Media is too big
VIEW IN TELEGRAM
مراسم سالگرد جانباختن جاویدنام یحیی رحیمی، چند روز پیش بر سر مزارش برگزار شد
- یحیی رحیمی شهروند سنندج و هموطن ما ایرانیان مثل هر روز پشت فرمان پرایدش نشست تا بره سمت خونه... در مسیر منزل به ترافیک نیروهای امنیتی رسید و با بوق زدن درخواست بازگشایی مسیر رو داشت تا به منزلش و خانوادهاش برسه.
و اون روز در ۱۶ مهرماه ۱۴۰۱ یک مامور انتظامی از فاصله یک متری به پیشانی یحیی رحیمی شلیک کرد و یحیی رو کشت و همسر جوانش و اعضای خانوادهاش رو برای همیشه داغدار کرد.
لازم به ذکر است، شاهدانی هستند که فرد ضارب را شناسایی کردهاند، قاتلی که بیرحمانه یحیی رحیمی را به قتل رساند و خانوادهاش را داغدار کرد.
#یحیی_رحیمی #پیمان_منبری #داریوش_علیزاده #محمد_امینی #رامین_فاتحی #محمد_شریعتی #هومن_عبداللهی #آرام_حبیبی #عیسی_بیگلری #سارینا_ساعدی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
- یحیی رحیمی شهروند سنندج و هموطن ما ایرانیان مثل هر روز پشت فرمان پرایدش نشست تا بره سمت خونه... در مسیر منزل به ترافیک نیروهای امنیتی رسید و با بوق زدن درخواست بازگشایی مسیر رو داشت تا به منزلش و خانوادهاش برسه.
و اون روز در ۱۶ مهرماه ۱۴۰۱ یک مامور انتظامی از فاصله یک متری به پیشانی یحیی رحیمی شلیک کرد و یحیی رو کشت و همسر جوانش و اعضای خانوادهاش رو برای همیشه داغدار کرد.
لازم به ذکر است، شاهدانی هستند که فرد ضارب را شناسایی کردهاند، قاتلی که بیرحمانه یحیی رحیمی را به قتل رساند و خانوادهاش را داغدار کرد.
#یحیی_رحیمی #پیمان_منبری #داریوش_علیزاده #محمد_امینی #رامین_فاتحی #محمد_شریعتی #هومن_عبداللهی #آرام_حبیبی #عیسی_بیگلری #سارینا_ساعدی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔34👍2
روز گذشته زادروز جاویدنام سارینا ساعدی بود، دختر مبارز ۱۵ سالهای که پس از بازگشت از خیابان، بر اثر ضربات باتون، در خانه به خوابی عمیق رفت و هرگز بیدار نشد
شاهدان عینی میگویند با وجود سن کمش در اعتراضها همیشه در صف اول بود. به بقیه میگفت که دنبالش بیایند و همان روزی که کشته شد در خیابان شش بهمن سنندج ماموران به سر او ضربه زده بودند. نزدیکانش میگویند در مدرسه عکس خمینی و علی خامنهای را از کتابش پاره کرده و عکس آنها را از بالای تخته کلاس پایین آورده بود و زیر پا گرفته بود.
روز چهارم آبان وقتی سارینا از مدرسه به خانه برگشت جلوی در خانه از حال رفت. همسایهها فهمیدند و به خانواده خبر دادند. برادر سارینا او را از مقابل در به داخل خانه آورد.
یک فرد نزدیک به خانواده سارینا ساعدی به بیبیسی گفت: «سارینا بعد از تعطیلی مدرسه با همکلاسیهایش به شعارنویسی میپرداختند. حراست مدرسه آنها را شناسایی کرده بود و حتی گفته بودند که سارینا بچهها را تحریک به این کار کرده. او را بعنوان لیدر اعتراضهای مدرسه شناخته بودند. دوستانش به خانواده گفتند که سارینا و همکلاسیهایش شعارنویسی میکردند که ماموران آنها را در یک کوچه بنبست گیر انداختند. دو نفر از دوستانش را کتک زدند. سارینا خودش را روی آنها انداخت که کتک نخورند. در همین میان چند ضربه به سرش خورده.»
منبع نزدیک به خانواده سارینا به بیبیسی گفت: « سارینا چهارم آبان به مادربزرگش گفته بود سرش گیج میرود و چشمهایش نمیبیند. گفته بود آن روز بعضی اوقات چشمهایش تار میبیند و گاهی اصلا نمیبیند. شب دوباره به اعتراضها رفت و دوباره در خیابان از حال رفت. همسایهها او را به خانه رساندند. به همسایهها گفته بود چشمهایش سیاهی رفته. لباسهایش خاکی شده بود. پدرش خواسته بود او را ببرد دکتر. سارینا گفته بود خوب است و گشنه بوده و ضعف کرده و برای همین از حال رفته. هر چه خانواده اصرار کردند سارینا حاضر نشد برود دکتر. احتمالا میترسید که شناسایی شود و بفهمند در اعتراضها ضربه خورده.»
پنجم آبان سارینا دیگر از خواب بیدار نشد. وقتی خانواده او را در اتاقش پیدا میکنند، بدنش سرد بود.
#سارینا_ساعدی #مهسا_امینی
#سنندج #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
روز گذشته زادروز جاویدنام سارینا ساعدی بود، دختر مبارز ۱۵ سالهای که پس از بازگشت از خیابان، بر اثر ضربات باتون، در خانه به خوابی عمیق رفت و هرگز بیدار نشد
شاهدان عینی میگویند با وجود سن کمش در اعتراضها همیشه در صف اول بود. به بقیه میگفت که دنبالش بیایند و همان روزی که کشته شد در خیابان شش بهمن سنندج ماموران به سر او ضربه زده بودند. نزدیکانش میگویند در مدرسه عکس خمینی و علی خامنهای را از کتابش پاره کرده و عکس آنها را از بالای تخته کلاس پایین آورده بود و زیر پا گرفته بود.
روز چهارم آبان وقتی سارینا از مدرسه به خانه برگشت جلوی در خانه از حال رفت. همسایهها فهمیدند و به خانواده خبر دادند. برادر سارینا او را از مقابل در به داخل خانه آورد.
یک فرد نزدیک به خانواده سارینا ساعدی به بیبیسی گفت: «سارینا بعد از تعطیلی مدرسه با همکلاسیهایش به شعارنویسی میپرداختند. حراست مدرسه آنها را شناسایی کرده بود و حتی گفته بودند که سارینا بچهها را تحریک به این کار کرده. او را بعنوان لیدر اعتراضهای مدرسه شناخته بودند. دوستانش به خانواده گفتند که سارینا و همکلاسیهایش شعارنویسی میکردند که ماموران آنها را در یک کوچه بنبست گیر انداختند. دو نفر از دوستانش را کتک زدند. سارینا خودش را روی آنها انداخت که کتک نخورند. در همین میان چند ضربه به سرش خورده.»
منبع نزدیک به خانواده سارینا به بیبیسی گفت: « سارینا چهارم آبان به مادربزرگش گفته بود سرش گیج میرود و چشمهایش نمیبیند. گفته بود آن روز بعضی اوقات چشمهایش تار میبیند و گاهی اصلا نمیبیند. شب دوباره به اعتراضها رفت و دوباره در خیابان از حال رفت. همسایهها او را به خانه رساندند. به همسایهها گفته بود چشمهایش سیاهی رفته. لباسهایش خاکی شده بود. پدرش خواسته بود او را ببرد دکتر. سارینا گفته بود خوب است و گشنه بوده و ضعف کرده و برای همین از حال رفته. هر چه خانواده اصرار کردند سارینا حاضر نشد برود دکتر. احتمالا میترسید که شناسایی شود و بفهمند در اعتراضها ضربه خورده.»
پنجم آبان سارینا دیگر از خواب بیدار نشد. وقتی خانواده او را در اتاقش پیدا میکنند، بدنش سرد بود.
#سارینا_ساعدی #مهسا_امینی
#سنندج #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
💔62🕊5👍4❤1