آزادی از نگاه نیاکان و مقایسه آن با دیدگاه معاصران
اثر بنجامین کانستنت
بنجامین کانستنت (۱۷۶۷-۱۸۳۰) نظريهپرداز سياسی فرانسوی-سوييسی، کنشگر سياسی و نويسندهای بود که مدافع آزادی فردی در دورهی پر فراز و نشیب انقلاب فرانسه، حکومت ناپلئون و بازگشت پادشاهی فرانسه بود. استدلالهای او در دفاع از آزادیهای فردی و دولت نمايندهی مردم هم بر انديشهی کلاسيک ليبرال و هم بر سياست فرانسه اثر گذاشت. «آزادی قدما در مقایسه با آزادی متجددان» (۱۸۱۶) که يکی از مهمترین مقالات کانستنت است، آزادی در روزگار قدیم را که به معنای آزادیهای رسمی سياسی ولی نه به معنای آزادیهای فردی بود با آزادی در عصر تجدد مقايسه میکند که محورش احترام گذاشتن به حقوق فردی، دولت نمايندهی مردم، حاکميت قانون و حق کسب و کار و تجارت است.
او در بخشی از این اثر خواندنی میآورد:
«آقایان، ابتدا از خود بپرسید که امروزه فردی انگلیسی، فرانسوی یا شهروندی در ایالات متحده آمریکا چه درک و دریافتی از واژه «آزادی» دارد. [با چشمپوشی از برخی تفاوتها] برای هرکدام از آنها آزادی به این معنی است که فقط ملزم به تبعیت از قانون باشد و اینکه بر اساس اراده مستبدانه هیچ فرد یا افرادی، بازداشت، زندانی، شکنجه و اعدام نشود.
برای آنان آزادی یعنی حق ابراز عقیده برای همگان، انتخاب شغل و پرداختن به آن، مدیریت و یا حتی سوءمدیریت دارایی خود؛ اینکه برای رفت و آمد به کسب اجازه نیاز نداشته باشند و به توضیح و توجیه انگیزه ها و مقاصدشان مجبور نباشند. آزادی یعنی حق همگان برای گردهمایی و همکاری با افراد دیگر، چه برای گفتگو درباره منافع، یا برای ابراز باورهای مذهبی، یا فقط برای وقت گذرانی به نحوی که دوست دارند و لذت میبرند. در نهایت، آزادی یعنی حق تاثیرگذاری بر دولت چه از طریق انتخاب مقامات مشخص و چه از طریق نمایندگان، دادخواهی و خواسته هایی که مقامات کمابیش مجبور به پاسخگویی به آنها هستند.
حال این آزادی را با آنچه در دوران باستان بود مقایسه کنید.
آزادی در دوران باستان بیشتر حقی جمعی انگاشته میشد و عبارت بود از مشارکت همگانی اما مستقیم در چندین بخش از کلیت حکومت: در رایزنیها، در میدانهای عمومی و درباره جنگ و صلح، در شکل گیری اتحادها با دولتهای خارجی، در رای دادن به قوانین، در قضاوتها، در بررسی حسابها، رفتارها و نظارت مقامات، در احضار آنها برای حضور در برابر اجتماع مردم، در متهم کردن، محکوم کردن و تبرئه کردن آنان. اما اگر در عهد باستان آزادی این گونه تعریف میشد، آنان همراه این آزادی جمعی، فرد را کاملا تحت انقیاد جامعه قرار میدادند.
در آن دوره تقریبا هیچ کدام از لذات آزادیهای دوران مدرن را مشاهده نمیکنید. تمام رفتارهای خصوصی تحت نظارت شدید قرار داشت.
استقلال فردی اساسا به رسمیت شمرده نمیشد، نه در زمینه عقاید، نه در کار و نه در مذهب. حق انتخاب دین که ما آن را یکی از مهمترین حقوق میدانیم در دوران باستان جرم و کفر تلقی میشد.»
متن کامل را از لینک زیر دانلود کنید:
https://tavaana.org/benjamin-constant-the-liberty-of-the-ancients-compared-with-that-of-the-moderns/
#کتاب_توانا #آزادی #آزادی_فردی #آزاذی_مدرن #کتاب #ترجمه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
اثر بنجامین کانستنت
بنجامین کانستنت (۱۷۶۷-۱۸۳۰) نظريهپرداز سياسی فرانسوی-سوييسی، کنشگر سياسی و نويسندهای بود که مدافع آزادی فردی در دورهی پر فراز و نشیب انقلاب فرانسه، حکومت ناپلئون و بازگشت پادشاهی فرانسه بود. استدلالهای او در دفاع از آزادیهای فردی و دولت نمايندهی مردم هم بر انديشهی کلاسيک ليبرال و هم بر سياست فرانسه اثر گذاشت. «آزادی قدما در مقایسه با آزادی متجددان» (۱۸۱۶) که يکی از مهمترین مقالات کانستنت است، آزادی در روزگار قدیم را که به معنای آزادیهای رسمی سياسی ولی نه به معنای آزادیهای فردی بود با آزادی در عصر تجدد مقايسه میکند که محورش احترام گذاشتن به حقوق فردی، دولت نمايندهی مردم، حاکميت قانون و حق کسب و کار و تجارت است.
او در بخشی از این اثر خواندنی میآورد:
«آقایان، ابتدا از خود بپرسید که امروزه فردی انگلیسی، فرانسوی یا شهروندی در ایالات متحده آمریکا چه درک و دریافتی از واژه «آزادی» دارد. [با چشمپوشی از برخی تفاوتها] برای هرکدام از آنها آزادی به این معنی است که فقط ملزم به تبعیت از قانون باشد و اینکه بر اساس اراده مستبدانه هیچ فرد یا افرادی، بازداشت، زندانی، شکنجه و اعدام نشود.
برای آنان آزادی یعنی حق ابراز عقیده برای همگان، انتخاب شغل و پرداختن به آن، مدیریت و یا حتی سوءمدیریت دارایی خود؛ اینکه برای رفت و آمد به کسب اجازه نیاز نداشته باشند و به توضیح و توجیه انگیزه ها و مقاصدشان مجبور نباشند. آزادی یعنی حق همگان برای گردهمایی و همکاری با افراد دیگر، چه برای گفتگو درباره منافع، یا برای ابراز باورهای مذهبی، یا فقط برای وقت گذرانی به نحوی که دوست دارند و لذت میبرند. در نهایت، آزادی یعنی حق تاثیرگذاری بر دولت چه از طریق انتخاب مقامات مشخص و چه از طریق نمایندگان، دادخواهی و خواسته هایی که مقامات کمابیش مجبور به پاسخگویی به آنها هستند.
حال این آزادی را با آنچه در دوران باستان بود مقایسه کنید.
آزادی در دوران باستان بیشتر حقی جمعی انگاشته میشد و عبارت بود از مشارکت همگانی اما مستقیم در چندین بخش از کلیت حکومت: در رایزنیها، در میدانهای عمومی و درباره جنگ و صلح، در شکل گیری اتحادها با دولتهای خارجی، در رای دادن به قوانین، در قضاوتها، در بررسی حسابها، رفتارها و نظارت مقامات، در احضار آنها برای حضور در برابر اجتماع مردم، در متهم کردن، محکوم کردن و تبرئه کردن آنان. اما اگر در عهد باستان آزادی این گونه تعریف میشد، آنان همراه این آزادی جمعی، فرد را کاملا تحت انقیاد جامعه قرار میدادند.
در آن دوره تقریبا هیچ کدام از لذات آزادیهای دوران مدرن را مشاهده نمیکنید. تمام رفتارهای خصوصی تحت نظارت شدید قرار داشت.
استقلال فردی اساسا به رسمیت شمرده نمیشد، نه در زمینه عقاید، نه در کار و نه در مذهب. حق انتخاب دین که ما آن را یکی از مهمترین حقوق میدانیم در دوران باستان جرم و کفر تلقی میشد.»
متن کامل را از لینک زیر دانلود کنید:
https://tavaana.org/benjamin-constant-the-liberty-of-the-ancients-compared-with-that-of-the-moderns/
#کتاب_توانا #آزادی #آزادی_فردی #آزاذی_مدرن #کتاب #ترجمه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
سخنرانی در انجمن مبلغان آمریکایی - فردریک داگلاس
فردریک داگلاس (۱۸۱۸ – ۱۸۹۵) از پیشگامان جنبش لغو بردهداری بود. او که در مریلند، برده زاده شده بود، بعدها به شمال گریخت و داستان زندگیاش را نوشت و نشریه «ستاره شمال» را منتشر کرد.
داگلاس، که اولین آمریکایی سیاهپوست بود که عهدهدار سمتهای مهمی در دولت آمریکا شد، در آخرین سخنرانی عمومیاش، که سال ۱۸۹۴ در ماساچوست ایراد کرد، به مرور وضعیت سیاهپوستان در دوران پس از آزادی پرداخت و گفت: «در هیچ کجای دنیا هیچ مردمی در شرایطی نامطلوبتر از بردگان ما در ایالات جنوبی آزاد نشدند؛ شرایطی که برای تکامل ذهنی، اخلاقی و جسمی بسیار نامساعد بود.»
واقعیت این بود که تمام آنچه تا آن زمان صورت گرفته بود برای رسیدن سیاهپوستان به حقوق کاملشان کافی نبود. با اینهمه داگلاس پیشرفتهای سه دهه اول آزادی را چشمگیر میدانست و با باور به حمایت قانون اساسی و خوشبینی به آینده به تحولات منفی جنوب توجهی نداشت؛ در آغاز قرن بیستم تمام دولتهای جنوب سیاهپوستان را از حق رأیدادن محروم کردند- اقدامی که مغایر با قانون اساسی بود. او مقاومت شماری از صاحبان مشاغل در جنوب مقابل سیاهپوستان را نشان پیشرفت میدانست، حال آنکه سفیدپوستان در حال تدوین سیستمی بودند تا برتریشان را تضمین کند؛ سیستمی که تا جنگ جهانی دوم ادامه داشت و به کندی برچیده شد.
«سخنرانی در انجمن مبلغان آمریکایی»، گزیده سخنرانی فردریک داگلاس، را با ترجمه آموزشکده توانا به فارسی به رایگان بخوانید!
https://tavaana.org/address_to_the_american_missionary_association/
#کتاب_توانا #لغو_برده_داری #فردریک_داگلاس #سیاهپوستان_آمریکا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
فردریک داگلاس (۱۸۱۸ – ۱۸۹۵) از پیشگامان جنبش لغو بردهداری بود. او که در مریلند، برده زاده شده بود، بعدها به شمال گریخت و داستان زندگیاش را نوشت و نشریه «ستاره شمال» را منتشر کرد.
داگلاس، که اولین آمریکایی سیاهپوست بود که عهدهدار سمتهای مهمی در دولت آمریکا شد، در آخرین سخنرانی عمومیاش، که سال ۱۸۹۴ در ماساچوست ایراد کرد، به مرور وضعیت سیاهپوستان در دوران پس از آزادی پرداخت و گفت: «در هیچ کجای دنیا هیچ مردمی در شرایطی نامطلوبتر از بردگان ما در ایالات جنوبی آزاد نشدند؛ شرایطی که برای تکامل ذهنی، اخلاقی و جسمی بسیار نامساعد بود.»
واقعیت این بود که تمام آنچه تا آن زمان صورت گرفته بود برای رسیدن سیاهپوستان به حقوق کاملشان کافی نبود. با اینهمه داگلاس پیشرفتهای سه دهه اول آزادی را چشمگیر میدانست و با باور به حمایت قانون اساسی و خوشبینی به آینده به تحولات منفی جنوب توجهی نداشت؛ در آغاز قرن بیستم تمام دولتهای جنوب سیاهپوستان را از حق رأیدادن محروم کردند- اقدامی که مغایر با قانون اساسی بود. او مقاومت شماری از صاحبان مشاغل در جنوب مقابل سیاهپوستان را نشان پیشرفت میدانست، حال آنکه سفیدپوستان در حال تدوین سیستمی بودند تا برتریشان را تضمین کند؛ سیستمی که تا جنگ جهانی دوم ادامه داشت و به کندی برچیده شد.
«سخنرانی در انجمن مبلغان آمریکایی»، گزیده سخنرانی فردریک داگلاس، را با ترجمه آموزشکده توانا به فارسی به رایگان بخوانید!
https://tavaana.org/address_to_the_american_missionary_association/
#کتاب_توانا #لغو_برده_داری #فردریک_داگلاس #سیاهپوستان_آمریکا #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech