آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.8K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
Audio
جانیان قصر فیروزه، اثر رویا حکاکیان، ۶ (کتاب شنیداری)

صدها تن به گورستان آمده بودند و بیشترشان تبعیدی‌هایی که یا نوری را از نزدیک می‌شناختند و یا از راه مصاحبه‌های رادیو-تلویزیونی و مقاله‌هایش با او آشنایی داشتند. کم نبودند کسانی هم که هیچ‌چیز از او نمی‌دانستند. پس از بزرگ‌ترین کوچِ ناگزیر در تاریخ ایران، نزدیک یک میلیون ایرانی، تا سال۱۹۹۲، ‌بیرون از ایران می‌زیستند که بیشینه‌شان پناهندگان سیاسی بودند. از میان آنها، نزدیک شش هزار تن در برلین زندگی می‌کردند. همان‌ها آن روز صبح به گورستان آمده بودند، چرا که دردی مشترک خاستگاه‌ همگی‌شان بود و هریک گذرگاه دردناک همانندی را می‌پیمود. سرنوشتِ نوری آیینه‌ی تمام‌نمای سرنوشت ایشان بود. پس از کودتای ۱۹۵۳ و سرنگونی نخست‌وزیرِ پُرهوادار، مصدق، دانشجویان بسیاری به غرب رفتند و در آنجا کنفدراسیون دانشجویان ایرانی را بنیاد گذاشتند. با دفترهایی در سراسر اروپا و آمریکا، کنفدراسیون الگویی بود برای رویای دموکراسی که کودتا از میان برده بود. جوانان پیشرو، سکولار و مذهبی، گرد هم آمده بودند تا جمهوری مینیاتوری خودساخته‌ای را بگردانند که در آن هر فصل، فصلِ انتخابات بود. هموندان کنفدراسیون نمایندگان دانشگاه را برمی‌گزیدند و نمایندگان دانشگاه نمایندگان شهر را و نمایندگان شهر نمایندگان کشور را و نمایندگان کشور هیئت جهانی دبیران را برمی‌گزیدند. درآمدشان را از راه پرداخت حق عضویت به دست می‌آوردند و گزارش بودجه سالانه‌ی خود را چاپ می‌کردند. و همه اینها بر پایه‌ی اساسنامه‌های برابری‌خواهانه‌ای بود که خودشان نگاشته بودند. تا پیش از پایان عمر خود در آخرین سال‌های دهه ۱۹۷۰، کنفدراسیون نسلی را پرورده بود که از  دل آن نخبگان سیاسی نوپایی سر برآوردند.

https://tavaana.org/assassins_turquoise6/

در یوتیوب:
https://youtu.be/FKcgFD9fPbU

در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/j-06

در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id579690596

نوشتاری:
https://tavaana.org/fa/Assassins_Turquoise

#کتاب_صوتی #رویا_حکاکیان #جنایت_میکونوس #تروریسم #جمهوری_اسلامی #پادکست #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech
Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
جانیان قصر فیروزه، اثر رویا حکاکیان، ۷ و ۸ (کتاب شنیداری)

در آخرین دور، هفت مرد آستین‌هایشان را تا آرنج بالا کشیدند، و دستمال‌ها را باز کردند و کلاه‌هایشان را از سر برداشتند تا چهره‌هایشان به تمامی نمایان گردد. پرویز باز همان شماره را برگزید.
مامور پرسید که شماره هفت در آن شب چه نقشی داشته است؟ پرویز بدون لحظه‌ای درنگ گفت: "مردی است که پشت سر من ایستاده بود، تیرانداز اصلی."
هرچند تردیدهایی داشت اما همه کوشش خود را به کار برد تا مطمئن بنماید. شک از دید پرویز هنری به شمار می‌آمد که آدمی را به اندیشیدن وامی‌دارد. اما زمان شک‌گرایی نبود. او در جنگ بود و جنگ‌ها با پایداری پیش می‌روند، نه با دودلی.
مامور از او پرسید آیا پاسخش همچنان همان است؟
"بله" پرویز همان پاسخ را باز‌گفت: "من هیچ تردیدی ندارم که شماره هفت همان کسی است که او را شب هفدهم سپتامبر در رستوران، هنگام شلیک کردن دیده‌ام."
پرویز تنها نبود. مهدی هم همان مرد را میان کسانی که آنجا بودند شناسایی کرده بود، هرچند با اطمینان کمتر.
شماره هفت یوسف امین بود.

 
https://tavaana.org/assassins_turquoise7_8/

در کست‌باکس:
https://castbox.fm/episode/id4733738-id579690828

در ساندکلاد:
https://soundcloud.com/tavaana/j-09-10

نسخه نوشتاری:
https://tavaana.org/fa/Assassins_Turquoise

#کتاب_صوتی #رویا_حکاکیان #جنایت_میکونوس #تروریسم #جمهوری_اسلامی #پادکست #یاری_مدنی_توانا

@tavaana

@Tavaana_TavaanaTech