پادشاهی‌خواهان توئیتر
1.21K subscribers
20.4K photos
9.19K videos
158 files
34.2K links
روشنگری تنها راه نجات بشریت از شر خرافه است.
Download Telegram
بی تردید یکی از معتبرترین اسناد برای پژوهش و شناخت دوره قاجار "روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه" است. اعتمادالسلطنه منشی ناصرالدین شاه بوده و گزارش های روزانه خود از دربار را نقل کرده است، البته میشود حدس زد با معذوریت هایی.

و اما حکایت یافتن و انتشار این اثر خود بسیار جذاب و یکتاست. در "سفرنامه مازندران" رضاشاه کبیر (ص 15 - 16) می خوانیم که اول بار ایشان بوده که کتاب خطی را در کتابخانه آستان قدس رضوی می یابد و مطالعه می کند و آنرا بس سودمند تشخیص می دهد.
از قلم رضاشاه بخوانیم:

«هر کس بخواهد وضعیت دربار ناصرالدین را بفهمد، بهترین نمونه آن همین دو کتاب است که اعتمادالسلطنه نوشته است!»
اینرا رضاشاه مینوسد و اشاره به "دو کتاب" به این جهت است که روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه در اصل دو جلد دستنویس بوده که رضاشاه دستور میدهند آنرا در چاپخانه ارتش منتشر کنند.

#رضاشاه چنین شرح میدهند:
«در کتابخانه آستان قدس رضوی در مشهد که به دیدن کتابها مشغول بودم، کتابی مبنی بر یادداشتهای یومیه #اعتمادالسلطنه بدست من افتاد. بردم منزل و یکی دوشب بدقت مطالعه کردم. این کتاب دو جلد است و یادداشتهایی است که این شخص از گزارشات یومیه دربار نوشته.»(ص 15)
در پیرامون وضعیت ایران و ایرانیان در دوره ناصرالدین که رضاشاه از بردن صفت "شاه" برای او اجتناب میورزند رضاشاه مینویسند:
«کتابها را باید دید و آنوقت بخوبی فهمید که این مملکت چرا به این روز سیاه نشسته است؟ چرا گردوغبار مذلت، فقر و مسکنت، تباهی و تبه روزگاری چهره آنرا آزرده ساخته؟»
#رضاشاه در باره دوره #قاجار چنین ادامه میدهند:
«چرا مراحل تنبلی و تن پروری و وقاحت و بی آزرمی و بی فکری و بی علاقگی و اجنبی پرستی اندام عده ای از سکنه این مرزوبوم را سیاه پوش ساخته است؟ چرا یک ثلث ایران از بدن مملکت مجزا و بدست اجانب داده شده و در تجزیه هر یک از قسمت ها
چه تاثری در دربار ظاهر و تا چه درجه به این تجزیه و تقسیم، با نظر لاابالی گری و بی قیدی و بی اعتنایی نگریسته شده است؟»
در میان سطر سطر این سخنان میشود حجم عظیم آزردگی رضاشاه را از خبط تاریخی قاجار را حس کرد.

#رضاشاه می افزایند:
«من نمیخواهم که به سلسله #قاجار با نظر عناد و خلاف عدالت نگاه کنم، زیرا هر چه بوده گذشته و رفته است، و فعلاً نیز موقعیت خود را مهمتر از آن میدانم که به یک جمعی نامحرم، خائن وطن و غیر ایرانی عطف توجهی نمایم، اما از روی انصاف و حق باید اقرار کرد...
... که اگر چه افراد سلاطین این سلسله همه مستعد در خرابی و فساد اخلاق افراد مملکت بوده اند، ولی عامل اصلی و بربادده مملکت شخص ناصرالدین بوده و در تمام اوراق دو جلد کتاب اعتمادالسلطنه که با نظر دقت استفصاء شود، تمام ایام زندگانی پادشاه وقت از دو کلمه خارج نمیشد: زن و شکار!!»

در اظهار نظر #رضاشاه کبیر دو نکته یادآوردنی ست: یکی اینکه شاه #قجر را "ناصرالدین" خطاب میکند بدون پسوند "شاه" و دیگر اینکه اعضای این سلسله را "خائن وطن" و حتا "غیر ایرانی" میداند.
رضاشاه چنین ادامه میدهند:

«پنجاه سال صحبت زن و شکار حقیقتاً تعجب آور است! پنجاه سالی که موقع نمو تمدن و علوم در اقطار عالم بوده و چنانچه به دیده تحقیق و تدقیق موشکافی شود، نمو ترقی و تمدن در اروپا و آمریکا و مخصوصاً ژاپن مربوط به همین پنجاه سالی بوده...
... که بشریت و مدنیت چهاراسبه بطرف تعالی و تجدد می دویده، و دربار ایران در این ایام تمام فضایل خود را صرف امیال نفسانی میکرده است!»
براستی چه کسی میتواند چنین موجز و با این دقت و شفافیت واپسماندگی قاجار را توضیح دهد؟

و اما تکاندهنده ترین بخش از اشاره رضاشاه به این کتاب، اشاره به وضعیت خود اعتمادالسلطنه در دربار ناصری است:
«چیزی که در یادداشتهای مرحوم اعتمادالسلطنه بیشتر نظر منرا جلب میکرد این بود که تقریباً در آخر یادداشت هر روزی این عبارت را تکرار میکند: "شکر خدا را که هنوز زنده ام"!»
Majid Zohari

‏قابل توجه اساتید سیاه بازی که ‎#رضا_شاه را بی سواد می‌گویند. با آنهمه مشغله و آن کارهای سترگ کتابخانه میرفته و شب ها مطالعه میکرده
#رضا_شاه_روحت_شاد

Sir Morgan Freeman

@TwitterMamnoe
بی تردید یکی از معتبرترین اسناد برای پژوهش و شناخت دوره قاجار "روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه" است. اعتمادالسلطنه منشی ناصرالدین شاه بوده و گزارش های روزانه خود از دربار را نقل کرده است، البته میشود حدس زد با معذوریت هایی.

و اما حکایت یافتن و انتشار این اثر خود بسیار جذاب و یکتاست. در "سفرنامه مازندران" رضاشاه کبیر (ص 15 - 16) می خوانیم که اول بار ایشان بوده که کتاب خطی را در کتابخانه آستان قدس رضوی می یابد و مطالعه می کند و آنرا بس سودمند تشخیص می دهد.
از قلم رضاشاه بخوانیم:

«هر کس بخواهد وضعیت دربار ناصرالدین را بفهمد، بهترین نمونه آن همین دو کتاب است که اعتمادالسلطنه نوشته است!»
اینرا رضاشاه مینوسد و اشاره به "دو کتاب" به این جهت است که روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه در اصل دو جلد دستنویس بوده که رضاشاه دستور میدهند آنرا در چاپخانه ارتش منتشر کنند.

#رضاشاه چنین شرح میدهند:
«در کتابخانه آستان قدس رضوی در مشهد که به دیدن کتابها مشغول بودم، کتابی مبنی بر یادداشتهای یومیه #اعتمادالسلطنه بدست من افتاد. بردم منزل و یکی دوشب بدقت مطالعه کردم. این کتاب دو جلد است و یادداشتهایی است که این شخص از گزارشات یومیه دربار نوشته.»(ص 15)
در پیرامون وضعیت ایران و ایرانیان در دوره ناصرالدین که رضاشاه از بردن صفت "شاه" برای او اجتناب میورزند رضاشاه مینویسند:
«کتابها را باید دید و آنوقت بخوبی فهمید که این مملکت چرا به این روز سیاه نشسته است؟ چرا گردوغبار مذلت، فقر و مسکنت، تباهی و تبه روزگاری چهره آنرا آزرده ساخته؟»
#رضاشاه در باره دوره #قاجار چنین ادامه میدهند:
«چرا مراحل تنبلی و تن پروری و وقاحت و بی آزرمی و بی فکری و بی علاقگی و اجنبی پرستی اندام عده ای از سکنه این مرزوبوم را سیاه پوش ساخته است؟ چرا یک ثلث ایران از بدن مملکت مجزا و بدست اجانب داده شده و در تجزیه هر یک از قسمت ها
چه تاثری در دربار ظاهر و تا چه درجه به این تجزیه و تقسیم، با نظر لاابالی گری و بی قیدی و بی اعتنایی نگریسته شده است؟»
در میان سطر سطر این سخنان میشود حجم عظیم آزردگی رضاشاه را از خبط تاریخی قاجار را حس کرد.

#رضاشاه می افزایند:
«من نمیخواهم که به سلسله #قاجار با نظر عناد و خلاف عدالت نگاه کنم، زیرا هر چه بوده گذشته و رفته است، و فعلاً نیز موقعیت خود را مهمتر از آن میدانم که به یک جمعی نامحرم، خائن وطن و غیر ایرانی عطف توجهی نمایم، اما از روی انصاف و حق باید اقرار کرد...
... که اگر چه افراد سلاطین این سلسله همه مستعد در خرابی و فساد اخلاق افراد مملکت بوده اند، ولی عامل اصلی و بربادده مملکت شخص ناصرالدین بوده و در تمام اوراق دو جلد کتاب اعتمادالسلطنه که با نظر دقت استفصاء شود، تمام ایام زندگانی پادشاه وقت از دو کلمه خارج نمیشد: زن و شکار!!»

در اظهار نظر #رضاشاه کبیر دو نکته یادآوردنی ست: یکی اینکه شاه #قجر را "ناصرالدین" خطاب میکند بدون پسوند "شاه" و دیگر اینکه اعضای این سلسله را "خائن وطن" و حتا "غیر ایرانی" میداند.
رضاشاه چنین ادامه میدهند:

«پنجاه سال صحبت زن و شکار حقیقتاً تعجب آور است! پنجاه سالی که موقع نمو تمدن و علوم در اقطار عالم بوده و چنانچه به دیده تحقیق و تدقیق موشکافی شود، نمو ترقی و تمدن در اروپا و آمریکا و مخصوصاً ژاپن مربوط به همین پنجاه سالی بوده...
... که بشریت و مدنیت چهاراسبه بطرف تعالی و تجدد می دویده، و دربار ایران در این ایام تمام فضایل خود را صرف امیال نفسانی میکرده است!»
براستی چه کسی میتواند چنین موجز و با این دقت و شفافیت واپسماندگی قاجار را توضیح دهد؟

و اما تکاندهنده ترین بخش از اشاره رضاشاه به این کتاب، اشاره به وضعیت خود اعتمادالسلطنه در دربار ناصری است:
«چیزی که در یادداشتهای مرحوم اعتمادالسلطنه بیشتر نظر منرا جلب میکرد این بود که تقریباً در آخر یادداشت هر روزی این عبارت را تکرار میکند: "شکر خدا را که هنوز زنده ام"!»
Majid Zohari

‏قابل توجه اساتید سیاه بازی که ‎#رضا_شاه را بی سواد می‌گویند. با آنهمه مشغله و آن کارهای سترگ کتابخانه میرفته و شب ها مطالعه میکرده
#رضا_شاه_روحت_شاد

Sir Morgan Freeman

@TwitterMamnoe