This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
میلاد پناهیپور، وکیل منوچهر فلاح، در یادداشتی در «امتداد» از آخرین وضعیت موکلش گفت.
فلاح زندانی ۴۲ ساله، که با کارگری روزگار میگذراند اکنون دوسالونیم است که محبوس شده. او فرزندی خردسال دارد و به دلیل عدم تمایل به حضور دختر خردسال خود در محیط زندان تا کنون بهصورت انگشتشمار ملاقات داشته است.
او متهم شده در خردا۱۴۰۲ یک بمب صوتی مقابل درب ورودی دادگستری گیلان منفجر کرده که بنا بر نظریه کارشناسی موجود در پرونده، تنها موجب خسارتی به مبلغ ۱۵ میلیون تومان به در آهنی و نمای سنگی ساختمان شده است.
این وکیل دادگستری میگوید فلاح ابتدا، با قرار وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی به بازداشتگاه معرفی شده بود اما در ادامه با اعلام شکایت معاونت منابع انسانی و مالی دادگستری، اتهامات «تبلیغ علیه نظام»، «توهین به رهبری» و «تخریب» به وی تفهیم شد.
و در نهایت دادگاه بدوی مبادرت به صدور حکم اعدام از طریق چوبهدار نموده است.
منوچهر فلاح در آخرین ملاقاتی که با وکیلش آقای پناهیپور داشته، تنها یک جمله گفت:
«جانم فدای مردم ایران.»
منوچهر فلاح، تتوآرتیست و از بازداشتشدگان خیزش ۱۴۰۱، از خرداد ۱۴۰۲ در زندان لاکان رشت زندانی است. او با اتهام «محاربه از طریق اقدام علیه امنیت ملی» به اعدام محکوم شده، در حالی که حتی بر اساس ماده ۲۷۹ قانون مجازات اسلامی، برای تحقق محاربه باید فرد «سلاحی» بهکار برده و موجب «ترس و ناامنی در جامعه» شود؛ امری که در پرونده او وجود ندارد. عزیز قاسمزاده، معلم و زندانی سیاسی سابق، در یادداشتی نوشت: «من بیش از یک سال با منوچهر زیر یک سقف بودم؛ او نه سلاحی کشید و نه قصد جان کسی داشت. تنها متهم به گذاشتن یک بمب صوتی در شبی تعطیل در بیرون از دادگستری است. چنین حکمی هیچ نشانی از عدالت ندارد.»
منوچهر فلاح در زندان با مهربانی و مسئولیتپذیری شناخته میشود. او آشپز و آرایشگر بند است، غذای بیکیفیت زندان را قابل تحملتر میکند، درد دل همبندیها را میشنود و به گفتهی زندانیان، «پناه انسانهای خسته» است. دوستانش او را «مادر بند میثاق» میخوانند — انسانی شریف، آرام، و صبور که بهرغم رنجهای زندگی و جدایی از تنها دخترش، عشق به انسان و ایران را از دست نداده است.
در نامهای که به مناسبت تولد شانزدهسالگی دخترش «عسل» نوشته، چنین میگوید:
«مرا به جرمی که مرتکب نشدهام در بند کردهاند... نه نانی از سفره مردم برداشتهام، نه ثروتی غارت کردهام... تنها گناهم این بوده که به فقر و بیعدالتی اعتراض کردهام و سکوت در برابر آن را گناهی نابخشودنی دانستهام.»
او خطاب به دخترش مینویسد:
«عسل عزیزم، روزی خورشید آزادی در این سرزمین طلوع خواهد کرد، بهایی سنگین برای آن پرداخته خواهد شد و این بار قرعهی این بها به نام من افتاده است. بدان که امید همیشه زنده است.»
منوچهر فلاح امروز نماد شرافت، ایستادگی و وجدان بیدار نسلی است که در برابر بیعدالتی ایستاده؛ انسانی بیپناه اما سربلند که تنها خواستهاش «زندگی در کشوری آزاد و عادلانه» است.
#منوچهر_فلاح #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
ویدیو از صفحه مسیح علینژاد
@Tavaana_TavaanaTech
فلاح زندانی ۴۲ ساله، که با کارگری روزگار میگذراند اکنون دوسالونیم است که محبوس شده. او فرزندی خردسال دارد و به دلیل عدم تمایل به حضور دختر خردسال خود در محیط زندان تا کنون بهصورت انگشتشمار ملاقات داشته است.
او متهم شده در خردا۱۴۰۲ یک بمب صوتی مقابل درب ورودی دادگستری گیلان منفجر کرده که بنا بر نظریه کارشناسی موجود در پرونده، تنها موجب خسارتی به مبلغ ۱۵ میلیون تومان به در آهنی و نمای سنگی ساختمان شده است.
این وکیل دادگستری میگوید فلاح ابتدا، با قرار وثیقه ۲۰۰ میلیون تومانی به بازداشتگاه معرفی شده بود اما در ادامه با اعلام شکایت معاونت منابع انسانی و مالی دادگستری، اتهامات «تبلیغ علیه نظام»، «توهین به رهبری» و «تخریب» به وی تفهیم شد.
و در نهایت دادگاه بدوی مبادرت به صدور حکم اعدام از طریق چوبهدار نموده است.
منوچهر فلاح در آخرین ملاقاتی که با وکیلش آقای پناهیپور داشته، تنها یک جمله گفت:
«جانم فدای مردم ایران.»
منوچهر فلاح، تتوآرتیست و از بازداشتشدگان خیزش ۱۴۰۱، از خرداد ۱۴۰۲ در زندان لاکان رشت زندانی است. او با اتهام «محاربه از طریق اقدام علیه امنیت ملی» به اعدام محکوم شده، در حالی که حتی بر اساس ماده ۲۷۹ قانون مجازات اسلامی، برای تحقق محاربه باید فرد «سلاحی» بهکار برده و موجب «ترس و ناامنی در جامعه» شود؛ امری که در پرونده او وجود ندارد. عزیز قاسمزاده، معلم و زندانی سیاسی سابق، در یادداشتی نوشت: «من بیش از یک سال با منوچهر زیر یک سقف بودم؛ او نه سلاحی کشید و نه قصد جان کسی داشت. تنها متهم به گذاشتن یک بمب صوتی در شبی تعطیل در بیرون از دادگستری است. چنین حکمی هیچ نشانی از عدالت ندارد.»
منوچهر فلاح در زندان با مهربانی و مسئولیتپذیری شناخته میشود. او آشپز و آرایشگر بند است، غذای بیکیفیت زندان را قابل تحملتر میکند، درد دل همبندیها را میشنود و به گفتهی زندانیان، «پناه انسانهای خسته» است. دوستانش او را «مادر بند میثاق» میخوانند — انسانی شریف، آرام، و صبور که بهرغم رنجهای زندگی و جدایی از تنها دخترش، عشق به انسان و ایران را از دست نداده است.
در نامهای که به مناسبت تولد شانزدهسالگی دخترش «عسل» نوشته، چنین میگوید:
«مرا به جرمی که مرتکب نشدهام در بند کردهاند... نه نانی از سفره مردم برداشتهام، نه ثروتی غارت کردهام... تنها گناهم این بوده که به فقر و بیعدالتی اعتراض کردهام و سکوت در برابر آن را گناهی نابخشودنی دانستهام.»
او خطاب به دخترش مینویسد:
«عسل عزیزم، روزی خورشید آزادی در این سرزمین طلوع خواهد کرد، بهایی سنگین برای آن پرداخته خواهد شد و این بار قرعهی این بها به نام من افتاده است. بدان که امید همیشه زنده است.»
منوچهر فلاح امروز نماد شرافت، ایستادگی و وجدان بیدار نسلی است که در برابر بیعدالتی ایستاده؛ انسانی بیپناه اما سربلند که تنها خواستهاش «زندگی در کشوری آزاد و عادلانه» است.
#منوچهر_فلاح #نه_به_اعدام #یاری_مدنی_توانا
ویدیو از صفحه مسیح علینژاد
@Tavaana_TavaanaTech
💔24❤3🕊3