«اوج روایت "رویا حشمتی" از تحمل ضربات شلاق، جایی است که زیر تازیانه خواند: "به نام زن، به نام زندگی،دریده شد لباس بردگی، شب سیاه ما سحر شود، تمام تازیانهها تبر شود".
بر دیوار نوشتهای اینگونه نقش بسته بود:"عجب شجاعتی در این سرزمین پنهان بود".
متن روایت رویا حشمتی، روایت یک شخص نیست، روایت ایستادگی نسلهایی است در برابر استبداد. اگر برای"مقاومت مدنی" مصداق بخواهید، همین سرخم نکردن در برابر انبوه تازیانهها بر بدنی است که دهههاست در اسارت قرون وسطایی است. استبداد دینی از این تلاقی ذهن و بدن که زن و زندگی را با آزادی پیوند داده، هراس دارد. اگر شکافها در جامعه مایه نگرانی است و ماشین تخریبگر نهاد دولت، عزم خود را برای بی ریشه کردن شهروند ایرانی جزم کرده، نقطه امید به همین جنس مقاومت شهروندی است که کلیت سیستم تحقیر را به سخره گرفته و چه زجری میکشید شکنجهگری که یک آخ نشنید.
اما این روایت، یک نقطه اوج مهم دیگر دارد. وقتی که قاضی میگوید اگر میخواهید جور دیگر زندگی کنید از این مملکت بروید. پاسخ هم دندان شکن است و هم برآمده از یک ذهنیت جمعی، محصول اراده معتقدان واقعی به جنبش زن، زندگی و آزادی: « این کشور برای همه است». قاضی می گوید اما قانون را باید رعایت کرد. باز هم اینجا پاسخ خرد کننده است: "قانون کار خودش رو میکنه، ما به مقاومتون ادامه میدیم". اینجا باز هم ترجمهای از یک دیوار نوشته در کوران جنبش است:"این خاک مال مردمانش است نه حاکمان". و البته ترجمه این اصل مهم: قانون زمانی قانون است که برآمده از اراده شهروندان باشد نه ملعبه دست حاکم ستمگر. قانون آنجاست که مردم هستند و نافرمانی مدنی هم حق است هم فضیلت.
تمام تکههای این روایت، همان چیزی است که شهروندان مبارز میخواهند: ایران خانه ماست نه ملک شخصی دیکتاتور؛تصاحب عرصه عمومی به عنوان خانه شهروند در برابر دست اندازی حاکم تمامیت خواه که همه شئون حیات انسانی شهروند ایرانی را مورد هجمه قرار داده.
به راستی در برابر این حجم پرشکوه مقاومت مدنی حاکمیت چه میکند؟ مشتاقانه دوست دارد آیکون دلخواهش را در جنگ طلبان آن سوی مرزها ترسیم کند، اما آیکون دقیقا در خود ایران است: همان زنانی با موهای اعتراض زیر آسمان شهر،یلدا آقافضلی که در برابر شکنجه گر آخ نگفت، روسری که ویدا موحد در میدان شهر بر چوبه سوار کرد و پنج سال بعد نیکا شاکرمی در میدان شهر آتش زد. گفتمان مقاومت مدنی را همین روایتهای ایستادگی در برابر ماشین تحقیر و تخریب استبداد دینی میسازند، بدنهایی مقاوم در برابر تازیانه استبداد؛اگر سلطه هست، مقاومت هم هست.»
متن از اینستاگرام مجتبی نجفی
ویدیو ارسالی مخاطبان
#رویا_حشمتی #مقاومت_مدنی #نافرمانی_مدنی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
بر دیوار نوشتهای اینگونه نقش بسته بود:"عجب شجاعتی در این سرزمین پنهان بود".
متن روایت رویا حشمتی، روایت یک شخص نیست، روایت ایستادگی نسلهایی است در برابر استبداد. اگر برای"مقاومت مدنی" مصداق بخواهید، همین سرخم نکردن در برابر انبوه تازیانهها بر بدنی است که دهههاست در اسارت قرون وسطایی است. استبداد دینی از این تلاقی ذهن و بدن که زن و زندگی را با آزادی پیوند داده، هراس دارد. اگر شکافها در جامعه مایه نگرانی است و ماشین تخریبگر نهاد دولت، عزم خود را برای بی ریشه کردن شهروند ایرانی جزم کرده، نقطه امید به همین جنس مقاومت شهروندی است که کلیت سیستم تحقیر را به سخره گرفته و چه زجری میکشید شکنجهگری که یک آخ نشنید.
اما این روایت، یک نقطه اوج مهم دیگر دارد. وقتی که قاضی میگوید اگر میخواهید جور دیگر زندگی کنید از این مملکت بروید. پاسخ هم دندان شکن است و هم برآمده از یک ذهنیت جمعی، محصول اراده معتقدان واقعی به جنبش زن، زندگی و آزادی: « این کشور برای همه است». قاضی می گوید اما قانون را باید رعایت کرد. باز هم اینجا پاسخ خرد کننده است: "قانون کار خودش رو میکنه، ما به مقاومتون ادامه میدیم". اینجا باز هم ترجمهای از یک دیوار نوشته در کوران جنبش است:"این خاک مال مردمانش است نه حاکمان". و البته ترجمه این اصل مهم: قانون زمانی قانون است که برآمده از اراده شهروندان باشد نه ملعبه دست حاکم ستمگر. قانون آنجاست که مردم هستند و نافرمانی مدنی هم حق است هم فضیلت.
تمام تکههای این روایت، همان چیزی است که شهروندان مبارز میخواهند: ایران خانه ماست نه ملک شخصی دیکتاتور؛تصاحب عرصه عمومی به عنوان خانه شهروند در برابر دست اندازی حاکم تمامیت خواه که همه شئون حیات انسانی شهروند ایرانی را مورد هجمه قرار داده.
به راستی در برابر این حجم پرشکوه مقاومت مدنی حاکمیت چه میکند؟ مشتاقانه دوست دارد آیکون دلخواهش را در جنگ طلبان آن سوی مرزها ترسیم کند، اما آیکون دقیقا در خود ایران است: همان زنانی با موهای اعتراض زیر آسمان شهر،یلدا آقافضلی که در برابر شکنجه گر آخ نگفت، روسری که ویدا موحد در میدان شهر بر چوبه سوار کرد و پنج سال بعد نیکا شاکرمی در میدان شهر آتش زد. گفتمان مقاومت مدنی را همین روایتهای ایستادگی در برابر ماشین تحقیر و تخریب استبداد دینی میسازند، بدنهایی مقاوم در برابر تازیانه استبداد؛اگر سلطه هست، مقاومت هم هست.»
متن از اینستاگرام مجتبی نجفی
ویدیو ارسالی مخاطبان
#رویا_حشمتی #مقاومت_مدنی #نافرمانی_مدنی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
InstaFix
@tavaana
«اوج روایت "رویا حشمتی" از تحمل ضربات شلاق، جایی است که زیر تازیانه خواند: "به نام زن، به نام زندگی،دریده شد لباس بردگی، شب سیاه ما سحر شو
«اوج روایت "رویا حشمتی" از تحمل ضربات شلاق، جایی است که زیر تازیانه خواند: "به نام زن، به نام زندگی،دریده شد لباس بردگی، شب سیاه ما سحر شو