This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فیض الله آذرنوش، پدر جاویدنام پدرام آذرنوش، با انتشار این ویدیو از نسرین شاکرمی، مادر جاویدنام نیکا شاکرمی، حمایت کرده است.
او در این ویدیو میگوید که «هیچ کدام از ما از تیغ تیز نهادهای امنیتی در امان نیستیم.:
امروز مادر نیکا را ربودند، فردا مادرها و خانوادههای دیگر جاویدنامان را میربایند.
او از مردم میخواهد که «اجازه ندهید که ماموران رژیم به خود اجازه دهند که برای خانوادههای داغدیده ایجاد مشکل بکنند. صدای خانم نسرین شاکرمی باشید و برای آزادی او تلاش کنید.»
این پدر دادخواه در انتها میگوید: «دیر یا زود اراده ملت بزرگ و ستمدیده ایران بر همه چیز پیروز شده و کاخ ظلم و جور ضحاک را در هم فرو میریزیم.»
#پدرام_آذرنوش #نسرین_شاکرمی #نیکا_شاکرمی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او در این ویدیو میگوید که «هیچ کدام از ما از تیغ تیز نهادهای امنیتی در امان نیستیم.:
امروز مادر نیکا را ربودند، فردا مادرها و خانوادههای دیگر جاویدنامان را میربایند.
او از مردم میخواهد که «اجازه ندهید که ماموران رژیم به خود اجازه دهند که برای خانوادههای داغدیده ایجاد مشکل بکنند. صدای خانم نسرین شاکرمی باشید و برای آزادی او تلاش کنید.»
این پدر دادخواه در انتها میگوید: «دیر یا زود اراده ملت بزرگ و ستمدیده ایران بر همه چیز پیروز شده و کاخ ظلم و جور ضحاک را در هم فرو میریزیم.»
#پدرام_آذرنوش #نسرین_شاکرمی #نیکا_شاکرمی #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آیدا، خواهر جاویدنام نیکا شاکرمی، در متنی که در شبکه اجتماعی ایکس منتشر کرد، از تماسهای مکرر ماموران در روز انتقال پیکر نیکا از تهران به خرمآباد و تهدید مادرش به از دست دادن دختر دیگرش خبر داد.
او نوشت:
«وقتی تو ماشین داشتیم از بهشت زهرا میرفتیم خرم آباد، زنگ زدن به مامانم و چیزی شنید که حالت صورتش تغییر کرد. با جونِ من مدام تهدیدش میکردن، بهش میگفتن تو یه دختر دیگه هم داری، جوونه و حیف میشه اینو هم از دستش بدی متوجهی خانوم شاکرمی؟
مامانم یه لحظه گوشیو از صورتش دور کرد و بهم نگاه کرد و گفت آیدا دردت به جونم میدونی ما باید برای همه چی آماده باشیم. میخوام بدونم تو چی فکر میکنی عزیزم، میتونی؟ میتونی برای هر چیزی آماده باشی؟ من با اینکه ته دلم واقعا ترسیده بودم و صدام میلرزید دستشو تو دستم فشار دادم و گفتم آره تا آخرش هرچی بشه هستم
خون من که از نیکا رنگین تر نیست مامان.
اون لحظه هیچی برام تلخ تر از نگاه مامانم و لحن صداش نبود. چیزی برای از دست دادن نداشت
و به معنای واقعی کلمه اینو تو صورتش میدیدم.
دستشو محکم گرفتم و تو فاصله بین تماسای مکررشون سکوت میکردیم هردومون.
عادت داشتم این جور موقعیتا تو کتابا و فیلما رو برای خودم تحلیل کنم ولی اون روز برای اولین بار درک کردم معنی واقعی چیزایی که از دور لمس کرده بودم چیه.
من میدونم چی به سرت اومد مامان،
من دیدم چی به سرمون اومد.
وقتی تو نیمه جون رو نیمکت بهشت زهرا نشسته بودی و شیدا سعی میکرد باهات حرف بزنه تا بیهوش نشی، وقتی من با عجله رفتم یه بار دیگه نیکا رو ببینم و پلک های بسته و ابروهای قشنگش رو بوسیدم و اشکام میریخت رو گچ فک و کفنش و مامور تلاش میکرد انگشتای گره خوردهام رو از تخت جدا کنه بهش قول دادم
انتقام این روزا رو ازشون میگیریم.
این آخرین جمله ای بود که قبل از گذاشتنش تو آمبولانس بهش گفتم.
ماها هیچوقت آدمای سابق نمی شیم.
هرچندتامونو بکشن، زندانی کنن و تحت فشار بذارن راهی که شروع شده تموم نمیشه.
میدونن و میدونیم.»
- نسرین شاکرمی، مادر نیکا، از روز ۲۵ مهر ماه در خرمآباد بازداشت شده و هنوز در زندان مرکزی خرمآباد به سر میبرد.
#نیکا_شاکرمی #نسرین_شاکرمی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
او نوشت:
«وقتی تو ماشین داشتیم از بهشت زهرا میرفتیم خرم آباد، زنگ زدن به مامانم و چیزی شنید که حالت صورتش تغییر کرد. با جونِ من مدام تهدیدش میکردن، بهش میگفتن تو یه دختر دیگه هم داری، جوونه و حیف میشه اینو هم از دستش بدی متوجهی خانوم شاکرمی؟
مامانم یه لحظه گوشیو از صورتش دور کرد و بهم نگاه کرد و گفت آیدا دردت به جونم میدونی ما باید برای همه چی آماده باشیم. میخوام بدونم تو چی فکر میکنی عزیزم، میتونی؟ میتونی برای هر چیزی آماده باشی؟ من با اینکه ته دلم واقعا ترسیده بودم و صدام میلرزید دستشو تو دستم فشار دادم و گفتم آره تا آخرش هرچی بشه هستم
خون من که از نیکا رنگین تر نیست مامان.
اون لحظه هیچی برام تلخ تر از نگاه مامانم و لحن صداش نبود. چیزی برای از دست دادن نداشت
و به معنای واقعی کلمه اینو تو صورتش میدیدم.
دستشو محکم گرفتم و تو فاصله بین تماسای مکررشون سکوت میکردیم هردومون.
عادت داشتم این جور موقعیتا تو کتابا و فیلما رو برای خودم تحلیل کنم ولی اون روز برای اولین بار درک کردم معنی واقعی چیزایی که از دور لمس کرده بودم چیه.
من میدونم چی به سرت اومد مامان،
من دیدم چی به سرمون اومد.
وقتی تو نیمه جون رو نیمکت بهشت زهرا نشسته بودی و شیدا سعی میکرد باهات حرف بزنه تا بیهوش نشی، وقتی من با عجله رفتم یه بار دیگه نیکا رو ببینم و پلک های بسته و ابروهای قشنگش رو بوسیدم و اشکام میریخت رو گچ فک و کفنش و مامور تلاش میکرد انگشتای گره خوردهام رو از تخت جدا کنه بهش قول دادم
انتقام این روزا رو ازشون میگیریم.
این آخرین جمله ای بود که قبل از گذاشتنش تو آمبولانس بهش گفتم.
ماها هیچوقت آدمای سابق نمی شیم.
هرچندتامونو بکشن، زندانی کنن و تحت فشار بذارن راهی که شروع شده تموم نمیشه.
میدونن و میدونیم.»
- نسرین شاکرمی، مادر نیکا، از روز ۲۵ مهر ماه در خرمآباد بازداشت شده و هنوز در زندان مرکزی خرمآباد به سر میبرد.
#نیکا_شاکرمی #نسرین_شاکرمی #نه_به_جمهوری_اسلامی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech