آنتی الیگارشی
7.68K subscribers
14.5K photos
5.3K videos
94 files
5.04K links
تمام مطالب منتشر شده در کانال مورد تایید نیست و گاهی تنها برای هم افزایی و ایجاد فضای آزاد اندیشانه انتشار می یابد.

مسئولیت مطالب مخاطبان در گروه متصل به کانال تنها به
عهده خود مخاطبان است.
Download Telegram
🔻فقط #احمدی_نژاده که میتونه بین روح الله #زم و #نواصولگراها و #کهنه اصولگراها و #اصلاح_طلبان و #اعتدال گرایان و #چپ و #راست و بی بی سی #وحدت ایجاد کنه!!!

🀄️قول سدید

@antioligarchie
آنتی الیگارشی
#قسمت_سوم ⭕️ سرانجام نقد #هاشمی و وزرایش! این قسمت : #بیژن_زنگنه ، وزیری که به «حیف» اعتراف کرد اما اتهام «میل» را رد کرد! مهدی نصیری (نویسنده سابق کیهان) 🔻... بعد از برگزاری دادگاه #غرضی و مهر تایید ضمنی دادگاه بر تخلفات او ، سیل تماسهای مطلعان برای…
#قسمت_چهارم

⭕️ سرانجام نقد #هاشمی و وزرایش !

این قسمت : شکایت بردن #زنگنه به دفتر رهبری، دیدار من با رهبری

مهدی نصیری (نویسنده سابق کیهان)

🔻 انتشار اولین قسمت گزارش افشاگرانه #صبح (مهر ماه ۱۳۷۶) در مورد تخلفات و مفاسد صورت گرفته در وزارت نیروی دولت آقای #هاشمی با تیتر [کارنامه دومین کارگزار سازندگی» ورق می خورد] بازتابی بسیار گسترده داشت
...دو سه روز پس از انتشار این گزارش ، از داخل وزارت نیرو و نفت خبر رسید که آقای #زنگنه به دفتر #رهبری رفته و پس از بازگشت اظهار داشته که به زودی با نشریه #صبح بابت درج این گزارش برخورد خواهد شد و...

در همین اثنا یکی از مسئولان ارشد بیت تماس گرفت که : #رهبری در مورد میزان صحت و استحکام گزارش #صبح سوال دارند.
گفتم: به ایشان عرض کنید که گزارش منتشره کاملا مستند است و من بیش از یک قاضی در مورد این گزارش، تحقیق کرده ام چرا که اگر قاضی در حکم خود به خطا رود با مشکلی مواجه نمی شود و نهایتا حکم به دادگاه تجدید نظر می رود اما من اگر اشتباه کنم، باید هم جواب خدا را بدهم و هم جواب دادگاه و پاسخ شاکی را. پس از این جهت ایشان نگران نباشند.

در ادامه گفتم: ضمنا قسمت دوم گزارش آماده برای انتشار است، اگر نظر آقا این است که منتشر نشود، بگویید تا ما دست نگهداریم اما باید به این نکته توجه داشته باشید که آقای #زنگنه پس از بازگشت از دفتر، در وزارتخانه گفته که به زودی با #صبح برخورد خواهد شد و عدم انتشار ادامه گزارش ـ که در شماره قبل وعده آن را داده ایم ـ، به این معنا خواهد بود که دفتر #رهبری مانع از انتشار آن شده و این به هیچ وجه بازتاب خوبی در افکار عمومی نخواهد داشت.

مسئول دفتر گفت : به شما خبر خواهم داد. همان روز مجدد تماس گرفته شد و ظهر فردا برای مذاکره به دفتر رفتم. در این جلسه، توضیحات بیشتری در باره روند تدوین گزارش و گروه کارشناسی و اسناد و مدارکی که گزارش بر اساس آنها تنظیم شده بود ارائه کردم و ضمنا گله ای را که در ذهنم بود مطرح کردم و گفتم: یک سوال برای بنده و برخی از دوستان ما وجود دارد که چرا دستگاه #رهبری با برخی از منصوبین فرهنگی دستگاه #رهبری ـ که بعضا مشی ای کاملا متضاد با رهنمودها و توصیه های #رهبری در امر فرهنگ دارند ـ برخوردی نمی کند؟ ( نام دو نفر از آنها را بردم که از جمله آقای #زم مسئول حوزه هنری سازمان تبلیغات بود) و بعضا شاهد تشویق و تاییدهایی نیز هستیم. این امر نوعی برخورد دوگانه با مسائل است. اگر مشی ما مورد تایید است، دیگر تایید این افراد با این عملکرد قابل درک نیست و اگر واقعا مشی آنها مورد تایید است بفرمایید تا ما هم همین مشی را برویم، چه آن که سرمان برای نقد و نزاع با دستگاهها و جریانها درد نمی کند و از صلح کل بودن بدمان نمی آید!

جلسه تمام شد و دفتر را ترک کردم. همان روز یا فردا مجددا تماس گرفته شد و برای ملاقات با رهبری پس از نماز مغرب و عشاء دعوت شدم.
مجددا به بیت رفتم و به یاد دارم که از اوضاع کشور در ابعاد فرهنگی و اقتصادی دلخور و نگران بودم و در مسیر با خود می گفتم: خدایا کمک کن تا حرفم را به #رهبری بزنم. این که اغلب بروند و بگویند همه چیز عالی است، جفای به نظام و کشور است و باید کسانی هم باشند عریان و صریح اشکالات و انتقادات را مطرح کنند.
نماز را با #رهبری و چند نفر دیگری که حضور داشتند، خواندم و همراه با ایشان به اتاقی رفتیم که فقط من و ایشان بودیم.

در ابتدا گفتند: بگذارید قبل از این که در مورد آقای #زنگنه و گزارش #صبح توضیح بدهید، در باره آنچه که گفته بودید آیا ما مورد تایید #رهبری هستیم یا فلان آقایان، به شما بگویم که من یک تن از امثال شماها را با صد نفر از این اقایان عوض نمی کنم.
حالا شما شروع کنید.

...من صحبتم را چنین شروع کردم :
به نظرم در بسیاری از عرصه ها مشکل این نیست که عوضی راه می رویم بلکه مساله این است که راه را عوضی می رویم!
ایشان به دقت گوش می داد.
پس از طرح مطالبی که الان دقیقا در خاطرم نیست به این نکته رسیدم که: چرا صحبت ها و هشدارهای حضرتعالی در کشور پی گیری نمی شود؟ در زمان حضرت امام، وقتی ایشان صحبت می کرد، #شما و آقای #هاشمی و دیگر مستولان حرفها را پی گیری می کردید و فضا سازی رسانه ای می شد و تاثیرات خود را می گذاشت اما الان چنین نیست.
ایشان با حالتی انکار گفت: منظورت این است که آقای #هاشمی حرفها را پی گیری کند؟! گفتم: نه! اما از کسانی مانند آقایان ری شهری و محمدی عراقی و امثال اینان انتظار است که این مهم را انجام بدهند.

@antioligarchie

ادامه مطلب را در پست بعدی بخوانید👇
#نقد_و_نظر

⭕️ واکنش ها به برنامه #بدون_تعارف با #روح_الله_زم

🔻 امشب بازجو بیشتر از اعدامی «اعتراف» کرد.

🀄️محمدحسین حیدری


🔻 ‏آن روزها که ‎#زم را گرفتند همه مژده می دادند که دست کله‌گنده‌ها رو می شود و او جعبه سیاه خیلیهاست،دادگاه تمام شد و حکمش هم آمد و جز #گلپور( که خیلی هم اطلاعات جدیدی نبود) به عنوان یک جاسوس دست چندم شخص دیگری را به خاطر نمی آورم.
اگر انتهای داستان زم#بدون_تعارف باشد،پایان خوبی نیست

🀄️محمدامین سلیمی

🔻می‌گوید "منابع خبری‌ام در داخل را افشا نمی‌کنم چون شکایت می‌کنند!" مگر این گفتگو کِی ضبط‌شده؟ یعنی هنوز خبر ندارد که حکمش اعدام است؟ یا نمی‌داند آدمی یک‌جان بیشتر ندارد و ولو شکایت کنند و محکوم شود، دیگر از زندانی که زندانی‌تر و از اعدام که اعدام‌تر نمی‌شود؟!

🀄️حسین دهباشی


#twitter

@antioligarchie

پانوشت :▪️لینک ویدئوی مصاحبه بدون تعارف با روح الله زم
https://www.aparat.com/v/tGKTR
This media is not supported in your browser
VIEW IN TELEGRAM
⭕️ حکم اعدام #روح_الله_زم مدیر آمدنیوز تایید شد.

پانوشت : سخنران در این ویدئو از همکاری برخی نمایندگان مجلس قبل و افرادی در دولت با #آمدنیوز و ارسال بودجه و اطلاعات برای #زم می گوید .

@antioligarchie
#نقد_و_نظر

محمدرضا شوق الشعراء

⭕️...مناره های معروف امیرچقماق یزد را اوسا محمد بَنّا ساخته بود .زمانی او به سبب بد بینی و مسائل ناموسی،خواهر خود را به ضرب گلوله می کشد.
استاد محمد زندگی ساده ای داشت و به سادگی روزگار می گذراند، تا در قضیه مشروطه، که دسته استبدادی های یزد با مشروطه خواهان به مقابله بر می خیزند و جمعی از بزرگان مستبد آن عهد، دور استاد محمد بَنّا را می گیرند و او را ترغیب و شیر می کنند تا با کمک دوستانش عَلَم مخالفت با مشروطه خواهان را بردارد. اوسا محمد هم که قتل خواهرش سبب شهرت و افتخارش شده بود، بزن بهادرهای شهر را دور خود جمع می کند . زمان استبداد صغیر و فرار محمد علی شاه فعالیت آنها شدت بیشتری می گیرد تا اینکه‌ کارشان به قیام علیه حاکم یزد کشیده می شود ، به ارگ حکومتی یزد حمله کرده و قلعه مقر جکومت را فتح می کنند . همین امر سبب می شود امر بر استاد محمد مشتبه شود و در بلبشوی آن روزگار که ایران از حکومت مرکزی قدرتمندی برخوردار نبود، حکومت یزد را به دست بگیرد و خود را محمد شاه بنامد.
مردم یزد به ناچار او را می پذیرند و استاد محمد چهل روز بر یزد حکم می راند و در این چهل روز فجایع زیادی به بار می آورد. از جمله اینکه شبانه به درِ خانه یِ اعیان و ثروتمندان شهر آدم می فرستاده و از آنها مقادیر زیادی پول درخواست می کرد اگر کسی امتناع می کرد و یا پولی نداشت که بپردازد او را در میدان شهر به چوب و فلک می بست .
کم کم با شکل گیری قوام حکومت مرکزی، دولت برای دفع غائله اوسا محمد، لشکری را به یزد می فرستد و اوسا محمد با همراهان خود به سمت تفت می گریزند و نیروهای دولتی چند مرتبه به تفت حمله کرده و هر بار شکست خورده بر می گردند. تا اینکه جای اوسا محمد لو می رود و در آخرین حمله، نیروهای اوسا محمد تارومار می شوند و اوسا محمد نیز در حین فرار از دیوار می افتد و پایش می شکند .
نیروهای حکومتی تفت را فتح می کنند اما اوسا محمد را پیدا نمی کنند. اوضاع یزد آرام می شود و حکومت دولتی یزد هم تا مدت ها دنبال استاد محمد نقاط مختلف یزد را جستجو می کردند اما او را پیدا نمی یافتند.

مردم یزد کم کم اوسا محمد را فراموش می کنند. تا اینکه استاد محمد به گمان فروکش کردن خشم مردم یزد ماموری را به نزد حاکم وقت یزد می فرستد و از او طلب عفو می کند و می گوید: چون من مدتی پادشاه یزد بوده ام سزاوار است بزرگواری کنید و مقام و منصبی را در دارالحکومه به من بدهید .

حاکم می پذیرد و به استاد محمد پیغام می دهد، تو بیا من شغلی به تو می بخشم که خودت و فرزندانت از این شغل بهره مند شوید. استاد محمد هم خود را به حاکم تسلیم می کند .

اما حاکم که دل پری از اوسا محمد داشت، او را به مرگ محکوم و در میدان امیرچقماق مقابل مناره های بلندی که خود اوسا محمد بنا ساخته بود، دار مجازات او را برپا می کنند .

زمانی که می خواستند اوسا محمد را به دار بیاویزند از او می پرسند خواسته ای نداری تا اجابت کنیم ؟
او می گوید می خواهد یک چپقی چاق کند و وقتی داشت چپقش را می کشید خطاب به مردم یزد می گوید : مردم گول این آقایون (بزرگان - منظورش افرادی چون مشیرالممالک یزدی و صدرالعلمای یزدی و ... بوده ) را نخورید . من بنایی بودم روز مزد و داشتم راحت و آسوده زندگی ام را می کردم ، کاری کردند که خیال کنم شاه شده ام و حالا مقابل مناره هایی که خودم ساخته ام مرا به دار می آویزند و آنها دارند نگاهم می کنند»
و شاید اگر #زم نیز چون اوسا محمد بنا فرصت چپق کشیدن روبروی مردم را در لحظه اخر عمر پیدا می کرد، همان حرف اوسا محمد بنا را «تکرار» می کرد

@antioligarchie
Forwarded from اتچ بات
#نقد_و_نظر

صالح تسبیحی

🔻‍ در فیلم زیر #محمدعلی_زم جوان بالا ایستاده و میانِ انقلابیون در حال سخنرانی ست. شور و اشتیاق آینده از تکان دست هابش پیداست.
وقتی "زم" بالای آن بلندی از آرمان های انقلاب می گفت آنقدر دل به رهبرِانقلاب داده بود که هنوز انقلاب نشده فرزندش را به نامِ رهبر آینده بنامد. او گمان نمی برد که روزگاری در امتدادِ همان نام و انقلاب، فرزندش به اعدام بیفتد. #زم برای سال ها موسسه ای را اداره می کرد که در آن بازوی فرهنگیِ تندرو ترین مدافعان نظام ردیف شده بودند. از میرشکاک و آوینی بگیر تا مخملباف و رضا رهگذر. امپراطوریِ معظمی که مستقل از وزارت ارشاد، ساز و کار و ممنوعیت و گشایش های خودش را داشت و خیلی زودتر از فضایِ غالبِ بعد از جنگ به تغییر روی آورد. محسن نامجو در سالنِ حوزه هنری کنسرت می داد و نخستین آلبوم او را هم آنها منتشر کردند. هفته نامه‌ی "مهر" با رویکردی نسبتا آزاداندیشانه تر از نشریات سابقِ حوزه، به مخاطبانِ فرهنگ، لبخند های رنگی رنگی می زد و خانه‌ی عکاسان در دلِ حوزه، محلِ همنشینی جوان ها بود. اما از همان نخست، بسیاری از سرانِ نظام همچون #گیلانی و #جنتی از فرزندانشان دامن کشیدند و برقرار ماندند، بسیاری نیز مانند #گلزاده_غفوری یا #زم در سایه گیر افتادند. #زم از آن بالا، از آن سخنرانیِ سیاه و سفیدِ سالِ آغازِ انقلاب حالا، پایین افتاده و بر خلاف آن سخنرانِ جوانِ اوایل انقلاب و مدیر فرهنگیِ بعدی، از گروهِ یارانِ "روح الله" به داغدارِ "روح الله" تبدیل شد و مانند بسیاری از پدرانِ فرزند مُرده، مردی خاموش خواهد بود.

@antioligarchie