانشگاه الزهرایی؟ بچههاتون ازت خیلی یاد کردن. چقدر خوبید" و من پر از قدرت و افتخار از داشتن چنین دوستان نادیدهای شدم.
و حالا از لحظهای که آزاد شدم به بهاره فکر میکنم. و روزی نیست که از فکر کردن به ظلمی که سالها به او تحمیل شده قلبم به درد نیاید. بهاره هدایت بعد از گذراندن ۷ سال زندان در زمان اعتراضات جنبش سبز، همچنان ادامه داده است و مقاومت را به امری روزمره تبدیل کرده.
بهاره! من و خیلی از همنسلانم شکستن فضای مردانه سیاست را از تو آموختیم و امروز نیز با یاداوری پایبندیت به تداوم فعالیت سیاسی سعی دارم انرژی از دست رفتهام را بازگردانم.
بهاره جانم وقتی بازجو بهم گفت "تو میخوای بهاره هدایت دوم بشی" . بهت افتخار کردم. به قدرت و شجاعتت که انقدر از آن ترسیدهاند که هر کاری میکنند که تو در دانشگاهها تکثیر نشوی.
در ماشین وقتی داشتند برای دفاع آخر میبردنمان دادسرای اوین دنیا بهم گفت تو هم بازداشت شدی و شبی که فهمیدی سلولم نزدیکت است طوری که بشنوم داد زدی "مائدههههه بهااارممم". پر از حسرت شدم که چرا صدایت را نشنیدم و کاش میدیدمت. وقتی فهمیدم فقط دو دیوار بینمان فاصله است، غربت و سنگینی فضا برایم کمتر شد. فردایش منتقلم کردند قرچک و نشد ایندفعه من داد بزنم "بهاااااررهه مااائدممم"!
بهاره هدایت در حال اجرای حکم چهارسالهاش در بند زنان زندان اوین است و من به این فکر میکنم ما که بعد از چند روز با فکر اینکه کسی به یاد ما نیست حالمان گرفته میشد، الان بهارهها بعد از چندین ماه و چندین سال حبس ظالمانه به چه فکرمیکنند؟ نکند فکرکنند فراموششان کردیم؟ کند فکر کنند این بیرون منتظرشان نیستیم؟ و به زندگیهای خود بازگشتهایم؟!
برای شما، برای زندگیتان و برای آزادیتان.»
از اینستاگرام مائده دلبری
#بهاره_هدایت #مائده_دلبری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«هفت هشت روزی از بازداشتمان گذشته بود. هیچ خبری از بیرون نداشتیم. نمیدانستیم تجمعها تمام شده یا هنوز ادامه دارد. در اوج بیخبری و نگرانی نشستیم دور هم به صحبت، یک جایی از صحبت از این گفتیم که اگر بیرون کسی نباشد که از ما بگوید چقدر غمانگیز است و کاش ما را به یاد بیاورند.
وقتی برای اولین بار اجازه تماس یافته بودم و با مادرم تماس گرفتم، مادرم گوشی را گذاشت روی اسپیکر و فهمیدم کل خانوادهام بیرون از اوین هستند. بعد از دو دقیقه مامور زنی که روبهرویم ایستاده بودم گفت باید قطع کنم. تماس کوتاهی بود اما هر بار که دلتنگ میشدم با فکر همان تماس دو سه دقیقهای دلگرم میشدم.
بعدها در حیاط قرچک یکی از بچهها گفت "تو دانشجوی دانشگاه الزهرایی؟ بچههاتون ازت خیلی یاد کردن. چقدر خوبید" و من پر از قدرت و افتخار از داشتن چنین دوستان نادیدهای شدم.
و حالا از لحظهای که آزاد شدم به بهاره فکر میکنم. و روزی نیست که از فکر کردن به ظلمی که سالها به او تحمیل شده قلبم به درد نیاید. بهاره هدایت بعد از گذراندن ۷ سال زندان در زمان اعتراضات جنبش سبز، همچنان ادامه داده است و مقاومت را به امری روزمره تبدیل کرده.
بهاره! من و خیلی از همنسلانم شکستن فضای مردانه سیاست را از تو آموختیم و امروز نیز با یاداوری پایبندیت به تداوم فعالیت سیاسی سعی دارم انرژی از دست رفتهام را بازگردانم.
بهاره جانم وقتی بازجو بهم گفت "تو میخوای بهاره هدایت دوم بشی" . بهت افتخار کردم. به قدرت و شجاعتت که انقدر از آن ترسیدهاند که هر کاری میکنند که تو در دانشگاهها تکثیر نشوی.
در ماشین وقتی داشتند برای دفاع آخر میبردنمان دادسرای اوین دنیا بهم گفت تو هم بازداشت شدی و شبی که فهمیدی سلولم نزدیکت است طوری که بشنوم داد زدی "مائدههههه بهااارممم". پر از حسرت شدم که چرا صدایت را نشنیدم و کاش میدیدمت. وقتی فهمیدم فقط دو دیوار بینمان فاصله است، غربت و سنگینی فضا برایم کمتر شد. فردایش منتقلم کردند قرچک و نشد ایندفعه من داد بزنم "بهاااااررهه مااائدممم"!
بهاره هدایت در حال اجرای حکم چهارسالهاش در بند زنان زندان اوین است و من به این فکر میکنم ما که بعد از چند روز با فکر اینکه کسی به یاد ما نیست حالمان گرفته میشد، الان بهارهها بعد از چندین ماه و چندین سال حبس ظالمانه به چه فکرمیکنند؟ نکند فکرکنند فراموششان کردیم؟ کند فکر کنند این بیرون منتظرشان نیستیم؟ و به زندگیهای خود بازگشتهایم؟!
برای شما، برای زندگیتان و برای آزادیتان.»
از اینستاگرام مائده دلبری
#بهاره_هدایت #مائده_دلبری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech