#تکمیلی

❌رطب خورده منع رطب کی کند؟

🔻 #بیژن_اشتری "نویسنده و مترجم" یادداشت زیر را درباره ی #کرباسچی شهردار اسبق تهران نوشته بود که با تهدید کرباسچی اقدام به حذف آن کرد:

«امروز در جایی خواندم که جناب کرباسچی شهردار اسبق تهران سخنان مبسوطی درباره عدم صلاحیت اقای نجفی برای شهردار شدن ابراز کرده و گول خوردن نجفی از سوی یک پرستو (مامور اطلاعاتی مخفی در قالبی زیبا وجذاب) را دلیلی برای اثبات ضعف و بیکفایتی اخلاقی نجفی ذکر کرده است. این حرفها را که خواندم ذهنم رفت به بیست و دو سال پیش که در یک مهمانی با دختر خانم زیبا و باهوش بیست و دو ساله ای به اسم کاملیا انتخابی فرد آشنا شدم. کاملیا را چند بار دیگر نیز دیدم وآشنایی ما ادامه یافت. خلاصه سرتان را درد نیاورم کاملیا رازی را به من گفت و از من خواست به کسی نگویم، گفت که دوست دختر شهردار تهران غلامحسین کرباسچی است واقعا تعجب کردم از اینکه یک دولتمرد جمهوری اسلامی با سوابق حوزوی چطور با این دختر جوان و زیبای شمال شهری رابطه دارد، بارها پیش آمد که کاملا در حضور من در خانه اش در شهرک غرب مستقیما با حاج آقا تماس تلفنی گرفت و برای حاج آقا دلبری ها کرد، به کاملیا گفتم که این کار ها آخر و عاقبت ندارد اما گوش نکرد، بس که شیطان بود و البته برایش گرفتاری هایی هم پیش آمد(از جمله زندان) کاملیا بعدا با یک مصیبتی از ایران خارج شد و حالا خبرنگار کار کشته امور خاور میانه است. ده پانزده سال پیش هم در نیویورک با احمدی نژاد مصاحبه کرد و دلبری هایی هم از رئیس جمهور کرد که باعث شده نامرده به وی بگوید: حیف شما نیست که در خارج هستید! اما برگردم سر موضوع جناب کرباسچی، ایشان هم یکی دو ماه بعد از اینکه من متوجه شدم کاملیا با وی رابطه دارد کله پا شد و برای همیشه به حاشیه سیاست ایران رانده شد، نمیدانم کاملیا پرستو بود یا پرستو شد! اما تقریبا مطمئنم که در سقوط کرباسچی نفش داشت، حرف آخر اینکه، این حاج آقا کرباسچی که الان منتقد نجفی شده و از ضعف های اخلاقی او انتقاد می کند خودش به علت ضعف مشابهی قربانی یک پرستو شده بود، به قول معروف رطب خورده منع رطب کی کند؟ پ.ن: الان یادم افتاد که من در روزنامه سازندگی که جناب کرباسچی از گردانندگان است مطلب می نویسم. به گمانم گاف دادم.»
#پتک_جمهوریت

@antioligarchie

🔻#بیژن_اشتری که در پست اینستاگرامی خود از رابطه‌ی #کاملیا_انتخابی‌فرد "روزنامه‌نگار" و #غلامحسین_کرباسچی نوشته بود.
در پستی دیگر در مورد تهدید #غلامحسین_کرباسچی نوشت و گفت او مجبور شد پست خود را بردارد.
#اشتری نوشت:
«خلاصه اگه من امروز و فردا مردم یا از طبقه پنجم مجتمع فریهان سقوط کردم در جریان باشید.بگید خدا بیامرز مترجم خوبی بود فقط زیادی حرف میزد.»


@antioligarchie

‍ #داستانک

.🔻صدام موقع عبور از برابر دادستان دادگاهش، "جعفر الموسوی" با نفرت و کینه ، زیر لبی گفت: " شروقی" .
قبل از صدام هفت متهم دیگر را آورده و در صندلی هایشان نشانده بودند.صدام و این هفت تن متهم بودند به کشتار صد و چهل تن از شیعیان شهرک دوجیل در ۱۹۸۲ .
برخی عراقی های سنی از آن کلمه یِ موهنی که صدام زیر لبی گفته بود [شروقی] برای مسخره کردن مسلمانان شیعه عراقی ساکن در مناطق مرزی ایران استفاده می کردند.
در عراق، شروقی یعنی آدم دهاتی و عقب مانده که چندان بی شباهت به ردنک و هیل بیلی آمریکایی ها نیست...نفرت های فرقه ای در دادگاه آشکار بود.....صدام برخلاف هفت متهم دیگر که به دستانشان دستبند زده شده بود دستبند نداشت.او در این روز اول دادگاهش کاملا با آن مرد کثیف خاک آلودی که آمریکایی ها از سوراخی در زیرزمین بیرون کشیده بودندش فرق داشت.حالا کت و شلوار شیکی به تن داشت،، ریشش را کوتاه و مرتب کرده بود و قرآنی با جلد سبز منبت کاری شده با حروف مطلا به دست داشت که بیشتر شبیه یک دایره المعارف جلد چرمی بزرگ بود او از اول تا پایان دادگاه ،مغرورانه، این قرآن را به دست داشت. می خواست از این طریق به طرز نمادینی بر جنگجویان سنی ضد آمریکایی اثر بگذارد ،هر چند صدام در دوران حکمرانی اش زندگی چندان زاهدانه و مومنانه ای نداشت....موقعی که صدام با گام های بلند و مغرورانه وارد سالن دادگاه شد موجی از انرژی را در آنجا جاری کرد، انگار آواز خوانی معروف پس از چند ساعت که همه منتظر ورودش به صحنه بوده اند عاقبت آمده.
سرباز آمریکایی"پل سفار" بعدها گفت : "صدام با چنان حالت شق و رقی وارد سالن دادگاهش شد که آدم را یاد کشتی گیر کچی می انداخت که دارد وارد رینگ مسابقه می شود."
هفت متهم دیگر و وکلای صدام به محض ورودش مطیعانه ،به احترام رهبر مخلوع، از جا برخاستند .این نمایش وفاداری و اخلاص چیزی نبود که حاکمان شیعه عراق آن را تحمل کنند لذا از جلسات بعد ابتدا صدام را وارد سالن دادگاه می کردند و سپس بقیه متهمان را....

📚زندگینامه صدام حسین / #بیژن_اشتری

@antioligarchie