This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
شانزدهم فروردین ماه، زادروز جاویدنام آرام حبیبی بود. خانوادههای دادخواه سنندج در کنار مادرش بر سر مزار او تولدش را گرامی داشتند.
آرام حبیبی در ۱۶ فروردین ۱۳۷۴ در محله جورآباد سنندج چشم به جهان گشود.
او عاشق خانواده و دوستانش بود؛ در شادیها و غمها همدل مردم بود و همواره در مراسمهای دوستان و آشنایان مشارکت میکرد.
در سال ۱۳۹۲ وارد دانشگاه شد و تحصیل در رشته معماری را آغاز کرد. پس از گذراندن دوره کاردانی، به دلیل بیعدالتیهای موجود در بازار کار کردستان – جایی که پروژههای ساختمانی تنها به غیر بومیها داده میشد – ناچار شد دانشگاه را نیمهتمام رها کند. با این حال، فعالیت خود را در زمینه ساخت سازههای فلزی آغاز کرد و با وجود سن کم، در کارش موفق و مستقل بود.
آرام دلباخته طبیعت و طبیعتگردی بود؛ در سفرهای خانوادگی همیشه مسئول آشپزی و چای بود. پسر کوچک خانواده بود و پس از درگذشت پدر، تکیهگاه مادر پیرش شد؛ مادری که با بیعدالتی، فرزندی را از دست داد که تمام دنیایش بود.
آرام در روز ۲۶ آبان ۱۴۰۱، در چهلم برادران جانباختهاش، برای دادخواهی به میدان رفت و توسط عوامل حکومت کشته شد.
او در روز جانباختن، با شکمی گرسنه از خانه بیرون رفت و به مادر چشمانتظارش قول داد که دو ساعت دیگر بازمیگردد؛ اما هیچگاه بازنگشت...
#آرام_حبیبی #سنندج #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
آرام حبیبی در ۱۶ فروردین ۱۳۷۴ در محله جورآباد سنندج چشم به جهان گشود.
او عاشق خانواده و دوستانش بود؛ در شادیها و غمها همدل مردم بود و همواره در مراسمهای دوستان و آشنایان مشارکت میکرد.
در سال ۱۳۹۲ وارد دانشگاه شد و تحصیل در رشته معماری را آغاز کرد. پس از گذراندن دوره کاردانی، به دلیل بیعدالتیهای موجود در بازار کار کردستان – جایی که پروژههای ساختمانی تنها به غیر بومیها داده میشد – ناچار شد دانشگاه را نیمهتمام رها کند. با این حال، فعالیت خود را در زمینه ساخت سازههای فلزی آغاز کرد و با وجود سن کم، در کارش موفق و مستقل بود.
آرام دلباخته طبیعت و طبیعتگردی بود؛ در سفرهای خانوادگی همیشه مسئول آشپزی و چای بود. پسر کوچک خانواده بود و پس از درگذشت پدر، تکیهگاه مادر پیرش شد؛ مادری که با بیعدالتی، فرزندی را از دست داد که تمام دنیایش بود.
آرام در روز ۲۶ آبان ۱۴۰۱، در چهلم برادران جانباختهاش، برای دادخواهی به میدان رفت و توسط عوامل حکومت کشته شد.
او در روز جانباختن، با شکمی گرسنه از خانه بیرون رفت و به مادر چشمانتظارش قول داد که دو ساعت دیگر بازمیگردد؛ اما هیچگاه بازنگشت...
#آرام_حبیبی #سنندج #زن_زندگی_آزادی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
خواهر جاویدنام عیسی بیگلری، ضمن انتشار این ویدیو عشق و اندوه خود را چنین بیان میکند:
«مهربونم، ببخش که تو نیستی و ما داریم به زندگی کردن ادامه میدیم.»
این جمله کوتاه، زخم عمیق دلی است که ناچار به ادامه راه شده، اما هر قدمش در غیاب عزیزیست که نبودنش هر روز سنگینتر میشود.
عیسی بیگلری، مردی ۴۰ ساله، پدری مهربان با دو فرزند خردسال، پیمانکاری پرتلاش بود که روزهایش را با کار بر روی پلها میگذراند، و شبهایش را با آرزوی آزادی برای مردمش. در اعتراضات شهر سنندج، حضوری پررنگ و مؤثر داشت. ایمان داشت که «این نسل، طعم آزادی را خواهد چشید»؛ اما حکومت جمهوری اسلامی در ۲۴ آبان ۱۴۰۱، زندگیاش را در میانه این آرزو، خاموش کرد.
صدای او هنوز در ویدیویی شنیده میشود که با فریاد «مرگ بر دیکتاتور» دلها را به لرزه میاندازد. و هنوز، پسلرزههای این فریاد، دامن خانوادهاش را گرفته؛ خانوادهای که حتی در مراسم عزای او، از سوی نیروهای امنیتی تهدید و سرکوب شدند. پدر سالمندش، در حالی که فرزندش را به خاک میسپرد، شجاعانه شعار «مرگ بر خامنهای» سر داد؛ صدایی که لرزشش تا همیشه در حافظه جمعی خواهد ماند.
نوشتۀ خواهر عیسی، اعترافیست از دلهایی که هرگز التیام نمییابند؛ دلهایی که از نبود عزیزشان رنج میکشند، اما چارهای جز ادامه دادن ندارند. این درد، درد هزاران خانوادهایست که با داغ عزیزانشان زندگی میکنند؛ عزیزانی که فقط برای آزادی، برای حق، و برای عدالت برخاستند.
ما با شما هستیم. در خاطره، در صدا، در راه.
عیسی بیگلری تنها یک نام نیست؛ او یک پل است، میان دیروز تلخ و فردای آزاد.
#عیسی_ببگلری #سنندج #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
«مهربونم، ببخش که تو نیستی و ما داریم به زندگی کردن ادامه میدیم.»
این جمله کوتاه، زخم عمیق دلی است که ناچار به ادامه راه شده، اما هر قدمش در غیاب عزیزیست که نبودنش هر روز سنگینتر میشود.
عیسی بیگلری، مردی ۴۰ ساله، پدری مهربان با دو فرزند خردسال، پیمانکاری پرتلاش بود که روزهایش را با کار بر روی پلها میگذراند، و شبهایش را با آرزوی آزادی برای مردمش. در اعتراضات شهر سنندج، حضوری پررنگ و مؤثر داشت. ایمان داشت که «این نسل، طعم آزادی را خواهد چشید»؛ اما حکومت جمهوری اسلامی در ۲۴ آبان ۱۴۰۱، زندگیاش را در میانه این آرزو، خاموش کرد.
صدای او هنوز در ویدیویی شنیده میشود که با فریاد «مرگ بر دیکتاتور» دلها را به لرزه میاندازد. و هنوز، پسلرزههای این فریاد، دامن خانوادهاش را گرفته؛ خانوادهای که حتی در مراسم عزای او، از سوی نیروهای امنیتی تهدید و سرکوب شدند. پدر سالمندش، در حالی که فرزندش را به خاک میسپرد، شجاعانه شعار «مرگ بر خامنهای» سر داد؛ صدایی که لرزشش تا همیشه در حافظه جمعی خواهد ماند.
نوشتۀ خواهر عیسی، اعترافیست از دلهایی که هرگز التیام نمییابند؛ دلهایی که از نبود عزیزشان رنج میکشند، اما چارهای جز ادامه دادن ندارند. این درد، درد هزاران خانوادهایست که با داغ عزیزانشان زندگی میکنند؛ عزیزانی که فقط برای آزادی، برای حق، و برای عدالت برخاستند.
ما با شما هستیم. در خاطره، در صدا، در راه.
عیسی بیگلری تنها یک نام نیست؛ او یک پل است، میان دیروز تلخ و فردای آزاد.
#عیسی_ببگلری #سنندج #دادخواهی #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech