This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
عرفان مرتضایی پسرخاله مادر جاویدنام مهسا امینی، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«بە سالگرد قتل#ژینا_امینی نزدیک میشویم این آخرین حضور ژینا در یک عروسی ما بود کە کنار دایی خود برای آخرین بار رقصید اکنون یکسال ازقتل ژینا میگذرد و دژخیمان خامنەای دایی ژینا #صفا_عائلی را هم بازداشت کردەاند...
من امشب نفرین میکنم. نفرینتان میکنم به یک زندگی تا بینهایت طولانی، نفرینتان میکنم به عمر نوح. نفرین میکنم به تمام خونهایی که ریخته شد. نفرین میکنم که نامیرا شوید. نمیرید و ببینید؛ بعد از شما انگلها و انگلزادههایتان، ما چقدر خوشبخت زندگی میکنیم. چقدر در کنار هم کشورمان را خوب میسازیم. نفرین میکنیم نمیرید تا ببینید چطور میشود بی شما تشنگانِ خون، زندگی کرد؟! چطور میشود رقصید بی آنکه هراس داشت.
نفرینتان میکنم به زندگی. زندگی کنید در حقیرترین و پستترین حالتِ انسانیت. در حالی که تشنهی خونید روی زمینهای کشورم بخزید. هر لحظه آروزی مرگی را کنید که با دستهای کثیفتان نصیب جانهای عزیزمان کردید.
آری امشب من به حق نمادِزیبای «زن – زندگی – آزادی» نفرینتان میکنم به زندگی.»
erfan__mortezaei
#ژینا_امينی #مهسا_امینی #ژن_ژيان_ئازادی #زن_زندگی_ازادی
#انقلاب_ملی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«بە سالگرد قتل#ژینا_امینی نزدیک میشویم این آخرین حضور ژینا در یک عروسی ما بود کە کنار دایی خود برای آخرین بار رقصید اکنون یکسال ازقتل ژینا میگذرد و دژخیمان خامنەای دایی ژینا #صفا_عائلی را هم بازداشت کردەاند...
من امشب نفرین میکنم. نفرینتان میکنم به یک زندگی تا بینهایت طولانی، نفرینتان میکنم به عمر نوح. نفرین میکنم به تمام خونهایی که ریخته شد. نفرین میکنم که نامیرا شوید. نمیرید و ببینید؛ بعد از شما انگلها و انگلزادههایتان، ما چقدر خوشبخت زندگی میکنیم. چقدر در کنار هم کشورمان را خوب میسازیم. نفرین میکنیم نمیرید تا ببینید چطور میشود بی شما تشنگانِ خون، زندگی کرد؟! چطور میشود رقصید بی آنکه هراس داشت.
نفرینتان میکنم به زندگی. زندگی کنید در حقیرترین و پستترین حالتِ انسانیت. در حالی که تشنهی خونید روی زمینهای کشورم بخزید. هر لحظه آروزی مرگی را کنید که با دستهای کثیفتان نصیب جانهای عزیزمان کردید.
آری امشب من به حق نمادِزیبای «زن – زندگی – آزادی» نفرینتان میکنم به زندگی.»
erfan__mortezaei
#ژینا_امينی #مهسا_امینی #ژن_ژيان_ئازادی #زن_زندگی_ازادی
#انقلاب_ملی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
امروز زادروز جاویدنام کبری شیخه است. اسرین، خواهر جاویدنام شهریار محمدی، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
مادرم حرفی بزن که تشنه لالاییام
من که جان میدم برایت همدم تنهاییام
من همیشه کودکم
آغوشِ تو جای من است
من اگر خوبم دعایت
پشتِ دنیای من است
بوسه بر دستانِ گرمت میزنم شاهِ دلم
با حضورت خانه روشن میشود ماهِ دلم
هرچه میخواهد دلم پیش تو پیدا میشود
این همه خوبی چه جوری در دلت جا میشود
#كبرى_شيخه
#ژن_ژيان_ئازادی
«کبری زنی زحمتکش و رنجدیده بود. در سن نوجوانی، زمانی که تنها ۱۳ سال سن داشت، ازدواج کرد. در ۱۸ سالگی صاحب سه فرزند شده بود. در کشاورزی و دامداری کمکحال نانآور خانواده بود. صدای سوزناک و دلنشینی داشت و هر بار که برای نوههایش لالایی میخواند، اشکهایش او را همراهی میکردند.»
این مادربزرگ شجاع و مهربان روز ۵ آبان ۱۴۰۱، در آغوش فرزندانش جان شیرینش را از دست داد.
منزل کبری شیخه در خیابان کارگر،دیگر خیابان منتهی به میدان ملا جامی و یکی از کانونهای تجمع کنندگان در اعتراضات روز خونین مهاباد، بود. بهگفتۀ شاهدان عینی، کبری شیخه مدام از داخل خانه خود برای جوانان معترض روسری و ماسک میآورد تا صورت خود را بپوشانند و شناسایی نشوند.
«کبری شیخه در این درگیریها مردم و فرزندان خود را همراهی میکرد؛ شعار میداد، برای معترضان سنگ جمع میکرد تا از خود دفاع کنند و از فاصله خیلی نزدیک با مأموران حکومتی درگیر میشد؛ آنقدر نزدیک که پسر کوچکش هر بار بازوی او را میگرفت و او را به داخل حیاط خانه میکشاند. اما او هر بار با گفتن جملهای با این مضمون که "تا روزی که جوانان این مرز و بوم سینه خود را در برابر گلولهها سپر کنند، من نمیتوانم در خانه بمانم"، از حیاط خانه بیرون میرفت و با معترضان همراهی میکرد»
«در میانه شلیک گلوله از سوی نیروهای امنیتی به معترضان، پسر کبری شیخه به سمت منزل رفت و از مادرش خواست که او هم به منزل بازگردد. کبری شیخه هنوز کامل از درِ خانه عبور نکرده بود که مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بر زمین افتاد. با هر سختی بود، خود را به داخل حیاط و آغوش پسرش رساند. فوران خون از گردن مادر، پسر را متوجه این مسئله کرد که کبری شیخه تیر خورده است. با تصور اینکه زخم سطحی است، با روسری مادرش زخم را میبندد تا جلو خونریزی را بگیرد، غافل از اینکه گلوله جنگی آنچنان از فاصله نزدیک شلیک شده بود که کتف کبری را نیز شکافته و بعد از بیرون آمدن از بدنش به درب منزل برخورد کرده بود.»
#مهاباد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
مادرم حرفی بزن که تشنه لالاییام
من که جان میدم برایت همدم تنهاییام
من همیشه کودکم
آغوشِ تو جای من است
من اگر خوبم دعایت
پشتِ دنیای من است
بوسه بر دستانِ گرمت میزنم شاهِ دلم
با حضورت خانه روشن میشود ماهِ دلم
هرچه میخواهد دلم پیش تو پیدا میشود
این همه خوبی چه جوری در دلت جا میشود
#كبرى_شيخه
#ژن_ژيان_ئازادی
«کبری زنی زحمتکش و رنجدیده بود. در سن نوجوانی، زمانی که تنها ۱۳ سال سن داشت، ازدواج کرد. در ۱۸ سالگی صاحب سه فرزند شده بود. در کشاورزی و دامداری کمکحال نانآور خانواده بود. صدای سوزناک و دلنشینی داشت و هر بار که برای نوههایش لالایی میخواند، اشکهایش او را همراهی میکردند.»
این مادربزرگ شجاع و مهربان روز ۵ آبان ۱۴۰۱، در آغوش فرزندانش جان شیرینش را از دست داد.
منزل کبری شیخه در خیابان کارگر،دیگر خیابان منتهی به میدان ملا جامی و یکی از کانونهای تجمع کنندگان در اعتراضات روز خونین مهاباد، بود. بهگفتۀ شاهدان عینی، کبری شیخه مدام از داخل خانه خود برای جوانان معترض روسری و ماسک میآورد تا صورت خود را بپوشانند و شناسایی نشوند.
«کبری شیخه در این درگیریها مردم و فرزندان خود را همراهی میکرد؛ شعار میداد، برای معترضان سنگ جمع میکرد تا از خود دفاع کنند و از فاصله خیلی نزدیک با مأموران حکومتی درگیر میشد؛ آنقدر نزدیک که پسر کوچکش هر بار بازوی او را میگرفت و او را به داخل حیاط خانه میکشاند. اما او هر بار با گفتن جملهای با این مضمون که "تا روزی که جوانان این مرز و بوم سینه خود را در برابر گلولهها سپر کنند، من نمیتوانم در خانه بمانم"، از حیاط خانه بیرون میرفت و با معترضان همراهی میکرد»
«در میانه شلیک گلوله از سوی نیروهای امنیتی به معترضان، پسر کبری شیخه به سمت منزل رفت و از مادرش خواست که او هم به منزل بازگردد. کبری شیخه هنوز کامل از درِ خانه عبور نکرده بود که مورد اصابت گلوله قرار گرفت و بر زمین افتاد. با هر سختی بود، خود را به داخل حیاط و آغوش پسرش رساند. فوران خون از گردن مادر، پسر را متوجه این مسئله کرد که کبری شیخه تیر خورده است. با تصور اینکه زخم سطحی است، با روسری مادرش زخم را میبندد تا جلو خونریزی را بگیرد، غافل از اینکه گلوله جنگی آنچنان از فاصله نزدیک شلیک شده بود که کتف کبری را نیز شکافته و بعد از بیرون آمدن از بدنش به درب منزل برخورد کرده بود.»
#مهاباد #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech