This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فاطمه مجتبایی، مادر جاویدنام غزاله چلابی، ویدیویی از آخرین تولد فرزندش منتشر کرد و نوشت:
«امروز پانزدهم شهریور ۱۴۰۳ ،،پانزده روز دیگر سی ام شهریور است.
روز قتل عام جوانان وطن ،روز که بی هیچ درنگی، با گلولههای جنگی قلب ها و مغزهای زیادی را هدف گرفتند و فرزندان ما را به خاک و خون کشیدند.
روزی که پدران و مادران و برادران و خواهران بیشماری را ،عزادار عزیزانشان کردند
روزی که با نعره های مستانه و حیدر حیدر کنان فرزندان رشید وطن را به گلوله بستند و با دروغ و نیرنگ این فجایع را کتمان کردند.
۰
۰
خوب به این فیلم نگاه کنید، شور و ذوق زندگی را در آخرین تولد دخترم نگاه کنید ،،،،،،او دیگر زنده نیست😭اوبرای همیشه ۳۳ ساله ماااند 💔او با دستهای خالی ،،تنها با یک گوشی موبایل ،،،صحنه کشتن خود را ثبت کرد 😭😭فریادها و جیغهای وحشت زده اطرافیانش را که از دیدن آن صحنه شوکه شده بودند را هیچگاه فراموش نخواهم کرد ،، آخرین فریادش که همه را به مبارزه فرا میخواند را هیچگاه فراموش نخواهم کرد ( نترسید نترسید ما همه با هم هستیم) و صدای گلوله و تیری که پیشانی اش را هدف گرفتند و او را نقش بر زمین کردند 😭😭هنوز نمیتوانم آن فیلم را نگاه کنم 😭نفس هایم به شماره می افتد و صدای تپش های قلبم را می شنوم ،هنوز هم وقتی از جلوی فرمانداری شهرم عبور میکنم صدای قلبم را میشنوم 💔آنجا قتلگاه فرزند من است جایی که خون گرمش بر زمین جاری شد۰
امروز بعد از گذشت دوسال قاتلان همه فرزندان نیلی آزادانه در خیابانها می چرخند و بسیاری از آنان ترفیع گرفتهاند و هیچ اراده ایی برای شناسایی آنان نیست ۰
امروز بعد از گذشت دو سال ،ذره ایی از داغ فرزندم کم نشده ،هنوز چشم براهش هستم ،هنوز چهره خندان و مهربانش ،صدای گرم و زیبایش را در گوشم میشنوم ۰۰۰
من هم برای کشت شدگان آبان ۹۸ و برای کشتهشدگان پرواز اوکراین شمع روشن کردم و با بازماندگانشان همدردی کردم ،،،،اما هیچگاه فکر نمیکردم که روزی دختر خودم در جامعه ایی پر از ظلم و ستم ،،، که مردمش سکوت اختیار کرده اند و تنها نظاره گر هستند ،،طعمه قاتلان و جانیان شود.
و این تسلسل تاریخ ادامه خواهد داشت
هشیار باشید قاتلان آزادانه در شهر میچرخند.»
اتحادرمزپیروزیست
#شجاعت را تکثیر کنیم
# خرد جمعی
#غزاله_چلابی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavsanaTech
فاطمه مجتبایی، مادر جاویدنام غزاله چلابی، ویدیویی از آخرین تولد فرزندش منتشر کرد و نوشت:
«امروز پانزدهم شهریور ۱۴۰۳ ،،پانزده روز دیگر سی ام شهریور است.
روز قتل عام جوانان وطن ،روز که بی هیچ درنگی، با گلولههای جنگی قلب ها و مغزهای زیادی را هدف گرفتند و فرزندان ما را به خاک و خون کشیدند.
روزی که پدران و مادران و برادران و خواهران بیشماری را ،عزادار عزیزانشان کردند
روزی که با نعره های مستانه و حیدر حیدر کنان فرزندان رشید وطن را به گلوله بستند و با دروغ و نیرنگ این فجایع را کتمان کردند.
۰
۰
خوب به این فیلم نگاه کنید، شور و ذوق زندگی را در آخرین تولد دخترم نگاه کنید ،،،،،،او دیگر زنده نیست😭اوبرای همیشه ۳۳ ساله ماااند 💔او با دستهای خالی ،،تنها با یک گوشی موبایل ،،،صحنه کشتن خود را ثبت کرد 😭😭فریادها و جیغهای وحشت زده اطرافیانش را که از دیدن آن صحنه شوکه شده بودند را هیچگاه فراموش نخواهم کرد ،، آخرین فریادش که همه را به مبارزه فرا میخواند را هیچگاه فراموش نخواهم کرد ( نترسید نترسید ما همه با هم هستیم) و صدای گلوله و تیری که پیشانی اش را هدف گرفتند و او را نقش بر زمین کردند 😭😭هنوز نمیتوانم آن فیلم را نگاه کنم 😭نفس هایم به شماره می افتد و صدای تپش های قلبم را می شنوم ،هنوز هم وقتی از جلوی فرمانداری شهرم عبور میکنم صدای قلبم را میشنوم 💔آنجا قتلگاه فرزند من است جایی که خون گرمش بر زمین جاری شد۰
امروز بعد از گذشت دوسال قاتلان همه فرزندان نیلی آزادانه در خیابانها می چرخند و بسیاری از آنان ترفیع گرفتهاند و هیچ اراده ایی برای شناسایی آنان نیست ۰
امروز بعد از گذشت دو سال ،ذره ایی از داغ فرزندم کم نشده ،هنوز چشم براهش هستم ،هنوز چهره خندان و مهربانش ،صدای گرم و زیبایش را در گوشم میشنوم ۰۰۰
من هم برای کشت شدگان آبان ۹۸ و برای کشتهشدگان پرواز اوکراین شمع روشن کردم و با بازماندگانشان همدردی کردم ،،،،اما هیچگاه فکر نمیکردم که روزی دختر خودم در جامعه ایی پر از ظلم و ستم ،،، که مردمش سکوت اختیار کرده اند و تنها نظاره گر هستند ،،طعمه قاتلان و جانیان شود.
و این تسلسل تاریخ ادامه خواهد داشت
هشیار باشید قاتلان آزادانه در شهر میچرخند.»
اتحادرمزپیروزیست
#شجاعت را تکثیر کنیم
# خرد جمعی
#غزاله_چلابی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavsanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فاطمه محتبایی، مادر جاویدنام غزاله چلابی ضمن انتشار این ویدئو نوشت:
،،دومین سالگرد فرزندان ایران فرا رسیده،،
،،سراسر ایران از خون جوانان وطن پوشیده شده،،🩸🩸
از امروز هر جا هستید شاخه گلی به یادشان بگذارید 🥀🥀
آمل خیابان شهید بهشتی ( چاکسر) اندیشه ۱۹ امام زاده قاسم
#غزاله_چلابی
#اتحاد_مردمی
#شجاعت_را_تکثیر_کنیم #مهسا_امينى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
،،دومین سالگرد فرزندان ایران فرا رسیده،،
،،سراسر ایران از خون جوانان وطن پوشیده شده،،🩸🩸
از امروز هر جا هستید شاخه گلی به یادشان بگذارید 🥀🥀
آمل خیابان شهید بهشتی ( چاکسر) اندیشه ۱۹ امام زاده قاسم
#غزاله_چلابی
#اتحاد_مردمی
#شجاعت_را_تکثیر_کنیم #مهسا_امينى #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
مادر جاویدنام غزاله چلابی، در سالگرد کشته شدن دخترش، این ویدیو دکلمه را منتشر کرد
«دختر نازم بخواب آرام 💝🥀🕊»
در روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، در حالی که در خیابان فیلم میگرفت، ناگهان، گلولهای به سمت غزاله چلابی شلیک شد و بر زمین افتاد. تلفنش هنوز در دستش بود و در حال ضبط تصویر مردمی که بهتزده و حیران بالای سر غزاله جمع شده بودند و فریاد میزدند: «یکی رو کشتند.»
غزاله چلابی، ۳۳ ساله، فارغالتحصیل رشته «امور بانکی» و حسابدار یک شرکت خصوصی بود. او عاشق سفرهای هیچهایکی و طبیعتگردی بود و همیشه رمانهای تازه را دنبال میکرد، با همه مهربان بود و برای شنیدن حرفهای آدمهای اطرافش گوشی شنوا داشت. غزاله از سگهای بیمار و گرسنه خیابانی حمایت میکرد و چند سالی بود که هر جمعه ساعت چهار صبح راهی یکی از کوههای اطراف آمل میشد. علَمکوه و دماوند و خیلی از قلههای معروف ایران را فتح کرده بود و هر روز میدوید که برای کوهنوردی آماده باشد. غزاله یکی از همان زنهایی بود که در سالهای اخیر هرجا که میتوانست روسریاش را برمیداشت.
غزاله پس از اصابت تیر، پنج روز در کما بود. چنانکه خالهاش میگوید یک گلولهی جنگی به پیشانیاش شلیک شده بود، پیشانیاش را سوراخ کرده بود و به حالت انفجار از سرش بیرون رفته بود. طوری که پشت سرش به اندازه یک نارنگی سوراخ شده بود. دکترهایش گفته بودند بصلالنخاعش آسیب ندیده بود و برای همین با اینکه دچار مرگ مغزی شده بود اما حرکات غیرارادی بدنش مثل تپش قلب و عملکرد شُشها ادامه داشت. غزاله میخواست که در صورت مرگ مغزی اعضای بدنش اهدا شود. دوبار هم در سالهای گذشته کارتهای اهدای عضو را پر کرده بود. وقتی که دکترها اعلام کردند راهی برای زنده نگهداشتنش نیست، هنوز ۹ عضو بدنش سالم بود و میشد که برای پیوند به دیگران اهدا شود. اما نهادهای امنیتی اجازه این کار را ندادند.
غزاله چلابی از دنبال کنندههای صفحه اینستاگرام توانا بود.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#شجاعت_را_تکثیر_کنیم
#اتحاد_رمز_پیروزی
#غزاله_چلابی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«دختر نازم بخواب آرام 💝🥀🕊»
در روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، در حالی که در خیابان فیلم میگرفت، ناگهان، گلولهای به سمت غزاله چلابی شلیک شد و بر زمین افتاد. تلفنش هنوز در دستش بود و در حال ضبط تصویر مردمی که بهتزده و حیران بالای سر غزاله جمع شده بودند و فریاد میزدند: «یکی رو کشتند.»
غزاله چلابی، ۳۳ ساله، فارغالتحصیل رشته «امور بانکی» و حسابدار یک شرکت خصوصی بود. او عاشق سفرهای هیچهایکی و طبیعتگردی بود و همیشه رمانهای تازه را دنبال میکرد، با همه مهربان بود و برای شنیدن حرفهای آدمهای اطرافش گوشی شنوا داشت. غزاله از سگهای بیمار و گرسنه خیابانی حمایت میکرد و چند سالی بود که هر جمعه ساعت چهار صبح راهی یکی از کوههای اطراف آمل میشد. علَمکوه و دماوند و خیلی از قلههای معروف ایران را فتح کرده بود و هر روز میدوید که برای کوهنوردی آماده باشد. غزاله یکی از همان زنهایی بود که در سالهای اخیر هرجا که میتوانست روسریاش را برمیداشت.
غزاله پس از اصابت تیر، پنج روز در کما بود. چنانکه خالهاش میگوید یک گلولهی جنگی به پیشانیاش شلیک شده بود، پیشانیاش را سوراخ کرده بود و به حالت انفجار از سرش بیرون رفته بود. طوری که پشت سرش به اندازه یک نارنگی سوراخ شده بود. دکترهایش گفته بودند بصلالنخاعش آسیب ندیده بود و برای همین با اینکه دچار مرگ مغزی شده بود اما حرکات غیرارادی بدنش مثل تپش قلب و عملکرد شُشها ادامه داشت. غزاله میخواست که در صورت مرگ مغزی اعضای بدنش اهدا شود. دوبار هم در سالهای گذشته کارتهای اهدای عضو را پر کرده بود. وقتی که دکترها اعلام کردند راهی برای زنده نگهداشتنش نیست، هنوز ۹ عضو بدنش سالم بود و میشد که برای پیوند به دیگران اهدا شود. اما نهادهای امنیتی اجازه این کار را ندادند.
غزاله چلابی از دنبال کنندههای صفحه اینستاگرام توانا بود.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#شجاعت_را_تکثیر_کنیم
#اتحاد_رمز_پیروزی
#غزاله_چلابی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فاطمه مجتبایی، مادر جاویدنام غزاله چلابی، ضمن انتشار این ویدیو نوشت:
«هوا، هوای پاییز است
و من هوای تو در دل دارم 😔
تویی که از نبودنت سرشااارم 💔
و دلتنگیت پاییز را به گریه می اندازد 😭»
دلتنگیهای خانوادههای دادخواه تمامی ندارد. حق هم دارند. فرزندان آزاده و شجاع ایران، جرمشان آزادیخواهی بود و اگر یک حکومت مردمی و ملی و نرمال در ایران حاکم بود، حالا شرایط خیلی فرق میکرد و کشوری با ثروت سرشار و منابع انسانی مستعد، در جهان جایگاهی ویژه داشت و غزالهها شادمانه در کنار خانوادههایشان زندگی را جشن میگرفتند.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#شجاعت_را_تکثیر_کنیم
#اتحاد_رمز_پیروزی
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«هوا، هوای پاییز است
و من هوای تو در دل دارم 😔
تویی که از نبودنت سرشااارم 💔
و دلتنگیت پاییز را به گریه می اندازد 😭»
دلتنگیهای خانوادههای دادخواه تمامی ندارد. حق هم دارند. فرزندان آزاده و شجاع ایران، جرمشان آزادیخواهی بود و اگر یک حکومت مردمی و ملی و نرمال در ایران حاکم بود، حالا شرایط خیلی فرق میکرد و کشوری با ثروت سرشار و منابع انسانی مستعد، در جهان جایگاهی ویژه داشت و غزالهها شادمانه در کنار خانوادههایشان زندگی را جشن میگرفتند.
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#شجاعت_را_تکثیر_کنیم
#اتحاد_رمز_پیروزی
#نه_میبخشیم_نه_فراموش_میکنیم
#یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
فاطمه مجتبایی با این ویدیو روز کوهنورد را به فرزند دلیرش تبریک گفت.
۱۴۰۳/۷/۲۹ روز کوهنورد
جان مادر روزت مباارک 💔
آخرین کلام غزاله چلابی پیش از جاودانه شدن این بود: «نترسید، نترسید»
در روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، در حالی که در خیابان فیلم میگرفت، ناگهان، گلولهای به سمت غزاله چلابی شلیک شد و بر زمین افتاد. تلفنش هنوز در دستش بود و در حال ضبط تصویر مردمی که بهتزده و حیران بالای سر غزاله جمع شده بودند و فریاد میزدند: «یکی رو کشتند.»
غزاله چلابی، ۳۳ ساله، فارغالتحصیل رشته «امور بانکی» و حسابدار یک شرکت خصوصی بود. او عاشق سفرهای هیچهایکی و طبیعتگردی بود و همیشه رمانهای تازه را دنبال میکرد، با همه مهربان بود و برای شنیدن حرفهای آدمهای اطرافش گوشی شنوا داشت. غزاله از سگهای بیمار و گرسنه خیابانی حمایت میکرد و چند سالی بود که هر جمعه ساعت چهار صبح راهی یکی از کوههای اطراف آمل میشد. علَمکوه و دماوند و خیلی از قلههای معروف ایران را فتح کرده بود و هر روز میدوید که برای کوهنوردی آماده باشد. غزاله یکی از همان زنهایی بود که در سالهای اخیر هرجا که میتوانست روسریاش را برمیداشت.
غزاله پس از اصابت تیر، پنج روز در کما بود. چنانکه خالهاش میگوید یک گلوله جنگی به پیشانیاش شلیک شده بود، پیشانیاش را سوراخ کرده بود و به حالت انفجار از سرش بیرون رفته بود. طوری که پشت سرش به اندازه یک نارنگی سوراخ شده بود. دکترهایش گفته بودند بصلالنخاعش آسیب ندیده بود و برای همین با اینکه دچار مرگ مغزی شده بود اما حرکات غیرارادی بدنش مثل تپش قلب و عملکرد شُشها ادامه داشت. غزاله میخواست که در صورت مرگ مغزی اعضای بدنش اهدا شود. دوبار هم در سالهای گذشته کارتهای اهدای عضو را پر کرده بود. وقتی که دکترها اعلام کردند راهی برای زنده نگهداشتنش نیست، هنوز ۹ عضو بدنش سالم بود و میشد که برای پیوند به دیگران اهدا شود. ولی مأموران امنیتی به خانوادهاش اجازهی این کار را ندادند و گفتند که «با این کار از غزاله اسطورهسازی میشود.»
اما او اسطوره شد، چون دماوند سرفراز و استوار.
#کوهنوردی🗻
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#شجاعت_را_تکثیر_کنیم
#اتحاد_رمز_پیروزی
#غزاله_چلابی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
۱۴۰۳/۷/۲۹ روز کوهنورد
جان مادر روزت مباارک 💔
آخرین کلام غزاله چلابی پیش از جاودانه شدن این بود: «نترسید، نترسید»
در روز ۳۰ شهریور ۱۴۰۱، در حالی که در خیابان فیلم میگرفت، ناگهان، گلولهای به سمت غزاله چلابی شلیک شد و بر زمین افتاد. تلفنش هنوز در دستش بود و در حال ضبط تصویر مردمی که بهتزده و حیران بالای سر غزاله جمع شده بودند و فریاد میزدند: «یکی رو کشتند.»
غزاله چلابی، ۳۳ ساله، فارغالتحصیل رشته «امور بانکی» و حسابدار یک شرکت خصوصی بود. او عاشق سفرهای هیچهایکی و طبیعتگردی بود و همیشه رمانهای تازه را دنبال میکرد، با همه مهربان بود و برای شنیدن حرفهای آدمهای اطرافش گوشی شنوا داشت. غزاله از سگهای بیمار و گرسنه خیابانی حمایت میکرد و چند سالی بود که هر جمعه ساعت چهار صبح راهی یکی از کوههای اطراف آمل میشد. علَمکوه و دماوند و خیلی از قلههای معروف ایران را فتح کرده بود و هر روز میدوید که برای کوهنوردی آماده باشد. غزاله یکی از همان زنهایی بود که در سالهای اخیر هرجا که میتوانست روسریاش را برمیداشت.
غزاله پس از اصابت تیر، پنج روز در کما بود. چنانکه خالهاش میگوید یک گلوله جنگی به پیشانیاش شلیک شده بود، پیشانیاش را سوراخ کرده بود و به حالت انفجار از سرش بیرون رفته بود. طوری که پشت سرش به اندازه یک نارنگی سوراخ شده بود. دکترهایش گفته بودند بصلالنخاعش آسیب ندیده بود و برای همین با اینکه دچار مرگ مغزی شده بود اما حرکات غیرارادی بدنش مثل تپش قلب و عملکرد شُشها ادامه داشت. غزاله میخواست که در صورت مرگ مغزی اعضای بدنش اهدا شود. دوبار هم در سالهای گذشته کارتهای اهدای عضو را پر کرده بود. وقتی که دکترها اعلام کردند راهی برای زنده نگهداشتنش نیست، هنوز ۹ عضو بدنش سالم بود و میشد که برای پیوند به دیگران اهدا شود. ولی مأموران امنیتی به خانوادهاش اجازهی این کار را ندادند و گفتند که «با این کار از غزاله اسطورهسازی میشود.»
اما او اسطوره شد، چون دماوند سرفراز و استوار.
#کوهنوردی🗻
#نه_به_جمهوری_اسلامی
#شجاعت_را_تکثیر_کنیم
#اتحاد_رمز_پیروزی
#غزاله_چلابی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech