Forwarded from گفتوشنود
رهایی از خدمتِ سلطان؛
سخن سعدی با بندگانِ قدرت
پیام همراهان
سعدی در گلستان از دو برادر سخن میگوید:
«دو برادر، یکی خدمت سلطان کردی و دیگر به زورِ بازو نان خوردی.»
روزی آنکه در دربار بود، به برادر درویش گفت:
«چرا خدمت نکنی تا از مشقّتِ کار کردن برهی؟»
و درویش پاسخ داد:
«تو چرا کار نکنی تا از مَذَلَّتِ خدمت رهایی یابی؟»
در این گفتوگوی کوتاه، سعدی مرزی میکشد میان رنجِ کار و ذلّتِ خدمت.
در نگاه او، کار—حتی اگر سخت و پرزحمت باشد—حفظکنندهی عزت انسان است،
اما خدمت به قدرت، اگر با فروختن کرامت همراه شود، بندگی است.
سعدی در همین حکایت میگوید:
«نانِ خود خوردن و نشستن، به که کمر شمشیرِ زرّین به خدمت بستن.»
و در پایان هشدار میدهد:
«به دست آهک تفته کردن خمیر،
به از دست بر سینه پیشِ امیر.»
این سخنان، نه فقط نکتهای اخلاقی دربارهی معاش،
که درسی ژرف دربارهی آزادی انسان است.
آزادی در نگاه سعدی از درون آغاز میشود—آنجا که آدمی به آسایشِ بیکرامت «نه» میگوید
و رنج را بر رضایت سلطان ترجیح میدهد.
در روزگار ما نیز، بسیاری به نام دین یا امنیت، خدمتِ سلطان میکنند؛
غافل از آنکه نانِ دربار، بهایش خاموشی و تملق است.
بسیاری از بندگان قدرت، نه از فقر جیب، که از فقر عزتنفس در کنار سلطان میمانند.
اما سعدی قرنها پیش یادآور شد:
رهایی در کار خویش است، نه در سایهی امیر.
نانِ سیاهِ رنج، بوی انسان میدهد—
و هرکه طعم آن را چشید، دیگر بندهی هیچ قدرتی نخواهد شد
#عزت_نفس #ذلت #اخلاق #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
رهایی از خدمتِ سلطان؛
سخن سعدی با بندگانِ قدرت
پیام همراهان
سعدی در گلستان از دو برادر سخن میگوید:
«دو برادر، یکی خدمت سلطان کردی و دیگر به زورِ بازو نان خوردی.»
روزی آنکه در دربار بود، به برادر درویش گفت:
«چرا خدمت نکنی تا از مشقّتِ کار کردن برهی؟»
و درویش پاسخ داد:
«تو چرا کار نکنی تا از مَذَلَّتِ خدمت رهایی یابی؟»
در این گفتوگوی کوتاه، سعدی مرزی میکشد میان رنجِ کار و ذلّتِ خدمت.
در نگاه او، کار—حتی اگر سخت و پرزحمت باشد—حفظکنندهی عزت انسان است،
اما خدمت به قدرت، اگر با فروختن کرامت همراه شود، بندگی است.
سعدی در همین حکایت میگوید:
«نانِ خود خوردن و نشستن، به که کمر شمشیرِ زرّین به خدمت بستن.»
و در پایان هشدار میدهد:
«به دست آهک تفته کردن خمیر،
به از دست بر سینه پیشِ امیر.»
این سخنان، نه فقط نکتهای اخلاقی دربارهی معاش،
که درسی ژرف دربارهی آزادی انسان است.
آزادی در نگاه سعدی از درون آغاز میشود—آنجا که آدمی به آسایشِ بیکرامت «نه» میگوید
و رنج را بر رضایت سلطان ترجیح میدهد.
در روزگار ما نیز، بسیاری به نام دین یا امنیت، خدمتِ سلطان میکنند؛
غافل از آنکه نانِ دربار، بهایش خاموشی و تملق است.
بسیاری از بندگان قدرت، نه از فقر جیب، که از فقر عزتنفس در کنار سلطان میمانند.
اما سعدی قرنها پیش یادآور شد:
رهایی در کار خویش است، نه در سایهی امیر.
نانِ سیاهِ رنج، بوی انسان میدهد—
و هرکه طعم آن را چشید، دیگر بندهی هیچ قدرتی نخواهد شد
#عزت_نفس #ذلت #اخلاق #گفتگو_توانا
@Dialogue1402
❤14💯3