پادشاهی‌خواهان توئیتر
1.21K subscribers
20.4K photos
9.19K videos
158 files
34.2K links
روشنگری تنها راه نجات بشریت از شر خرافه است.
Download Telegram
💠یکی از کارهایی که دربار #قاجار رواج داد، واردکردن سیاهان افریقایی بعنوان برده و ملازمه حرمسرا بود. در بسیاری از عکس هایی که ناصرالدین شاه از اندرونی انداخته، این سیاهان را میشود رویت کرد. رواج برده داری از نقاط سیاه کارنامه #قجر بود.

👑Khandaan👑
معشوقش می بوسید"
ناصرالدین میرزا حرمسرایی داشت که از لحاظ تعدد زوجات ، سن و سال و نژاد و تبار زنان ، بسیار متنوع و غنی بود ودر تاریخ شهرت بسیاری دارد.صدها زن عقدی و صیغه ای که هر کدام چندین دایه ،لله ،کنیز ،کلفت ، غلامبچه و بقچه دار و لباس دار و فراش مخصوص وآفتابه دار داشتند
.





از یاوه هایی که بعضی وابستگان به قجر مثل #عباس_امانت و شاگردان ریز و درشتش باب کرده اند یکی این است که ناصرالدین اولین عکاسخانه را در ایران دایر کرد!
راست این است که ناصرالدین عکاسخانه دربار قجر را براه انداخت تا از اندرونی و گشت/گذار شاهانه عکس بگیرد!

Mohammad Imani - محمّد ایمانی
-ایجاد اولین قوه مجریه و ۷وزارتخانه
-نخستین بانک در ایران
-اولین خط راه‌آهن/قطار در تهران
-ساخت اولین عمارت ۵طبقه
-نخستین عکاسخانه
-نخستین مجسمه شهری
-اولین پادشاه که به اروپا سفر کرد و به فرانسه صحبت میکرد و...
ناصرالدّین شاه نقاش، داستانسرا، شاعر، عکاس، سفرنامه‌نویس، خطاط بود.

با برافتادن قاجار و برخاستن رضاشاه، قاجار از صحنه کشور حذف نشد. قاجار تا همین امروز، حضور سنگین خودش را در بانکداری رضاشاه، محمدرضاشاه و حتا جمهوری اسلامی حفظ کرده. دویست سال تمام منابع کشور در سیطره این خانواده بوده. زمینداران سنگین دوره هر دو پهلوی قجر بودند.

سرمایه گذاران اصلی بانک شاهی و بعد بانک ملی جملگی قجر بودند. از اینرو، قاجار نه تنها از صحنه مالی کشور کنار نرفت، بلکه حضور وسیع خود را همچنان حفظ کرده است.
رضاشاه بزرگ چون پشتوانه مالی نداشت، عملاً نمیتوانست این افراد را از میدان اقتصاد کشور خارج کند.
نیز رضاشاه تمام تلاشش را معطوف کرد تا سرمایه ایران در ایران بماند و مصرف شود. میدانست قاجار در حال خارج کردن پول و سرمایه گذاری در غرب خصوصاً در انگلیس و آمریکا هستند. روابط آنها را با جهان غرب میشناخت. محمدرضاشاه نیز دقیقاً چنین بود.
امروز نیز خانواده قاجار صاحب منابع سنگین مالی هستند و در غرب، در بسیاری از دانشگاه ها و اتاق های فکر حضور دارند. بسیاری از دانشجویان را با اهدای کمک های تحصیلی از همان روز اول میخرند و به خدمت میگیرند. و بسیاری از اساتید را. در رسانه های اصلی سرمایه گذاری و آدم دارند.
وقتی دیدید کسی آمد در رسانه و در رثای فلان سلطان علاف قاجار سخنسرایی کرد بدانید پولش را چه کسی داده. یا فلان استاد یکدفعه چند سال عمر عزیزش را گذاشت و برای ناصرالدین کتاب نوشت یا از فواید زندگی قجر داد سخن داد، حکایتش معلوم است!
توجه کنید که رسانه در غرب یک کورپوریشن است و سرمایه گذار در خط دهی به آن رسانه نقش اساسی دارد. خود رسانه نیز سرمایه گذارانی را دعوت میکند که همسو باشند. یعنی یک رابطه دوطرفه. قجرها یکی از بازیگران اصلی رسانه های فارسی زبان خارج از کشور هستند.
دانشگاه غربی نیز یک کورپوریشن است. با پول سرمایه گذار میشود آنجا دیپارتمان ایجاد کرد.
از فعال ترین گروه هایی که در دانشگاه های غربی اتاق های ایران راه انداخته اند خانواده قاجار بوده اند؛ گاه در پیوند با ولایت. از این روست که در آثار دانشگاهی به انگلیسی، قجرها مصونیت دارند!

رژیم ولایی بخاطر ریشه آخوندی/قجری از لحاظ ماهیتی با قجر مشکلی ندارد و با آنان دشمنی نمی ورزد. گرفتاری هر دو پهلوی یعنی نماد ناسیونالیسم ایرانی است.
اینروزها شاهدیم بعضی یکدفعه فیل شان یاد هندوستان قجر افتاده که ابداً اتفاقی نیست! اینها در پی کمرنگ کردن پهلوی/ناسیونالیسم هستند!

این افراد مدرک بدوشی که چهار تا نوشته از متفکرین غربی را کنار هم میچسبانند بدون اینکه اصل حرف آنها را بفهمند، میدان نظریه پردازی ایرانی را پر کرده اند! اینها در مقابل چند پرسش جدی در باب هویت ایرانی فرو میریزند، چون نه دیدگاه شان وزنی دارد و نه باورهای شان استوار است.

فضای نظریه پردازی ایرانی پر از حقوقبگیر شده است. حتا بسیاری برای توییت زدن حقوق میگیرند! این گرفتاری بزرگ ماست.
توصیه میکنم تحث تاثیر مدرک تحصیلی و گنده گویی افراد قرار نگیرید! سنجه شما باید وزن و میزان تاثیرگذاری سخن فرد باشد نه ویترین ظاهری او. به ژرفای سخن توجه کنید.

Majid Zohari

@TwitterMamnoe
بی تردید یکی از معتبرترین اسناد برای پژوهش و شناخت دوره قاجار "روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه" است. اعتمادالسلطنه منشی ناصرالدین شاه بوده و گزارش های روزانه خود از دربار را نقل کرده است، البته میشود حدس زد با معذوریت هایی.

و اما حکایت یافتن و انتشار این اثر خود بسیار جذاب و یکتاست. در "سفرنامه مازندران" رضاشاه کبیر (ص 15 - 16) می خوانیم که اول بار ایشان بوده که کتاب خطی را در کتابخانه آستان قدس رضوی می یابد و مطالعه می کند و آنرا بس سودمند تشخیص می دهد.
از قلم رضاشاه بخوانیم:

«هر کس بخواهد وضعیت دربار ناصرالدین را بفهمد، بهترین نمونه آن همین دو کتاب است که اعتمادالسلطنه نوشته است!»
اینرا رضاشاه مینوسد و اشاره به "دو کتاب" به این جهت است که روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه در اصل دو جلد دستنویس بوده که رضاشاه دستور میدهند آنرا در چاپخانه ارتش منتشر کنند.

#رضاشاه چنین شرح میدهند:
«در کتابخانه آستان قدس رضوی در مشهد که به دیدن کتابها مشغول بودم، کتابی مبنی بر یادداشتهای یومیه #اعتمادالسلطنه بدست من افتاد. بردم منزل و یکی دوشب بدقت مطالعه کردم. این کتاب دو جلد است و یادداشتهایی است که این شخص از گزارشات یومیه دربار نوشته.»(ص 15)
در پیرامون وضعیت ایران و ایرانیان در دوره ناصرالدین که رضاشاه از بردن صفت "شاه" برای او اجتناب میورزند رضاشاه مینویسند:
«کتابها را باید دید و آنوقت بخوبی فهمید که این مملکت چرا به این روز سیاه نشسته است؟ چرا گردوغبار مذلت، فقر و مسکنت، تباهی و تبه روزگاری چهره آنرا آزرده ساخته؟»
#رضاشاه در باره دوره #قاجار چنین ادامه میدهند:
«چرا مراحل تنبلی و تن پروری و وقاحت و بی آزرمی و بی فکری و بی علاقگی و اجنبی پرستی اندام عده ای از سکنه این مرزوبوم را سیاه پوش ساخته است؟ چرا یک ثلث ایران از بدن مملکت مجزا و بدست اجانب داده شده و در تجزیه هر یک از قسمت ها
چه تاثری در دربار ظاهر و تا چه درجه به این تجزیه و تقسیم، با نظر لاابالی گری و بی قیدی و بی اعتنایی نگریسته شده است؟»
در میان سطر سطر این سخنان میشود حجم عظیم آزردگی رضاشاه را از خبط تاریخی قاجار را حس کرد.

#رضاشاه می افزایند:
«من نمیخواهم که به سلسله #قاجار با نظر عناد و خلاف عدالت نگاه کنم، زیرا هر چه بوده گذشته و رفته است، و فعلاً نیز موقعیت خود را مهمتر از آن میدانم که به یک جمعی نامحرم، خائن وطن و غیر ایرانی عطف توجهی نمایم، اما از روی انصاف و حق باید اقرار کرد...
... که اگر چه افراد سلاطین این سلسله همه مستعد در خرابی و فساد اخلاق افراد مملکت بوده اند، ولی عامل اصلی و بربادده مملکت شخص ناصرالدین بوده و در تمام اوراق دو جلد کتاب اعتمادالسلطنه که با نظر دقت استفصاء شود، تمام ایام زندگانی پادشاه وقت از دو کلمه خارج نمیشد: زن و شکار!!»

در اظهار نظر #رضاشاه کبیر دو نکته یادآوردنی ست: یکی اینکه شاه #قجر را "ناصرالدین" خطاب میکند بدون پسوند "شاه" و دیگر اینکه اعضای این سلسله را "خائن وطن" و حتا "غیر ایرانی" میداند.
رضاشاه چنین ادامه میدهند:

«پنجاه سال صحبت زن و شکار حقیقتاً تعجب آور است! پنجاه سالی که موقع نمو تمدن و علوم در اقطار عالم بوده و چنانچه به دیده تحقیق و تدقیق موشکافی شود، نمو ترقی و تمدن در اروپا و آمریکا و مخصوصاً ژاپن مربوط به همین پنجاه سالی بوده...
... که بشریت و مدنیت چهاراسبه بطرف تعالی و تجدد می دویده، و دربار ایران در این ایام تمام فضایل خود را صرف امیال نفسانی میکرده است!»
براستی چه کسی میتواند چنین موجز و با این دقت و شفافیت واپسماندگی قاجار را توضیح دهد؟

و اما تکاندهنده ترین بخش از اشاره رضاشاه به این کتاب، اشاره به وضعیت خود اعتمادالسلطنه در دربار ناصری است:
«چیزی که در یادداشتهای مرحوم اعتمادالسلطنه بیشتر نظر منرا جلب میکرد این بود که تقریباً در آخر یادداشت هر روزی این عبارت را تکرار میکند: "شکر خدا را که هنوز زنده ام"!»
Majid Zohari

‏قابل توجه اساتید سیاه بازی که ‎#رضا_شاه را بی سواد می‌گویند. با آنهمه مشغله و آن کارهای سترگ کتابخانه میرفته و شب ها مطالعه میکرده
#رضا_شاه_روحت_شاد

Sir Morgan Freeman

@TwitterMamnoe
بی تردید یکی از معتبرترین اسناد برای پژوهش و شناخت دوره قاجار "روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه" است. اعتمادالسلطنه منشی ناصرالدین شاه بوده و گزارش های روزانه خود از دربار را نقل کرده است، البته میشود حدس زد با معذوریت هایی.

و اما حکایت یافتن و انتشار این اثر خود بسیار جذاب و یکتاست. در "سفرنامه مازندران" رضاشاه کبیر (ص 15 - 16) می خوانیم که اول بار ایشان بوده که کتاب خطی را در کتابخانه آستان قدس رضوی می یابد و مطالعه می کند و آنرا بس سودمند تشخیص می دهد.
از قلم رضاشاه بخوانیم:

«هر کس بخواهد وضعیت دربار ناصرالدین را بفهمد، بهترین نمونه آن همین دو کتاب است که اعتمادالسلطنه نوشته است!»
اینرا رضاشاه مینوسد و اشاره به "دو کتاب" به این جهت است که روزنامه خاطرات اعتمادالسلطنه در اصل دو جلد دستنویس بوده که رضاشاه دستور میدهند آنرا در چاپخانه ارتش منتشر کنند.

#رضاشاه چنین شرح میدهند:
«در کتابخانه آستان قدس رضوی در مشهد که به دیدن کتابها مشغول بودم، کتابی مبنی بر یادداشتهای یومیه #اعتمادالسلطنه بدست من افتاد. بردم منزل و یکی دوشب بدقت مطالعه کردم. این کتاب دو جلد است و یادداشتهایی است که این شخص از گزارشات یومیه دربار نوشته.»(ص 15)
در پیرامون وضعیت ایران و ایرانیان در دوره ناصرالدین که رضاشاه از بردن صفت "شاه" برای او اجتناب میورزند رضاشاه مینویسند:
«کتابها را باید دید و آنوقت بخوبی فهمید که این مملکت چرا به این روز سیاه نشسته است؟ چرا گردوغبار مذلت، فقر و مسکنت، تباهی و تبه روزگاری چهره آنرا آزرده ساخته؟»
#رضاشاه در باره دوره #قاجار چنین ادامه میدهند:
«چرا مراحل تنبلی و تن پروری و وقاحت و بی آزرمی و بی فکری و بی علاقگی و اجنبی پرستی اندام عده ای از سکنه این مرزوبوم را سیاه پوش ساخته است؟ چرا یک ثلث ایران از بدن مملکت مجزا و بدست اجانب داده شده و در تجزیه هر یک از قسمت ها
چه تاثری در دربار ظاهر و تا چه درجه به این تجزیه و تقسیم، با نظر لاابالی گری و بی قیدی و بی اعتنایی نگریسته شده است؟»
در میان سطر سطر این سخنان میشود حجم عظیم آزردگی رضاشاه را از خبط تاریخی قاجار را حس کرد.

#رضاشاه می افزایند:
«من نمیخواهم که به سلسله #قاجار با نظر عناد و خلاف عدالت نگاه کنم، زیرا هر چه بوده گذشته و رفته است، و فعلاً نیز موقعیت خود را مهمتر از آن میدانم که به یک جمعی نامحرم، خائن وطن و غیر ایرانی عطف توجهی نمایم، اما از روی انصاف و حق باید اقرار کرد...
... که اگر چه افراد سلاطین این سلسله همه مستعد در خرابی و فساد اخلاق افراد مملکت بوده اند، ولی عامل اصلی و بربادده مملکت شخص ناصرالدین بوده و در تمام اوراق دو جلد کتاب اعتمادالسلطنه که با نظر دقت استفصاء شود، تمام ایام زندگانی پادشاه وقت از دو کلمه خارج نمیشد: زن و شکار!!»

در اظهار نظر #رضاشاه کبیر دو نکته یادآوردنی ست: یکی اینکه شاه #قجر را "ناصرالدین" خطاب میکند بدون پسوند "شاه" و دیگر اینکه اعضای این سلسله را "خائن وطن" و حتا "غیر ایرانی" میداند.
رضاشاه چنین ادامه میدهند:

«پنجاه سال صحبت زن و شکار حقیقتاً تعجب آور است! پنجاه سالی که موقع نمو تمدن و علوم در اقطار عالم بوده و چنانچه به دیده تحقیق و تدقیق موشکافی شود، نمو ترقی و تمدن در اروپا و آمریکا و مخصوصاً ژاپن مربوط به همین پنجاه سالی بوده...
... که بشریت و مدنیت چهاراسبه بطرف تعالی و تجدد می دویده، و دربار ایران در این ایام تمام فضایل خود را صرف امیال نفسانی میکرده است!»
براستی چه کسی میتواند چنین موجز و با این دقت و شفافیت واپسماندگی قاجار را توضیح دهد؟

و اما تکاندهنده ترین بخش از اشاره رضاشاه به این کتاب، اشاره به وضعیت خود اعتمادالسلطنه در دربار ناصری است:
«چیزی که در یادداشتهای مرحوم اعتمادالسلطنه بیشتر نظر منرا جلب میکرد این بود که تقریباً در آخر یادداشت هر روزی این عبارت را تکرار میکند: "شکر خدا را که هنوز زنده ام"!»
Majid Zohari

‏قابل توجه اساتید سیاه بازی که ‎#رضا_شاه را بی سواد می‌گویند. با آنهمه مشغله و آن کارهای سترگ کتابخانه میرفته و شب ها مطالعه میکرده
#رضا_شاه_روحت_شاد

Sir Morgan Freeman

@TwitterMamnoe