This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
سه شنبه ۸ خرداد ماموران حکومتی مزارع برنج متعلق به بهائیان را در احمدآباد مازندران با بولدوزر تخریب کردند و در این حمله محصولات کشاورزی را از بین بردند. ماموران به طور غیرقانونی زمینها را چند ماه پیش حصارکشی کرده بودند.
جمهوری اسلامی نمونهای از حکومت آپارتابد است، آپارتابد مذهبی، آپارتاید جنسیتی، ... حکومتی سرکوبگر که از شهروندان غیرباورمند به آیین و ایدئولوژی و سیاست خود، دیگریسازی و حتی انسانیتزدایی میکند.
آنها را از حقوق اولیه خود محروم میکند و از نظر اقتصادی در تنگنا قرار میدهد.
مأموران امنیتی جمهوری اسلامی سال گذشته نیز «نزدیک به ۴۰ هکتار» از زمینهای روستای احمدآباد در نزدیکی ساری را که متعلق به شهروندان بهایی و زیرِ کشت بوده است، مصادره کردهاند.
در آن تاریخ «۲۰۰ مأمور امنیتی، یگان ویژه و منابع طبیعی استان مازندران» روز یکشنبه ۱۰ دی با ورود به این روستا که «اکثر اهالی آن بهایی هستند»، با بستن راههای ورود و خروج، از رفتوآمد اهالی روستا ممانعت کردند.
زمینهای مصادرهشده در روستای احمدآباد مازندران بیش از «۷۰ سال است که متعلق به شهروندان بهایی این روستا است».
مصادره املاک بهائیان بخشی از تلاش سیستماتیک جمهوری اسلامی علیه این اقلیت مذهبی در ایران است.
مرتبط:
چرا رژیم ولایت مطلقه فقیه چشم دیدن بهاییان را ندارد؟
https://tavaana.org/persecution-bahais/
#داستان_ما_یکیست #بهائیان #بهائی #آپارتاید #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
جمهوری اسلامی نمونهای از حکومت آپارتابد است، آپارتابد مذهبی، آپارتاید جنسیتی، ... حکومتی سرکوبگر که از شهروندان غیرباورمند به آیین و ایدئولوژی و سیاست خود، دیگریسازی و حتی انسانیتزدایی میکند.
آنها را از حقوق اولیه خود محروم میکند و از نظر اقتصادی در تنگنا قرار میدهد.
مأموران امنیتی جمهوری اسلامی سال گذشته نیز «نزدیک به ۴۰ هکتار» از زمینهای روستای احمدآباد در نزدیکی ساری را که متعلق به شهروندان بهایی و زیرِ کشت بوده است، مصادره کردهاند.
در آن تاریخ «۲۰۰ مأمور امنیتی، یگان ویژه و منابع طبیعی استان مازندران» روز یکشنبه ۱۰ دی با ورود به این روستا که «اکثر اهالی آن بهایی هستند»، با بستن راههای ورود و خروج، از رفتوآمد اهالی روستا ممانعت کردند.
زمینهای مصادرهشده در روستای احمدآباد مازندران بیش از «۷۰ سال است که متعلق به شهروندان بهایی این روستا است».
مصادره املاک بهائیان بخشی از تلاش سیستماتیک جمهوری اسلامی علیه این اقلیت مذهبی در ایران است.
مرتبط:
چرا رژیم ولایت مطلقه فقیه چشم دیدن بهاییان را ندارد؟
https://tavaana.org/persecution-bahais/
#داستان_ما_یکیست #بهائیان #بهائی #آپارتاید #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
فریبا کمالآبادی، زندانی بهایی، در سری قبل محکومیتش به بیست سال حبس (بعداً به ده سال کاهش پیدا کرد)، غیر از یکی دو روز مرخصی به خاطر تولد نوهاش، اجازه استفاده از حق مرخصی را پیدا نکرده بود.
دخترش ترانه، در هفتمین سال حبس مادر در سال ۱۳۹۳ ازدواج کرد. به خانم کمالآبادی اجازه ندادند حتی با دستبند و تحتالحفظ، در مراسم ازدواج او شرکت کند.
او روی یک برگ دستمال کاغذی نامهای خطاب به فرزندش و دامادش نوشته بود، آن دستمال حالا قاب شده و در دیدار خانه جا دارد، و در این روزها که او بار دیگر به حبس طولانی محکوم شده و در زندان است، این نامه خاطرهانگیز، الهامبخش عزیزانش است.
فرید صفاجو ضمن انتشار تصویر این نامه نوشته:
«رفتم دستی به سر و رویش کشیدم، قابش رو عوض کردم و آهی کشیدم!
این یک برگ دستمال کاغذی نامهای است که در شدیدترین جو خفقان، #فریبا_کمال_آبادی برای عروسیمان فرستاد!
به او برای عروسی دخترش مرخصی ندادند، حتی اجازه تلفن ندادند! از اون روز این دستمال شد تکهای از قلب ما!
۱۰ سال میگذره!»
او در بخشی از این نامه نوشته:
«در این لحظه که قلم به دست گرفتهام و برایت مینویسم دریای سرور در من موج میزند و امواج شعف بر ساحل قلب میکوبد.
برخی چنین گمان کنند که درد و رنج همواره با حزن و اندوه ملازم است اما اینگونه نیست. چه که می توان در اوج درد و رنج در فضای بی کران سرور بال گشود و در آسمانهای رفیع شادمانی پرواز نمود. این درد چیست و این سرور کدام است؟
این درد، درد فراق است، درد هجر مادری است که سالیانی چند از کودکش دور گشته، بی مدد زبان برایش ترنمات عاشقانه سروده، با هیکل خیال تنگ در آغوشش فشرده و گرمایش بخشیده، بی چشم سر برآمدن و بالا کشیدنش را نگریسته و اکنون با چشم روح، او را آراسته و برازنده در لباس سفید عروسی نظاره میکند.
این درد، درد فراق است، درد هجر کودکی است که از مادر جدا گشته و بی آنکه سهمش را از حق مادری بستاند، رشد کرده و بالیده. در لحظات تلخ و شیرین کودکی، در اوقاتی که سخت نیازمند گرمای مادر بوده اورا در کنارش نداشته و اکنون نیز در زیباترین و با شکوه ترین لحظات حیاتش، در مراسم ازدواجش جای مادر را خالی مییابد.
این درد رایحهای دلپذیر دارد زیرا آکنده از عطر خوش سرور است: این سرور، سرور مادری است که کودکش را جوانی برازنده مییابد، او را مصمم و استوار میبیند، کردارش را متین، انتخابش را فرید و آمالش را منیع مشاهده میکند و انتخابش را میستاید.
این سرور، سرور کودکی است که معنای هجر مادر را در می یابد و با گام نهادن در مسیر خدمت این معنا را غنا میبخشد و اکنون دست در دست فرید مسیر خدمت را با قوت و سرعتی افزون تر از قبل میپیماید.
ادامه بخشهایی از نامه را در لینک زیر بخوانید:
https://tinyurl.com/Faribak
درباره فریبا کمالآبادی:
https://tavaana.org/fariba_kamalabadi-2/
#فریبا_کمال_آبادی #داستان_ما_یکیست #بهائی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
دخترش ترانه، در هفتمین سال حبس مادر در سال ۱۳۹۳ ازدواج کرد. به خانم کمالآبادی اجازه ندادند حتی با دستبند و تحتالحفظ، در مراسم ازدواج او شرکت کند.
او روی یک برگ دستمال کاغذی نامهای خطاب به فرزندش و دامادش نوشته بود، آن دستمال حالا قاب شده و در دیدار خانه جا دارد، و در این روزها که او بار دیگر به حبس طولانی محکوم شده و در زندان است، این نامه خاطرهانگیز، الهامبخش عزیزانش است.
فرید صفاجو ضمن انتشار تصویر این نامه نوشته:
«رفتم دستی به سر و رویش کشیدم، قابش رو عوض کردم و آهی کشیدم!
این یک برگ دستمال کاغذی نامهای است که در شدیدترین جو خفقان، #فریبا_کمال_آبادی برای عروسیمان فرستاد!
به او برای عروسی دخترش مرخصی ندادند، حتی اجازه تلفن ندادند! از اون روز این دستمال شد تکهای از قلب ما!
۱۰ سال میگذره!»
او در بخشی از این نامه نوشته:
«در این لحظه که قلم به دست گرفتهام و برایت مینویسم دریای سرور در من موج میزند و امواج شعف بر ساحل قلب میکوبد.
برخی چنین گمان کنند که درد و رنج همواره با حزن و اندوه ملازم است اما اینگونه نیست. چه که می توان در اوج درد و رنج در فضای بی کران سرور بال گشود و در آسمانهای رفیع شادمانی پرواز نمود. این درد چیست و این سرور کدام است؟
این درد، درد فراق است، درد هجر مادری است که سالیانی چند از کودکش دور گشته، بی مدد زبان برایش ترنمات عاشقانه سروده، با هیکل خیال تنگ در آغوشش فشرده و گرمایش بخشیده، بی چشم سر برآمدن و بالا کشیدنش را نگریسته و اکنون با چشم روح، او را آراسته و برازنده در لباس سفید عروسی نظاره میکند.
این درد، درد فراق است، درد هجر کودکی است که از مادر جدا گشته و بی آنکه سهمش را از حق مادری بستاند، رشد کرده و بالیده. در لحظات تلخ و شیرین کودکی، در اوقاتی که سخت نیازمند گرمای مادر بوده اورا در کنارش نداشته و اکنون نیز در زیباترین و با شکوه ترین لحظات حیاتش، در مراسم ازدواجش جای مادر را خالی مییابد.
این درد رایحهای دلپذیر دارد زیرا آکنده از عطر خوش سرور است: این سرور، سرور مادری است که کودکش را جوانی برازنده مییابد، او را مصمم و استوار میبیند، کردارش را متین، انتخابش را فرید و آمالش را منیع مشاهده میکند و انتخابش را میستاید.
این سرور، سرور کودکی است که معنای هجر مادر را در می یابد و با گام نهادن در مسیر خدمت این معنا را غنا میبخشد و اکنون دست در دست فرید مسیر خدمت را با قوت و سرعتی افزون تر از قبل میپیماید.
ادامه بخشهایی از نامه را در لینک زیر بخوانید:
https://tinyurl.com/Faribak
درباره فریبا کمالآبادی:
https://tavaana.org/fariba_kamalabadi-2/
#فریبا_کمال_آبادی #داستان_ما_یکیست #بهائی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech