🔴 و این روزها چه سیاهی بر بام آموزش و پرورش است با حضور علیرضا کاظمی وزیر مجیزگوی امنیتی…
✍️سارا سیاهپور
وقتی خبر موافقت با حضور #نیروی_انتظامی در مدارس را خواندم، اصلاً تعجب نکردم. همیشه هر وقت احساس خطر میکنند، برای کنترل فضا دست به هر کاری میزنند؛ حتی اگر لازم باشد آییننامههای خودشان را هم زیر پا بگذارند.
با خواندن این خبر، ناخودآگاه یاد یکی از روزهای خاص زندگیام افتادم؛ دوازدهم اسفند ۱۳۹۷، زمانی که معاون یکی از دبیرستانهای ناحیه یک کرج بودم. پیش از آنکه از آموزش و پرورش اخراج شوم.
آن روز به همراه همکارانم با فراخوان شورای هماهنگی معلمان در مدرسه تحصن کرده بودیم. تصاویری از تحصن معلمان در سراسر کشور در فضای مجازی منتشر شد و همین کافی بود تا موجی از واکنشها به راه بیفتد.
همسر یکی از همکاران خانم… که در استانداری کرج سمتی داشت و بهقول خودش “یه کاره مملکت بود”، و در جلسه ی اضطراری استان البرز که با موضوع #تحصن_معلمان برگزار شده بود حضور داشت، بلافاصله بعد از رسانه ای شدن خبر تحصن «حاجیشان» با او تماس گرفت تا از صحت خبر اطمینان پیدا کند. حاجیه خانم هم ضمن تأیید، تأکید کردند که «معلمان حاضر نیستند به کلاس بروند و از دفتر خارج شد تا گزارش کامل را ارائه دهد.»
کمتر از نیم ساعت بعد، سه نفر با لباس نیروی انتظامی و دو نفر با لباس شخصی وارد مدرسه شدند. مدیر مدرسه مرا از دفتر همکاران به دفتر خودش فراخواند. رنگ به چهره نداشت….
رو به یکی از مأموران که درجه بالاتری داشت گفتم:
«ظاهراً حاجیتان فراموش کرده که آموزش و پرورش مُلک استانداری نیست. شما نمیتوانید بدون هماهنگی با حراست اداره ناحیه وارد مدرسه شوید. مدرسه که مسجد نیست تا برای استقرار نیروهایتان، از آن استفاده کنید، لطفاً مجوز حضورتان را ارائه دهید تا ببینیم مشکل چیست.»
آنها گفتند:
«نگران نباشید.»
گفتم: «از قضا نگران نیستم. من در خانهام هستم، این شما هستید که بدون اجازه وارد شدید.»
یکی خندید، مأمور لباس شخصی زیر لب چیزی غر زد، و دیگری ادامه داد:
«طبق گزارشی که به ما رسیده، فقط آمدهایم بررسی کنیم شرایط مدرسه چگونه است.
در جلسهای در فرمانداری، نام این مدرسه (دبیرستان نجاری سیسی – عفت سابق) مطرح شده بود و گفتهاند یکی از فعالان صنفی و از تشویقکنندگان تحصن اینجاست. فقط خواستیم مطمئن شویم مشکلی پیش نمیآید و رسانههای معاند سوءاستفاده نمیکنند.»
در پاسخ گفتم:
«همانطور که میبینید، مدرسه در آرامش کامل است. بین #معلمان_متحصن و #دانشآموزان تعامل و هماهنگی برقرار است و هیچ نشانی از به قول گزارش دهندگان آشوب وجود ندارد. ما از تحصن #حمایت کردهایم برای دستیابی به مطالباتمان. حالا که مطمئن شدید، لطفاً حضورتان را صورتجلسه کنید، تا یک سند دیگر به مجموعهی رسواییها و مداخلات غیرقانونی در محیط آموزشی اضافه شود.»
در نهایت، در صورتجلسه نوشتند که «مدرسه در آرامش کامل است» و حتی از عوامل مدرسه «تقدیر و تشکر» کردند. امضا زدیم و رفتند.
حالا با خبر رسمیشدن حضور نیروی انتظامی در مدارس، خاطرهام دوباره زنده شد…
امنیتیسازی فضای آموزشی، نهتنها خلاف مقررات و اصول تربیتیست، بلکه اعتماد را میسوزاند و گفتوگو را از میان میبرد.
مدرسه باید محل اندیشه، رشد و نقد باشد؛ نه صحنهی سرکوب و کنترل.
حضور نیروی انتظامی در فضای آموزشی، بهجای ایجاد امنیت، به جو روانی مدرسه لطمه میزند و فضا را متشنج میکند.
با امنیتیکردن مدارس، اعتماد فرومیپاشد و امکان گفتوگو از بین میرود.
و سخن آخر اینکه، تنها راه نجات آموزش و پرورش، دور ساختن دست افراد نالایق و بیکفایت از جایگاه تصمیمگیری، از جمله وزیر کنونی آن است؛ و بهجای آنان، باید میدان را به نیروهای آگاه، دلسوز و متخصص سپرد؛ کسانی که به جای سرکوب، به رشد، گفتوگو و پرورش اندیشه باور دارند.
#سارا_سیاهپور #مدرسه #نه_به_حجاب_اجباری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
✍️سارا سیاهپور
وقتی خبر موافقت با حضور #نیروی_انتظامی در مدارس را خواندم، اصلاً تعجب نکردم. همیشه هر وقت احساس خطر میکنند، برای کنترل فضا دست به هر کاری میزنند؛ حتی اگر لازم باشد آییننامههای خودشان را هم زیر پا بگذارند.
با خواندن این خبر، ناخودآگاه یاد یکی از روزهای خاص زندگیام افتادم؛ دوازدهم اسفند ۱۳۹۷، زمانی که معاون یکی از دبیرستانهای ناحیه یک کرج بودم. پیش از آنکه از آموزش و پرورش اخراج شوم.
آن روز به همراه همکارانم با فراخوان شورای هماهنگی معلمان در مدرسه تحصن کرده بودیم. تصاویری از تحصن معلمان در سراسر کشور در فضای مجازی منتشر شد و همین کافی بود تا موجی از واکنشها به راه بیفتد.
همسر یکی از همکاران خانم… که در استانداری کرج سمتی داشت و بهقول خودش “یه کاره مملکت بود”، و در جلسه ی اضطراری استان البرز که با موضوع #تحصن_معلمان برگزار شده بود حضور داشت، بلافاصله بعد از رسانه ای شدن خبر تحصن «حاجیشان» با او تماس گرفت تا از صحت خبر اطمینان پیدا کند. حاجیه خانم هم ضمن تأیید، تأکید کردند که «معلمان حاضر نیستند به کلاس بروند و از دفتر خارج شد تا گزارش کامل را ارائه دهد.»
کمتر از نیم ساعت بعد، سه نفر با لباس نیروی انتظامی و دو نفر با لباس شخصی وارد مدرسه شدند. مدیر مدرسه مرا از دفتر همکاران به دفتر خودش فراخواند. رنگ به چهره نداشت….
رو به یکی از مأموران که درجه بالاتری داشت گفتم:
«ظاهراً حاجیتان فراموش کرده که آموزش و پرورش مُلک استانداری نیست. شما نمیتوانید بدون هماهنگی با حراست اداره ناحیه وارد مدرسه شوید. مدرسه که مسجد نیست تا برای استقرار نیروهایتان، از آن استفاده کنید، لطفاً مجوز حضورتان را ارائه دهید تا ببینیم مشکل چیست.»
آنها گفتند:
«نگران نباشید.»
گفتم: «از قضا نگران نیستم. من در خانهام هستم، این شما هستید که بدون اجازه وارد شدید.»
یکی خندید، مأمور لباس شخصی زیر لب چیزی غر زد، و دیگری ادامه داد:
«طبق گزارشی که به ما رسیده، فقط آمدهایم بررسی کنیم شرایط مدرسه چگونه است.
در جلسهای در فرمانداری، نام این مدرسه (دبیرستان نجاری سیسی – عفت سابق) مطرح شده بود و گفتهاند یکی از فعالان صنفی و از تشویقکنندگان تحصن اینجاست. فقط خواستیم مطمئن شویم مشکلی پیش نمیآید و رسانههای معاند سوءاستفاده نمیکنند.»
در پاسخ گفتم:
«همانطور که میبینید، مدرسه در آرامش کامل است. بین #معلمان_متحصن و #دانشآموزان تعامل و هماهنگی برقرار است و هیچ نشانی از به قول گزارش دهندگان آشوب وجود ندارد. ما از تحصن #حمایت کردهایم برای دستیابی به مطالباتمان. حالا که مطمئن شدید، لطفاً حضورتان را صورتجلسه کنید، تا یک سند دیگر به مجموعهی رسواییها و مداخلات غیرقانونی در محیط آموزشی اضافه شود.»
در نهایت، در صورتجلسه نوشتند که «مدرسه در آرامش کامل است» و حتی از عوامل مدرسه «تقدیر و تشکر» کردند. امضا زدیم و رفتند.
حالا با خبر رسمیشدن حضور نیروی انتظامی در مدارس، خاطرهام دوباره زنده شد…
امنیتیسازی فضای آموزشی، نهتنها خلاف مقررات و اصول تربیتیست، بلکه اعتماد را میسوزاند و گفتوگو را از میان میبرد.
مدرسه باید محل اندیشه، رشد و نقد باشد؛ نه صحنهی سرکوب و کنترل.
حضور نیروی انتظامی در فضای آموزشی، بهجای ایجاد امنیت، به جو روانی مدرسه لطمه میزند و فضا را متشنج میکند.
با امنیتیکردن مدارس، اعتماد فرومیپاشد و امکان گفتوگو از بین میرود.
و سخن آخر اینکه، تنها راه نجات آموزش و پرورش، دور ساختن دست افراد نالایق و بیکفایت از جایگاه تصمیمگیری، از جمله وزیر کنونی آن است؛ و بهجای آنان، باید میدان را به نیروهای آگاه، دلسوز و متخصص سپرد؛ کسانی که به جای سرکوب، به رشد، گفتوگو و پرورش اندیشه باور دارند.
#سارا_سیاهپور #مدرسه #نه_به_حجاب_اجباری #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
👍30❤3🕊2💯1
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
دکتر فرهاد میثمی سنجاقسینه با شعار اعتراضی میسازد
این فعال مدنی و زندانی سیاسی سابق با انتشار ویدیویی در اینستاگرامش نوشت:
« #زن_زندگی_آزادی
جامعهی مدنی و خصوصاً زنان این سرزمین، جبهههای ایستادگی و مقاومت را طی این سالها بسیار به پیش بردهاند. کاری که ۷سال پیش یک همراهیِ کوچکِ مدنی محسوب میشد، امروز دیگر در میانِ این همه کنشهای جسورانهی ایستادگی، محلّی از اِعراب ندارد؛ برای این زمان دیگر خیلی عقب است. امّا این کارِ کوچک برای من یادی از یک دوستِ دربند است و نمادی از همراهی و ایستادگیِ او برای حقوقِ جمعیمان.
اگرچه همگی ما، زنان و مردان این سرزمین، ذیل سلطه و تضییعِ حقوق جمعیِ کلان قرار داشتهایم، امّا در این مسیر، نیمی از جمعیت (زنان ایران) همواره تحتِ ظلم و تبعیضِ "مضاعفی" زیستهاند. #رضا_خندان بهعنوانِ یک تلاشگرِ اصیلِ حقوق انسان معتقد بود اگر نیمی از جمعیت رضایت دهند به بردگیِ مضاعفِ نیمی دیگر، در چنین شرایطی هرگز آزادیِ واقعی برای هیچکس قابل تحقّق نخواهد بود. او را بابتِ ایستادن پای این اعتقاد، محکوم کردهاند به سپری کردنِ سالهایی از عمر پشت میلههای زندان.
در میان این همه مصیبتها و معضلاتِ عدیده که مردمانِ این سرزمین امروزه با آن دست به گریبانند، شاید هیچ محسوب شود امروز باز به چنین کارِ کوچکی پرداختن. امّا در حدودِ مورچهسانی که بازهی زیستِ من است هم، نمیتوان و نباید عاطل نشست به بهانهی کوچک بودن؛ در همان اندازه هم وظیفههایی هست به تداوم و استمرار، به یادداری و ارج نهادن بر تمام هزینههای بزرگی که بسیاری دیگران در ایستادگیهای بزرگ و ارزشمندشان پرداختهاند و همچنان میپردازند.»
#نه_به_حجاب_اجباری
#من_به_حجاب_اجباری_اعتراض_دارم
#آزادی_رضا_خندان #رضا_خندان #فرهاد_میثمی
#آزادی_همه_زندانیان_سیاسی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
این فعال مدنی و زندانی سیاسی سابق با انتشار ویدیویی در اینستاگرامش نوشت:
« #زن_زندگی_آزادی
جامعهی مدنی و خصوصاً زنان این سرزمین، جبهههای ایستادگی و مقاومت را طی این سالها بسیار به پیش بردهاند. کاری که ۷سال پیش یک همراهیِ کوچکِ مدنی محسوب میشد، امروز دیگر در میانِ این همه کنشهای جسورانهی ایستادگی، محلّی از اِعراب ندارد؛ برای این زمان دیگر خیلی عقب است. امّا این کارِ کوچک برای من یادی از یک دوستِ دربند است و نمادی از همراهی و ایستادگیِ او برای حقوقِ جمعیمان.
اگرچه همگی ما، زنان و مردان این سرزمین، ذیل سلطه و تضییعِ حقوق جمعیِ کلان قرار داشتهایم، امّا در این مسیر، نیمی از جمعیت (زنان ایران) همواره تحتِ ظلم و تبعیضِ "مضاعفی" زیستهاند. #رضا_خندان بهعنوانِ یک تلاشگرِ اصیلِ حقوق انسان معتقد بود اگر نیمی از جمعیت رضایت دهند به بردگیِ مضاعفِ نیمی دیگر، در چنین شرایطی هرگز آزادیِ واقعی برای هیچکس قابل تحقّق نخواهد بود. او را بابتِ ایستادن پای این اعتقاد، محکوم کردهاند به سپری کردنِ سالهایی از عمر پشت میلههای زندان.
در میان این همه مصیبتها و معضلاتِ عدیده که مردمانِ این سرزمین امروزه با آن دست به گریبانند، شاید هیچ محسوب شود امروز باز به چنین کارِ کوچکی پرداختن. امّا در حدودِ مورچهسانی که بازهی زیستِ من است هم، نمیتوان و نباید عاطل نشست به بهانهی کوچک بودن؛ در همان اندازه هم وظیفههایی هست به تداوم و استمرار، به یادداری و ارج نهادن بر تمام هزینههای بزرگی که بسیاری دیگران در ایستادگیهای بزرگ و ارزشمندشان پرداختهاند و همچنان میپردازند.»
#نه_به_حجاب_اجباری
#من_به_حجاب_اجباری_اعتراض_دارم
#آزادی_رضا_خندان #رضا_خندان #فرهاد_میثمی
#آزادی_همه_زندانیان_سیاسی
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
❤30👍11🕊1