آموزشکده توانا
50.9K subscribers
36.7K photos
39.7K videos
2.56K files
20.7K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
مژگان افتخاری، مادر جاویدنام ژینا (مهسا) امینی این ویدیو را در استوری اینستاگرام خود به مناسبت زادروز دختر دلبندش منتشر کرده است.

او نوشته:

«مهسا "ژینا" عزیزم دختر شجاع و دلبندم امروز تولد توست، روزی که زندگی ما با حضورت روشن شد. اگرچه دیگر در کنار ما نیستی، اما یاد و خاطره تو همیشه در قلبمان زنده است تو تنها یک دختر نبودی تو نماد آزادی و شجاعت بودی تولدت را در سکوتی پر از عشق و اندوه گرامی میدارم جاودانه در قلب من خواهی ماند. مادرت، مژگان.»

به راستی که مهسا، دختر ایران، نماد آزادی و شجاعت شد و به میلیون‌ها جوان ایرانی روحیه آزادگی و شهامت را هدیه داد.

#مهسا_امينى #ژینا_امینی #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
💔61👍2
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
ژینا مدرس‌گرجی، روزنامه‌نگار و فعال حقوق زنان اهل سنندج، در اینستاگرامش اعلام کرد که باید ۱۲ آبان ماه ۱۴۰۳ برای اجرای حکم ۱۶ ماه حبس خود را به زندان سنندج معرفی کند.

#ژینا_مدرس_گرجی در اعتراضات به قتل حکومتی مهسا امینی، بازداشت شده و با قید وثیقه آزاد شده بود. او ابتدا به حکمی سنگین مواجه شد، در تجدید نظر از برخی اتهامات تبرئه شد و حکم او کاهش یافت.

رویا حشمتی، فعال مدنی که روایت او از شلاق خوردنش به خاطر بی‌حجابی خبرساز شده بود، ضمن انتشار این ویدیو درباره آشنایی و دوستی‌اش با ژینا مدرس گرجی نوشت:

«یادم به سمت غروب تابستانی پر میکشد که پشت میزی در کافه نشسته بودم، شیرزاد حسن پشت ستونی که حایل ما بود در حال سخنرانی بود و زنی زیبا آن سوی میز به من لبخند زد. بعد از سخنرانی آن زن زیبا نزدیک آمد و اینطور خودش را معرفی کرد: «سلام! من ژینا مدرس‌گرجی هستم و روزنامه‌نگارم. اگه مایل باشی دوست دارم بیشتر با هم آشنا بشیم» شماره تماسش را روی برگه‌ی کوچکی یادداشت کرد و به دستم داد، و از آن روز حضورش برکت زندگی‌ام شد؛ منی که دانشجویی خجالتی بودم با دیوارهای بلند قلعه‌‌ای که دور خودم کشیده بودم.
رفیقم شد و رفاقت را با او مشق کردم. کتابفروشی‌ دنج و آغوش گرم و چشمهای مطمئنش مامن روزهای سرگردانی‌ام شد.

جنبش زن، زندگی، آزادی آمد و جان ما را در خود به بر کشید. از همان روزهای ابتدای جنبش تهدیدش کردند که اگر کوچکترین مطلبی راجع به قتل ژینا بنویسد دیگر روی آفتاب را نخواهد دید، و در تاریکی شبی که از ژیرا به خانه برمیگشت وسط راه او را ربودند.

ژینا در انفرادی برای اعتراف اجباری تحت فشار بود که شبانه به خانه‌ام ریختند. در چنگ زمانی که انگار خیال تمام شدن نداشت، با خودم میگفت «ژینا هم الان تو انفرادیه. اگه ژینا تونسته از پسش بربیاد، من هم می‌تونم.» و قلبم آرام میگرفت.

صبح یک روز بهاری با بهت پیامش را خواندم که «رویا رای دادگاه صادر شده. ۲۱ سال حبس. عصر میای با هم از شهر بزنیم بیرون؟».
این سیمای اوست؛ زنی که صبح درِ کتابفروشی‌اش را باز کرد، پشت میزش نشست و به او گفتند قرار است ده سال آینده زندگی‌ات را پشت دیوارهای زندان و در تبعید بگذرانی.

فردا باید تو را هم راهی زندان کنیم ژینا گیان. آن در بزرگ آهنی پشت سرت بسته می‌شود و ما با دلتنگی‌ات به خانه برمیگردیم و برگشتنت به ژیرا را انتظار میکشیم.
از تو ممنونم خانم ژینا مدرس‌گرجی. تا همیشه از تو ممنونم که آن روز قدم پیش گذاشتی که برکت روزهای زندگی‌ام شوی.»

#یاری_مدنی_توانا

@Tavaana_TavaanaTech
👍23🕊5💔4