عزیز قاسمزاده، معلم و کنشگر مدنی که حدود یک سال را در زندان گذراند و اخیرا آزاد شد، هنوز دلش پیش همبندیهایش است که از نزدیک با آنها معاشرت داشته و از صدق و صفای آنها آگاه شده است. به همین منظور یادداشتی را در کانال تلگرامش درباره چهار زندانی سیاسی محبوس در زندان لاکان رشت، نوشته است.
متن این یادداشت به شرح زیر است:
نوروز ۱۴۰۳ فرا رسید و همبندیهایم حافظ و آرمان و مهدی و منوچهر لحظات نوروز را برای دومین بار از آن سوی میلههای زندان به نظاره نشستهاند. درباره تک تک این دوستان که نزدیک به یک سال با آنها لحظه به لحظه زندگی کردهام، خاطرات شیرین بسیار دارم. در یک زندگی جمعی و لحظه به لحظه اگر لختی ناسازگاری باشد، گذشت روزها و شبها، اوقات را به ملال انگیزترین تکراری میرساند که کمترین پیامدش، تنشی پیوسته و مدام است؛ اما وقتی عشق و محبت و مودت میان جمعی حاکم باشد، دیگر نه تنها این بودنهای همیشگی را بو و گرد تکرار نمینشیند، بلکه هر آیینه چنین جمعی انبانی از احساسات نو را بی تکراری، کنار هم تجربه میکند و شور و سور و نور و سرور وجودشان را انباشته میکند و از شادی، درونشان سرشار میشود. هر کدام از این دوستان واجد خصایصی هستند که بودن در کنارشان را لذت بخش میکند.
«حافظ» جوانی متولد ۷۴ است در عین صلابتی مغرورانه، مهربانی ناتمام دارد که او را دوست داشتنی میکند. هفتههای اول زندانی شدنم اتفاق جالبی روی داد که نشان داد پاکی درون این جوان تا کجاست. در زندان هیچ وسیلهای برای پوست کندن میوه و سیب زمینی و... پیدا نیست و باید با ابتکار و اختراعی از پس این امور برآیی کارمندان بخش تأسیسات برای درست کردن حمام به بند آمدهاند و یک تیغ موکت بری را جا گذاشتهاند. ناگهان دیدم میان حافظ و «امین» بحثی طولانی در گرفته است رفتم و نشستم و گوش کردم. حافظ میگوید: این بیتالمال است باید برگردانیمش. امین میگوید: ما که ندزدیدهایم، قصد فروش و منتفع شدن از آن را هم نداریم. حافظ اما میگوید: اینها همه توجیه است این وسیله مال ما نیست حتی اگر محروم از پوست کندن چیزهایی باشیم که مشقت ما را دو صد چندان کند. ...
ادامه را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/j7am2r2r
#حافظ_فروحی #آرمان_صدقی #مهدی_میرزایی #منوچهر_فلاح #زندان_لاکان_رشت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
متن این یادداشت به شرح زیر است:
نوروز ۱۴۰۳ فرا رسید و همبندیهایم حافظ و آرمان و مهدی و منوچهر لحظات نوروز را برای دومین بار از آن سوی میلههای زندان به نظاره نشستهاند. درباره تک تک این دوستان که نزدیک به یک سال با آنها لحظه به لحظه زندگی کردهام، خاطرات شیرین بسیار دارم. در یک زندگی جمعی و لحظه به لحظه اگر لختی ناسازگاری باشد، گذشت روزها و شبها، اوقات را به ملال انگیزترین تکراری میرساند که کمترین پیامدش، تنشی پیوسته و مدام است؛ اما وقتی عشق و محبت و مودت میان جمعی حاکم باشد، دیگر نه تنها این بودنهای همیشگی را بو و گرد تکرار نمینشیند، بلکه هر آیینه چنین جمعی انبانی از احساسات نو را بی تکراری، کنار هم تجربه میکند و شور و سور و نور و سرور وجودشان را انباشته میکند و از شادی، درونشان سرشار میشود. هر کدام از این دوستان واجد خصایصی هستند که بودن در کنارشان را لذت بخش میکند.
«حافظ» جوانی متولد ۷۴ است در عین صلابتی مغرورانه، مهربانی ناتمام دارد که او را دوست داشتنی میکند. هفتههای اول زندانی شدنم اتفاق جالبی روی داد که نشان داد پاکی درون این جوان تا کجاست. در زندان هیچ وسیلهای برای پوست کندن میوه و سیب زمینی و... پیدا نیست و باید با ابتکار و اختراعی از پس این امور برآیی کارمندان بخش تأسیسات برای درست کردن حمام به بند آمدهاند و یک تیغ موکت بری را جا گذاشتهاند. ناگهان دیدم میان حافظ و «امین» بحثی طولانی در گرفته است رفتم و نشستم و گوش کردم. حافظ میگوید: این بیتالمال است باید برگردانیمش. امین میگوید: ما که ندزدیدهایم، قصد فروش و منتفع شدن از آن را هم نداریم. حافظ اما میگوید: اینها همه توجیه است این وسیله مال ما نیست حتی اگر محروم از پوست کندن چیزهایی باشیم که مشقت ما را دو صد چندان کند. ...
ادامه را اینجا بخوانید:
https://tinyurl.com/j7am2r2r
#حافظ_فروحی #آرمان_صدقی #مهدی_میرزایی #منوچهر_فلاح #زندان_لاکان_رشت #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
منوچهر فلاح، تتو آرتیست، در تیرماه ۱۴۰۲ و در حالی که قصد رفتن به محل کار و زندگیاش در کیش را داشت، توسط نیروهای امنیتی در فرودگاه رشت بازداشت و چندی بعد به بند میثاق زندان لاکان این شهر منتقل شد و همچنان در آن زندان بهسر میبرد. او در مهرماه ۱۴۰۲ در اعتراض به تداوم بازداشت و بلاتکلیفی خود در مهرماه دست به اعتصاب زده بود. ۱۲ آذر همان سال، در حالیکه اعلام شد بخش دیگری از پروندهاش در دادگاه کیفری یک استان گیلان تحت بررسی است، توسط شعبه سوم دادگاه انقلاب رشت به ریاست قاضی «مهدی راسخی» به اتهام «توهین به رهبری» به یک سال و سه ماه و یک روز حبس تعزیری و به اتهام «تبلیغ علیه نظام» به هفت ماه و شانزده روز زندان محکوم شد.
به گفته منابع مطلع، تداوم بازداشت منوچهر فلاح در حالی است که علیرغم صدور قرار وثیقه و تأمین وثیقه ۴۰۰ میلیون تومانی از سوی خانوادهی ایشان، با مداخله مستقیم «فلاح میری» دادستان گیلان، از آزادی موقت وی ممانعت به عمل میآید.
متنی که در ادامه میخوانید رنجنامهی این جوان هنرمند و زندانی سیاسی است که همچنان بلاتکلیف در زندان لاکان رشت نگهداری میشود و برای انتشار در اختیار رسانهها قرار میگیرد تا صدای دادخواهی او به گوش جهانیان برسد.
«من منوچهر فلاح که از ۲۷/۰۳/۱۴۰۲ بازداشت شدهام، اکنون در زندان لاکان رشت هستم. با وجود اینکه از بدو ورود به زندان از جانب بازپرس شعبه قرار وثیقه برایم صادر شده بود، ولی سندهای متعددی که تا زمان محاکمه از طرف خانواده برای آزادی بنده ارائه شده به علت نامعلوم نپذیرفتند و نهایتا! اوایل شهریور در بازپرسی به من گفتند که سند قابل قبول است و آن را کارشناسی کرده و حتی مبلغ کارشناسی سند را هم گرفتند. ولی مجدداً از ثبت نهایی و آزادی بنده ممانعت کردند. آنقدر این وضعیت را ادامه دادند تا پرونده به دادگاه رفت و به ۱ سال و ۳ ماه و ۱ روز حبس محکوم شدم که چند روز دیگر در تاریخ ۳۰/۰۲/۱۴۰۳ این حبس به پایان میرسد ولی بخش اول همان پرونده هنوز بلاتکلیف است و بدون هیچ نشانة گشایشی همچنان در زندان به سر میبرم. آیا این وضعیت و نادیده گرفتن عمر و جوانی یک انسان مجازاتی اسلامی است که مدعیان حقوق بشر اسلامی اینگونه آشکار به این ظلم ادامه میدهند؟
منوچهر فلاح
دهم اردیبهشت ۱۴۰۳
زندان لاکان رشت - بند میثاق»
- برگرفته از خبرنامه گویا
#منوچهر_فلاح #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech
به گفته منابع مطلع، تداوم بازداشت منوچهر فلاح در حالی است که علیرغم صدور قرار وثیقه و تأمین وثیقه ۴۰۰ میلیون تومانی از سوی خانوادهی ایشان، با مداخله مستقیم «فلاح میری» دادستان گیلان، از آزادی موقت وی ممانعت به عمل میآید.
متنی که در ادامه میخوانید رنجنامهی این جوان هنرمند و زندانی سیاسی است که همچنان بلاتکلیف در زندان لاکان رشت نگهداری میشود و برای انتشار در اختیار رسانهها قرار میگیرد تا صدای دادخواهی او به گوش جهانیان برسد.
«من منوچهر فلاح که از ۲۷/۰۳/۱۴۰۲ بازداشت شدهام، اکنون در زندان لاکان رشت هستم. با وجود اینکه از بدو ورود به زندان از جانب بازپرس شعبه قرار وثیقه برایم صادر شده بود، ولی سندهای متعددی که تا زمان محاکمه از طرف خانواده برای آزادی بنده ارائه شده به علت نامعلوم نپذیرفتند و نهایتا! اوایل شهریور در بازپرسی به من گفتند که سند قابل قبول است و آن را کارشناسی کرده و حتی مبلغ کارشناسی سند را هم گرفتند. ولی مجدداً از ثبت نهایی و آزادی بنده ممانعت کردند. آنقدر این وضعیت را ادامه دادند تا پرونده به دادگاه رفت و به ۱ سال و ۳ ماه و ۱ روز حبس محکوم شدم که چند روز دیگر در تاریخ ۳۰/۰۲/۱۴۰۳ این حبس به پایان میرسد ولی بخش اول همان پرونده هنوز بلاتکلیف است و بدون هیچ نشانة گشایشی همچنان در زندان به سر میبرم. آیا این وضعیت و نادیده گرفتن عمر و جوانی یک انسان مجازاتی اسلامی است که مدعیان حقوق بشر اسلامی اینگونه آشکار به این ظلم ادامه میدهند؟
منوچهر فلاح
دهم اردیبهشت ۱۴۰۳
زندان لاکان رشت - بند میثاق»
- برگرفته از خبرنامه گویا
#منوچهر_فلاح #بیانیه #یاری_مدنی_توانا
@Tavaana_TavaanaTech