آنتی الیگارشی
7.7K subscribers
14.5K photos
5.31K videos
94 files
5.04K links
تمام مطالب منتشر شده در کانال مورد تایید نیست و گاهی تنها برای هم افزایی و ایجاد فضای آزاد اندیشانه انتشار می یابد.

مسئولیت مطالب مخاطبان در گروه متصل به کانال تنها به
عهده خود مخاطبان است.
Download Telegram
Forwarded from اتچ بات
#داستانک

#عادله_زاهدی

ه... #تانیث...


🔻مشکل من با ه... تانیث درست از وقتی شروع شد که نوشتن یاد می گرفتم، هنوز مدرسه نمی رفتم و مادرم در خانه به من نوشتن یاد می داد. خوب یادم مانده که از مادرم پرسیدم: مامان این چیه آخر اسمم؟
ه....تانیث
: چرا باید باشه؟ :چون معلوم بشه تو يه دختر کوچولو يی
یعنی بزرگ بشم از اسمم پاک می شه؟ :نه! دیگه چرا میمونه؟ : تا معلوم بشه به خانوم هستی.
به نظرم جواب قانع کننده آمد و موضوع را فراموش کردم تا چند روز بعد که اسم برادر کوچکم را می نوشتم و درست به انتهای نامش که رسیدم، پرسیدم:
خب مامان آخرش چی بذارم که معلوم بشه یه پسر کوچیکه؟ مامان گفت: چیزی نمیخواد. : پس چطور بفهمن اون پسره؟ مادر به جای جواب انگشتانش را دور انگشتان دست راستم حلقه کرد تا شکل حرفی را که درست ننوشته بودم اصلاح شود و همانطور که دستش دست من و مداد را روی کاغذ سفید هدایت می کرد، گفت: تو که حتی نمی تونی اسمشو درست بنویسی ! حالا تا من برگردم یک خط از روش بنویس. بلند شد تا به برادر کوچکم سر بزند که زیر پشه بند تور لیمویی رنگی در خواب بود و لبخند کوچکی کنج لبش دیده می شد. من فکر کرده بودم: کاش من جای او بودم تا به جای جریمه نوشتن خواب شکوفه های لیمویی می دیدم. سالها از آن روزها گذشته و در کلینیک نشسته ام تا بالاخره از دست این انحراف شدید بینی و تنگی نفس های شبانه خلاص شوم. دکتر با تعجب گفته بود: یعنی پدر و مادرت چه فکری داشتن که تا حالا واسه عملت اقدام نکردن!؟ مسوول پذیرش که برگه های مربوط به عمل را به همراه فیش بانکی دستم می دهد با خودم فکر می کنم: پدرم زنده هم بود از پس این مبلغ بر نمیآمد، همانطور که برای من هم چند سال طول کشید تا هزینه عمل را جور کنم به هر حال نان آور خانه بودن مسوولیت زیادی دارد و همین فکرها باعث می شود که با چشمانی خیس اوراق مربوط به جراحی را پر کنم. به قسمت رضایتنامه عمل جراحی می رسم که کنار امضای بیمار، امضای ولی او را میخواهند. از مسوول پذیرش میپرسم: این قسمت را چه کسی باید امضا کنه ؟ جواب می دهد: پدرت و تردید مرا که می بیند ادامه می دهد: اگه نیست برادرت هم می تونه امضا کنه. البته اگه به سن قانونی رسیده باشه. سر تکان می دهم و فکر می کنم چه خوب که همین ماه پیش به سن قانونی رسیده، با او تماس میگیرم می گوید تا ساعت ۵ خودش را می رساند و این یعنی من تا آن ساعت این جا معطل هستم. بی حوصله روی صندلی می نشینم و به عقربه های سنگین ساعت نگاه می کنم و به آن عدد ۵ موذی که شباهت عجیبی به ه... تانیث دارد.

@antioligarchie

پانوشت:▪️ روایتی از #کارگران_زن کوره‌پزخانه‌های جنوب تهران

زن روزی به ازای ۲هزار آجر، ۶۰ هزار تومان درآمد دارد. اما ارباب، پول‌ها را حتی به سرکارگرهم نمی‌دهد. هر خانواده، شویش را جلو می‌اندازد و به ازای هر تعداد آجر که خشت زده، روزی از ۶۰ هزار تا ۱۰۰ هزار تومان کاسب می‌شود. مرد بخواهد در خانه خرج می‌کند و نخواهد هم کسی حق ندارد که بپرسد با پولش چه کرده است!
ارباب، ماهی ۲۰۰هزار تومان از هرکس که دیر برود، می‌گیرد. برای همین زمستان‌ها اینجا سوت و کور است، نه کسی جرأت دارد که بماند و نه کوره‌ای هست که آجرش را داغ کنند.