آموزشکده توانا
61.6K subscribers
27.9K photos
34.8K videos
2.53K files
18K links
کانال رسمی «توانا؛ آموزشکده جامعه مدنی»
عكس،خبر و فيلم‌هاى خود را براى ما بفرستيد:
تلگرام:
t.me/Tavaana_Admin

📧 : info@tavaana.org
📧 : to@tavaana.org

tavaana.org

instagram.com/tavaana
twitter.com/Tavaana
facebook.com/tavaana
youtube.com/Tavaana2010
Download Telegram
۱۳ آذرماه تولد #واروژان #آهنگ‌ساز ایرانی است. به لیست ساخته‌های واروژان در عمر کوتاه ۴۱ ساله‌اش نگاهی بیاندازیم. چه‌قدر از آن ترانه‌های ناب بخشی از #خاطرات ما شده‌اند؟ بسیاری از آن کارها امروز برای بسیاری از ما تداعی‌کننده‌ی بسیاری از خاطرات تلخ و شیرین است:
هفته‌ی خاکستری، بوی خوب گندم، عشق من عاشقم باش، پل، حرف، پوست شهر، شب‌زده، گهواره، وقتشه و ...

ترانه‌ی پل، با صدای #گوگوش و آهنگ‌سازی واروژان و شعر ایرج جنتی عطایی و ترانه بوی گندم با صدای #داریوش و آهنگسازی واروژان و شعر شهیار قنبری تقدیم می‌شود به شما هم‌راهان همیشگی توانا.

یاد واروژان گرامی!
@Tavaana_Tavaanatech
👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇 👇
از آنجا که "دانستن حق مردم است"، پیشتر اسناد مکتوب مربوط به #اعدامهای_تابستان_۱۳۶۷ ارائه گردید.

آیت الله منتظری پس از اطلاع از اين اعدامها و در جهت توقف آن، علاوه بر نگارش دو نامه به آیت الله خمینی، در تاریخ ۲۴ مرداد ۱۳۶۷ دیداری با آقایان نیری (حاکم شرع)، اشراقی (دادستان)، رئیسی (معاون دادستان) و پورمحمدی (نماینده اطلاعات در اوین) داشتند که شرح آن در پیوست شماره ۱۵۵ کتاب #خاطرات آمده است.

اینک فایل صوتی این دیدار با امانتدارى و بدون هيچ ويرايشی برای اولین بار منتشر مى گردد. 👇👇

کانال تلگرام آیت الله منتظری
@Ayatollah_Montazeri
جهان همین است، نبرد بی پایان خاطرات متناقض.
موراکامی
goo.gl/nK2UJo

اول: سالهای دانشجویی گاهی گرفتار بحث با بعضی رفقای لبنانی میشدم که از کمکهای جمهوری اسلامی منتفع شده بودند و سنگ حکومت اسلامی را به سینه میزدند. برای من که شاهد نزدیک زخم خوردن دوستان و نزدیکانم از بی عدالتیهای سیستم بودم چنین بحث هایی خیلی آزار دهنده بود. این نه به خاطر حرف های این دوستان بود، که مشابهش را قبلا شنیده بودم، بلکه به خاطر ایمان صادقانه ای بود که گویندگانش داشتند. این را نمی فهمیدم.
دوم:خوب که به این موضوع فکر کردم دیدم ما، یعنی من و این دوستان، گرفتار خاطرات متناقضیم. خاطراتی که نسبتی مساوی با واقعیت دارند. هم رنج آسیب دیدگان واقعی بود، هم آسایش و نجات آنها که طرفداران دو آتشه بودند.

انگار مردی بچه های خودش را آزار داده باشد ولی به بچه های همسایه، حالا به هر نیتی، محبت کرده باشد. من بچه های کتک خورده را دیده بودم، ایتها بچه های محبت دیده بودند.
سوم: سالهاست این حکایت تکرار میشود، از حقوق بگیران که بگذریم، بقیه دعواها ی ما دعوای خاطرات متناقص است. همین است که کسی که فرزندش قربانی تصمیمات زمامداری شده، هرگز کسی که از پیشرفتهای بدست آمده در دوران همان زمامدار متتفع شده را نمیفهمد. کرباسچی یک خاطره دارد ازهاشمی، فرج سرکوهی خاطره ای متتاقض، هر دو هم با نسبتی مساوی و ناتمام با واقعیت.

چهارم: ستم، ستم است و ستمگر باید یک جا جواب بدهد. همان که در کتاب آمده، "و من یعمل مثقال ذره شرا یره". پس منظورم کوچک شمردن رنج رنج دیدگان و تقلیلش به تجربه ای شخصی نیست. کسی هم که قدمی برای این آب و خاک برداشته باید قدر ببیند تا حساب خادم و خائن جدا شود، " فمن یعمل مثقال ذره خیرا یره". پس منظورم چشم پوشی از خدمات هم نیست.

پنجم: این خط، این نشان، یک روز این مملکت به آشتی ملی میرسد. ما باشیم، یا نباشیم، یک روز این دعواها به پایان میرسد. بالاخره یک روز جای تاریخی هر کس معلوم میشود.
امید من این است که توجه به خاطرات متناقض دیگران کمی به درک متقابل ما کمک کند. خدا را چه دیدید شاید همین توجه ساده آن روز همایون را هم کمی جلو انداخت.

شما درباره این نوشته از امیرعلی بنی اسدی چه فکر می‌کنید؟

لینک منبع:
http://bit.ly/2jiMed8

عکس: لبخند هاشمی به دعوای نمایندگان دور اول مجلس شورای اسلامی

https://telegram.me/joinchat/B5XELjvByQFyPHYQMdMTiQ