آنتی الیگارشی
✍یاسر عرب 🔻پیرمرد چه گفت؟ 1: پیرمرد کشاورز طبسی در مقابل وزیر کشاورزی ایستاده و بدون ملاحظات اداری در کمال اعتماد به نفس از وضعیت مدیریت کشاورزی و شرایط بازار گوجه فرنگی گلایه می کند! 2: نکته قابل توجه برای شما لحظه خداحافظی است که دستی به شانه وزیر…
🔻 گفتار دیگر: "دیگر روی ما حساب نکن!"
✍ سلمان کدیور "دبیر سابق جنبش عدالتخواه دانشجویی" در یادداشتی تلگرامی نوشت:
#پیرمرد لاغر با لباسی ژولیده و لهجهای دهاتی که خاص #مستضعفین است، چشمدرچشم وزیر فربه پایتختنشین، بیترس و بیحساب آوردن مقام و منصب و کت و شلوار و ریش آنکارد شدهاش، او را فارغ از #لابیهای کثیف بهارستانی، #استیضاح میکند.
#شعر معترض و هجو او، در مقابل سالها مدح و تایید رانتی که به نتیجه مدیریت دهها ساله کشور اشاره میکند، زبانه میکشد که "همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم .... پسران را همه بدخواه پدر میبینم"؛ اما نرسیده به بیت "پند حافظ بشنو خواجه برو نیکی کن"؛ دست بر شانه کسی که انگار نماینده #حاکمیت است، میزند و میگوید: 👈"خودتان میدانید و مملکتتان"!
و این قید ملکی "تان" چه عصیانگر واژهای است. یعنی مملکت برای شماست و ما پاپتیها، دهاتیها، و پشتکوهیها در آن هیچ #سهمی نداریم.
و وقتی وزیر با جلال و جبروت را در کمال بیتوجهی و کممحلی #ترک میکند، به مثابه این است که "دیگر روی ما حساب نکن" و این #سنگینترین جملهای است که هر حکومتی باید از آن بیمناک شود. جدا شدن #تودههای مردم و مستضعف از او.
این صحنه کوتاه شاید #شورانگیزترین پردهای بوده که در مقام اعتراض به وضع موجود در تمام عمرم دیدهام. رودررویی عینی بهمثابه "جنگ فقر و غنا".
جنگ #سیلیخوردههای تاریخ تلخ و حاکمان بیخیر و بیدرد.
نبردی که اگر رسانه ملی و نفتی، فردا سراغ پیرمرد (مثل همان کاری که برای وزیر سرمایهدار بهداشت کرد) برود، بلکه بتواند با عصای طلایی مالهکشی و با به پا کردن نبرد دروغین اخلاق در برابر عدالت، صدای او را منحرف نماید، به این آسانیها موفق نخواهد شد.
@antioligarchie
✍ سلمان کدیور "دبیر سابق جنبش عدالتخواه دانشجویی" در یادداشتی تلگرامی نوشت:
#پیرمرد لاغر با لباسی ژولیده و لهجهای دهاتی که خاص #مستضعفین است، چشمدرچشم وزیر فربه پایتختنشین، بیترس و بیحساب آوردن مقام و منصب و کت و شلوار و ریش آنکارد شدهاش، او را فارغ از #لابیهای کثیف بهارستانی، #استیضاح میکند.
#شعر معترض و هجو او، در مقابل سالها مدح و تایید رانتی که به نتیجه مدیریت دهها ساله کشور اشاره میکند، زبانه میکشد که "همه آفاق پر از فتنه و شر میبینم .... پسران را همه بدخواه پدر میبینم"؛ اما نرسیده به بیت "پند حافظ بشنو خواجه برو نیکی کن"؛ دست بر شانه کسی که انگار نماینده #حاکمیت است، میزند و میگوید: 👈"خودتان میدانید و مملکتتان"!
و این قید ملکی "تان" چه عصیانگر واژهای است. یعنی مملکت برای شماست و ما پاپتیها، دهاتیها، و پشتکوهیها در آن هیچ #سهمی نداریم.
و وقتی وزیر با جلال و جبروت را در کمال بیتوجهی و کممحلی #ترک میکند، به مثابه این است که "دیگر روی ما حساب نکن" و این #سنگینترین جملهای است که هر حکومتی باید از آن بیمناک شود. جدا شدن #تودههای مردم و مستضعف از او.
این صحنه کوتاه شاید #شورانگیزترین پردهای بوده که در مقام اعتراض به وضع موجود در تمام عمرم دیدهام. رودررویی عینی بهمثابه "جنگ فقر و غنا".
جنگ #سیلیخوردههای تاریخ تلخ و حاکمان بیخیر و بیدرد.
نبردی که اگر رسانه ملی و نفتی، فردا سراغ پیرمرد (مثل همان کاری که برای وزیر سرمایهدار بهداشت کرد) برود، بلکه بتواند با عصای طلایی مالهکشی و با به پا کردن نبرد دروغین اخلاق در برابر عدالت، صدای او را منحرف نماید، به این آسانیها موفق نخواهد شد.
@antioligarchie