آموزشکده توانا
55.7K subscribers
31.9K photos
37.4K videos
2.55K files
19.2K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
Masoud Alizadeh:
روایت سوءقصد نافرجام

امیرمحمد خالقی دانشجوی ۱۹ ساله‌ اهل خراسان  روز چهارشنبه ۲۴ بهمن،در حال بازگشت به خوابگاه دانشجویی در منطقه امیرآباد تهران،توسط دو زورگیر موتور سوار مورد حمله قرار گرفت.در این حمله که برای ربودن کول پشتی امیر محمد صورت گرفته بود چند ضربه چاقو به او زدند. متأسفانه بر اثر جراحات شدید امیر محمد صبح روز پنجشنبه ۲۵ بهمن جان‌ خود را مظلومانه در بیمارستان از دست داد.

در طول بیش از چهار دهه عمر رژیم ، دستگاه‌های امنیتی همواره تلاش کرده‌اند با اعزام ارازل و اوباش حکومتی و صحنه‌سازی‌هایی از قبیل دزدی و خفت‌گیری، مخالفان خود را در خیابان‌ها با چاقو بکشند و از میان بردارند. متأسفانه، همانطور که این اتفاق در سال ۸۹ برای خودم رخ داد، بسیاری از مخالفان با این روش‌ها هدف قرار گرفته‌اند.

بعد از یک سال پیگیری شکایت مان از مأمورین نیروی انتظامی در دادسرای سازمان قضایی نیروهای مسلح، پرونده قضات در دادسرای کارکنان دولت مطرح شد. پس از تماسی که از دادسرای کارکنان دولت با من برقرار شد، حدود یک ماه به من فرصت داده شد تا شکایتم را علیه سعید مرتضوی، دادستان پیشین تهران، دهنوی حداد، قاضی شعبه ۳ امنیت دادگاه انقلاب تهران، و علی‌اکبر حیدری‌فر، دادیار شعبه ۳ دادگاه انقلاب را ثبت کنم.

آن زمان در یک مشاور املاک مشغول به کار بودم. چند روز پس از تماس از دادسرای کارکنان دولت، چندین تهدید تلفنی دریافت کردم که میگفتند نباید بیشتر از این پیگیر پرونده جنایت کهریزک باشم و بهتر است مبلغی پول دریافت کنم و  از این پرونده کنار بکشم. چون قبلاً نیز تهدیدات مشابهی دریافت کرده بودم، به این تهدیدها توجهی نکردم و همچنان در حال برنامه‌ریزی با دیگر آسیب‌دیدگان کهریزک بودم تا همه با هم به دادسرای کارکنان دولت برویم تا آنها  شکایت کنیم.

اگر اشتباه نکنم، شب پنج‌شنبه بود. حدود ساعت ۱۰:۳۰ شب بود که بنگاه را بستم و پیاده به سمت خانه حرکت کردم. در مسیر، به سوپرمارکت رفتم و مقداری خرید برای خانه انجام دادم. وقتی به سر کوچه رسیدم، متوجه شدم دو جوان به من طعنه می‌زنند. این رفتار برایم کمی عجیب بود، بنابراین از آنها پرسیدم چرا  در همان لحظه جفتشون بهم حمله کردند ، چند ضربه ای زدند و سریعا فرار کردن ، همان لحظه متوجه شدم ماشین پلیس چراغ خاموش جلوتر ایستاده ، آمدم وسایل خریدم را از روی زمین جمع کنم که دیدم نمیتونم نفس بکشم.‌..

نگاهی به سمت قلبم انداختم که از شدت درد می‌سوخت و متوجه شدم که چاقو خورده‌ام. جای چاقو را محکم با دستم فشار دادم، اما خون همچنان بیرون می‌زد و نفس کشیدن برایم هر لحظه سخت‌تر و دشوارتر می‌شد.

کمی جلوتر از جایی که به من حمله کرده بودند، درمانگاهی وجود داشت. با زحمت خودم را به درمانگاه کشاندم. مسئول درمانگاه گفت که باید به بیمارستان منتقل شوم و خونریزی شدیدی دارم. دوباره از درمانگاه خارج شدم و به جلوی درمانگاه رسیدم. به سختی می‌توانستم نفس بکشم و در همان جا روی زمین افتادم. چند نفر از دوستانم دورم جمع شده بودند و به آمبولانس زنگ می‌زدند. حال بسیار بدی داشتم؛ چون چاقو طحالم را پاره کرده بود و خونریزی داخلی شدیدی داشتم.

همان زمان بسیجی ها بالای سرم آمدن و از من فیلم برداری کردند و رفتند ،  آمبولانس آمد ، سوار آمبولانس شدم و دیگر نمی‌تونستم نفس بکشم ، زیرا از قسمتی که چاقو خورده بودم هوا می‌کشد و نمی‌گذاشت از دهن نفس بکشم ، از یک طرف هم خون وارد ریه هایم شده بود و از دهن و دماغم بیرون میزد ، آن موقع فکر می‌کردم که زنده نمی‌مانم و این بار خواهم رفت. تا اینکه به بیمارستان مدنی کرج رسیدیم.خلاصه، سریعاً مرا وارد اتاق عمل کردند و عمل جراحی چندین ساعت طول کشید. اما این بار هم نتوانستم زنده بمانم.
بعد از دو هفته که از بیمارستان مرخص شدم، با مجید مقدم، دیگر بازداشتی کهریزک، هماهنگ کردم و با بخیه‌های روی شکمم، با ماشین مجید به تهران رفتیم. در تهران، شکایتی علیه سعید مرتضوی، قاضی دهنوی حداد و دادیار حیدری‌فر تنظیم کردیم.

در نهایت، پرونده شکایت من از چاقو خوردنم به جایی نرسید و پلیس امنیت دو نفر را معرفی کرد که ادعا می‌کردند من را با چاقو زده‌اند. در حالی که هیکل آن دو نفر به مراتب کوچک‌تر از کسانی بود که من را با چاقو زده بودند. پرونده‌ام به نوعی ماست‌مالی شد، ولی برای همه ما روشن بود که این حمله از سوی چه کسانی و با چه هدفی انجام شده بود.

امیر محمد خالقی به توسط این حکومت به قتل رسیده است و متأسفانه دستگاه قضایی رژیم سرکوبگر جمهوری اسلامی که به طور گسترده حقوق بشر را نقض می‌کند، روزی دو نفر از اراذل و اوباش حکومتی را به جای قاتلان اصلی معرفی خواهد کرد.

از اینستاگرام مسعود علیزاده

#امیرمحمد_خالقی #مسعود_علیزاده #کهریزک #یاری_مدنی_توانا


@Tavaana_TavaanaTech
جزئیات قتل هولناک امیرمحمد خالقی
امیرمحمد دانشجوی ترم چهارم رشته کسب‌وکار مدیریت دانشگاه مدیریت تهران بود.
روز چهارشنبه، ۲۴ بهمن‌ماه، اولین روز کاری‌اش در یک شرکت خصوصی بود. به گفته دوستانش او برای شروع این کار خیلی هیجان‌زده بود. یک ساعتی قبل از حادثه با هم‌اتاقی‌هایش تماس می‌گیرد و از آنها می‌خواهد برایش شام بگیرند تا او به خوابگاه برسد.
امیرمحمد دانشجویی باهوش و خلاق بود که به‌شهادت دوستان و اساتیدش آینده‌ای درخشان در انتظارش بود.
سارقان مسلح در کمتر از ۳۰ ثانیه دو ضربه چاقو به او زدند تا کوله‌پشتی او را که لپ‌تاپش در آن بود، به سرقت ببرند.

ساعت ۲۱:۲۰ دقیقه کارمند یک داروخانه با پلیس و اورژانس تماس می‌گیرد و اطلاع می‌دهد که جوانی مقابل دانشگاه مدیریت به زمین افتاده و به‌شدت خون‌ریزی دارد.
امیرمحمد به بیمارستان منتقل می‌شود اما ساعت ۷:۳۰ دقیقه روز پنج‌شنبه فوت او اعلام می‌شود.
اما دوربین‌ها چه چیزی ثبت کرده‌اند؟
امیر محمد در حالی که کوله‌پشتی بر دوش داشته، در خیابان جنت، نزدیک در ورودی خوابگاه بوده که ناگهان دو مرد سوار بر موتورسیکلت به سمت او می‌روند. ترک‌نشین موتور سعی می‌کند کوله امیرمحمد را بگیرد، اما امیرمحمد مقاومت می‌کند. سارق ترک‌نشین که صورتش را با نقاب پوشانده، از موتور پیاده می‌شود و با مشت‌ولگد، کوله‌پشتی امیرمحمد را می‌گیرد و سریع سوار موتورسیکلت می‌شود.
اما امیرمحمد باز هم به سمت آنها می‌دود و کوله‌پشتی را پس می‌گیرد. این‌بار هر دو سارق با چاقو از موتورسیکلت پیاده می‌شوند و هر کدام ضربه‌ای به امیرمحمد می‌زنند.
یکی از ضربات به کتف امیرمحمد و ضربه دیگر به قفسه سینه‌اش اصابت می‌کند.
امیرمحمد بازهم دست از تلاش برنداشته و در حالی که وضعیت جسمی بدی داشته موتورسواران را تا سر کوچه تعقیب می‌کند، اما ناگهان روی زمین می‌افتد و ...


#یاری_مدنی_توانا
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#امیرمحمد_خالقی
#دانشگاه
@Tavaana_TavaanaTech